°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
جشن ازدواج💍 برادرم بود.
امین قرار بود به ماموریت برود، اما زمانش را نمی دانستم.
تاریخ عروسی📆 و رفتن امین یک روز شد.
با گله و ناراحتی😔 به امین گفتم: امین، تو که میدانی همه زندگیم هستی...
خندید و گفت: میدانم. مگر قرار است شهید شوم.😅
گفتم: خودت میدانی و خدا که در دلت چه میگذرد، اما میدانم آنجا جایی نیست که کسی برود و به چیز دیگری فکر کند.😞
سر شوخی را باز کرد گفت: مگر میشود من جایی بروم و خانمام را تنها بگذارم؟😌
باز هم نگفت که قرار است به سوریه برود.
اول گفت می خواهم به مأموریت اصفهان بروم.🙄 مأموریتی که 10 روز و شاید هم 15 روز طول میکشد.
بغض کردم😢. گفتم: تو هیچ وقت 10 روز مرا تنها نگذاشتهای. خودت هم میدانی حتی در سفرهای استانی 4-3 روزهات من چه حالی پیدا میکنم.
شبها خواب ندارم و دائماً با تو تماس☎️ میگیرم... گفت: ببین بقیه خانمها چقدر راحت همسرشان را وقت سفر بدرقه میکنند و میگویند به سلامت.
گفتم: نمیدانم آنها چه میکنند، شاید همسرشان برایشان مهم نباشد... 😕
گفت: مگر میشود؟ گفتم: من نمیدانم شاید اصلاً آنها دوست دارند همسرشان شهید شود...
سریع گفت: تو دوست نداری شوهرت شهید شود؟ گفتم: در این سن و سال دلم نمیخواهد✋ تو شهید شوی. ببین امین حاضرم خودم شهید شویم، اما تو نه!
گفت: پس چطور است که در دعاهایت دائماً تکرار میکنی یا امام حسین خودم و خانوادهام فدای تو شویم؟ گفتم: قربان امام حسین بشوم، خودم فدایش میشوم، اما فعلاً بمان.☝️اصلاً این همه کار خیر ریخته! سرپرستی چند یتیم را بر عهده بگیر.
انگار داشتیم کَل کَل میکردیم! نمیدانم غرضاش از این حرفها چه بود.
وسط حرفها، انگار که بخواهد از فرصت استفاده کند، گفت: راستی زهرا احتمالاً گوشیام آنتن هم نمیدهد. صدایم شکل فریاد😵 گرفته بود. داد زدم آنتن هم نمیدهد! تو واقعاً 15 روز میخواهی بروی و تلفن همراهت آنتن هم نمیدهد؟
گفت: آره، اما خودم با تو تماس میگیرم نگران نباش... دلم شور میزد.
گفتم امین انگار یک جای کار میلنگد. جان زهرا کجا میخواهی بروی؟😔
گفت: اگر من الآن حرفی به تو بزنم خب نمیگذاری بروم. همهاش ناراحتی میکنی. دلم ریخت.😓
گفتم: امین، سوریه میروی؟ میدانستم مدتی است مشغول آموزش نظامی است. حس التماس داشتم گفتم: امین تو میدانی من چقدر به تو وابستهام. تو میدانی نفسم به نفس تو بند است...
گفت: آره میدانم
گفتم «پس چرا برای رفتن اصرار میکنی؟ صدایش آرامتر شده بود، انگار که بخواهد مرا آرام کند. گفت: زهرا جان من به 3⃣ دلیل میروم.
دلیل اولم خود خانم حضرت زینب(س) است. دوست ندارم یکبار دیگر آنجا محاصره شود. ما چطور ادعا کنیم مسلمان و شیعهایم؟😭
دوم اینکه به خاطر شیعیان آنجا، مگر ما ادعای شیعه بودن نداریم؟ شیعه که حد و مرز نمیشناسد.👊
سوم هم اینکه اگر ما نرویم آنها به اینجا میآیند. زهرا؛ اگر ما نرویم و آنها به اینجا بیایند چه کسی از مملکت ما دفاع میکند؟😔
واقعاً از صمیم قلبم راضی نشده بودم💔، فقط به احترام امین و برای اینکه به عشقش برسد و آرام شود ساکت شدم.
اما به هیچ عنوان راضی نشدم که شوهرم به آنجا برود و خطری او را تهدید کند.
دو شب قبل از اینکه امین حرفی از سفر به سوریه بزند، خوابی دیده بودم که نگرانی من را نسبت به مأموریت دو چندان کرده بود.😭
خواب دیدم یک صدایی که چهرهای از آن به خاطر ندارم، نامهای برایم آورد که در آن دقیقاً نوشته شده بود "جناب آقای امین کریمی فرزند الیاس کریمی به عنوان محافظ درهای حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) منصوب شده است" و پایین آن امضا شده بود.💔😭
#زندگی_به_سبک_شہــدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_امین_کریمی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
|☔️| @Asheghaneh_halal
°•| #ویتامینه🍹 |•°
|•🌼•|شما در زمان
ازدواجتان بسیار جوان هستید
و این اولین بارے است ڪہ بدون ڪمڪ
پدر و مادرتان، میخواهید مسئولیت یڪ
زندگے مشترڪ را برعهده بگیرید
(البتہ بہ صورت معمول)
بنابراین ڪامـلا طبیعے
است ڪہ در |•برخے•| موارد
خطا ڪنید و اشتباهے بزرگ مرتڪب
شوید، پس ناامید نشوید و مطمئن باشید
در طول زمان، درڪ و بینش بهترے بہ مسائل زندگے به دست خواهید آورد
و موفقتر از قبل عمل
میڪنید|•🌼•|
#تقدیمبہخادمتازهعروسمون😌👑
لحظہ ــهاے ویتامینے در😃👇
°•|🍊|•° @ASHEGHANEH_HaLAL
🌷🍃
🍃
#چفیه
+فقط گریه مےڪردم...
