•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
••᚜ شِکل
‹لبخَندت›☺️
قشنگِترینِ
آفَرینشِخُداس🪴 ᚛••
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1248»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
صبـ🌤ـح است و
هـوای باده؛ تقدیـم توباد😊
این خانهی🏠
رو به جاده؛تقدیم تو باد😍
بگذار برایتـ✍
بنویسم با عشـ💓ـق
یک صبـح بخیـر ساده😇✋🏻
تقدیــم تو باد
#صبحبخیر💐
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
خوبِ من
آغوشِ #تو خلاصهے
تمامِ #خوشبختے هاے
جــ🌍ـهان است!
در آغوشَـ🫂ــم بگیر !!!
که تکه هاے شکسته ے قلبـ❤️🩹ـم را
فقط "آغوشِ" توسـ💕ـت
که ترمیم مےبخشد😌👌🏻
#محیا_کاربخش
#ز_گهواره_تا_گور_عاشق_بمان👵🏻👨🏻🦳
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•
•𓆩🧕𓆪•
.
.
•• #منو_مامانم ••
💬 میخواستم ببینم مامانم راز نگهداره یا
نه؛ یه سری بهش گفتم مامان عاشق یه دختر
شدم که عربه و از خصوصیاتش گفتم و تاکید
کردم که فعلا به کسی نگو✋
گفت من مامانتم نگران نباش😌
صبح بیدار شدم بابام گفت:
السلام علیک یا حبیبی، کیف حالک❔😉
مامانا عااالین😄
.
.
•📨• #ارسالے_ڪاربران • 806 •
#سوتے_ندید "شما و مامانتون" رو بفرستین
•📬• @Daricheh_Khadem
.
.
𓆩بامامان،حالدلمخوبه𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🧕𓆪
هدایت شده از اتحاد کانال های انقلابی 🇮🇷
🔰 عماد، کانال اخبار و تحلیل وقایع نظامی، امنیتی، سیاسی محور مقاومت
👇👇👇👇👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2995191991Ca1129e8762
•𓆩☀️𓆪•
.
.
•• #قرار_عاشقی ••
امام رضا(ع)
در قنوت نمازهایشان
این دعا را میخواندند:
💫 ربِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجاوَزْ
عَمّا تَعْلَمُ اِنَّكَ اَنْتَ الاَْعَزُّ الاَْكْرَمْ
یعنی
خدایا مرا ببخش و از خطاهایم
که از آنها خبر داری، بگذر؛ چون
تو خدای بلندمرتبه و بخشندهای 💚
.
.
𓆩ماراهمینامامرضاداشتنبساست𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩☀️𓆪•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•𓆩🌸𓆪•
.
.
•• #خادمانه ••
خداوندا . .
آرزو کردنش از ما
برآورده کردنش از تو
بهترینها را برایمان رقم بزن🌷.
.
.
Eitaa.com/Asheghaneh_Halal
•𓆩🌸𓆪•
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_صدوهشتادوچهارم
دست احمد را گرفتم و روی شکمم گذاشتم و گفتم:
ببین از لحظه ای که اومدم پیشت مدام و یک سره داره تکون می خوره.
این بچه هم از این که اومدم پیشت خوشحاله
این بچه هم تحمل دوری از تو رو نداره.
احمد دستش را از روی شکمم برداشت و با ناراحتی گفت:
نکن رقیه ...
جان احمد نکن ...
این حرفا رو نزن و بی قراری نکن...
به خدا که برای من سخته از تو دور باشم ... تو سخت ترش نکن.
جان حضرت رقیه صاحب اسمت بذار با دل خوش و اطمینان خاطر ازت جدا بشم و این چند ماه دوریت رو دووم بیارم.
با این حرفا و بی قراریا عذاب وجدانم رو بیشتر نکن ...
شرمنده مادرم شدم منو شرمنده خودت نکن...
من نمی تونم این اشکا و حال بدت رو جواب بدم ...
فکر نکن من از سنگم منم دلم برای با تو بودن پر می زنه.
منم دلتنگتم.
ولی الان شرایطی نیست که کنارت باشم.
شرایطی نیست که کنارم باشی ...
اشتباه از من بود ...
نباید میومدم مشهد ...
نباید می خواستم تو رو بیارن ...
خواستم ببینمت رفع دلتنگی کنم نمی دونستم این جوری حالت رو بد می کنم ...
بغض داشت.
تمام حرف ها را با بغض گفت.
شاید اگر مرد نبود او هم مثل من گریه می کرد.
احمد مرد با احساسی بود.
