eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ نهم صفر، یه کلمه داره که صدای نفاق رو رسوا می‌کنه 🥹👇🏻 ╟🖤 Hypocrisy ° یعنی؛ • دورویی… وقتی لبخند می‌زنی، اما خنجرت رو پُشت پنهون کردی… ✍🏻) نهم صفر، روزیه که فتنه‌گرها، به شادی نشستن، برای خاموش شدن نوری که دل شب‌ها رو روشن می‌کرد… √ دشمنای علی(ع)، لبخند زدن… ولی دل شیعه، از درد، آتیش گرفت. 🕯️نهم صفر، یادآوره‌ی کینه‌هاییه که زیر عبای دین قایم شدن… تا بر علی و آلش(ع)، تیغ بزنن.. ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ دهم صفر، یه کلمه‌ست که بوی انتظار می‌ده… 🥹👇🏻 ╟🖤 Anticipation ° یعنی؛ • چشم‌به‌راهیِ عمیق، وقتی دلت از یقین پره و چشمت از اشک... ✍🏻) دهم صفر، دل‌ها منتظر می‌شن… نه برای کسی که فقط بیاد، برای کسی که بی‌نقاب بیاد، و انتقام لب‌های تشنه رو با عدل بگیره… √ این انتظار، یه عهد عاشوراییه؛ هرکی دلش با کربلاست، باید برای فرزند زهرا(س)، راه باز کنه… 🕯️دهم صفر، شروع روزهاییه که با هر اذان، یه یا صاحب‌الزمان(عج) در دل‌ها فریاد می‌زنه… ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ یازدهم صفر، یه کلمه‌ست که صدای گریه‌ی اسیرها رو تکرار می‌کنه 🥹👇🏻 ╟🖤 Captivity ° یعنی؛ • اسارت… وقتی تن در زنجیره ولی دل، آزاده‌ست… ✍🏻) یازدهم صفر، آفتاب تازه طلوع کرده بود که کاروان اسرا رو با دستای بسته، پا به پای غم، از دل کربلا بیرون بردن… √ نخل‌ها خجالت کشیدن، وقتی سایه‌شون روی زینب نیفتاد… 🕯️یازدهم صفر، اول راه اسارت بود… ولی زینب(س)، با بغضی بلند، روایت‌گر کربلا شد… ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ دوازدهم صفر، یه کلمه‌ست که شبیه صبر زینبه 🥹👇🏻 ╟🖤 Fortitude ° یعنی؛ • استقامت محض، وقتی دلت از غصه پُره، اما صدات از یقین لبریزه… ✍🏻) دوازدهم صفر، دست‌های بسته، پای زخم‌خورده‌ی اسرا، و نگاهی که هنوز از قتلگاه برنگشته بود… √ زینب(س)، با قامتی که خم نشد، ردّ اشک یتیم‌ها رو به ستون‌های شام بخشید… 🕯️ دوازدهم صفر، فقط روایتِ رنج نبود، بیانیه‌ی ایستادگی بود… برای زنی که با یک «ما رَأیتُ» تاریخ رو شکست داد… ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ سیزدهم صفر، یه واژه‌ی ساده داره، اما از درون می‌لرزه 🥹👇🏻 ╟🖤 Dread ° یعنی؛ • هول و هراسِ عمیق از چیزی که می‌دونی داره نزدیک می‌شه… ✍🏻) سیزدهم صفر، کاروانِ اسرا، داره به دربار یزید نزدیک می‌شه… جایی که پر از نیش‌خند و آتش‌پاره‌ست.. √ زینب(س) هنوز داغ تازه‌ی رقیه(س) رو توی دل داره، اما ایستاده، مثل کوه… نه از یزید می‌ترسه، نه از نگاه‌ها… ✘ صدای زنجیر بچه‌ها، با صدای طبل جلادها قاطی می‌شه… و اون وسط، عباس نیست که سایه بندازه، اما "خون عباس(ع) "، هنوز پشتِ خواهر ایستاده… 🕯️سیزدهم صفر، شروعِ روزهای سخت‌تری بود، برای کاروانی که دیگه هیچ "رقیه‌ای" نداشت... ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ چهاردهم صفر، یه واژه‌ست که بوی تحقیر بی‌پایان داره 🥹👇🏻 ╟🖤 Humiliation ° یعنی؛ • خوار شدن ظاهری… اما فقط برای کسی که ظاهر رو می‌فهمه! ✍🏻) چهاردهم صفر، کاروانِ اسرا، تو کوچه‌های شام راه می‌رفت... اما سرها بالا بود. √ نه، اونا شکسته نبودن؛ این مردم بودن که چشم نداشتن شرف رو ببینن… ✘ تو بازار، بعضی‌ها می‌خندیدن، بعضی سنگ پرت می‌کردن، بعضی هم از سرِ کنجکاوی، بوی خون می‌گرفتن... و زینب(س) فقط نگاه می‌کرد؛ با یه اقتدار تلخ، که پشت لبخندهای یزیدی، دیواری از رسوایی می‌کشید… 🕯️چهاردهم صفر، یه یادآوریه؛ که گاهی اسیر، آزادترین آدمِ دنیاست… ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ شانزدهم صفر، یه واژه‌ی پرغروره… نه گریه‌ای 🥹👇🏻 ╟🖤 Defiance ° یعنی؛ • ایستادن وسط میدون، حتی وقتی همه می‌خوان خم بشی… ✍🏻) شانزدهم صفر، کاروان اسرا هنوز توی شامه… بوی کاخ یزید، با بوی خون کربلا قاطی شده. یزید فکر می‌کنه همه چی تموم شده… اما نمی‌دونه زینب اومده تا تو قلب کاخ، روضه بخونه. √ این روز، روزیه که صدا بلند شد؛ نه لرزید، نه شکست، که همه بفهمن، سرها رو می‌شه از تن جدا کرد، اما غیرت و حق‌طلبی رو نه… ✘ شام، تازه داشت می‌فهمی: "اسیر" همیشه به معنی شکست‌خورده نیست… گاهی یعنی کسی که تو زنجیر، داره زنجیرتو پاره می‌کنه.. 🕯️شانزدهم صفر، نه روز غم بود، نه روز تسلیم… یه روز فریاد بود، وسط شهری که به فریاد عادت نداشت.. ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ هفدهم صفر، یه کلمه‌ی تیغ‌دار داره 🥹👇🏻 ╟🖤 Exposure ° یعنی؛ • رو شدنِ حقیقت، بی‌هیچ پرده و بزک… ✍🏻) هفدهم صفر، اسرا هنوز تو شامه، اما دیگه همه فهمیدن چه خبر بوده… زینب، مجلس یزید رو به دادگاه تبدیل کرد. یزید مونده بود بین خنده‌ی مصنوعی و ترس واقعی.. √ اون روز، چهره‌ی قاتلا رو شد، نه با شمشیر، با حرف… حرفایی که از کربلا اومده بود، و بوی خیمه‌های سوخته رو می‌داد! ✘ شام دیگه شام قبل نبود… مردم، سرها رو روی نیزه دیدن و شنیدن که اینا «اهل بیت پیغمبر» بودن. دیگه نون و خرمای مفت، طعم خون گرفت.. 🕯️هفدهم صفر، شام رسوا شد… نه با شمشیر، با زبونی که از حق بریدنی نبود.. ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ هجدهم صفر، یه کلمه‌ی سنگین داره 🥹👇🏻 ╟🖤 Return ° یعنی؛ • برگشتن… ولی نه همون‌جور که رفتی! ✍🏻) هجدهم صفر، قافله‌ی اسرا از شام جدا شد… مسیر برگشت به مدینه؛ اما مدینه‌ای که دیگه خونه نبود.. 