در ظهر عاشورا وقتی حضرت زینب کبری(س) دید دشمن امام حسین(ع) را محاصره کرده و بدن صد پاره ی امام(ع) داخل گودال افتاده، رو به مدینه کرد و با صدایی غم انگیز، ندبه کنان خطاب به پیامبر اکرم(ص) عرضه داشت :
📋《وامُحَمّداه، صَلّيٰ عَلَيْكَ مَليكُ السَّماء، هَذا حَسَينٌ(ع) بِالعَراءِ، مُرَمَّلٌ بالدِّماء، مُقَطَّعُ الأعضَاءِ..》
♦️وامحمّداه! درود فرشتگان آسمان بر تو، اين حسين(ع) است كه عريان بر خاك افتاده و به خون آغشته شده و اعضايش از هم جدا شده است!(۱۵)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت،
نه ذولجناح دگر تاب استقامت داشت،
کشید پا ز رکاب آن خلاصه ایجاد،
به رنگ پرتو خورشید، بر زمین افتاد،
هوا ز جور خالف، چون قیرگون گردید،
عزیز فاطمه(س) از اسب سرنگون گردید،
بلند مرتبه شاهی زصدر زین افتاد،
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد!
👤مُقبل کاشانی
📚منابع :
۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۱۶
۲)معالی السبطین مازندرانی، ج۲، ص۱۷
۳)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص۴۹
۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۱۰
۵)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹
۶)معالی السبطین مازندرانی، ج۲، ص۲۰
۷)وقعه الطف یوسفی غروی، ص ۲۶۰
۸)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص۴۷
۹)المصباح کفعمی، ص۶۲۲
۱۰)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص۵۲
۱۱)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۱۱
۱۲)اللهوف سید بن طاووس، صص۱۲۰-۱۲۱
۱۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۴
۱۴)بحارالانوار مجلسی، ج ۴۵، ص۹۱
۱۵)مناقب ابن شهرآشوب، ج۴، ص۱۱۳
@AsnadolMasaeb
🔹🔷《أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ، أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ، أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاْدْعِیآءِ》🔷🔹
✅لحظات آخر حیات امام حسین(علیه السلام) بود و امام حسین(ع) یکّه و تنها مشغول جنگ کردن بود.
📋《فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ》
♦️امام(ع) در حالى که ضعف از جنگ بر وى عارض گردیده بود، لحظه اى براى استراحت توقّف نمود.
📋《فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ》
♦️در همان حال سنگى از دشمن آمد و به پیشانى حضرت اصابت نمود، امام(ع) پیراهن را بالا زد تا خون پیشانى را باز دارد که تیرى سه شاخه و زهر آلود آمد و بر قلب مقدس امام(ع) نشست.
سپس فرمود :
📋《بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ(ص)》
سپس دستها را به سمت آسمان بالا برد و فرمود :
📋《إِلَهِی! أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ》
♦️خداوندا! تو مى دانى که اینان مردى را مى کشند که بر گستره ی زمین جز او فرزند دختر پیامبر(ص) نیست!
سپس تیر را از پشت سر درآورد.
📋《فَانْبَعَثَ الدَّمُ کَأَنَّهُ مِیزَابٌ》
♦️در حالی که خون مانند ناودان از بدنش فوران می کرد.(۱)
حضرت(ع) دیگر توان جنگ نداشت و به زحمت خود را ایستاده نگه داشته بود، که ناگهان نگاهشان به لشکر انبوهی افتاد که به فرماندهی «شمر بن ذی الجوشن» بین امام(ع) و خیمههای آن حضرت(ع) فاصله شده و قصد حمله به خیمه های امام(ع) را داشتند.
امام(ع) با دیدن این صحنه به آنها فرمودند :
📋《وَيْلَكُمْ يا شِيعَةَ آلِ اَبى سُفْيانَ!
اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَكُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا اَحْراراً فِى دُنْياكُمْ!》
♦️ای پیروان آل سفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، پس لااقل در زندگی خود آزاده باشید.
شمر گفت : ای حسین(ع)! چه می گویی؟!!
امام حسین(ع) فرمود :
📋《إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً》
♦️من با شما می جنگم و شما با من نبرد می کنید، این زنان گناهی ندارند؛ پس تا من زنده هستم از تعرض یاغیانتان به خانواده من جلوگیری نمایید و به خیمهها حمله نکنید.