هیچ وقت از گفتن احساسش خجالت نمی کشید.
می دانستم حرف هایش واقعی و از ته دل است.
صورتم را با آستینم پاک کردم و گفتم:
من نمیخوام تو رو شرمنده کنم.
من فقط دیگه دلم نمیخواد بدون تو باشم.
من دلم میخواد زیر سایه ات باشم. حتی اگه تو خرابه هم باشم اما پیش تو باشم.
من بهشتم بدون تو نمیخوام دنیا که جای خود داره.
خودت از بس خوب بودی منو این قدر وابسته خودت کردی که دوریت بزرگترین عذاب زندگیم شده.
بینی ام را بالا کشیدم و گفتم:
نمیخوام مانع رسیدن به اهدافت بشم.
من و همه خواسته هام فدای اسلام و راه قرآن ولی چه اشکالی داره هر جا بودی تو هر شرایطی منم پا به پات باشم.
بی انصافیه که من فقط رفیق گرمابه و گلستونت باشم.
اگه قرار به سختیه بیا دوتایی سختی بکشیم نه این که هم سختی بکشیم هم دوری.
من دیگه بخت اصرار نمی کنم فقط بدون از ته دل میخوام کنارت باشم و ازت جدا نشم
هر وقت خوب شدی هر وقت هر جا بودی که دلت خواست من کنارت باشم بدون من منتظر اون لحظه هستم که بیای دنبالم
حتی اگه قرار باشه کنار تو بالشت زیر سرم خاک باشه و لحافم آسمون بازم کنار تو بودن برام شیرین تر از بودن هر جای دیگه این دنیاست.
احمد صورتم را نوازش کرد و گفت:
می دونم حرفت حرفه و هیچ وقت به هیچ چی اعتراض نمی کنی ولی من دلم نمیاد تو رو جایی ببرم که اذیت بشی.
من حال و روزم معلوم نمی کنه چه طوری باشه.
معلوم نیست کی خوب بشم و بعد خوب شدنم آیا بتونم برم سر کار یا نتونم اصلا آیا کاری پیدا کنم یا نکنم، اصلا آیا بتونم یه تیکه نون خشک تهیه کنم بزنم تو آب یا نتونم
تو شأنت بیشتر از تحمل این سختیاست.
_شأن من اینه شکمم سیر و جام گرم و نرم باشه ولی از عزیزترین کسم دور باشم؟
آسایش و رفاه اصلا بدون تو وجود داره؟
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
عاشقانه های حلال C᭄
•𓆩⚜𓆪• . . •• #عشقینه •• #یکسالونیمباتو #قسمت_صدوهشتادودوم حال خودم را نمی فهمیدم. هم برا
•𓆩⚜𓆪•
.
.
•• #عشقینه ••
#یکسالونیمباتو
#قسمت_صدوهشتادوسوم
آه کشید و گفت:
ببخش که تو این مدت تو زندگی با من خیلی اذیت شدی و عذاب کشیدی.
به سر و گردنش نوازش وار دست کشیدم و گفتم:
این حرفا رو نزن.
من تو زندگی با تو اذیت نشدم.
لحظه به لحظه زندگی مون احساس خوشبختی کردم.
تو بزرگ ترین نعمتی بودی که خدا بهم داده.
سختی های زندگی مونم شیرینه.
تو باشی، سالم و خوب باشی همه چیز خوبه.
احمد آه کشید و گفت:
از راه و مسیری که واسه زندگیم انتخاب کردم پشیمون نیستم.
حتی اگه جونم رو هم بدم باز هم به هدف و آرمانم اعتقاد کامل دارم و اگه باز زنده بشم باز هم پا تو همین مسیر میذارم.
فقط به خاطر تو عذاب وجدان دارم.
مکثی کرد و گفت:
دوسِت دارم رقیه ... خدای بالاسر شاهده علاقه ام به تو از علاقه ام به خودم بیشتر نباشه کمتر نیست.
دلم میخواست همیشه تو زندگی با من لبخند روی لبت باشه و دلت خوش باشه
دلم نمی خواست این قدر غم و سختی ببینی و تن و بدنت بلرزه.
دست احمد را گرفتم و گفتم:
وقتی تو رو دارم تن و بدنم نمی لرزه.
من این سختیا رو دوست دارم چون افتخار می کنم شوهرم تو راه اسلام و دین داره مبارزه می کنه.
افتخار می کنم که تو شیرمردی
احمد لبخند تلخی زد و گفت:
هر بار رفتم سفر مدام صورت قشنگت جلوی چشمم بود و آرزو می کردم سالم سلامت برگردم تا دوباره ببینمت.
