eitaa logo
اسناد المصائب
3.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
308 ویدیو
42 فایل
﴾﷽﴿ 🕌امام رضا(علیه السلام) : «مَنْ تَذَكَّرَ مُصَابَنَا كَانَ مَعَنَا فِی دَرَجَتِنَا يَوْمَ القِيَامَةِ» 📚أمالی شیخ صدوق، ص۷۳ ✍ارائه ی مصائب و مراثی اهل بیت(علیهم السلام) @hosseinifazel نشر و کپی بدون ذکر منبع🚫 📚کانال تاریخ اسلام : @TarikhEslam
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹🔷《أَلسَّلامُ عَلى غَریبِ الْغُرَبآءِ، أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَدآءِ، أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاْدْعِیآءِ》🔷🔹 ✅لحظات آخر حیات امام حسین(علیه السلام) بود و امام حسین(ع) یکّه و تنها مشغول جنگ کردن بود. 📋《فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَةً وَ قَدْ ضَعُفَ عَنِ الْقِتَالِ》 ♦️امام(ع) در حالى که ضعف از جنگ بر وى عارض گردیده بود، لحظه‏ اى براى استراحت توقّف نمود. 📋《فَبَیْنَا هُوَ وَاقِفٌ إِذْ أَتَاهُ حَجَرٌ فَوَقَعَ عَلَى جَبْهَتِهِ فَأَخَذَ الثَّوْبَ لِیَمْسَحَ الدَّمَ عَنْ جَبْهَتِهِ فَأَتَاهُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ لَهُ ثَلَاثُ شُعَبٍ فَوَقَعَ عَلَى قَلْبِهِ》 ♦️در همان حال سنگى از دشمن آمد و به پیشانى حضرت اصابت نمود، امام(ع) پیراهن را بالا زد تا خون پیشانى را باز دارد که تیرى سه شاخه و زهر آلود آمد و بر قلب مقدس امام(ع) نشست. سپس فرمود : 📋《بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ عَلَى مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ(ص)》 سپس دستها را به سمت آسمان بالا برد و فرمود : 📋《إِلَهِی! أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُمْ یَقْتُلُونَ رَجُلًا لَیْسَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ ابْنُ بِنْتِ نَبِیٍّ غَیْرُهُ》 ♦️خداوندا! تو مى‏ دانى که اینان مردى را مى‏ کشند که بر گستره ی زمین جز او فرزند دختر پیامبر(ص) نیست! سپس تیر را از پشت سر درآورد. 📋《فَانْبَعَثَ الدَّمُ کَأَنَّهُ مِیزَابٌ》 ♦️در حالی که خون مانند ناودان از بدنش فوران می کرد.(۱) حضرت(ع) دیگر توان جنگ نداشت و به زحمت خود را ایستاده نگه داشته بود، که ناگهان نگاهشان به لشکر انبوهی افتاد که به فرماندهی «شمر بن ذی الجوشن» بین امام(ع) و خیمه‌های آن‌ حضرت(ع) فاصله شده و قصد حمله به خیمه‌ های امام(ع) را داشتند. امام(ع) با دیدن این صحنه به آنها فرمودند : 📋《وَيْلَكُمْ يا شِيعَةَ آلِ اَبى سُفْيانَ! اِنْ لَمْ يَكُنْ لَكُمْ دِيْنٌ وَكُنْتُمْ لاتَخافُونَ الْمَعادَ، فَكُونُوا اَحْراراً فِى دُنْياكُمْ!》 ♦️ای پیروان آل سفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت نمی ترسید، پس لااقل در زندگی خود آزاده باشید. شمر گفت : ای حسین(ع)! چه می گویی؟!! امام حسین(ع) فرمود : 📋《إِنِّی أَقُولُ أُقَاتِلُکُمْ وَ تُقَاتِلُونَنِی وَ النِّسَاءُ لَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ فَامْنَعُوا عُتَاتَکُمْ وَ جُهَّالَکُمْ وَ طُغَاتَکُمْ مِنَ التَّعَرُّضِ لِحَرَمِی مَا دُمْتُ حَیّاً》 ♦️من با شما می جنگم و شما با من نبرد می کنید، این زنان گناهی ندارند؛ پس تا من زنده هستم از تعرض یاغیانتان به خانواده من جلوگیری نمایید و به خیمه‌ها حمله نکنید. پس در این هنگام شمر ملعون گفت : 📋《لَکَ ذلِکَ یَابنَ فَاطِمَه(س)》 ♦️ای فرزند فاطمه(س)! حق با توست. پس در جنگیدنِ با امام(ع) مصمّم شدند که ابتدا کار حسین(ع) را تمام کنند.