💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_هـفـتـم
ولی دریغ که اصلا نگاهی به سمت خواهرها نمیکرد😑
پشت سرشون رفتیم و وقتی نزدیک باب الجواد که شدیم آقاسید شروع کرد به مداحی🗣 کردن. (اوجه بهشته حرم امام رضا/زایرات اینجا تو جنان دیده میشن/مهمونات امشب همه بخشیده میشن)
نمیدونم چرا ولی بی اختیار اشکم😢 در اومد
سمانه تعجب کرده بود😯
-ریحانه حالت خوبه؟!
-اره چیزیم نیست
یواش یواش وارد صحن شدیم. وقتی گنبد رو برای اولین بار دیدم یجوری شدم.فضای حرم برام خیلی لطیف بود.🌸
همراه سمانه وارد حرم شدیم.
بعضی چیزها برام عجیب بود.😧
-سمی اونجا چه خبره؟!
-کجا؟! اونجا؟! ضریحه دیگه
-خوب میدونم ولی انگار یه جوریه؟! چرا همدیگه رو هل میدن؟!
-میخوان دستشون به ضریح بخوره
-یعنی هر کی اونجا دست بزنه حاجت میگیره؟!
هرکی اونجا دست بزنه که نه ولی اعتقاد دارن اونجا چون محل زیارت فرشته ها👼 و امامهاست متبرکه و بهش دست میزنن و زیارت میکنن.
-یعنی اگه ما الان دست نزنیم زیارت نکردیم؟!
-چرا عزیزم. مهم خوندن زیارت نامه📖 و...هست
سمانه یه زیارت نامه هم به من داد و گفت تو هم بخون.
-اخه من که زیاد عربی خوندن بلد نیستم😞
پس من میخونم و تو هم باهام تکرار کن ،حیفه تا اینجا اومدی زیارت نامه نخونی.
و سمانه شروع کرد با صدای آرامش بخشش زیارت نامه خوندن و من گوش دادم.
بعد زیارت تو صحن انقلاب نشستیم و سمانه مشغول نماز خوندن که یاد اون روز توی جاده🛣 افتادم و گفتم:
-سمانه؟!
-جان سمانه
-یه چی بگم بهم نمیخندی؟!
-نه عزیزم.چرا بخندم
-چرا شما نماز میخونید؟!
-عزیزم نماز خوندن واجبه و دستور خداست ولی یکی از دلایلش ارامش دادنه به خود آدمه.👌
-یعنی تو نماز میخونی واقعا آروم میشی؟!
-دروغ چرا...همیشه که نه. ولی هروقت با دلم نماز میخونم واقعا آروم میشم.هر وقتم که غم دارم هم که تو سجده بعد نماز با خدا درد و دل میکنم و سبک میشم..
-اوهوم..میدونی سمی من نماز خوندنو تو بچگی از مامان بزرگم یاد گرفته بودم..ولی چون تو خونه ما کسی نمیخوند دیگه کم کم فراموش کردم😩
بیچاره مامان بزرگم تا حالا مشهد نیومده بود و آرزوشو داشت.😔
میشه دو رکعت نماز برای مامان بزرگم بخونی؟!
-چرا نمیشه...ولی روحش بیشتر خوشحال میشه ها وقتی خودت بخونی
-میخوام بخونم ولی..
-ولی نداره که.اینهمه راه اومدی بعد یه نماز نمیخوای بخونی؟؟
ادامه دارد...🍃
💟 @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_هـشـتـم
-ولی نداره که. اینهمه راه اومدی بعد یه نماز نمیخوای بخونی؟؟
-نمیدونم چی بگم... تو نماز خوندن بهم یاد میدی؟!