پس در این هنگام شمر ملعون گفت :
📋《لَکَ ذلِکَ یَابنَ فَاطِمَه(س)》
♦️ای فرزند فاطمه(س)! حق با توست.
پس در جنگیدنِ با امام(ع) مصمّم شدند که ابتدا کار حسین(ع) را تمام کنند.(۲)
«خوارزمی» می نویسد :
شمر به همراه «سنان بن انس» خود را به امام حسین(ع) نزدیک کردند و شمر به سنان گفت :
📋《اِحتَزَّ رَأسَهُ مِن قَفَاهُ》
♦️سر امام حسین(ع) رو از پست سرش، جدا کن!
سنان گفت :
📋《وَاللّه ِلَا أَفعَلُ ذَلِكَ! فَيَكُونَ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ(ص) خَصمِي》
♦️به خدا قسم چنین نخواهم کرد، که اگر چنین کنم، محمد(ص) را دشمن خود ساخته ام.
شمر که از سنان عصبانی شده بود، خود وارد قتلگاه شد.
سپس؛
📋《وَ جَلَسَ عَلى صَدْرِ الحُسَينِ(ع) وَ قَبَضَ عَلَى لِحيَتِهِ وَ هَمَّ بِقَتلِهِ》
♦️شمر بر سینه ی امام حسین(ع) نشست و محاسنش را به دست گرفت و بر کشتن ایشان اهتمام ورزید.(۳)
«محمد بن جعفر مشهدی» می نویسد :
📋《وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِکَ، قابِضٌ عَلى شَیْبَتِکَ بِیَدِهِ، ذابِحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ》
♦️شمر بر روی سینه ات نشسته بود و شمشیرش را بر گلوگاه تو گذاشته بود و محاسن غرقه به خون تو را، بدست گرفت و با شمشیر تیزش سر از بدنت جدا میکرد.(۴)
در این حالت امام حسین(ع) که خون چشمان مطهّرش را گرفته بود، دید سینه ی مطهّرش سنگین شده است، پس فرمود : تو کیستی؟
📋《لَقَدْ ارْتَقَيْتَ مُرْتَقًى عَظِیمَاً طَالِمَاً قَبَّلَهُ رَسُولُ اللهِ(ص)》
♦️مطمئنا بر جای بلندی پای گذارده ای و بر سینه ای نشستهای که بوسه گاه مكرّر رسول خدا(ص) بود.(۵)
شمر لعین نیز در مقابل، خود را معرفی کرد.
@AsnadolMasaeb
ادامه مطلب :👇
امام حسین(علیه السلام) تبسمی کردند و خطاب به شمر ملعون فرمود :
📋《أَ تَقتُلُنِي أَوَ لَا تَعلَمُ مَن أَنَا؟》
♦️آیا مرا می کشی و نمی دانی من کیستم؟
شمر گفت :
📋《أَعرِفُكَ حَقَّ المَعرِفَةِ، اُمُّكُ فَاطِمَةُ الزَّهرَاءُ(س) وَ أَبُوكَ عَلِيٌّ المُرتَضَى(ع) وَ جَدُّكَ مُحَمَّدٌ المُصطَفَى(ص) وَ خَصمُكَ اللّه ُ العَلِيُّ الأَعلَى وَ أَقتُلُكَ وَ لَا اُبَالِی》
♦️تو را نیک می شناسم! مادرت فاطمه زهرا(س) است و پدرت علی مرتضی(ع) است و جدّت محمد مصطفی(ص) است و دشمنت خداوند علی اعلی است و تو را می کشم و اصلا در دل ترسی ندارم!
📋《وَ ضَرَبَهُ بِسَيفِهِ اثنَتَي عَشرَةَ ضَربَةً ثُمَّ حَزَّ رَأسَهُ》
♦️شمر بعد از زدن ضرباتی به سر حضرت(ع) سر امام(ع) را از پشت سر برید.(۶)
ابن سعد دستور داد سرها را از بدن ها جدا کنند.
«بلاذری» می نویسد :
📋《اُحتُزَّتْ رُؤُوسُ الْقَتْلَى》
♦️سرهای شهداء از تن جدا شدند.(۷)
و همچنین «دینوری» در مورد به نیزه زدن سرهای شهدای کربلا می نویسد :
📋《حُمِلَتِ الرُّؤُوسُ عَلَى أَطرَافِ الرِّمَاحِ》
♦️سرهای شهدای کربلا را به نيزه زدند.(۸)
حتی مقاتل خصوصا در مورد به نیزه زدن سر مبارک امام حسین(علیه السلام) هم اشاراتی دارند.
«شیخ مفید» به نقل از «زید بن ارقم» می نویسد :
📋《مُرَّ بِهِ عَلَيَّ وَ هُوَ عَلَى رُمْحٍ»》
♦️سر بریده امام حسین(علیه السلام) بر فراز نیزه بود، که از برابرم گذشت.(۹)
آنگاه سرها را بین قبیله هایی که در رکابش می جنگیدند تقسیم کرد تا نزد عبیدالله بن زیاد ببرند و از این طریق به او تقرب بجویند.
در همان روز عاشورا عمر سعد سر مبارک امام حسین(ع) را به وسیله «خولی بن یزید اصبحی» و «حمید بن مسلم أزدی» برای ابن زیاد فرستاد، و سرهای دیگر شهداء را نیز به وسیله شمر روانه کرد.
«ابن اثیر» می گوید :
سنان بن انس(در برخی نقلها خولی) بامدادان سر مطهر را به قصر دارالاماره نزد ابن زیاد برد، و سر را جلوی روی ابن زیاد گذاشت و گفت :
📋《إِنِّي قَتَلْتُ السَّيِّدَ الْمُحَجَّبَا
أَوْقِرْ رِكَابِي فِضَّةً وَ ذَهَبَاً
قَتَلْتُ خَيْرَ النَّاسِ أُمًّا وَ أَبَاً
وَخَيْرَهُمْ إِذْ يُنْسَبُونَ نَسَبَاُ》
♦️ركاب مرا از نقره و طلا پر كن!
چون من برترين آقا را كشته ام! كسي كه از نظر نسب بهترين انسان هاست. كسي را كشته ام كه برترين پدر و مادر را دارد.(۱۰)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
آندم بریدم از زندگی دل
کآمد به مسلخ، شمر سیه دل
او می دوید و من می دویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او می کشید و من می کشیدم
او از کمر تیغ، من آه باطل
او می بُرید و من می بریدم
او از حسین سر من غیر از او دل!
👤عبدالجواد جودی
📚منابع :
۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۲۰
۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۱
۳)مقتل الحسين(ع) خوارزمى، ج۲، ص۳۶
۴)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۵
۵)موسوعة کلمات الامام الحسین(ع) جمعی از محققان، ص۵۱۳
۶)مقتل الحسين(ع) خوارزمى، ج۲، ص۳۶
۷)أنساب الأشراف بلاذری، ج۱، ص۴۲۴
۸)أخبار الطوال دینوری، ج۱، ص۳۸۳
۹)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۸
۱۰)الكامل ابن اثیر، ج۳، ص۱۸۴
@AsnadolMasaeb
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا زَینَبَ اَلکُبرَی(سلام الله علیها)》🔶🔸
✅امام سجاد(علیه السلام) می فرماید :
📋《إِنِّي لَجَالِسٌ فِي تِلْكَ الْعَشِيَّةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِنْدِي عَمَّتِي زَيْنَبُ تُمَرِّضُنِي إِذِ اعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ جُوَيْنٌ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ هُوَ يُعَالِجُ سَيْفَهُ وَ يُصْلِحُهُ》
♦️من در آن شبی که پدرم شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه ام زينب(س) از من پرستارى مي كرد، ناگهان پدرم در گوشه خيمه اى رفتند، جون غلام ابوذر شمشير پدرم را تیز مي كرد و او را براى جنگ آماده مي ساخت، پدرم در اين هنگام، این ابیات را زمزمه می کرد :
📋《يَا دَهْرُ! أُفٍ لَكَ مِنْ خَلِيلِ،
كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ،
مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ،
وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ،
وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ،
وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي》
♦️ای روزگار! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن میدهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمیورزی.
همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زندهای رهروی ناگزیر این راه است.
📋《فَأَعَادَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَرَفْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ السُّكُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلَاءَ قَدْ نَزَلَ》
♦️پدرم اين ابيات را چند بار تكرار كرد، و من مقصود پدرم را فهميدم و اشك در چشمان من جارى شد، و ليكن از گريه كردن خوددارى كردم و سكوت نمودم؛ و دانستم بلاء نزديك شده است.