(۲) «خوارزمی» می نویسد : شمر به همراه «سنان بن انس» خود را به امام حسین(ع) نزدیک کردند و شمر به سنان گفت : 📋《اِحتَزَّ رَأسَهُ مِن قَفَاهُ》 ♦️سر امام حسین(ع) رو از پست سرش، جدا کن! سنان گفت : 📋《وَاللّه ِلَا أَفعَلُ ذَلِكَ! فَيَكُونَ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ(ص) خَصمِي》 ♦️به خدا قسم چنین نخواهم کرد، که اگر چنین کنم، محمد(ص) را دشمن خود ساخته ام. شمر که از سنان عصبانی شده بود، خود وارد قتلگاه شد. سپس؛ 📋《وَ جَلَسَ عَلى صَدْرِ الحُسَينِ(ع) وَ قَبَضَ عَلَى لِحيَتِهِ وَ هَمَّ بِقَتلِهِ》 ♦️شمر بر سینه ی امام حسین(ع) نشست و محاسنش را به دست گرفت و بر کشتن ایشان اهتمام ورزید.(۳) «محمد بن جعفر مشهدی» می نویسد : 📋《وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ، وَ مُولِغٌ سَیْفَهُ عَلى نَحْرِکَ، قابِضٌ عَلى شَیْبَتِکَ بِیَدِهِ، ذابِحٌ لَکَ بِمُهَنَّدِهِ》 ♦️شمر بر روی سینه ات نشسته بود و شمشیرش را بر گلوگاه تو گذاشته بود و محاسن غرقه به خون تو را، بدست گرفت و با شمشیر تیزش سر از بدنت جدا می‌کرد.(۴) در این حالت امام حسین(ع) که خون چشمان مطهّرش را گرفته بود، دید سینه ی مطهّرش سنگین شده است، پس فرمود : تو کیستی؟ 📋《لَقَدْ ارْتَقَيْتَ مُرْتَقًى عَظِیمَاً طَالِمَاً قَبَّلَهُ رَسُولُ اللهِ(ص)》 ♦️مطمئنا بر جای بلندی پای گذارده‏ ای و بر سینه‏ ای نشسته‏ای که بوسه گاه مكرّر رسول خدا(ص) بود‌.(۵) شمر لعین نیز در مقابل، خود را معرفی کرد. @AsnadolMasaeb ادامه مطلب :👇
امام حسین(علیه السلام) تبسمی کردند و خطاب به شمر ملعون فرمود : 📋《أَ تَقتُلُنِي أَوَ لَا تَعلَمُ مَن أَنَا؟》 ♦️آیا مرا می کشی و نمی دانی من کیستم؟  شمر گفت : 📋《أَعرِفُكَ حَقَّ المَعرِفَةِ، اُمُّكُ فَاطِمَةُ الزَّهرَاءُ(س) وَ أَبُوكَ عَلِيٌّ المُرتَضَى(ع) وَ جَدُّكَ مُحَمَّدٌ المُصطَفَى(ص) وَ خَصمُكَ اللّه ُ العَلِيُّ الأَعلَى وَ أَقتُلُكَ وَ لَا اُبَالِی》 ♦️تو را نیک می شناسم! مادرت فاطمه زهرا(س) است و پدرت علی مرتضی(ع) است و جدّت محمد مصطفی(ص) است و دشمنت خداوند علی اعلی است و تو را می کشم و اصلا در دل ترسی ندارم! 📋《وَ ضَرَبَهُ بِسَيفِهِ اثنَتَي عَشرَةَ ضَربَةً ثُمَّ حَزَّ رَأسَهُ》 ♦️شمر بعد از زدن ضرباتی به سر حضرت(ع) سر امام(ع) را از پشت سر برید.(۶) ابن سعد دستور داد سرها را از بدن ها جدا کنند. «بلاذری» می نویسد : 📋《اُحتُزَّتْ رُؤُوسُ‌ الْقَتْلَى》 ♦️سرهای شهداء از تن جدا شدند.(۷) و همچنین «دینوری» در مورد به نیزه زدن سرهای شهدای کربلا می نویسد : 📋《حُمِلَتِ الرُّؤُوسُ عَلَى‌ أَطرَافِ الرِّمَاحِ》 ♦️سرهای شهدای کربلا را به نيزه زدند.(۸) حتی مقاتل خصوصا در مورد به نیزه زدن سر مبارک امام حسین(علیه السلام) هم اشاراتی دارند. «شیخ مفید» به نقل از «زید بن ارقم» می نویسد : 📋《مُرَّ بِهِ عَلَيَّ وَ هُوَ عَلَى رُمْحٍ»》 ♦️سر بریده امام حسین(علیه السلام) بر فراز نیزه بود، که از برابرم گذشت.(۹) آنگاه سرها را بین قبیله هایی که در رکابش می جنگیدند تقسیم کرد تا نزد عبیدالله بن زیاد ببرند و از این طریق به او تقرب بجویند. در همان روز عاشورا عمر سعد سر مبارک امام حسین(ع) را به وسیله «خولی بن یزید اصبحی» و «حمید بن مسلم أزدی» برای ابن زیاد فرستاد، و سرهای دیگر شهداء را نیز به وسیله شمر روانه کرد. «ابن اثیر» می گوید : سنان بن انس(در برخی نقلها خولی) بامدادان سر مطهر را به قصر دارالاماره نزد ابن زیاد برد، و سر را جلوی روی ابن زیاد گذاشت و گفت : 📋《إِنِّي قَتَلْتُ السَّيِّدَ الْمُحَجَّبَا أَوْقِرْ رِكَابِي فِضَّةً وَ ذَهَبَاً قَتَلْتُ خَيْرَ النَّاسِ أُمًّا وَ أَبَاً وَخَيْرَهُمْ إِذْ يُنْسَبُونَ نَسَبَاُ》 ♦️ركاب مرا از نقره و طلا پر كن! چون من برترين آقا را كشته ام! كسي كه از نظر نسب بهترين انسان هاست. كسي را كشته ام كه برترين پدر و مادر را دارد.(۱۰) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : آندم بریدم از زندگی دل کآمد به مسلخ، شمر سیه دل او می دوید و من می دویدم او سوی مقتل من سوی قاتل او می نشست و من می نشستم او روی سینه من در مقابل او می کشید و من می کشیدم او از کمر تیغ، من آه باطل او می بُرید و من می بریدم او از حسین سر من غیر از او دل! 