-چرا که یاد نمیدم گلم با افتخار آجی جون.😊
سمانه هم همه چیزو با دقت بهم یاد میداد و منم کم کم یادم میومد ذکرها و نحوه گفتنش
دو رکعت نماز برای مامان بزرگ خوندم
خیلی دوست داشتم آقای فرمانده من رو در حال نماز خوندن میدید😈
شاید اصلا مامان بزرگ بهانه بود و به خاطر اون نماز خوندن یاد گرفتم که باز دوباره جلوش ضایع نشم نمیدونم☹️
اما این نمازم هرچی بود قربتا الی الله نبود و نتونستم مثل آقاسید و سمانه تو سجده بعدش درد و دل کنم و هر چی زور زدم اشکی هم در نیومد😢
بعد نماز تو حال خودمون بودیم که برا سمانه اس ام اس📱 اومد و بعد خوندنش گفت:
-ریحانه جان پاشو بریم حسینیه
-چرا؟! نشستیم دیگه حالا
-زهرا پیام داد که آقاسید برای اعضای اجرایی جلسه گذاشته و منم باید باشم.
تو هم که اینورا رو بلد نیستی.
-باشه پس بریم
فهمیدم تو این جلسه سید مجبوره رو در رو با خانم ها حرف بزنه و چون زهرا هم بود میخواستم ببینم رابطشون چه جوریه😎
-سمانه؟!
-جانم؟؟
-منم میتونم بیام تو جلسه؟؟
متاسفم عزیزم.ولی فقط اونایی که آقاسید اجازه میدن میتونن بیان.جلسه خاصی نیستا هماهنگی در مورده سفره🚌
-اوهوم...باشه
جلسه تو اطاق بغل حسینیه خواهران بود و منم تو حسینیه بودم..داشتم با گوشیم📱 ور میرفتم که مینا بهم زنگ.
-سلام ریحانه. خوبی؟؟چه خبر؟! بابا بی معرفت زنگی..پیامی چیزی؟!
-من باید زنگ میزدم یا تو..اخه نپرسیدی زنده رسیدیم یا نه😠
-پی ام دادم ولی جواب ندادی
-حوصله چک کردن ندارم
-چه خبرا دیگه.همسفرات چه جورین؟!
-سلامتی...آدمن دیگه ولی همه بسیجین😒
-مواظب باش اونجا به زور شوهرت ندن😆
-نترس اگه دادن برا تو هم میگیرم
- بی مزه حالا چه خبراخوش میگذره
- بد نیست جای شما خالی
- راستی ریحانه
- چی؟!
- پسره هست قد بلنده تو کلاسمون
- کدوم؟!
- احسان دیگه.باباش کارخونه داره🏣
ادامه دارد...🍃
💟 @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
.
✍| بسمهـ تعالے
/🌹/ طبق وعده ے قبلے،
براے ڪسب توفیقـ،
تا آخـر ماه مبارکـ،
#هرشب_ساعت_23:45
در هیئتـ مجازے میزبانتون هستیمـ. /🌹/
💚امشبـ: ادراک قلبے نماز🍃
ٹَڼ٘هٱ مَږ٘جَعِ ږَڛ٘مے٘ هَێٸٹِ مَج٘ٱز٘ے٘👇
|°🌸°| eitaa.com/joinchat/2882142216C2d2fbbea47
عاشقانه های حلال C᭄
°🐝| #نےنے_شو |🐝° [😐] بابامـ مےگه نمےخوامـ لوزـه بگیلے..☹️ [😎] مےگه اینجولے ڪه تو سحلے و افطالے می
.
پستـ ویژهـ ےِ ما(👆👆👆)
ڪه براے آن دعوتـ شدـید🌹
🍃هرشبـ راس ساعتـ 21:30🍃
شپخیل✋😍
🎈
🍃دعای روز #پنجم ماه رمضان🌙
🌟●اللّهُمَ اجْعَلنے فیهِ مِنَ المستغفرینَ
⭐️●و اجْعَلْنےفیهِ مِنْ عِبادڪَ الصالحینَ القاتلین...
🌟●و اجْعَلنےفیهِ من اولیائِڪَ المُقَرَّبینَ
⭐️●بِرَأفَتِڪَ یا ارحمَ الراحمین....
