eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سلام وقتتون به‌خیر. یه روز من و داداش کوچیکه‌م تو خونه ی مادربزرگمون بودیم. عرضم به خدمتتون که خونه ی مامان بزرگ ما حیاط نداره، در عوض بین در ورودی به محدوده ی خونه و در ورودی به خود اتاق یه راهروی باریک هست که لباس ها رو اونجا روی بند رخت آویزون می‌کنن. بگذریم ، ما سرمون به کار خودمون بود تا این‌که دیدیم برادر گرامی یهویی پا شد و رفت توی اون راهرو. با خاله‌م رفتیم دنبالش و دیدیم که لیوان گذاشته بود زیر لباس هایی که آب ازشون چکه می‌کرد و در توجیه کارش می‌گفت: فکر کردم سقف داره چکه می‌کنه!😐😂😂 ما: 😐😳😂 داداشم: 🙁😅 هوای آفتابی بیرون: 🙄 . . •📨• • 683 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 دوست برادرم خیلی پسر خوبی بود. طفلک ایست قلبی کرد و عمرشو داد به کاربرای کانالتون☹️ همه از فوتش ناراحت و همدرد بودیم... داداشم و خواهرم با همسرش رفته بودن مزار. خواهرم چادرشو به سرش کشیده بود و کلی گریه کرده بود. وقتی آروم شده، خانواده ی مرحوم خواهرمو نشناختن گفتن دست شما درد نکنه تشریف آوردی، به جا نمیاریم؟!🤔 خواهرمم با یه اعتماد به نفسی گفته بود (من برادر وحیدم😢😶به جای اینکه بگه من خواهر وحیدم😐😑) «وحید اسم داداشمه»😬😁🤣 همیشه به این سوتیش می خندیم و گاهی به جای آبجی بهش میگیم برادر وحید🙃😂 لطفا برای شادی روح صالح اربعین یه صلوات مرحمت کنید🤲🏻 . . •📨• • 684 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سلام. ممنون از کانال زیباتون. هیچوقت نفهمیدم چرا وقتی ناخودآگاه زبونتو گاز می‌گیری، دردت میاد ولی وقتی از قصد این کارو می‌کنی هیچ دردی نداره🙄 الانم نمی‌فهمم که چرا داری زبونتو گاز می‌گیری😉😃😂 . . •📨• • 685 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 امروز از کنار یه مغازه رد شدیم دیدیم دوتا دختر ک روسری هاشون افتاده نشستن یه دفعه دوستم گفت بریم امر به معروف کنیم منم گفتم بریممم بعد یه دفعه دوتامون متوقف شدیم😐خب الان دقیقا باید چیکار کنیم؟ کلی شرایط و سنجیدیم آخرش به این نتیجه رسیدیم خیلی شیطون مانع رفتنمون میشه، یه بسم الله گفتیم انگار ک قشنگ تموم قفل ها باز شده باشه، مارو حرکت دادن به سمت ارشاد مغازه داره و چون صاحبش هستن اون دونفر رو ارشاد کنن... خلاصه خیلی حس خوبی داشت وقتی از اتوبوس پیاده میشدم دیدم یه خانم موهاش و بافته و انداخته بیرون، آهنگ با هندزفری گوش میداد ولی من می‌شنیدم 😐😂 صداش زدم و دستم بش زدم اما رفت... شاید متوجه نشد، منم گفتم دیگ بیخیال بعد دیدم یه مرده همیجینننن داشت اینو با نگاهش دنبال می‌کرد😐به غیرتم بر خورد دویدم دنبال خانمه گفتم میشه یه لحظه درش بیارید؟(هندزفری) گفتم میشه لطفا روسریتونو سر کنید؟ همچین با صدای کلفتی گفت نه 😞😂 باز دلم سوخت گفتم، آقاهه داشت نگاهتون می‌کرد... گفت هرکی میخواد نگاه کنه و رفت... منم برگشتم دیدم مرده هنو داره نگاه میکنه، منم چون نمیخواستم کم بیارم همجیییین مرده رو بد نگاه کردم🤣🤣🤣به اصطلاح با نگاهم خوردمش🤣🤣🤣 . . •📨• • 686 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سلام علیکم و امیدوارم خوب باشید و لبتون خندون باشه... سوتی این بار که میخوام تعریف کنم برمیگرده به مادربزرگ شوهرم که الان فوت کردن... اونموقع که دایی شوهرم کوچیک بودن پدرشون براشون یه دوچرخه خریده بوده که چرخشو با تلمبه های دستی باد میزدن. یه روز پسر همسایه‌شون میاد به مادربزرگ شوهرم میگه دوچرخه‌ام کم‌باد شده تلمبه پسرتو میدی دوچرخمو باد بزنم براتون بیارم؟ مادربزرگه هم بنده خدا برمیگرده میگه تلمبمون باد نداره یه ذره داره اونم مال مرتضی است😂😂😂 مادربزرگ شوهرجان😌😌 پسر همسایه😯😯😐😕😕 دایی مرتضی وقتی شنید😆😆😂😂 . . •📨• • 687 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سلام ممنون بابت کانال خوبتون. ما یه همسایه داریم که سه تا بچه بزرگ داره یه روز که با شوهرم بیرون بودیم شوهرم داشت ماشین پارک می‌کرد شوهر همسایه مون که ما بهش میگیم "حاج آقا🧔🧔" آمد گفت فردا بیایین خونه مون؛ بچه ها سالگرد گرفتن... منم فکر کردم سالگرد فوت یکی از اقوامشونه گفتم خدابیامرز شون ایشون چیزی نگفت ورفت فرداش که شد دیدم صدای آهنگ شاد و هورا میاد؛ نگو سالگرد ازدواج شون بوده مهمونی گرفتن... منم از خجالتم نرفتم☺️☺️☺️ تا چند وقت هر موقع چشمم بهش میوفتاد خندم میگرفت🤣 . . •📨• • 688 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سلام من تازه عوض شدم واقعاااااا عالیه حالا سوتیه من: عرض کنم خدمتتون که چند وقت پیش با مامانم رفتیم بیرون، وقتی برگشتیم از پل عابر رد شدیم؛ حالا یه خانوم جلوی ما آروم آروم راه میرفت ریلکس ریلکس😐 هیچی آقا آخه بگو این زبون من کار نکنه نمیشه🤔 برگشتم به مامانم میگم وایییی این خانومه چقدر آروم راه میره چقدر ریلکسه انگار اومده پارک (البته به زبون کُردی گفتم که مثلا خانومه متوجه نشه) یه دفعه ای خانومه برگشت گفت باشه بابا فهمیدم عجله داری بیا جلو برو😏😏 واااایی خاک بسرم خانومه کُرد بود و همرو فهمید؛ از خجالت آب شدم و بدو بدو با مامانم اومدیم😰😰 تا من باشم دیگه پشت سر کسی حرف نزنم؛ واقعا خیلی لحظه بدی بود خدا سر دشمن هم نیاره. . . •📨• • 689 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 امشب با شوهرم یکم بحث کردیم در عین حال بحث کردن، بهش گفتم: اینقد سر من داد نزن! الان هم اگه از خانه بیرون بشم ۲۰تا خواستگار دارم😂 یه جوری طرفم‌ نگاه کرد😠 یهو به خودم امدم و فهمیدم چی گفتم😂 . . •📨• • 690 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 سلام و وقت بخیر؛ سوتی من برمیگرده به یه اجلاسیه که خیلی رسمی بود و من و دوستام کم سن ترین ها بودیم و این فضا برامون جدیت نداشت🥲😂 ما بعد از ناهار دو سه ساعت یه کارگاه داشتیم... رو به روی ما آقایون نشسته بودن بعد تعداد زیاد شد یه سری از اعضای دیگه هم پشت اون ها نشستن بعد ما می‌خواستیم از ردیف عقب عکس بگیریم که آشنا بودن و...