علے را تحویل دادم و جلوے مجتمع، داخل ماشین منتظرش ماندم.
موتورش را ڪه از دور دیدم اشڪ هایم را پاڪ ڪردم.
گفتم یڪ وقت دلش نلرزد. چشم هاے خودش هم شده بود ڪاسهے خون،آتش گرفتم...😭💔
+تو چرا گریه مےڪنے؟!
-از شوق...
-خودت چرا گریه ڪردے؟!
+از شوق تو!
+صورتم خیس خیس بود،اشڪم رو مدام زیر چادر پاڪ مےڪردم ڪه نبیند آخرش هم فهمید.
-تو دارے گریه مےڪنے؟
-خوشحالے من برات مهم نیست؟
+حس مےڪنم یڪے داره نفسم رو ازم میگیره...
+دوباره این مصرع رو براش خوندمـ👇ـ
{من ڪمے بیشتر از عشق تو را مےفهمم!}
-بر مےگردم زهرا!
+میری و بر نمےگردے!
-بر مےگردم؛بهت قول میدم!
+قسم مےخورم برنمےگردے...
-تو از ڪجا میدونے؟
+دلم مےگه...
#منخودبهچشمخویشتندیدمڪهجانممیرود
#شهید_محسن_حججی
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات
🕊 @Asheghaneh_halal 🕊
🍃
🌷🍃
😜•| #خندیشه|•😜
خستـــه نشـــدے
از،بــــس گفتے ایـــران
تــــروریســـمه👊👊
دیگــــه مـــوهاے حنـــاییــت😂😂😂
پـــیش ڪسے رنـــگ نـــداره😜😁
رفتــے اجـــلاس 20😉
پــوتیـــن باهات دیـــدار نڪرده😂
بعــــد براے اینـڪه ضــایع
نشے❌❌❌😂😂
دیـــدار تـــرڪیه و ڪره جنــوبے
رو ڪنــــسل ڪردے😄😄
اے شیــــطون😜😄😄
دلبنـــدم😂😂😂
دارے بــــرمیگـــردے🏃🏃
به بـــــــرایان هـــــوڪ😃
ســــــــلام بــــــرسون✋✋
بگــــو بشیــــن سرجــات👊👊
تــــو منـــافع مـــا رو به خـــطر
ننـــدازے ڪارے بهـــت نــداریم🗣
مــــراقــب باش👇🏻
مــــا از گـــزینهـ نظـــامے👊👊
استــــفاده نڪنیــم❌❌
هنـــــوز ایــــران رو نشــناختے👊
بـــرایان👇👇
اگــــر منــافع آمـــریڪا
تـــوسط ایـــران تهـــدید شود❌❌
بـــراے استفـــاده از
گـــزینه نـــظامے⚠️
علـــیه ایـــران، تعــلل نمیڪنیم😒
بــــرایان یه مُشـت👊👊
بــــزنم له شـــدے😒
از ایـــن به بعـــد قبل از حـــرف
زدن یه نگــــاه تو آینـــه بنــداز👊👊
#ڪپے_ڪنید_تهدید_مےشید😂👇
#در_نشـــر_ڪوشا_بــاشیم😍
ڪلیڪنڪنے تـروریسم میشے😂👇
•|😜|• @asheghaneh_halal
_media_archive_01_mahe_moharam_01_dahe_avval_1395_01_chizar_950715_01_ma_www.fotros.irma95071505.mp3
10.51M
🍃🌼 #ثمینه 🌼🍃
اے یادگار عترت و قرآنــــــ(📖)
بیــــــــــــا بیـــــــــــــــا
جان ها بہ لب رسیده ز هجرانــــ(😔)
بیـــــــــــا بیــــــــــــــــا
#امام_زمانے (🌼)
#دوڪلام_حرفدل (💛)
#پیشنهاد_دانلود_شدیدا (👌)
#حاج_محمود_ڪریمے (🎶)
دان ڪن شارژ شے👇
💫🌙 @asheghaneh_halal ✨
حسبنا الله.mp3
2.14M
🌧☁️ #آقامونه ☁️🌧
#صحبت_جانان (💚)
هیچے نمیگم راحبش ،
فقط گوش بدینــــ(☺️)
خیيیییییلے مهمہ(💯)
پ.ن:
هرگز بہ غیر جانانــــــ(😌)
ما جان نمےفروشیمـ(😎)
جانـــــــــ مےدهیم ، اما()
جانان نمےفروشیمـــــ(😍)
#شدیدا_پیشنهاد_دانلود(👌)
#التماس_دعا(🙏)
❤️ @asheghaneh_halal ❣❤️