#پنجمین_روزماه_مهمونی_خدا🌕
#التماس_دعا👌
💛🍃||• @asheghaneh_halal
4_467896649214066746.mp3
3.95M
#سکینه
🌙: #ویژه_برنامه_ماھ_مبارڪ_رمضان
✨:تلاوت هرروز یڪ جزء از قرآن ڪریمـ📖بھ صورت تحدیر(تندخوانے)
🍃جزء پنجم🍃
[🎤] @asheghaneh_halal
🌸🌸🌸
🌸🌙
🌸
#ویتامینه
🔵شربت های ضد عطش سحر کدامند؟
شربت ابلیمو🍋
شربت خاکشیر
شربت بیدمشک🍸
🔵زمان افطار تا سحر از عرقیات خنک💧 مثل شاطره و کاسنی استفاده کنید تا حرارت🔥 کبد و قلب فروکش کند و تشنگی برطرف شود
🔵بدترین کاری که با بدن خود می توانید بکنید این است که از افطار تا سحر بیدار بمانید و مداوم غذا بخورید🔨😐
این کار آسیب های بسیار جدی به بدن
وارد می کند
🔵نوشیدن سه قاشق گلاب🌸 در هنگام افطار
گلاب به دلیل خاصیت ضد «سودا» که دارد، خاصیت دارویی داشته و برای تقویت معده مفید است
🔵دوغ افطار ممنوع❌
دوغ موجب بیحالی و بی حسی بیشتر بدن می شود😫☹️
🔵در ماه رمضان🌙 از مصرف میوه 🍌غافل نشوید
قبل از خواب 😴با مصرف یک عدد سیب 🍎می توانید هم به کاهش وزن خود کمک کنید و هم دهان خود را ضد عفونی نمایید
#هر_روز_با_اصول_تغذیه_ماه_مبارک_رمضان🌙
#قسمت5
#داشتنـ_رمضاڹے_سالمـ_با_ما👇
🌙| @asheghaneh_halal
🌸
🌸🌙
🌸🌸🌸
🍃🌙🍃
🌙🍃
🍃
#ادعيه:
[دعاے ابوحمزه ثمالے]
#قسمت_پنجم:
الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ وَتُؤَخِّرُ الْعُقوُبَهَ بِحِلْمِکَ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى حِلْمِکَ بَعْدَ
و کیفر را به واسطه بردباریت به تاءخیر اندازى پس تو را ستایش سزا است بر بردباریت پس
🍃✨
عِلْمِکَ وَعَلى عَفْوِکَ بَعْدَ قُدْرَتِکَ وَیَحْمِلُنى وَیُجَرِّئُنى عَلى
از دانستن و بر گذشتت پس از توانایى داشتن و همین گذشت تو از من مرا وادار کرده و دلیر ساخته بر
🍃🌙
مَعْصِیَتِکَ حِلْمُکَ عَنّى وَیَدْعوُنى اِلى قِلَّهِ الْحَیآءِ سَِتْرُکَ عَلَىَّ
نافرمانیت و همان پرده پوشیت بر من مرا به بى شرمى واداشته
🍃✨
وَیُسْرِعُنى اِلَى التَّوَثُّبِ عَلى مَحارِمِکَ مَعْرِفَتى بِسَعَهِ رَحْمَتِک
و همان معرفتى که من به فراخى رحمتت دارم و بزرگى عفوت مرا بدست زدن به کارهاى حرام شتابان مى کند
🍃🌙
وَعَظیمِ عَفْوِکَ یا حَلیمُ یا کَریمُ یا حَىُّ یا قَیُّومُ یا غافِرَ الذَّنْبِ یا
اى بردبار اى بزرگوار اى زنده و اى پاینده اى آمرزنده گناه اى
🍃✨
قابِلَ التَّوْبِ یا عَظیمَ الْمَنِّ یا قَدیمَ الاِْحسانِ اَیْنَ سَِتْرُکَ الْجَمیلُ
پزیرنده گناه اى بزرگ نعمت اى دیرینه احسان کجاست پرده پوشى زیبایت ؟