📋《وَأَمَّا عَمَّتِي فَإِنَّهَا سَمِعَتْ مَا سَمِعْتُ وَ هِيَ امْرَأَةٌ وَ مِنْ شَأْنِ النِّسَاءِ الرِّقَّةُ وَ الْجَزَعُ فَلَمْ تَمْلِكْ نَفْسَهَا أَنْ وَثَبَتْ تَجُرُّ ثَوْبَهَا وَ إِنَّهَا لَحَاسِرَةٌ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ》
♦️و اما عمه من هنگامى كه اين اشعار را شنيد جزع و فزع كرد و چون زنان رقيق القلب هستند و در اين گونه امور نميتوانند صبر كنند.
زينب کبری(س) نتوانست خود را نگهدارد و با ناراحتى فوق العادهاى خود را به برادرش رسانيد و گفت :
📋《وَا ثُكْلَاهْ! لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَخِي الْحَسَنُ يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِي وَ ثِمَالَ الْبَاقِي》
♦️كاش مرگ زندگى مرا از بين برده بود، اكنون كه مادر و پدر و برادرم از دنيا رفته اند، اى جانشين گذشتگان و فريادرس بازماندگان!
سپس امام حسین(ع) به زینب کبری(س) نگریست و فرمود :
📋《يَا أُخَيَّةُ! لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ》
♦️اى خواهرم شيطان حلم و صبر شما را نگيرد.
زینب کبری(س) فرمود :
📋《يَا وَيْلَتَاهْ! أَ فَتُغْتَصَبُ نَفْسُكَ اغْتِصَاباً فَذَاكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي》
♦️واویلاه! مثل اينكه از مرگت خبر مي دهى! اكنون دلم از اين كلمه زخم بر داشت و روحم را در فشار قرار داد.
سپس؛
📋《ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا فَقَامَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ ع فَصَبَّ عَلَى وَجْهِهَا الْمَاءَ》
♦️در اين هنگام زينب کبری(س) سيلى به صورت خود زد و پيراهن خود را پاره كرد و از هوش رفت.
امام حسين(ع) بر بالين خواهرش نشست و آب بر صورتش پاشيد، و فرمود :
📋《يَا أُخْتَاهْ! اتَّقِي اللَّهَ وَ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمِي أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ يَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّمَاءِ لَا يَبْقَوْنَ وَ أَنَّ كُلَّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ يَبْعَثُ الْخَلْقَ وَ يَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ أَبِي خَيْرٌ مِنِّي وَ أُمِّي خَيْرٌ مِنِّي وَ أَخِي خَيْرٌ مِنِّي وَ لِي وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) أُسْوَةٌ فَعَزَّاهَا بِهَذَا وَ نَحْوِهِ》
♦️اى خواهر از خداوند بترس و در مصائب صبر كن!
خواهرم اكنون بدان مردمان زمين مي ميرند و اهل آسمانها باقى نمي مانند، و همه ما سوى اللَّه از بين خواهند رفت، خداوند به قدرت خود مردم را آفريد و مردم هم بسوى وى در حركت هستند پدر و برادرم از من بهتر بودند رفتند، و هر مسلمانى بايد به پيغمبر(ص) اقتداء كند.
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇
حضرت سيدالشهداء(ع) به اين جملات خواهرش را دلدارى داد و در آخر فرمود :
📋《يَا أُخَيَّةُ! إِنِّي أَقْسَمْتُ فَأَبِرِّي قَسَمِي لَا تَشُقِّي عَلَيَّ جَيْباً وَ لَا تَخْمَشِي عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تَدْعِي عَلَيَّ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَكْتُ》
♦️ای خواهرم! من تو را قسم می دهم که در مرگ من چهره نخراش و بى تابى نكن و پيراهنت را پاره نگردان!
هنگامى كه من از دنيا رفتم صبر نما!