👤عبدالجواد جودی 📚منابع : ۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۲۰ ۲)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۱ ۳)مقتل الحسين(ع) خوارزمى، ج۲، ص۳۶ ۴)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۵ ۵)موسوعة کلمات الامام الحسین(ع) جمعی از محققان، ص۵۱۳ ۶)مقتل الحسين(ع) خوارزمى، ج۲، ص۳۶ ۷)أنساب الأشراف بلاذری، ج۱، ص۴۲۴ ۸)أخبار الطوال دینوری، ج۱، ص۳۸۳ ۹)الإرشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۸ ۱۰)الكامل ابن اثیر، ج۳، ص۱۸۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ✍ 6️⃣3️⃣ 👤 @AsnadolMasaeb
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَیکِ یَا زَینَبَ اَلکُبرَی(سلام الله علیها)》🔶🔸 ✅امام سجاد(علیه السلام) می فرماید : 📋《إِنِّي لَجَالِسٌ فِي تِلْكَ الْعَشِيَّةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِنْدِي عَمَّتِي زَيْنَبُ تُمَرِّضُنِي إِذِ اعْتَزَلَ أَبِي فِي خِبَاءٍ لَهُ وَ عِنْدَهُ جُوَيْنٌ مَوْلَى أَبِي ذَرٍّ الْغِفَارِيِّ وَ هُوَ يُعَالِجُ سَيْفَهُ وَ يُصْلِحُهُ》 ♦️من در آن شبی که پدرم شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه‏ ام زينب(س) از من پرستارى مي كرد، ناگهان پدرم در گوشه خيمه‏ اى رفتند، جون غلام ابوذر شمشير پدرم را تیز مي كرد و او را براى جنگ آماده مي ساخت، پدرم در اين هنگام، این ابیات را زمزمه می کرد : 📋《يَا دَهْرُ! أُفٍ‏ لَكَ مِنْ خَلِيلِ‏، كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‏، مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ‏، وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ‏، وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ‏، وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‏》 ♦️ای روزگار! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می‌دهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمی‌ورزی. همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زنده‌ای رهروی ناگزیر این راه است. 📋《فَأَعَادَهَا مَرَّتَيْنِ أَوْ ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمْتُهَا وَ عَرَفْتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتْنِي الْعَبْرَةُ فَرَدَدْتُهَا وَ لَزِمْتُ السُّكُوتَ وَ عَلِمْتُ أَنَّ الْبَلَاءَ قَدْ نَزَلَ》 ♦️پدرم اين ابيات را چند بار تكرار كرد، و من مقصود پدرم را فهميدم و اشك در چشمان من جارى شد، و ليكن از گريه كردن خوددارى كردم و سكوت نمودم؛ و دانستم بلاء نزديك شده است. 📋《وَأَمَّا عَمَّتِي فَإِنَّهَا سَمِعَتْ مَا سَمِعْتُ وَ هِيَ امْرَأَةٌ وَ مِنْ شَأْنِ النِّسَاءِ الرِّقَّةُ وَ الْجَزَعُ فَلَمْ تَمْلِكْ نَفْسَهَا أَنْ وَثَبَتْ تَجُرُّ ثَوْبَهَا وَ إِنَّهَا لَحَاسِرَةٌ حَتَّى انْتَهَتْ إِلَيْهِ》 ♦️و اما عمه من هنگامى كه اين اشعار را شنيد جزع و فزع كرد و چون زنان رقيق القلب هستند و در اين گونه امور نميتوانند صبر كنند. زينب کبری(س) نتوانست خود را نگهدارد و با ناراحتى فوق العاده‏اى خود را به برادرش رسانيد و گفت : 📋《وَا ثُكْلَاهْ! لَيْتَ الْمَوْتَ أَعْدَمَنِي الْحَيَاةَ الْيَوْمَ مَاتَتْ أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَخِي الْحَسَنُ يَا خَلِيفَةَ الْمَاضِي وَ ثِمَالَ الْبَاقِي》 ♦️كاش مرگ زندگى مرا از بين برده بود، اكنون كه مادر و پدر و برادرم از دنيا رفته‏ اند، اى جانشين گذشتگان و فريادرس بازماندگان! سپس امام حسین(ع) به زینب کبری(س) نگریست و فرمود : 📋《يَا أُخَيَّةُ! لَا يُذْهِبَنَّ حِلْمَكِ الشَّيْطَانُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَيْنَاهُ بِالدُّمُوعِ》 ♦️اى خواهرم شيطان حلم و صبر شما را نگيرد. زینب کبری(س) فرمود : 📋《يَا وَيْلَتَاهْ‏! أَ فَتُغْتَصَبُ نَفْسُكَ اغْتِصَاباً فَذَاكَ أَقْرَحُ لِقَلْبِي وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِي》 ♦️واویلاه! مثل اينكه از مرگت خبر مي دهى! اكنون دلم از اين كلمه زخم بر داشت و روحم را در فشار قرار داد. سپس؛ 📋《ثُمَّ لَطَمَتْ وَجْهَهَا وَ هَوَتْ إِلَى جَيْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِيّاً عَلَيْهَا فَقَامَ إِلَيْهَا الْحُسَيْنُ ع فَصَبَّ عَلَى وَجْهِهَا الْمَاءَ》 ♦️در اين هنگام زينب کبری(س) سيلى به صورت خود زد و پيراهن خود را پاره كرد و از هوش رفت. امام حسين(ع) بر بالين خواهرش نشست و آب بر صورتش پاشيد، و فرمود : 📋《يَا أُخْتَاهْ! اتَّقِي اللَّهَ وَ تَعَزَّيْ بِعَزَاءِ اللَّهِ وَ اعْلَمِي أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ يَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّمَاءِ لَا يَبْقَوْنَ وَ أَنَّ كُلَّ شَيْ‏ءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ الَّذِي خَلَقَ الْخَلْقَ بِقُدْرَتِهِ وَ يَبْعَثُ الْخَلْقَ وَ يَعُودُونَ وَ هُوَ فَرْدٌ وَحْدَهُ أَبِي خَيْرٌ مِنِّي وَ أُمِّي خَيْرٌ مِنِّي وَ أَخِي خَيْرٌ مِنِّي وَ لِي وَ لِكُلِّ مُسْلِمٍ بِرَسُولِ اللَّهِ(ص) أُسْوَةٌ فَعَزَّاهَا بِهَذَا وَ نَحْوِهِ》 ♦️اى خواهر از خداوند بترس و در مصائب صبر كن! خواهرم اكنون بدان مردمان زمين مي ميرند و اهل آسمان‏ها باقى نمي مانند، و همه ما سوى اللَّه از بين خواهند رفت، خداوند به قدرت خود مردم را آفريد و مردم هم بسوى وى در حركت هستند پدر و برادرم از من بهتر بودند رفتند، و هر مسلمانى بايد به پيغمبر(ص) اقتداء كند. @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
حضرت سيدالشهداء(ع) به اين جملات خواهرش را دلدارى داد و در آخر فرمود : 📋《يَا أُخَيَّةُ! إِنِّي أَقْسَمْتُ فَأَبِرِّي قَسَمِي لَا تَشُقِّي عَلَيَّ جَيْباً وَ لَا تَخْمَشِي‏ عَلَيَّ وَجْهاً وَ لَا تَدْعِي عَلَيَّ بِالْوَيْلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَكْتُ》 ♦️ای خواهرم! من تو را قسم می دهم که در مرگ من چهره نخراش و بى‏ تابى نكن و پيراهنت را پاره نگردان! هنگامى كه من از دنيا رفتم صبر نما! امام سجاد(ع) فرمود : سپس عمه ام زينب(س) را آورد و در نزد من نشانيد و پدرم نزد اصحاب خود رفت و بعد از سفارشات به آنان، به خیمه ی خود بازگشت و همه شب را مشغول شب زنده داری و نماز و تضرع و استغفار شد و اصحاب آن حضرت(ع) نیز همچنین!(۱) 🏴سرانجام روز یازدهم محرم، وقتی برای آخرین بار، زینب کبری(س) خود را بر سر جنازه ی مطهر امام حسین(ع) رساند و بالای جسد امام حسین(ع) ایستاد و سنگها و نیزه ها و شمشیرها را کنار زد و جسد مقدس را با دو دست بلند برد و بدن پاره پاره ی برادر را در آغوش گرفت و فرمود : 📋《اللَّهُمَّ تَقبَّل مِنَّا هَذَا القُربَانَ》 ♦️پروردگارا! این قربانی را از ما بپذیر!(۲) و بر اثر ندبه زینب کبری(س)، در مقاتل این تعبیر دیده می شود که ؛ 📋《حَتَّی رَأیَنا دُمُوعَ الخَیلِ یَنحَدِرُ عَلَی حَوافِرِهَا》 ♦️اسبان نیز طاقت شنیدن ناله­ های او را نداشتند، تا جایی که قطرات اشكهاى اسبهاى مخالفان، بر روى سم هايشان مى ريخت.(۳) از طرفی نیز دشمن، آن ها را مجبور به حرکت می کرد و برای آنان چاره ای جز جدایی نبود. یکی از ظالمان سنگدل به نام زجر بن قیس تازیانه به دست کنار قتلگاه آمد و بر سر اهل بیت(ع) فریاد کشید که زود سوار شترها شوید و به سوی کوفه حرکت کنید؛ ولی اهل بیت(ع) از کنار پیکرها، بلند نمی شدند.  📋《فَاخَذَ یَضرِبُهُنَّ بِالسَوطِ وَاجتَمَعَ عَلَیهُنَّ النَاسُ حَتَّی ارکَبُوُهُنَّ عَلَی الجَمَالِ》 ♦️پس زجر بن قیس با تازیانه آن ها را در حالی که در محاصره دشمن بودند، می زد تا سوار بر شترها کرد.