🍃🌙
اَیْنَ عَفْوُکَ الْجَلیلُ اَیْنَ فَرَجُکَ الْقَریبُ اَیْنَ غِیاثُکَ السَّریعُ اَیْنَ
کجاست گذشت بزرگت ؟ کجاست گشایش نزدیکت ؟ کجاست فریادرسى فوریت ؟ کجاست
🍃✨
رَحْمَتُکَ الْواسِعَهُ اَیْنَ عَطایاکَ الْفاضِلَهُ اَیْنَ مَواهِبُکَ الْهَنیئَهُ اَیْنَ
رحمت وسیعت ؟ کجاست عطاهاى برجسته ات ؟ کجاست بخششهاى دلچسبت ؟ کجاست
🍃🌙
[صَنائِعُکَ السَّنِیَّهُ ....] صَنائِعُکَ السَّنِیَّهُ اَیْنَ فَضْلُکَ الْعَظیمُ اَیْنَ مَنُّکَ الْجَسیمُ اَیْنَ
نیکى هاى شایانت ؟ کجاست فضل عظیمت ؟ کجاست نعمت بزرگت ؟ کجاست
🍃✨
اِحْسانُکَ الْقَدیمُ اَیْنَ کَرَمُکَ یا کَریمُ بِهِ وَ بِمُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ فَاسْتَنْقِذْنى وَبِرَحْمَتِکَ
احسان دیرینه ات ؟ کجاست کرمت ؟ اى کریم بدان (چه گفتم ) و به محمد و آل محمد مرا نجات ده و به رحمتت
🍃🌙
فَخَلِّصْنى یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ لَسْتُ اَتَّکِلُ فِى
خلاصم کن اى نیکو اى نیکو بخش اى نعمت ده اى زیاده بخش چنان نیست که من براى
🍃✨
النَّجاهِ مِنْ عِقابِکَ عَلى اَعْمالِنا بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنا لاِنَّکَ اَهْلُ التَّقْوى
نجات از عقاب تو به کارهامان تکیه کنم بلکه به فضلى که بر ما دارى تکیه زنم زیرا تو اهل تقوى
🍃🌙
وَاَهْلُ الْمَغْفِرَهِ تُبْدِئُ بِالاِْحْسانِ نِعَماً وَتَعْفوُ عَنِ الذَّنْبِ کَرَماً فَم
و شایسته آمرزشى آغاز کنى به احسان از روى نعمت بخشى و گذشت کنى از گناه از روى کرم و بزرگوارى و با این وضع
🍃✨
کَیْفَ یَضیقُ عَلَى الْمُذْنِبینَ ما وَسِعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِکَ یا واسِعَ
چگونه ممکن است میدان بر گنهکاران تنگ شود با آن رحمت وسیعت
🍃🌙
الْمَغْفِرَهِ یا باسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَهِ فَوَ عِزَّتِکَ یا سَیِّدى لَوْ نَهَرْتَنى
که ایشان را فراگرفته اى وسیع آمرزش اى دو دستت به رحمت باز سوگند به عزتت اى آقاى من اگرچه برانیم
🍃✨
ما بَرِحْتُ مِنْ بابِکَ وَلا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ لِمَا انْتَهى اِلَىَّ مِنَ
من از در خانه ات برنخیزم و از تملق و چاپلوسیت دست برندارم چون
🍃🌙
الْمَعْرِفَهِ بِجوُدِکَ وَکَرَمِکَ وَاَنْتَ الْفاعِلُ لِما تَشآءُ تُعَذِّبُ مَنْ تَشآءُ
اطلاع از جود و کرمت پیدا کرده ام و تویى کننده هرچه بخواهى عذاب کنى هرکه را خواهى