امام سجاد(ع) فرمود :
سپس عمه ام زينب(س) را آورد و در نزد من نشانيد و پدرم نزد اصحاب خود رفت و بعد از سفارشات به آنان، به خیمه ی خود بازگشت و همه شب را مشغول شب زنده داری و نماز و تضرع و استغفار شد و اصحاب آن حضرت(ع) نیز همچنین!(۱)
🏴سرانجام روز یازدهم محرم، وقتی برای آخرین بار، زینب کبری(س) خود را بر سر جنازه ی مطهر امام حسین(ع) رساند و بالای جسد امام حسین(ع) ایستاد و سنگها و نیزه ها و شمشیرها را کنار زد و جسد مقدس را با دو دست بلند برد و بدن پاره پاره ی برادر را در آغوش گرفت و فرمود :
📋《اللَّهُمَّ تَقبَّل مِنَّا هَذَا القُربَانَ》
♦️پروردگارا! این قربانی را از ما بپذیر!(۲)
و بر اثر ندبه زینب کبری(س)، در مقاتل این تعبیر دیده می شود که ؛
📋《حَتَّی رَأیَنا دُمُوعَ الخَیلِ یَنحَدِرُ عَلَی حَوافِرِهَا》
♦️اسبان نیز طاقت شنیدن ناله های او را نداشتند، تا جایی که قطرات اشكهاى اسبهاى مخالفان، بر روى سم هايشان مى ريخت.(۳)
از طرفی نیز دشمن، آن ها را مجبور به حرکت می کرد و برای آنان چاره ای جز جدایی نبود.
یکی از ظالمان سنگدل به نام زجر بن قیس تازیانه به دست کنار قتلگاه آمد و بر سر اهل بیت(ع) فریاد کشید که زود سوار شترها شوید و به سوی کوفه حرکت کنید؛ ولی اهل بیت(ع) از کنار پیکرها، بلند نمی شدند.
📋《فَاخَذَ یَضرِبُهُنَّ بِالسَوطِ وَاجتَمَعَ عَلَیهُنَّ النَاسُ حَتَّی ارکَبُوُهُنَّ عَلَی الجَمَالِ》
♦️پس زجر بن قیس با تازیانه آن ها را در حالی که در محاصره دشمن بودند، می زد تا سوار بر شترها کرد.(۴)
{وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}
📝شعر :
صبر از زبان عجز ثنا خوان زینب است
عقل بسیط، واله و حیران زینب است
درخطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض
گفتی که ممکنات همه به فرمان زینب است
ابن زیاد شوم به دارالاماره اش
رسوا ز منطق شرر افشان زینب است
در ماتم حسین، پریشانی جهان
عکسی ز حال زار پریشان زینب است
هر آیه در صحائف عُلوَی به وصف صبر
نازل بر انبیا شده در شاُن زینب است
ایوب صابر است ولیکن در این مقام
انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است
در قتلگاه جسم برادر به روی دست
بگرفت کای خدای من این جان زینب است
👤سازگار
📚منابع :
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴
۲)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۵۸
۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۹
۴)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۳۰۹
@AsnadolMasaeb
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴
✍ #روضه_شماره 7️⃣3️⃣
👤 #امام_سجاد_علیه_السلام
👤 #امام_حسین_علیه_السلام
@AsnadolMasaeb
🔸🔶《السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ》🔶🔸
✅امام سجاد(علیه السلام) یکی از شاهدان عینی حادثه کربلاست که این واقع جانسوز را از نزدیک مشاهده کرده است.
1⃣شب عاشورا :
👤امام سجاد(ع) می فرماید :
من در آن شبی که پدرم شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه ام زينب(س) از من پرستارى مي كرد، ناگهان پدرم در گوشه خيمه اى رفتند، جون غلام ابوذر شمشير پدرم را تیز مي كرد و او را براى جنگ آماده مي ساخت، پدرم در اين هنگام، این ابیات را زمزمه می کرد :
📋《يَا دَهْرُ! أُفٍ لَكَ مِنْ خَلِيلِ،
كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ،
مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ،
وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ،
وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ،
وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي》
♦️ای روزگار! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن میدهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمیورزی.
همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زندهای رهروی ناگزیر این راه است.
پدرم اين ابيات را چند بار تكرار كرد، و من مقصود پدرم را فهميدم و اشك در چشمان من جارى شد، و ليكن از گريه كردن خوددارى كردم و سكوت نمودم؛ و دانستم بلاء نزديك شده است.(۱)
2⃣روز عاشورا :
پس از شهادت امام حسین(ع) شمر بلافاصله دستور یورش و غارت خیام را داد.
حضرت زینب(س) در این هنگام درون خیمه در کنار بستر امام سجاد(ع) بود.