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : صبر از زبان عجز ثنا خوان زینب است  عقل بسیط، واله و حیران زینب است  درخطبه اش که کوفه از آن شد سکوت محض  گفتی که ممکنات همه به فرمان زینب است  ابن زیاد شوم به دارالاماره اش  رسوا ز منطق شرر افشان زینب است  در ماتم حسین، پریشانی جهان  عکسی ز حال زار پریشان زینب است  هر آیه در صحائف عُلوَی به وصف صبر  نازل بر انبیا شده در شاُن زینب است  ایوب صابر است ولیکن در این مقام  انصاف ده که ریزه خور خوان زینب است  در قتلگاه جسم برادر به روی دست  بگرفت کای خدای من این جان زینب است 👤سازگار 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴ ۲)عوالم العلوم بحرانی، ج۱۱، ص۹۵۸ ۳)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۹ ۴)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۳۰۹ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ✍ 7️⃣3️⃣ 👤 👤 @AsnadolMasaeb
🔸🔶《السَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بنِ الْحُسَیْنِ(علیه السلام) وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ》🔶🔸 ✅امام سجاد(علیه السلام) یکی از شاهدان عینی حادثه کربلاست که این واقع جانسوز را از نزدیک مشاهده کرده است. 1⃣شب عاشورا : 👤امام سجاد(ع) می فرماید : من در آن شبی که پدرم شهید شد، در خیمه نشسته بودم و عمه‏ ام زينب(س) از من پرستارى مي كرد، ناگهان پدرم در گوشه خيمه‏ اى رفتند، جون غلام ابوذر شمشير پدرم را تیز مي كرد و او را براى جنگ آماده مي ساخت، پدرم در اين هنگام، این ابیات را زمزمه می کرد : 📋《يَا دَهْرُ! أُفٍ‏ لَكَ مِنْ خَلِيلِ‏، كَمْ لَكَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِيلِ‏، مِنْ صَاحِبٍ أَوْ طَالِبٍ قَتِيلِ‏، وَ الدَّهْرُ لَا يَقْنَعُ بِالْبَدِيلِ‏، وَ إِنَّمَا الْأَمْرُ إِلَى الْجَلِيلِ‏، وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‏》 ♦️ای روزگار! اف بر دوستی تو که بسیار از دوستان و خواستارانت را سپیده دمان و شامگاهان به کشتن می‌دهی و هرگز به بدیل آنان قناعت نمی‌ورزی. همانا کارها به خدای بزرگ واگذارده و هر زنده‌ای رهروی ناگزیر این راه است. پدرم اين ابيات را چند بار تكرار كرد، و من مقصود پدرم را فهميدم و اشك در چشمان من جارى شد، و ليكن از گريه كردن خوددارى كردم و سكوت نمودم؛ و دانستم بلاء نزديك شده است.(۱) 2⃣روز عاشورا : پس از شهادت امام حسین(ع) شمر بلافاصله دستور یورش و غارت خیام را داد. حضرت زینب(س) در این هنگام درون خیمه در کنار بستر امام سجاد(ع) بود. چون امام(ع) بر اثر شدت بیماری قادر به حرکت نبود و حتی قدرت نشستن و برخاستن را هم نداشت. در این هنگام عده‌ای از سپاه ابن سعد با شمر به خیمه امام(ع) حمله کردند. به نقل از منتظم، عمر بن سعد دستور به قتل امام سجاد(ع) را داده بود و در این هنگام؛ 📋《فَوَقَعَت عَلَيهِ زَینَبُ(س) وَ قَالَت : وَاللِه لَا يُقتَلُ حَتَّى اُقتَلَ! فَرَقَّ لَهَا وَ کَفَّ عَنهُ!》 ♦️حضرت زینب کبری(س) چون از قصد شمر و یارانش مطلّع شد، امام(ع) را در آغوش کشید و فرمود : به خدا قسم او کشته نمی شود مگر اینکه من کشته شوم! آنان به ناچار دست از او کشیدند و گفتند که او را به همان بیماریش واگزارید و همین بیماری او را بس است. سپس منصرف شدند!(۲) 3⃣در کوفه : وقتی کاروان اسراء درکوفه به مجلس عبیدالله بن زیاد وارد شدند، عبیدالله از امام سجاد(ع) پرسید : تو کیستی؟ امام(ع) فرمود : من علی بن حسینم! ابن زیاد گفت : 📋《أَ لَيْسَ قَدْ قَتَلَ اللَّهُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ(ع)؟》 ♦️ آیا خداوند در کربلا علی پسر حسین را نکشت؟ امام(ع) فرمود : 📋《قَدْ كَانَ لِي أَخٌ يُسَمَّى عَلِيّاً قَتَلَهُ النَّاسُ》 ♦️من برادری به نام علی داشتم که مردم او را کشتند. ابن زیاد گفت : بلکه او را خدا کشت. امام(ع) فرمود : 📋《اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها》 ♦️خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند. در این هنگام ابن زیاد خشمگین شد و گفت : آیا تو جرات حاضرجوابی در مقابل گفتار مرا داری؟ ابن زیاد در این هنگام، دستور داد : 📋《اذْهَبُوا بِهِ فَاضْرِبُوا عُنُقَهُ》 ♦️او را ببرید و گردنش را بزنید. در اين هنگام حضرت زينب(س) خود را سپر امام سجّاد(ع) قرار داد و خطاب به ابن زياد، فرياد زد : 📋《يَا ابْنَ زِيَادٍ! حَسْبُكَ مِنْ دِمَائِنَا》 ♦️اى پسر زياد! آن همه از خون ما ريختى براى تو بس است. پس دست بر گردن امام سجاد(ع) انداخت و فرمود : 📋《وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ فَإِنْ قَتَلْتَهُ‏ فَاقْتُلْنِي مَعَهُ》 ♦️اگر قصد كشتن او را دارى، مرا نيز با او بكش. ابن زياد در اين هنگام از كشتن امام سجّاد(ع) صرف نظر كرد. و گفت : او را رها كنيد، به گمانم همان بيمارى و رنجورى او را بكشد.(۳) 4⃣در شام : امام محمد باقر(ع) می فرماید : از پدرم علی بن حسین(ع) درباره اسارت ایشان، بعد از واقعه کربلا پرسیدم که فرمودند : 📋《حَمَلَنِي عَلَى بَعِيرٍ يَطْلُعُ بِغَيْرِ وِطَاءٍ وَ رَأْسُ اَلْحُسَيْنِ(ع) عَلَى عَلَمٍ وَ نِسْوَتُنَا خَلْفِي عَلَى بِغَالٍ وَاكِفَةً وَ اَلْفَارِطَةُ خَلْفَنَا وَ حَوْلَنَا بِالرِّمَاحِ إِنْ دَمَعَتْ مِنْ أَحَدِنَا عَيْنٌ قُرِعَ رَأْسُهُ بِالرُّمْحِ حَتَّى إِذَا دَخَلْنَا دِمَشْقَ صَاحَ صَائِحٌ يَا أَهْلَ اَلشَّامِ هَؤُلاَءِ سَبَايَا أَهْلِ اَلْبَيْتِ اَلْمَلْعُونِ》 ♦️مرا بر شتری بی جهاز سوار کرده و سر مبارک حسین(ع) را بر نیزه زدند. زنان پشت سر ما بر مرکب ‎‌هایی بدون زین سوار بودند و دشمنان با نیزه‌ها در اطراف و پشت سر ما قرار داشتند. هرگاه چشم یکی از ما گریان می‌ شد با نیزه بر سر او می‌ زدند تا اینکه داخل دمشق شدیم و شخصی فریاد می‌زد : ای اهل شام! این اسیران اهل بیت ملعون هستند!!(۴) هنگام ورود اسراء به شام، یزید مجلس رسمی ای متشکل از بزرگان و نمایندگان ادیان و مذاهب شام در کاخ خود تشکیل داد. @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
آنان نیز به خاطر این پیروزی به یزید تبریک می گفتند. در این هنگام اسراء را وارد مجلس یزید کردند و یزید نیز در حالی که شراب می نوشید، بر روی تخت خود نشسته بود. 📋《فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فِی طَسْتٍ مِن ذَهَبِ وَجَعَلَ یَضرِبُ بِقَضیبِ فِی یَدِه عَلَی ثَنَایَاهُ》 ♦️سر مبارک امام حسین(ع) جلوی او در طشت طلا قرار داده شد، وآن لعین با چوپ، بر میان دو لب مبارک امام حسین(ع) می زند و جام شراب را گرفته بود و پی در پی می‌نوشید. 📋《ثُمَّ صَبَّ فَضْلَتَهُ عَلَى مَا یَلِی الطَّسْتَ مِنَ الْأَرْض》 ♦️آن‌گاه باقی مانده آن‌را در کنار طشتى که سر بریده امام حسین(ع) در آن بود بر زمین می‌ریخت.(۵) بعد از مجلس یزید؛ 📋《ثُمَّ إِنَّ يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَمَرَ بِنِسَاءِ الْحُسَيْنِ(ع) فَحُبِسْنَ مَعَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) فِي مَحْبِسٍ لَا يُكِنُّهُمْ مِنْ حَرٍّ وَ لَا قَرٍّ حَتَّى تَقَشَّرَتْ وُجُوهُهُمْ [مِن حَرِّ الشَّمسِ]》 ♦️یزید دستور داد، خانواده ی امام حسین(ع) را با امام سجاد(ع) زندانی کردند، زندان چنان بود که آنان را از گرما و سرما، نگاه نمی داشت تا آنجا که صورتهای آنان پوست انداخت.(۶) یزید بعدها تصمیم گرفت اهل بیت(س) را به مدینه بازگرداند، امام سجاد(ع) سه چیز را از یزید درخواست نمود. 📋《الْأُولَى أَنْ تُرِيَنِي وَجْهَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ(ع) فَأَتَزَوَّدَ مِنْهُ》 ♦️اول آن که سر مقدس پدرم حسین(س) را بدهی تا آن صورت نازنین را ببینم.  