🍃✨
بِما تَشآءُ کَیْفَ تَشآءُ وَتَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِما تَشآءُ کَیْفَ تَشآءُ لا
بهرچه خواهى بهرطور که خواهى و رحم کنى هر که را خواهى بهرچه خواهى هرطور که خواهى
🍃🌙
تُسْئَلُ عَنْ فِعْلِکَ وَلا تُنازَعُ فى مُلْکِکَ وَلا تُشارَکُ فى اَمْرِکَ وَلا
بازپرسى از کار تو نشود و نزاعى در فرمانرواییت رخ ندهد و شریکى در کارت نباشد
🍃✨
تُضآدُّ فى حُکْمِکَ وَلا یَعْتَرِضُ عَلَیْکَ اَحَدٌ فى تَدْبیرِکَ لَکَ الْخَلْقُ
و ضدّیتى در حکمت نباشد و کسى نیست که در تدبیر تو بر تو اعتراض کند آفرینش
🍃🌙
وَالاْمْرُ تَبارَکَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمینَ یا رَبِّ هذا مَقامُ مَنْ لاذَبِکَ
و دستور از تو است برتر است خدا پروردگار جهانیان پروردگارا این جایگاه کسى است که به تو
{•🌼•} @asheghaneh_halal
🍃
🌙🍃
🍃🌙🍃
🌸🌙🌸🌙
🌙🌸🌙
🌸🌙
🌙
#رساله
💢مسواک و مضمضه کردن در حال روزه
♦️آیا مسواک زدن یا مضمضه کردن روزه را باطل میکند، اگر هنگام وضو یا غیر آن بدون اختیار آب فرو رود چه حکمی دارد؟
✅ مسواک زدن در حال روزه اشکال ندارد ولی باید از فرو رفتن آب دهان که آغشته با خمیر دندان و آب است جلوگیری شود.
✅ اگر روزهدار در هنگام وضو برای نماز واجب قدری آب در دهان بگرداند و مضمضه کند و آب بیاختیار فرو داده شد، روزهاش صحیح است و قضا بر او واجب نیست. ولی در غیر وضوی نماز واجب، احتیاط واجب آن است که قضا نماید.
📚مطابق با فتاوای حضرت آیتالله العظمی خامنهای
🍃🌷 @asheghaneh_halal
🌙
🌸🌙
🌙🌸🌙
🌸🌙🌸🌙
🌈🍃
🍃
#ویتامینه
✍بسم الله
یڪے از رفتارهاے نامناسب در روابط
زناشویـ💑ـے خودخواهے است
بسیارند عروس و دامادهایے ڪہ فقط خود را میبینند و بہ راحتے و آسایــش خود مے اندیشند و همیشہ جملاتے نظیر این جملہ را مے گویند🗣
‼️من این خوراڪے را دوست ندارم!
‼️من نمیتوانم فلان ڪار را انجام بدهم!😱
‼️من از رفتار پدر و مادر تو خوشم نمے آید!😶
و....
در حالیڪہ صفــ😍ـاے زندگے زناشویے بہ این است ڪہ انسان بہ راحتے و آسایش همسـر خود فڪر ڪند.
فراموش نڪنیم با پیوند ازدواج (من )تبدیل بہ (ما)👫شدہ است
📚 #آداب_عشق_ورزے
5⃣ #قسمت_پنجم
❌ #پرهیز_از_خودخواهی
{💍} @asheghaneh_halal
🍃
🌈🍃
🍩🍶🍩🍶🍩
🍶🍩🍶🍩
🍩🍶🍩
🍶🍩
🍩
#مائده
#افطار🔰
شیر گرم و زولبیا بامیه🍶🍩
#شام🔰
شامی کباب ساده😋🍗
#دستورپخت🔰
اول سیب زمینی و پیاز رو رنده کنید
بعد گوشت چرخکرده رو به موادتون اضافه کنید و نمک و زردچوبه و کمی فلفل سیاه رو به مواد بپاشید.
