هرکیآرزوداشتہباشہ
خیلےخدمتکنہ
شهیدمیشہ💔
یہگوشہدلتپابده
شهدابغلتمیکنند😍
مابہچشمدیدیماینارو
ازاینشهدامددبگیرید
مددگرفتنازشهدارسمہ🖐🏻
دستبذارروخاکقبرشهیدبگو
حسین(؏)بہحقاینشهید
یہنگاهبہماهمبکن😭
#استاد_پناهیان #تلنگرانه
••●❥❤️📌❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
🔺امام یکهو از جاش بلند شد، همه تعجب کردند...!!
🔸در یکی از این دیدارها بود که تا امام خمینی آمد توی اتاق و روی صندلی نشست، شهید حسن باقری اجازه خواست با دوربینی که خودش آورده بود، دو سه عکس یادگاری بگیرد.
🔸امام گفت: «چه ایرادی داره پسرم؟!» یکی از محافظها که اشاره کرد فلش دوربین برای چشم امام خوب نیست، حسن لامپ اتاق را روشن کرد تا عکسها خراب نشود.
🔸زود سه چهار عکس پشت سر هم گرفت و نشست روی زمین. سکوت بر اتاق حاکم شد. آقای محسن رضایی آمادهی ارائهی گزارش بود که امام از روی صندلی بلند شد. همه همراه او بلند شدند و با تعجب به هم نگاه کردند.
🔸امام از کنار فرماندهان رد شد و رفت طرف کلید برق و چراغ را خاموش کرد. در آن وقت روز نیازی به لامپ نبود، اما برای همهمان جالب بود که چرا هیچکس به این قضیه توجه نداشت
🔸جالبتر آنکه چرا امام به کسی دستور نداد چراغها را خاموش کند و خودش شخصا بلند شد و کلید را زد.
مراقبت از اعمال، بویژه اسراف را از امام یاد بگیریم
#سیره_امام_خمینی
#تلنگرانه
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat
🚨همه ساله تو ایتالیا به اسم جشن و شادی با پرتقال جنگ راه میندازن و شهر رو به گند میکشن اما صدا از کسی در نمیاد چون زدنش نه نون داره براشون نه گرین کارت!
⭕️ اونایی که به جشن غدیر و زبالههاش که تا صبح نکشیده جمع شد ایراد گرفتن رو باید یه فکری به حالشون کرد
#تلنگرانه #عید_غدیر
••●❥🦋💙❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
دیدیبعضےوقتهادلمونمیگیره؟!...
خودمونم نمیدونیمچرا؟!
اینا؛همونسنگینےِگناهایےهست
کہمرتکبشدیم💔
بهش میگن حالتِ قبض!
اینجا.گنـاه.ممــنوع💯
برای ترک گناه، هنوز دیر نشده ها‼️
#تلنگرانه #ترک_گناه
••●❥🥀💔❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
داشتم می گفتم این ڪوفیان چہ ڪردن با حسین؟!😭
یاد خودم افتادم گناهانم چہ کردن با قلب مهدی؟!💔
#تلنگرانه #امام_زمان
••●❥😭🖤❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
8.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا مرگ منو بده یا مرگ اون مأمور رو که نذریمو از دستم گرفت😭😭😭
#ماه_محرم #تلنگرانه
#علمدار_کربلا
••●❥🥀💔❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
💅همهی دغدغهاش شده بود ظاهرش...
👧🏻دختر کوچکش میگفت: مامان میای فقط یه کوچولو با هم بازی کنیم؟
اما مادر...
دو ساعت بود که جلوی آینه مشغول آرایش بود، آخر قرار بود یک ساعت برود بیرون! می گفت: یک لحظه آرام باش! مگر نمیبینی دارم آرایش می کنم؟!
مدتها بود که همسرش میخواست ماشین قدیمیاش را عوض کند، اما نمیتوانست، چون او حتماً باید هر ماه به آرایشگاه می رفت و خرجهای آنچنانی می کرد. هر هفته سر این موضوع با همسرش دعوا بود. همین چند وقت پیش ابرویش را یک مدلی زده بود ولی حالا باید می رفت آرایشگاه و عوضش میکرد، چون مدل دیگری مد شده بود. یک روز نبود که به شکل بینیاش فکر نکند. همهی فکر و ذکرش شده بود اینکه یک جوری پولی جور کند تا بتواند عملش کند. حاضر نبود حتی یک بچه ی دیگر بیاورد، چون شنیده بود "با هر بچه زیبایی آدم کم می شود".