(به صورت یواشکی🥲) بعد من حواسم نبود که ممکنه سوءبرداشت بشه برای آقایون ردیف جلو😬 عکس رو که گرفتم حتی آنقدر توجه نمی‌کردم که چه اتفاقی افتاد... فردای اون روز دوستم تعریف کرد که وقتی من عکس رو میگیرم اون دو تا آقا میزنن به همدیگه و فکر میکنند من از اون ها عکس گرفتم😐💔 و حتی بنده خداها جا به جا شدن از سر جاشون😂 هیچی دیگه آبروی ما پیششون رفت و امیدوارم هیچ وقت نبینمشون چون خیلی خجالت کشیدم 🥲 . . •📨• • 691 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 یاد یه خاطره افتادم.خدا پدراتون رو براتون نگه داره؛ پدر من ۵ ساله پیش به رحمت خدا رفت. چند روز اول خونمون خیلی شلوغ بود و مهمون داشتیم. وقت بدرقه مهمونا، داشتم باهاشون خداحافظی میکردم خواستم بگم زحمت کشیدین، گفتم زحمت دادین بسلامت😧 فوری روم رو برگردوندم به طرف دیگه با یکی دیگه مشغول حرف شدم😥😣 من نبودم دسم بود😆 . . •📨• • 692 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 یه خاطره از زمان انقلاب یعنی سال۵۷ من اون زمان کلاس سوم ابتدایی بودم و دیگه اواخر زمان شاه و اطلاع رسانی هم مثل حالا نبود که چه موقع مدرسه بازه یا چه موقع تعطیله😔 ماهم میرفتیم مدرسه میدیدیم تعطیله برمیگشتیم؛ یه چند روز که اینجور شد من گفتم ولش کن دیگه فعلا مدرسه ها تعطیله و بیخیال کلاس و مدرسه شدیم☺️ یه روز همینجور که تو خونه بودم یه هو دوستم اومد گفت امروز مدرسه باز بوده.. سریع آماده شدم و دویدم و رفتم مدرسه هیچکس هم نگفت نرو... خلاصه مدرسه مونم دور بود من رفتم ودیدم نه بابا خبری نیست و در مدرسه هم بسته است😞 در حال برگشتن از مدرسه بودم که دیدم ای داد بیداد چند تا تانک شاهنشاهی دارن از ته خیابون میان منم ترسو😩 در حال گریه بودم و میدویم که برسم خونه؛ تو همین حین یه خانمی منو برد توخونه ش گفت همین جا وایسا تا تانکها برن؛ خودشم یواشکی از در خونه بیرون رو نگاه میکرد خلاصه تانکها که رفتن، به من گفت بدو برو خونتون🏘 دیگه هم حالا حالاها نمیخاد بیای مدرسه دیگه هم بعد از اون مدرسه نرفتیم تا انقلاب پیروز شد و دوباره مدرسه ها به روال عادی خودش برگشت... . . •📨• • 693 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪
•𓆩🥤𓆪• . . •• •• 💬 تکیه داده بودم به دیوار گچیِ خونه‌ی بابابزرگم و با دخترعمه‌ام صحبت می‌کردیم. بعدش که چرخیدم تا برم، بهم گفت وایسا، پشت لباست گچی شده. داشت با دست پاکش می‌کرد ولی پاک نمی‌شد. یهو گفت که: این‌جوری نمی‌شه😶‍🌫 باید بری با "آب خیس" بشوریش! خلاصه که اگه کسی "آب خشک" دید خبر بده، ممنون😐😂 . . •📨• • 694 • سوتےِ قابل نشر و بفرستین •📬• @Daricheh_Khadem . . 𓆩خنده‌ڪن‌‌عشق‌نمڪ‌گیرشود𓆪 Eitaa.com/asheghaneh_halal •𓆩🥤𓆪