مقدار آردی که استفاده می کنید به مقدار موادتون بستگی داره. پس اینو بدونید که ما از آرد فقط و فقط برای جلوگیری از چسبیدن موادمون به ته تابه استفاده می کنیم
برای خوش طعم شدن و پف کردن شامی هاتون می تونید یه دونه تخم مرغ هم توی موادتون بشکنید
مواد رو حسابی ورز بدید و به اندازه ی توپ پینگ پنگ بردارید و کف دستتون پهنش کنید و توی روغن داغ سرخ کنید
👈 #فوت_کوزه_گری 👇
[[برای خوش طعم و معطر شدن شامی کبابتون می تونید از سبزی های معطر استفاده کنید (خشک یا تازه بودنش فرقی نداره) مثل🔰
مرزه...ترخون...ریحان...و چای کوهی]]
#دومین_مائده5⃣
#نوش_جان😋🍭
🍳| @asheghaneh_halal
🍩
🍶🍩
🍩🍶🍩
🍶🍩🍶🍩
🍩🍶🍩🍶🍩
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_نـهـم
-احسان دیگه. باباش کارخونه داره🏣
-اها اها اون تیره برقه😄 خوب چی؟؟
-فک کنم از تو خوشش اومده. خواهرش شمارتو از من میخواست
-ندادی که بهش؟!
-نه...گفتم اول باهات مشورت کنم
-افرین که هنوز یه ذره عقله رو داری😝
-ولی پسره خوبیه هاخوش به حالت
-خوش به حال مامانش
-ااااا ریحانه.چرا ندیده و نسنجیده رد میکنی
-اگه خوشت اومده میخوای برا تو بگیرمش؟!😒
-اصلا با تو نمیشه حرف زد...فعلا کاری نداری؟!
-نه..خدافظ
بعد قطع کردن با خودم فکر میکردم این همه پسر دور و برم و تو دانشگاه میخوان با من باشن و من محل نمیکنمشون اونوقت گیر الکی دادم به این پسره بی ریخت و مغرور😤😒 (زیادم بی ریخت نبودا)
شاید همین مغرور بودنش من رو جذب کرده..😰
دلم میخواد یه بار به جای خواهر بهم بگه ریحانه خانم
تو همین فکرا بودم دیدم که صدای ضعیفی از اونور میومد. که سمانه داره هی میگه ریحانه ریحانه.🗣
سرم داغ شد.ای نامرد.نکنه لوداده که بهم نماز یاد داده و هیچی بلد نیستم😣
یهو دیدم سمانه اومد تو.ریحانه پاشو بیا اونور
-من؟!چرا؟!😳
-بیا دیگه. حرفم نزن
باشه. باشه..الان میام.
وارد اطاق شدم که دیدم همه دور میز نشستن. زهرا اول از همه بهم سلام کرد و بعدش هم آقاسید همونجور که سرش پایین بود گفت:سلام خواهرم. سفر خوش گذشت؟! کم و کسری ندارید که؟!😌
نه. اوکیه همه چی..الان منو از اونور اوردید اینور که همینو بپرسید؟!😒
که آقاسید گفت: بله کار خاصی نبود میتونید بفرمایید.
که سمانه پرید وسط حرفش:
نه بابا،این چیه. کار دیگه داریم.
سید:لا اله الا الله...😤
زهرا:سمانه جان اصرار نکن
ریحانه:میتونم بپرسم قضیه چیه؟؟
که سمانه سریع جواب داد هیچی مسول تدارکات خواهران دست تنهاست و یه کمک میخواد و من تو رو پیشنهاد دادم ولی اینا مخالفت میکنن.
یه لحظه مکث کردم که آقاسید گفت: ببخشید خواهرم .من گفتم که بهتون نگن .
دوستان، ایشون مهمان ما هستن نباید بهشون همچین چیزی میگفتید..از اول گفتم که ایشون نمیتونن.
نمیخواستم قبول کنم ولی این حرف آقاسید که گفت ایشون نمیتونن خیلی عصبیم کرد😡 و اگه قبول نمیکردم حس ضعیف بودن بهم دست میداد.😑
آب دهنمو قورت دادم و با اینکه نمیدونستم کارم چیه گفتم قبول میکنم.✌️
سمانه لبخندی زد و روبه زهرا گفت:دیدین گفتم.😬
آقاسید بهم گفت: مطمئنید شما؟!کار سختی هستا.
