eitaa logo
🇵🇸عـاشـقـان شـهادت🇵🇸
423 دنبال‌کننده
6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
269 فایل
کپی=آزاد با ذکر صلوات📿🌹 نظرات پیشنهادات و انتقادات خود را با ما در میان بذارید🤗 https://daigo.ir/secret/8279187997 شادی روح شهدا صلوات🌸💖 سبک شهدا رو در پیش بگیریم تا انشاءالله شهادت نصیبمون بشه😍❤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍁🥀 امام‌علےعلیه‌السݪام : زبان تو، از تو همان میخواهد كه بدان عادتش داده‌اے و نفست از تو همان تقاضا میكند كه بدان خو گرفته‌اے! +مواظب باشیم به چیا عادت میکنیم! ♡ʝσiŋ🌱↷ •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
✿بخشی از زيبایی های وقايع کربلا ...! ✿ زيباترین خواهش یک زن ↯ همراه کردن زهير با امام حسین علیه السلام توسط همسرش ✿ زيباترين بازگشت ↯ توبه حر و الحاق به سپاه امام حسين علیه السلام ✿ زيباترين وفاداری ↯ آب نخوردن حضرت اباالفضل علیه السلام در شط فرات ✿ زيباترين جنگ ↯ نبرد حضرت علی اکبر (ع) با دشمن ✿ زيباترين واکنش ↯ پرتاب کردن سر وهب توسط مادرش به طرف دشمن ✿ زيباترين پاسخ ↯ احلیٰ مِن الْعَسَل جناب قاسم ابن الحسن(ع) ✿ زيباترين هديه ↯ تقديم عون و محمد به امام حسين علیه السلام توسط مادرشان حضرت زينب سلام الله علیها ✿ زيباترين نماز ↯ نماز ظهر عاشورا در زير باران تير ✿ زيباترين جان نثاری ↯ حائل قرار دادن دست ها، توسط عبدالله ابن الحسن (ع) و دفاع از عمو ✿ زيباترين سخنرانی ↯ سخنرانی امام سجاد علیه السلام و حضرت زينب سلام الله علیها در کاخ ظلم 🔻از همه زيبايى ها زيباتر، جمله «ما رأيتُ إلّٰا جميلاً» که حضرت زينب سلام الله علیها حيدر وار بيان کرد. وقتی که یزید با کنایه از ایشان پرسید: خب, چه دیدی؟ و خانم جواب دادند: غیر از زیبایی چیزی ندیدم 👌🏻 🌹 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
🌹معرفی شهید عبد الله اسکندی🌹
#شهیدعبدالله‌اسکندری🌹
🌱زندگینامه شهید عبدالله اسکندری🌱 ❤️در پانزدهم فروردین سال 1337 در محله قدیمی قصرالدشت متولد شد . پدرش نام او را عبداله نهاد او فرزند دوم خانواده بود تحصیلات ابتدایی را در مدرسه عبدالرحیم برهان واقع در قصردشت گذراند تا کلاس ششم ابتدایی ادامه داد و بعد از آن به دلیل مشکلات مالی نتوانست ادامه تحصیل دهد و از آنجاکه احساس مسئولیت می کرد❤️ ‎‎‌‌ •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
🧡در جهت تأمین مخارج دو خواهر و دو برادر کوچکترش تصمیم گرفت کار کند . ابتدا وارد مغازه قنادی شد و به عنوان شاگرد مشغول به کار شد چون پدرش مریض و از کار افتاده بود مجبور به تامین مخارج خانواده شد برادر کوچکترش اسداله هم بعد از اتمام دوره راهنمایی به او کمک کرد و با هم کار می کردند تا اینکه توانستند کارگاه قنادی دایر کنند و مستقل شوند🧡 🌹 🌷 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
💛قبل از انقلاب همزمان با شروع تظاهرات و راهپیمایی اعلامیه های حضرت امام خمینی را پخش می کردند حتی چند بار ساواک تعقیبشان کرده بود و خوشبختانه نتوانسته بودند دستگیرشان کنند و شبها در تظاهرات شرکت می کردند💛 🌹 🌷 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
💚عشق و علاقه خاصی به حضرت امام خمینی داشت و خانواده و اقوام را هم از انقلاب و امام آگاه می کرد بعد از پیروزی انقلاب در سال 59 درگیری هایی که در کردستان شکل گرفته بود و پس از آموزش مختصر ایشان داوطلبانه خود را به کردستان رساند💚 🌹 🌷 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
💙با شروع جنگ تحمیلی تصمیم گرفت که به جبهه برود او با همراه یکی از دوستانش به نام جمشید غنی به آموزش رفتند و با هم اعزام شدند . در 8 سال دفاع مقدس مسئولیت های مختلفی داشتند و چندین بار مجروح شدند و به درجه جانبازی نائل شددر طول روزهایی که در جبهه بودند تصمیم گرفتند که ادامه تحصیل بدهند دوران راهنمایی را به صورت غیر حضوری در اهواز گذراندند دوران دبیرستان را در مدرسه ایثارگران در شیراز به اتمام رساندند💙 🌹 🌷 ‎‎‌‌‎•┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