📋《وَ الثَّانِيَةُ أَنْ تَرُدَّ عَلَيْنَا مَا أُخِذَ مِنَّا》 ♦️دوم آن که اموالی را که از ما غارت شده است به ما باز پس داده شود. 📋《وَ الثَّالِثَةُ إِنْ كُنْتَ عَزَمْتَ‏ عَلَى قَتْلِي أَنْ تُوَجِّهَ مَعَ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةِ مَنْ يَرُدُّهُنَّ إِلَى حَرَمِ جَدِّهِنَّ(ص)》 ♦️سوم آنکه اگر تصمیم به کشتن من داری شخص امینی را معین کن تا این زنها را به مدینه برساند. یزید گفت : 📋《أَمَّا وَجْهُ أَبِيكَ فَلَنْ تَرَاهُ أَبَداً وَ أَمَّا قَتْلُكَ فَقَدْ عَفَوْتُ عَنْكَ وَ أَمَّا النِّسَاءُ فَمَا يَرُدُّهُنَّ غَيْرُكَ إِلَى الْمَدِينَةِ وَ أَمَّا مَا أُخِذَ مِنْكُمْ فَأَنَا أُعَوِّضُكُمْ عَنْهُ أَضْعَافَ قِيمَتِهِ》 ♦️اول آن که صورت پدرت را هرگز نخواهی دید. دوم آنکه من تو را عفو کردم و از کشتنت درگذشتم و زنان را کسی جز تو به مدینه باز نمی گرداند و اما اموالی که از شما برده اند من در عوض چندین برابر قیمت آن را به شما می پردازم.  امام(ع) فرمود : 📋《أَمَّا مَالُكَ فَلَا نُرِيدُهُ وَ هُوَ مُوَفَّرٌ عَلَيْكَ وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ مَا أُخِذَ مِنَّا لِأَنَّ فِيهِ مِغْزَلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ(ص) وَ مِقْنَعَتَهَا وَ قِلَادَتَهَا وَ قَمِيصَهَا فَأَمَرَ بِرَدِّ ذَلِكَ ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّ الْأُسَارَى وَ سَبَايَا الْحُسَيْنِ(ص) إِلَى أَوْطَانِهِنَّ بِمَدِينَةِ الرَّسُولِ(ص)》 ♦️ما از اموال تو چیزی نمی خواهیم و بگذار از اموالت چیزی کم نشود، ولی ما اموال غارت شده خود را می خواهیم. زیرا بافته های مادرم فاطمه(س) دختر محمد(ص) و مقنعه و گردنبند و پیراهن او در میان آنهاست.  سپس یزید دستور داد آن اموال را به آنان بازگرداندند.(۷) 5⃣در مدینه :👇 پس از آنکه بشیر بن حذلم، خبر رسیدن کاروان اسرای کربلا را به مردم مدینه داد، مردم یک پارچه گریان به استقبال کاروان شتافتند، امام سجاد(ع) با دست خود آنها را ساکت کرد. آن‌گاه چنین خطبه خواند :  📋《..أَيُّهَا الْقَوْمُ إِنَّ اللَّهَ وَ لَهُ الْحَمْدُ ابْتَلَانَا بِمَصَائِبَ جَلِيلَةٍ وَ ثُلْمَةٍ فِي الْإِسْلَامِ عَظِيمَةٍ قُتِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ(ع) وَ عِتْرَتُهُ وَ سُبِيَ نِسَاؤُهُ وَ صِبْيَتُهُ وَ دَارُوا بِرَأْسِهِ فِي الْبُلْدَانِ مِنْ فَوْقِ عَامِلِ السِّنَانِ وَ هَذِهِ الرَّزِيَّةُ الَّتِي لَيْسَ مِثْلُهَا رَزِيَّةً أَيُّهَا النَّاسُ فَأَيُّ رِجَالاتٍ مِنْكُمْ يُسَرُّونَ بَعْدَ قَتْلِهِ أَمْ أَيُّ فُؤَادٍ لَا يَحْزُنُ مِنْ أَجْلِهِ أَمْ أَيَّةُ عَيْنٍ مِنْكُمْ تَحْبِسُ دَمْعَهَا وَ تَضَنُّ عَنِ انْهِمَالِهَا؟》 ♦️ای مردم، اباعبدالله(ع) و عترت او کشته شدند و زنانش اسیر، و سر مقدس او را بالای نیزه در شهرها گرداندند، و این مصیبتی است که نظیر و مانندی ندارد.  ای مردم! پس از این مصیبت، کدام یک از مردان شما دلشاد خواهد بود؟ کدام دلی است که از غم و اندوه خالی بماند و کدام چشمی که از ریختن اشک خودداری کند؟(۸) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۹۴ ۲)المنتظم فی التاریخ ابن جوزی، ج۵، ص۳۴۱ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۶ ۴)اقبال الاعمال ابن طاووس، ج۳، ص۸۹ ۵)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵ ۶)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۸ ۷)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۹۵ ۸)اللهوف سید بن طاووس، ص۲۰۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ✍ 8️⃣3️⃣ 👤 👥 @AsnadolMasaeb