تو چشماش👀 نگاه کردم و با حرص گفتم بله آقای فرمانده پایگاه😤
ادامه دارد...🍃
💟 @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜
#عشقینه
✨ #چنـد_دقـیقـہ_دلـت_را_آرام_کن
✍ سیـد مهـدے بـنـے هـاشـمـے
🌹 #قسـمـت_دهـم
آقاسید بهم گفت: مطمئنیدشما؟!کارسختی هستا
توچشماش👀 نگاه کردم و با حرص گفتم بله آقای فرمانده پایگاه😤
در همین حال یکی از پسرهای بسیجی بلند شد و گفت: محمدجان من برم خواهرم توحرم منتظره✋
-برو علی جان
-تااینجا فهمیدم اسمشم محمده👌
داشتم بیرون میرفتم که دیدم یه پسردیگه رفت و گفت حاج مهدی منم میرم یکم استراحت کنم😜
-به سلامت سجاد جان
-داشتم گیج میشدم😳
-چرا هرکی یه چی میگه؟!
رفتم جلو:
-جناب فرمانده؟!
-بله خواهرم؟!
-میتونم بپرسم اسم شما چیه؟!
-بله اختیار دارید.علوی هستم☺️
-نه منظورم اسم کوچیکتون بود😐
دیدم یکم مکث کرد که سریع گفتم چون هرکس یه چی صداتون میکنه کنجکاو شدم بپرسم.😊همین
-اها.بله. من محمد مهدی هستم. دوستان چون لطف دارن سر به سرم میزارن هربار یه کدومو صدامیزنن😁
اها.خوب پس.حالا من اگه کارتون داشتم چی صداتون کنم؟
هر چی مایلید ولی ازاین به بعد اگه کاری بود به خانم مولایی(منظورش زهرا بود) بگید و ایشون به من منتقل میکنن😎
اعصابم خورد شد😠 و باغرض گفتم:
باشهه.چشم
موقع شام غذاها رو پخش کردم و بعدشم سفره رو جمع کردم.سمانه با اینکه مسول فرهنگی بودو کارش چیز دیگه ولی خیلی بهم کمک کرد.یه جورایی پشیمون شدم چرا قبول کردم.
تو دلم به سمانه فحش میدادم که منو انداخت تو این کار😤😩
خلاص این چند روز به همین روال گذشت تا صبح روز آخر که چند تا از دخترها به همراه زهرا برای خرید میخواستیم بریم بیرون🚶
-سمانه
-جانم؟!
-الان حرم نمیخوایم بریم که؟!
-نه.چی بود؟!
-حوصله چادر گذاشتن ندارم اخه😣 خیلی گرمه
-سمانه یکم ناراحت شد ولی گفت نه حرم نمیریم
رفتیم تو بازار رضا و مشغول بازدید بودیم که زهرا با دوستش که تو یه مغازه انگشتر💍 فروشی بودن مارو دیدن:
-دخترا یه دیقه بیاین
-بله زهرا جان؟!
و باسمانه رفتیم به سمتشون
-دخترا به نظر شما کدوم یکی از اینا قشنگ تره؟!
(تو دستش دو تا انگشتر عقیق💍 مردونه داشت)
که سمانه گفت به نظر من اونیکی قشنگ تره و منم همونو باسر تایید کردم و زهرا هم خرید و گفت:
راستی دخترا قبل اذان یه جلسه درباره کارهای برگشت داریم.حتما بیاین
یه مقدار خرید کردیم و با سمانه رفتیم سمت حسینیه و اول از همه رفتم چادرمو گذاشتم و منتظر ساعت🕙 جلسه شدیم.
وارد اطاق شدیم که دیدم آقاسید و زهرا با هم حرف میزنن
در همین حین یکی ازپسرها وارد شد.
آقاسید دستشو بالا آورد که دست بده✋
دیدم همون انگشتری💍 که زهرا خریده بود تو دستشه😐
ادامه دارد...🍃
💟 @asheghaneh_halal
💜⚜💚⚜💜⚜💚⚜💜