💜بعد از مدتی در دانشگاه امام حسین (ع) در رشته جغرافیا قبول شدند و مدرک لیسانس خود را با موفقیت اخذ کردند و در سال 69 دوره آموزشی دانوس ( که معادل فوق لیسانس است ) را گذراندند،بعد از امضای قطع نامه و پایان جنگ تحمیلی به عنوان مسئول معاون فرماندهی تیپ 47 سلمان منصوب شد و بعد از یک سال به عنوان فرماندهی تیپ 42 قدر💜 🌹 🌷 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
💝3 سال سال را در اراک گذراندند در طی این 3 سال ترفیع درجه پیدا کردند و در آنجا درجه سرداری به ایشان دادند . بعد از اتمام 3 سال به شیراز برگشت فرماندهی تیپ 46 امام هادی (ع) را در کوار پیشنهاد دادند که 4 الی 5 سال طول کشید و بعد از آن پیشنهاد سازمان بنیاد شهید وامور ایثارگران را دادند ایشان این مسئولیت را نمی پذیرفتند و می گفتند می ترسم تنوانم درست از عهده این کار بر بیایم ولی بنا بر اصرار دوستان این مسئولیت را پذیرفتند که 4 سال طول کشید💝 🌹 🌷 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
💔بعداز اتمام کار در بنیاد شهید بازنشسته شدند ولی این بازنشستگی معنایش این نبود که کارهایش تمام شده بود نه تازه این اول راه بود آن انتظاری که برای شهادت می کشید آن آرزوی 8 ساله که برایش جنگید و خداوند وعده داده بود به ایشان هنوز محقق نشده بود . مدام اخبار سوریه را دنبال می کرد تا اینکه تصمیم گرفتند که به این سفر بروند خانواده را در جریان گذاشت و گفت انتظار این را دارم که به هیچ کس نگویید بعد از مراسم اعتکاف به سوریه اعزام شدند . تا اینکه در تاریخ یکم خرداد ماه سال 93 در سوریه به دست داعشیان تکفیری با سر بریده به شهادت رسیدند💔 🌹 🌷 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
🍂خدایا آمدم بسویت آمدم بسویت مرا قبول کن در لابه لای خوبان مرا قبول کن خدایا آزادم کن از گرفتاری نفسم خدایا رهایم کن از اسیری نفسم خدایا زمین گیر شدم دستم را بگیر آزادم کن از این عالم خاکی خدایا تحولی دروجودم ایجاد کن خدایا سه روز اعتکاف تغییراتی در وجودم ایجاد کن از خود گذشتگی و از خود دور شدن و به محبوب خود نزدیک شدن را به ما عطا فرما خدایا تمام جهان در ید قدرت توست هر کاری بخواهی بکنی میتوانی🍂 🌹 💐 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
🍀باشهدا گم نمی شویم 🍀 وقتی باشهدا اشنا می شویم 🌹 از خصوصیات شهدا هم در زندگیمان استفاده کنیم😍 🌸سردار حاج عبدالله اسکندری، انسان مسئولیت پذیری بود و در نهادهای مختلف در سمت‌های گوناگونی خدمت کرد. در عین حال بسیار «صندلی گریز» بود؛ یعنی در طول دوران خدمت به هیچ عنوان به دنبال پست و شغل نبود. به همین دلیل به هر جایی که به او ماموریت خدمت می‌دادند، می‌رفت و زمانی که مدت زمان خدمت و ماموریت تمام می‌شد، بسیار راحت پست و محل خدمت خود را تحویل می‌داد🌸 🌹 🌼 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
🌺براے شادے روح شهید عبدالله اسکندری سه صلوات بفرستیم🌺 🌸اَللهُمَّ‌ صَلِّ‌ عَلَی‌ مُحَمَّدٍ‌ وَ آلِ‌ مُحَمَّدٍ و عَجِّل‌ فَرَجَهُم🌸 🌹 📿 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷نمازشب شهیدهمت🌷 مادر شهیدهمت می گوید « ابراهیم از جبهه برای دیدن فرزند تازه به دنیا آمده اش به شهرضا رسیده بود با اینکه دیروقت بود، نیمه شب باصدای گریه و تضرع او از خواب بیدار شدم و دیدم داره نماز شب می خونه صبح همان شب، وقتی که ابراهیم قصدبازگشت به جبهه را داشت، به او گفتم یک مقدار بمان و خستگی ات را رفع کن پاسخ داد مادرجان ما تا به حال درخواب های سنگین غوطه ور بودیم، اما حالا دیگر وقت بیداری است ما هیچ وقت نمی توانیم فقط به راحتی و استراحت خودمان فکر کنیم اگر به این چیزها فکر کنیم دیگرنمی توانیم مزه‌ی بیداری را بچشیم من خواب و استراحت دنیا را با تمام زرق و برقش به دنیادارها می بخشم مادر، این دنیا تنگ است و جای من نیست » 🌹 🌷 •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄• @Asheghaneh_Shahadat •┄❁🥀❁┄••┄❁🥀❁┄•