#قرآن_کریم
#قرآن_روزانه
ثواب قرائت قرآن امروزمان را تقدیم به شهیده گلدسته محمدیان میکنیم🌹
┅─••❀🕊️🌿🌸❀••─┅
@Asheghaneh_Shahadat
┅─••❀🕊️🌿🌸❀••─┅
عراقی نگو گودزیلا😢😂
بی سر و صدا خزیدم و به پشت سنگر کمین دشمن رسیدم. در فیلمها دیده بودم که چطور قهرمان میپرید وبا یک ضربه به پس گردن دشمن او را از پا در میآورد و بی هوش میکند. آب دهانم را قورت دادم. مشتم را گره کردم و دعایی در دل خواندم و بعد مثل بختک از پشت سر روی دشمن پریدم و یک ضربه مشت جانانه به پس گردنش زدم. اما انگار با مشت به صخره سنگی کوبیده بودم! طرف فقط «هقی» کرد و برگشت طرف من. یا جدة سادات! عراقی نگو گودزیلابگو.
دومتر و یک متر عرض. سیبیل از بنا گوش در رفته و قوی و عضلانی. خواستم مشت دوم را بزنم که مشتم توی پنجهاش اسیر شد نامرد چند کلمه عربی بلغور کرد و بعد افتاد به جانم دِ بزن. به عمر کوتاهم چنان کتکی نخورده بودم🤧🤧
چنان میزد که انگار قاتل پدرش را میزند! چپ و راست مشت و لگد بود که به پک و پهلویم فرود میآمد. خجالت و ترس از لو رفتن عملیات را گذاشتم کنار و عربده ای از حنجره دادم بیرون. خدایی شد که همان لحظه عملیات شروع شد و چند تا از دوستانم سر رسیدند. حالا ما هفت، هشت نفر بودیم و او یکی. اما مگر زورمان میرسید! مثل شیرهای گرسنهای که به گاومیشها حمله میکنند، از سر و کلهاش آویزان شده بودیم و می زدیمش. من که دل خونی از او داشتم، فقط گوشش را گاز میگرفتم و تند تند به دماغ خرطوم مانندش چنگ میزدم. اما او با یک حرکت ما را تاراند. دست انداخت و از نوک سلاحش گرفت و با قنداقش افتاد به جانمان. انگاری ناظم بی رحمی بود که به جان چند دانش آموز درس نخوان شلوغ افتاده است😆🤣🤣
حالا ما پیچ و تاب میخوریم و گریه کنان خدا را صدا میزدیم و او هم میزد. داشت دخلمان را میآورد که یک تیر از غیب رسید و درست خورد به پس کلهاش و او با هیکل سنگینش تلپی افتاد روی من بدبخت. داشتم له میشدم که بچهها آه و ناله کنان آمدند و چند تایی زور زدند انگار بخواهید یک جرثقیل را از جوی آب در بیاورید، او را از روی من انداختند کنار. حالا صدای شلیک و انفجار، زمین و زمان را لرزاند و ما هشت نفر آه و ناله کنان داشتیم پک و پهلویمان را میمالیدیم. لا مروت جای سالم در تن و بدمان نگذاشته بود. با هزار مکافات خودمان را به یک ماشین رساندیم و رسیدیم به اورژانس صحرایی. حالا درد و ناله یک طرف، سؤال و پرسش امدادگرها، طرف دیگه که:
شما چرا به این حال و روز افتادهاید🤔
نگاه کنید! انگار زیر تانک رفتهاند؛ یک جای سالم تو بدنشان نیست🤨🧐
برادر شما مجروح شدید یا تصادف کردید😩
یکی از بچهها که حال و روزش بهتر از بقیه بود، با مکافات ماجرا را تعریف کرد. امایی کاش تعریف نمیکرد. چون تا دمیدن روز بعد که از اورژانس زدیم بیرون، از متلکها و خنده اهالی اورژانس جان به سر شدیم🤦🏻♂🤦🏻♂
#طنز_جبهه😁
『@Asheghaneh_Shahadat』
1.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#چهارشنبه_های_امام_رضایی💚
#استوری📲
گوش کن اینجا دل هر سنگ میگوید رضا؛)
سینه نقاره با آهنگ میگوید رضا❤️
💢قدرت خدا پشت سر آدمهای تنبل نمیآید؛
💯 رهبر انقلاب : پشت سر ملّتهایی که حاضر نیستند فداکاری کنند نمیآید. قدرت خدا پشت سر آن کسانی میآید که وارد میدان میشوند، حرکت میکنند، تلاش میکنند، خودشان را برای همه کار آماده میکنند؛ اینها متّکیاند به قدرت الهی. ذلِکَ بِاَنَّ اللهَ مَولَی الَّذینَ ءامَنوا وَ اَنَّ الکٰفِرینَ لا مَولی لَهُم؛این آیهی قرآن است؛
خدا، مولای شما است؛ ✅
شما مولایی دارید که همهی عالمِ وجود تحت قدرت او است؛ این مولای شما است و کافرین ندارند.
1395/03/03
#نائب_برحق_مولا
••●❥❤️📌❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
#با_شهـــدا
#شهیدمحسنحججی🥀
✍️ بوسیدن دست پدر و مادر
▫️برای دیدن پدر و مادر میرفتم؛
بین راه نیت کردم برای خشنودی قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دست پدر و مادرم را ببوسم.
تپش قلب گرفتم، رسیدم و خم شدم و دست مادرم را بوسیدم.
دست پدر را هم بوسیدم...
چقدر گستاخانه منتظر پاداش الهی بودم.
شب در عالم خواب رویایی دیدم...
آنچه در ذهنم ماند پیراهن مشکی نوکریام بود که مادرم در عالم خواب به من گفت: ان شاءالله شهید شدی این پیراهن را برایم میآورند.
من هم گفتم ان شاءالله.
📚 دست نوشته شهید محسن حججی در صفحه ۶ الی ۱۹ دی یادگار ۱۳۹۵
••●❥🦋💙❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
✿⃟🪴✦ 🌹
خداوند به انسان دستور داد سیب نخورد...
وقتی که خورد، اولین سیلے خداوند به او، 🌹
برهنه شدنش بود،
این نشان میدهد که رها کردن لباس
سیلے خداست ، نه تمدن.... 🍂
#استاد_قرائتی
#سخن_بزرگان
#تلنگر
#قرآن_کریم
#قرآن_روزانه
ثواب قرائت قرآن امروزمان را تقدیم به شهید محمد جوادی شامیر میکنیم✨♥️
••●❥🦋💙❥●••
@Asheghaneh_Shahadat