زیبایی برای زندگی بود،
اما او زندگی میکرد برای زیبایی.
⏱اما زمان را نمی توان با لوازم آرایشی نگه داشت.
یک روز که بین همهی این هیاهوها رفت جلوی آینه، دید هر کرم پودری میزند، هر چقدر رژ را روی لبش خالی میکند، هر خط چشمی که می کشد... آن آدم قدیم نمی شود.
یک دفعه به خودش آمد و تازه فهمید چه اتفاقی افتاده...
۶۰ ساله شده بود...
لب و لوچه اش آویزان شد... از آینه کمی فاصله گرفت. تک دخترش دیگر نیازی به همبازی نداشت و حالا سر زندگیاش بود. همسرش پیر شده بود و دیگر حرفی از ماشین جدید نبود. خبری از سر و صدای نوهها و عروسها و دامادها هم نبود. آری آخر "با هر بچه از زیبایی آدم کم می شود"...
یاد نماز هایش افتاد... نماز هایی که هر بار به یک بهانه آنها را نخوانده بود. یک بار به خاطر پودر ها و کرمهای روی صورتش، یک بار به بهانه ی لاک ناخنش، یک بار...
نگاهش از توی آینه افتاد به کتاب های دست نخورده ی توی قفسه.
📖و بعد نگاهش خورد به قرآن.
اشک توی چشم هایش جمع شد...
یاد روزی افتاد که آیه ی عفاف را دیده بود، همان آیه ای که تویش خدا با مهربانی گفته بود زنها زینتهایشان را آشکار نکنند...
یک لحظه به فکر فرو رفت.
معلوم نبود با آرایش هایش برای نامحرمان، چند زندگی را سرد کرده بود.
معلوم نبود.
به مد های روز که روزی همه ی دنیایش بودند فکر کرد. یک لحظه حالش از فکر کردن به کلمه ی "مد" بد شد. اصلا چه کسی مد ها را تعیین می کرد؟ چه کسی برای ۳۰_۴۰ سال از زندگی او تصمیم گرفته بود؟ چرا باید به حرفِ کسی که نمی دانست کیست، دست توی ظاهر خدادادی اش می برد؟
چرا وقتی برای علم و اندیشه اش نگذاشته بود؟ چرا از زیبایی اش به جای خانه برای بیرون از خانه استفاده کرده بود؟
پس چرا برای زیبا کردنِ "روحش" کاری نکرده بود؟...
🪞 دوباره در آینه به خودش نگاه کرد.
او تمام زندگی اش را برای زیبایی گذاشته بود و حالا زیبایی از دستش رفته بود.
راه توبه همیشه باز بود.
اما با خودش گفت:...
کاش این ۶۰ سال زندگی ام را کمی بیشتر صرف "زندگی کردن" میکردم!
#حجاب #تلنگرانه
••●❥❤️📌❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
13.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی بدون کلام و پر مفهوم و تلخ👌🏻
معرفی کارکرد مهمترین ابزار جنگ شناختی دشمن💯
#جنگ_نرم #تلنگرانه
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat
2.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نخواهید که آخرین روز شما، اولین روز حجابتان باشد ...!
#حجاب #تلنگرانه
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat
میگفت:
به جای اینکه عکس خودتون رو بذارید پروفایل تا بقیه با دیدنش به گناه بیفتن ...!
یه تلنگر زیبا بذارید که با دیدنش به خودشون بیان ...!
#تلنگرانه #نشر_دهید
••●❥🦋💙❥●••
@Asheghaneh_Shahadat
قضا شدن نماز یک دلیل بیشتر نداره و اونم دلبستگی به دنیاست🖐🏻‼️
#نماز #تلنگرانه
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat
شـھادت،
فقط جنگ نیست‼️!
اگه بھش معتقد باشـی،
قطعاً شھید میشـی❤️!
#شھیدانه #تلنگرانه
•❥༅••🌿✨♥️••❥༅•
@Asheghaneh_Shahadat