وقتی ساواکیا ریختن بگیرن مون درسته که اصل مدارک همراه من بود و به خاطر حفظ اونا باید هر طور شده فرار می کردم وگرنه حکم اعدام خودم و خیلی از انقلابی های دیگه به خاطر این مدارک قطعی بود ولی موقع فرار همه اش دلم پیش تو بود. ته دلم انگار می گفتم خدایا کمکم کن از دست اینا در برم یک بار دیگه بتونم زنم رو ببینم.
می شد بعد فرارم چند ماه همون زنجان بمونم تا آبا از آسیاب بیفته ولی دلم طاقت نیاورد.
به هر سختی و هر خطری بود خودمو رسوندم مشهد گفتم قبل مخفی شدنم یک بار دیگه تو و حاج بابا و مادر رو ببینم.
صدایش انگار از بغض لرزید و گفت:
مادر رو که نشد و تا عمر دارم شرمنده اش شدم که به خاطر من به این حال و روز افتاده و از این که برم دیدنش عاجزم.
حاج بابا رو هم شاید شب بتونم ببینم ولی خدا رو شکر تو رو شد ببینم و با خیال راحت برم.
بهت زده پرسیدم:
مگه قراره جایی بری؟
احمد به تایید سر تکان داد و گفت:
موندنم تو مشهد خطرناکه. بعد درمانم و خوب شدنم میرم چند ماهی یه جای دیگه مخفی میشم.
اشکم آرام از گونه ام سر خورد و پرسیدم:
میخوای بدون من بری؟
احمد لبخند تلخی زد و گفت:
الهی قربون اون اشکات برم این جوری منو با اشکات آتیش نزن
فقط چند ماه .... با من باشی امنیت نداری
این جا که باشی می دونم جات خوبه و حاجی هوات رو داره
اشکم را پاک کردم و گفتم:
این جا که باشم تو رو کم دارم... تو که نباشی هیچ چی خوب نیست.
همه لحظه ها سخته.
نا خواسته هق زدم و گفتم:
احمد سختمه باشی و پیشم نباشی...
دلم میخواد هر لحظه پیشت باشم حتی تو سخت ترین روزها...
احمد دستم را گرفت و گفت:
الهی قربونت برم.
منم دلم میخواد هر لحظه پیشت باشم ولی نمیشه.
من معلوم نیست کجا برم.
جایی که میرم شاید هیچ امکانات زندگی نباشه. من توی حامله رو کجا دنبال خودم راه بندازم ببرم؟
به زیر چشم های خیسم دست کشیدم و گفتم:
برام مهم نیست جایی که میری بهشت باشه یا جهنم امکانات باشه یا نباشه
فقط می دونم دیگه دلم نمیخواد ازت دور بمونم.
منو با این دوریا شکنجه نکن ...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/77174
.
.
•🖌• بہقلم: #ز_سعدی
.
.
𓆩مرجعبهروزترینرمانها𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩⚜𓆪•
•𓆩🌙𓆪•
.
.
•• #آقامونه ••
••᚜ عشق یعنے🥰
تو بخندے☺️
و من از داشتنت👤
عطشم😌
بیشتر از💯
لحظھ ے اول بشود👌᚛••
.
.
•✋🏻 #لبیک_یا_خامنه_اے
•🧡 #سلامتےامامخامنهاےصلوات
•📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
•🖇 #نگارهٔ «1249»
.
.
𓆩خوشترازنقشتودرعالمتصویرنبود𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌙𓆪•
•𓆩🌤𓆪•
.
.
•• #صبحونه ••
دیدنِ صبح چه زیباست
درآن هنگام کھ خورشیدِ نگاهت
از دریچھ ے مھـ🍃ــر
بر لحظھ هاے
شیرینِ انتظارم مےتابد...💞
#مهناز_رنجی✍🏻
#صبحبخیر😍✋🏻
.
.
𓆩صُبْحیعنےحِسِخوبِعاشقے𓆪
http://Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🌤𓆪•
•𓆩🪴𓆪•
.
.
•• #همسفرانه ••
در ميان نبرد #زندگے
#تـو
نقطهے #امنِ منے
#پناه_میبرم_به_تُ💕
#با_هم_در_انتظار_موعودیم💚
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🤲🏻
.
.
𓆩خویشرادرعاشقےرسواےعالمساختم𓆪
Eitaa.com/asheghaneh_halal
•𓆩🪴𓆪•