چون امام(ع) بر اثر شدت بیماری قادر به حرکت نبود و حتی قدرت نشستن و برخاستن را هم نداشت.
در این هنگام عدهای از سپاه ابن سعد با شمر به خیمه امام(ع) حمله کردند.
به نقل از منتظم، عمر بن سعد دستور به قتل امام سجاد(ع) را داده بود و در این هنگام؛
📋《فَوَقَعَت عَلَيهِ زَینَبُ(س) وَ قَالَت :
وَاللِه لَا يُقتَلُ حَتَّى اُقتَلَ! فَرَقَّ لَهَا وَ کَفَّ عَنهُ!》
♦️حضرت زینب کبری(س) چون از قصد شمر و یارانش مطلّع شد، امام(ع) را در آغوش کشید و فرمود :
به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم!
آنان به ناچار دست از او کشیدند و گفتند که او را به همان بیماریش واگزارید و همین بیماری او را بس است.
سپس منصرف شدند!(۲)
3⃣در کوفه :
وقتی کاروان اسراء درکوفه به مجلس عبیدالله بن زیاد وارد شدند، عبیدالله از امام سجاد(ع) پرسید :
تو کیستی؟
امام(ع) فرمود : من علی بن حسینم!
ابن زیاد گفت :
📋《أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)؟》
♦️ آیا خداوند در کربلا علی پسر حسین را نکشت؟
امام(ع) فرمود :
📋《قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ》
♦️من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند.
ابن زیاد گفت : بلکه او را خدا کشت.
امام(ع) فرمود :
📋《اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها》
♦️خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند.
در این هنگام ابن زیاد خشمگین شد و گفت :
آیا تو جرات حاضرجوابی در مقابل گفتار مرا داری؟
ابن زیاد در این هنگام، دستور داد :
📋《اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ》
♦️او را ببرید و گردنش را بزنید.
در اين هنگام حضرت زينب(س) خود را سپر امام سجّاد(ع) قرار داد و خطاب به ابن زياد، فرياد زد :
📋《يَا ابْنَ زِيَادٍ! حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا》
♦️اى پسر زياد! آن همه از خون ما ريختى براى تو بس است.
پس دست بر گردن امام سجاد(ع) انداخت و فرمود :
📋《وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ》
♦️اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نيز با او بكش.
ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد(ع) صرف نظر كرد.
و گفت : او را رها كنيد، به گمانم همان بيمارى و رنجورى او را بكشد.(۳)
4⃣در شام :
امام محمد باقر(ع) می فرماید :
از پدرم علی بن حسین(ع) درباره اسارت ایشان، بعد از واقعه کربلا پرسیدم که فرمودند :
📋《حَمَلَنِي عَلَى بَعِيرٍ يَطْلُعُ بِغَيْرِ وِطَاءٍ وَ رَأْسُ اَلْحُسَيْنِ(ع) عَلَى عَلَمٍ وَ نِسْوَتُنَا خَلْفِي عَلَى بِغَالٍ وَاكِفَةً وَ اَلْفَارِطَةُ خَلْفَنَا وَ حَوْلَنَا بِالرِّمَاحِ إِنْ دَمَعَتْ مِنْ أَحَدِنَا عَيْنٌ قُرِعَ رَأْسُهُ بِالرُّمْحِ حَتَّى إِذَا دَخَلْنَا دِمَشْقَ صَاحَ صَائِحٌ يَا أَهْلَ اَلشَّامِ هَؤُلاَءِ سَبَايَا أَهْلِ اَلْبَيْتِ اَلْمَلْعُونِ》
♦️مرا بر شتری بی جهاز سوار کرده و سر مبارک حسین(ع) را بر نیزه زدند.
زنان پشت سر ما بر مرکب هایی بدون زین سوار بودند و دشمنان با نیزهها در اطراف و پشت سر ما قرار داشتند.
هرگاه چشم یکی از ما گریان می شد با نیزه بر سر او می زدند تا اینکه داخل دمشق شدیم و شخصی فریاد میزد : ای اهل شام! این اسیران اهل بیت ملعون هستند!!(۴)
هنگام ورود اسراء به شام، یزید مجلس رسمی ای متشکل از بزرگان و نمایندگان ادیان و مذاهب شام در کاخ خود تشکیل داد.
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