😢 هر دل، یه مزار تازه داشت و هر چشم، دنبال آشنایی که برنمی‌گشت.. √ اون روز، قدم‌ها سبک نبود، سنگین بود… پر از تصویر خیمه‌های سوخته، صدای العطش بچه‌ها، و نگاه آخر برادرها.. ✘ راه مدینه، بوی غربت می‌داد، چون دیگه جایی نبود که همه با هم برسن. برگشتن… ولی دل‌ها همون‌جا، کنار فرات جا مونده بود.. 🕯️ هجدهم صفر، برگشت شروع شد… برگشتی که پایان داغ نبود! ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ نوزدهم صفر، یه کلمه‌ی سخت داره 🥹👇🏻 ╟🖤 Journey ° یعنی؛ • سفری که فقط پاها نمی‌روند، دل‌ها هم همراه‌اند… ✍🏻) نوزدهم صفر، قافله‌ی اسرا هنوز تو مسیر بازگشت نه هنوز رسیدن، نه راحتی… هر قدم، بوی خاک و خاطره‌ی کربلا می‌داد. √ باد گرمی، به صورت زینب(س) و بچه‌ها می‌خورد و صدای زنجیرها با سکوت جاده قاطی می‌شد… هر نگاه، تصویری از خیمه‌های سوخته و نیزه‌ها بود.. ✘ مسیر طولانی بود، اما سنگین‌ترین بارش، یاد عزیزانی بود که جا مونده بودن… راه ادامه داشت، ولی دل‌ها هنوز کنار قتلگاه بود.. 🕯️ نوزدهم صفر، نه رسیدن بود، نه فراموشی… فقط سفر، با غم و غیرت ادامه داشت.. ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ بیستم صفر، یه کلمه‌ی بغض‌آلود داره 🥹👇🏻 ╟🖤 Reunion ° یعنی؛ • دیداری دوباره… اما نه مثل قبل. دیداری با خاک و با یادگاری‌های خونین. ✍🏻) اربعینه… کاروان زینب و اهل‌بیت برگشتن به همون جایی که خون عزیزاشون، زمین رو خیس کرده بود. اینجا هر ذره‌ی خاک، یک خاطره‌ست… هر قدم، اشک می‌خواد. √ زینب(س) خم نشد، ایستاد، با همون اقتدار جلوی نیزه‌ها، حالا جلوی تربت حسین(ع) گریه نکردنی گریه کرد… گریه‌ای که دنیا رو می‌سوزوند. ✘ جابربن‌عبدالله انصاری هم رسیده بود… اولین زائر کربلا. اونجا کنار قتلگاه، اشکاش با اشک زینب(س) یکی شد. 🕯️ بیستم صفر، زمین و آسمون به هم رسیدن؛ اشک زائر و داغ اسیر، با هم شد اربعین… ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻
༻🥰 ‌•. | 🫶🏻 .• . . ╮❥ بیست‌ویکم صفر، یه کلمه‌ی بی‌رحم داره 🥹👇🏻 ╟🖤 Exile ° یعنی؛ • تبعید، آوارگی… جایی که خونه، فقط خاطره‌ست. ✍🏻) کاروان، دوباره راه افتاد… این بار از کنار تربت حسین، با دلی که جا موند و پایی که باید می‌رفت. √ زینب دیگه گریه نکرد، صدای صبرش، از هر فریادی بلندتر بود. هر قدمی که برمی‌داشت، شهادت‌نامه‌ی دشمن رو محکم‌تر می‌نوشت. ✘ شام تموم نشده بود، که غربت شروع شد؛ تبعید به مدینه‌ای که خودش هم، داغدار پیامبر(ص) بود. 🕯️ بیست‌ویکم صفر، آغاز غربت بعد از غربته… جایی که «خانه» برای اهل‌بیت(ع)، فقط توی دلِ عاشقا پیدا می‌شه.. ⧉💌 ⧉🌘 . . 𐚁 دِلْبَرانِه‌سْت، چوُنْ صَفَرِه ╰🖤─ @Asheghaneh_Halal ° 🥰༻