😎✋
اصـــلا روایتـــِ، اگهـ مصاحبهـ های
#عاشقانہهاے_حلال و نخــونید و بهـ دیار باقے بشتابید😄 البتهـ بعد از 120 سال،
نـــاڪام از دنـــیا رفتید✋
از #دڪتر_سلام گفــتن از شمــا
قطعـــا #اطاعت ڪردن😎
بـــا مــا بهـ بهتـــرین مصاحبهـ های
قـــرن اخـــیر جهان سفــر ڪنید😌
°|🌹🍃🌹|°
#همسفرانه
💎|• آخرین باری که آمده بود مرخصی، خیلی حال عجیبی داشت ،
نیمه شب با صدای ناله اش ازخواب پریدم !
🚪|° رفتم پشت در اتاقش سرگذاشته بود به سجده و بلند بلند گریه میکرد.
💚|• میگفت:
خدایا اگر شهادت را نصیبم کردی میخواهم،
مثل مولایم امام حسین (ع) سر نداشته باشم ، مثل حضرت عباس (ع) بی دست شهید شوم.
👌🏻|° دعایش مستجاب شد و یکجا سر و دستش را داد....
#زندگی_به_سبک_شہـدا 🌷
#به_روایت_همسر_شهید_ماشاءلله_رشیدی 🕊
ڪلیڪ نڪن عــاشق میشے😉👇
@asheghaneh_halal ..🌺
||°👳°||
#طلبگی
||هیچ وقت نگو:☝️
محیط خرابهـ ، منم خراب شدمـ!
هر چقدر هوا سردتر باشد،}°
لباســت را بیشتر میڪنے!
پس هر چه جامعه فاسدتر شد،🍂
تو #لباس_تقوایت را بیشتر ڪن
•/ #حجت_الاسلام_قرائتے /•
•💚• @asheghaneh_halal
||°👳°||
32-vaghtaei mishe ke.mp3
10.52M
🌷🍃
🍃
#ثمینه
وقتایے میشہ کہ
ڪوه درد و غممـ°|😞|°
لبریزه سینہام و
دلتـــــــنگ حرم امــ°|❤️|°
جایے رو بلدمـــ ،
مثلِ ڪربوبلا°|😇|°
خونۂ امیدمـــــــ ،
°••گلزار شهدا••°|😍|°
#لحظات_شهدایے🕊🌹
#پیشنهاد_دانلود😎👌
#سید_رضا_نریمانے🎤
°•|🌷|•° @asheghaneh_halal
عاشقانه های حلال C᭄
📖🍃 🍃 🌷 #تیڪ_تاب🌷 •| کتـــ📖ـاب |• •| زنــ آقـــــــ👳ــــا |• °|به قلمــ: زهـــــــــرا
📖🍃
🍃
💚 #تیڪ_تاب💚
تکه اےاز کتاب زن آقــا•↓•
یڪ نفر اسم دخترم را پرسید.
تا سر برگرداندم که جوابش را بدهم یک نفر بیخ گوشمــ👂🏻
را گرفت توے دستش و چسباند به دهانش: «اسم واقعے دخترت رو به اینا نگو!» خشکم زد.😳
برگشتم و نگاهش کردم.
چشمهاے درشت و گیرایے داشت. موهاے موجدارِ فلفلنمکےاش را از وسط باز کرده بود.
یک خال گوشتے زیر لبهاے باریکش نشسته بود.
چهرهاش ترسناک بود اما لبخندش به دل مےنشست.🙂
قوهٔ آدمشناسےام مےگفت بهش اعتماد کنم.🤓
ـ نبات! نباتسادات صداش مےکنیم.
دروغ نگفتم.
گاهے توی خانه دخترم را نباتــ🍭 سادات صدا مےکردیم.
اسمش همهمهٔ دیگرے به پا کرد. بعضےها از اینکه اسم دختر یک آخوند نبات باشد، تعجب کرده بودند. 😦
بعضیها ذوقزده شده بودند.😍
به زن، که حالا ایستاده بود کنارم، نگاه کردم.
آرامش و سکون عجیبے توے نگاهش بود.
انگار توے زمان ما زندگے نمیکرد. لبخند زد. دستم را گرفت و چیزے گفت. توے آن همه صدا نشنیدم چه گفت، اما فکر کنم گفت که بعداً برایم توضیح مےدهد.
دستم را بوسید و رفت.
•🌱• به قلم :
زهــرا ڪاردانے😌
•🌱• @asheghaneh_halal