eitaa logo
عاشقانه‌‌ های‌ حلال C᭄🇮🇷
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
87 فایل
ˇ﷽ براے تماشاے یڪ عشق ماندگار، در محفلے مهمان شدیم ڪھ از محبّت میان عـلے'ع و زهـرا'س میگفت؛ از عشقے حـلال...💓 •هدیهٔ ما به پاس همراهےِ شما• @Heiyat_Majazi ˼ @Rasad_Nama ˼ 🛤˹ پل ارتباطے @Khadem_Daricheh ˼ 💌˹ تبادلات و تبلیغ @Daricheh_Ad ˼
مشاهده در ایتا
دانلود
°|🌹🍃🌹|° #همسفرانه جعبــه شیـ|🍩ـرینی رو جلــوش گــرفٺــم یڪی بــرداشٺ و گفــٺ: «می‌ٺــونم یڪی دیگــه بــردارم؟» گفٺــم:«البٺــه سیـ|💚ـد جون،این چه حــرفیه؟» بــرداشٺ ولی هیــچ ڪدوم رو نخـ|😕ـورد. ڪار همیشگــیش بود. می‌گفــٺ: می‌بــرم با خــانم و بچــه هام می‌خـ|☺️ـورم. اینڪـه آدم شیـ|🍩ـرینی‌های زندگیشــو با زن و بچــه‌اش ٺقسیــم ڪنه خیلی ٺــوی زنــدگی خــانوادگی ٺأثیـ|👌ـر می‌ذاره! #سید‌مرتضی‌آوینی #زندگی_به_سبک_شهــدا🌷 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😜👇 ❣|≠ @Asheghaneh_halal
°|🌹🍃🌹|° محمدحسیــن اهل خوشحـ☺️ـال ڪردن و ســورپرایز ڪردن بود...😍 نامــزدے ما هم شیـ🍭ـرینے خاصی داشت "•۴ ماه دوستــ💝 داشتنے" دائمــا حسیــن آقا ســورپرایزم مےڪرد😌 مثلا تماسـ📱 مےگرفتم و با حالت دلتنگے😓 مےپرسیدم «آخر هفته تہــران مےآیے؟»🚶🏻 مےگفت «باید ببینــم چه مےشود!»😢 چنــد ثانیه بعد آیـفون به صدا در مےآمد و حسیــن آقا پشت در🚪 ایستاده بود!😁 🌷 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😜👇 {💛} @asheghaneh_halal
°|🌹🍃🌹|° مصطفی توی سپاه زندگی می کرد. تازه دیپلم گرفته بود. نوزده سالش بود، با ماهی هزار تومان حقوق که بعد از ازدواجمان💞 شد دوهزار تومان. ماجرای حقوقش را هم بعدها برایم تعریف کرد👇🏻 ⇦یک روز یکی از بچه های سپاه آمد و گفت: "برادرها... بِینی و بین الله، هر کس هر چقدر احتیاج دارد، بگوید که حقوق تعیین کنیم💰" باخود گفته بود: "من که خرجی ندارم🤔 همین جا زندگی می کنم. زن و بچه ای هم که ندارم☹️ بیشتر وقت ها هم منطقه ام⛺️ هزار تومان از سرم هم زیاد است"😊 او هم توی دفترچه نوشته بود⇦ مصطفی طالبی هزار تومان💸 مادرم می گفت: "پول تو جیبی تو از حقوق ماهانه ی او بیشتر است، چطور میخواهی با او زندگی کنی❓😒" 🍃🌸گفتم: "از بی پولی نمی ترسم"🌸🍃 🌷 ✍🏻 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😜👇 💕➣ @Asheghaneh_halal
°|🌹🍃🌹|° #همسفرانه روزی كه مصطفی به خواستگاری‌اش💐 آمد مامان به او گفت: «شما می‌دانید این دختر كه می‌خواهید با او ازدواج كنید چطور دختری است؟ این صبح‌ها🌤 كه از خواب بلند می‌شود هنوز رفته كه صورتش را بشوید و مسواك بزند... كسی تختش🛌 را مرتب كرده لیوان شیرش🍶 را جلو در اتاقش آورده و قهوه☕️ آماده كرده‌اند! شما نمی‌توانید با مثل این دختر زندگی كنید، نمی‌توانید برایش مستخدم بیاورید اینطور كه در خانه‌اش هست». مصطفی خیلی آرام اینها را گوش داد🙂 و گفت: «من نمی‌توانم برایش مستخدم بیاورم، اما قول می‌دهم✋ تا زنده‌ام، وقتی بیدار شد، تختش را مرتب كنم🛏 و لیوان شیر و قهوه☕️ را روی سینی بیاورم دم تخت» و تا شهید شد، اینطور بود. 😔 حتی وقت‌هایی كه در خانه نبودیم، در اهواز در جبهه اصرار می‌كرد خودش تخت را مرتب كند. می‌رفت شیر🍶 می‌آورد خودش قهوه نمی‌خورد ولی می‌دانست ما لبنانی‌ها عادت داریم، درست می‌كرد.😊 #زندگی_به_سبک_شهدا🕊🌷 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😜👇 \❣/ @Asheghaneh_halal
°|🌹🍃🌹|° 🚶•|دیر به دیر مے آمد... 🙃•|اما تاپایش را مےگذاشت 😅•|توے خانه بگو بخندمان شروع 🏡•|میشد خانمان کوچک بود ؛ گاهـــے ⬇️•|صدایمان مےرفت طبقه پایین... 😐•|یک روز همسایه پایینے بهم گفت:بخدا 😌•|اینقدر دلم میخواهد یه روز که اقا 😕•|مهدے میادخونه لاےدر باز باشه 💑•|من ببینم شما دوتازن و شوهر 🤔•|به هم دیگه چے میگید، 🙄•|این قدر میخندید؟ 🌷 🕊 ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😜👇🏻 💙 @asheghaneh_halal 🍃💙