🔹《اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يَا مَن دَفَنَهُ اَهلُ القُرَی》🔹 ✅در مقاتل آمده است که بعد از شهادت امام حسین(علیه السلام)، در دو جا پرندگانی سفید رنگ بر روی پیکر مطهر ایشان در حال پرواز بودند : 1⃣مورد اول : بر روی راس بریده ی امام حسین(علیه السلام) : 👇 «عیوف زن خولی» می گوید : بعد از آنکه خولی سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را از کربلا آورد، آن را در درون طشت قرار داد و من هنگامی که شبانه از بستر خويش برخاستم و كنار آن طشت كه سر مقدّس را در آنجا نهان كرده بود نشستم و در آنجا مجلس سوگوارى بر پا داشتم و گريستن را آغاز كردم. در این هنگام؛ 📋《فَوَ اللَّهِ مَا زِلْتُ أَنْظُرُ إِلَى نُورٍ مِثْلِ‏ الْعَمُودِ يَسْطَعُ‏ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْإِجَّانَةِ وَ رَأَيْتُ طُيُوراً بِيضاً تُرَفْرِفُ حَوْلَهَا》 ♦️به خداى سوگند كه در همان هنگام مى‏ ديدم كه نورى تابناك و فروغى زيبا مانند ستون نورانی، از آسمان به سوى طشت مى‏ تابد و پرندگان سفید رنگ و زيبايى بر گرداگرد آن طشت در حال پروازند.(۱) 2⃣مورد دوم : بر پیکر مطهر امام حسین(علیه السلام) و پیکر پاک شهدای کربلا :👇 ابن شهر آشوب می نویسد : 📋《وَ دَفَنَ‏ جُثَثَهُمْ‏ بِالطَّفِّ أَهْلُ الْغَاضِرِيَّةِ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بَعْدَ مَا قَتَلُوهُ بِيَوْمٍ وَ كَانُوا يَجِدُونَ لِأَكْثَرِهِمْ قُبُوراً وَ يَرَوْنَ طُيُوراً بَيْضَاءَ》 ♦️ساکنان غاضریه از قبیله بنی ‌اسد پیکرهاى امام حسین(ع) و یاران ایشان را یک روز پس از شهادتشان در طَفّ به خاک سپردند و براى بیشتر آن ها قبرهاى آماده‌ اى می ‌دیدند و پرندگان سفیدى را نیز مشاهده می ‌کردند که بر روی آنان در حال پرواز بودند.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : آتش چقدر رنگ پریده‌ست در تنور امشب مگر سپیده دمیده‌ست در تنور؟ این ردّ پای قافلهٔ داغ لاله‌هاست؟ یا خون آفتاب چکیده‌ست در تنور؟! این گل‌خروش کیست که یک‌ریز و بی‌امان شیپور رستخیز دمیده‌ست در تنور؟ چون جسم پاره پارهٔ در خون تپیده‌اش فریاد او بریده بریده‌ست در تنور از دودمان فتنهٔ خاکستری، خسی خورشید را به شعله کشیده‌ست در تنور جز آسمان ابری این شام کوفه‌سوز خورشیدِ سر بریده که دیده‌ست در تنور؟ دنبال طفل گمشده انگار بارها با آن سرِ بریده دویده‌ست در تنور! 👤مجاهدی 📚منابع : ۱)مثیرالاحزان ابن نما حلی، ص۸۵ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۱۲ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَکِیِنَةَ بِنْتَ حُسَینِ بنِ عَلِیِّ(عَلیهما السّلامُ)》🔶🔸 ✅هنگامی که حضرت سکینه(سلام الله علیها) دختر امام حسین(علیه السلام) پس از ماجرای کربلا، به صورت اسیر با همراهان وارد شام شد، در عالم خواب، خواب طولانی دید که در فرازی از آن می فرماید : ناگاه دیدم پنج سراپرده از نور از آسمان به زمین نشست، و پنج زن ارجمند از میان آنها خارج شدند و به سوی من آمدند، پرسیدم : این بانوان کیستند؟ شخصی که معرفی می کرد گفت : اولی حوّاء مادر بشر، دومی آسیه دختر مزاحم، سومی مریم دختر عمران، چهارمی خدیجه دختر خویلد است! پرسیدم این زن پنجم کیست که دست هایش را بر سر نهاده، گاهی از شدت ناراحتی بر زمین می افتد و گاهی بر می خیزد؟ گفت : این فاطمه(س) دختر محمد مصطفی(ص) مادر پدرت می باشد. با خود گفتم : سوگند به خدا! من به حضورش می روم و تمام حوادثی را که برای ما پیش آمده به اطلاع او می رسانم، با شتاب و سرعت نزد او رفتم تا به او رسیدم و در پیش رویش در حالی که گریه می کردم ایستادم و گفتم : 📋《یَا أُمَّتَاهُ! جَحَدُوُا وَاللهِ حَقَّنَا! یَا أُمَّتَاهُ! بَدَّدَوُا وَاللهِ شَملَنَا! یَا أُمَّتَاهُ! اِستَبَاحُوُا وَاللهِ حَرِیمَنَا! یَا أُمَّتَاهُ! قَتَلُوُا وَاللهِ الحُسَینَ(ع) أَبَانَا》 ♦️مادر جان! سوگند به خدا حق ما را انکار کردند. مادر جان! سوگند به خدا جمع ما را پراکنده ساختند. مادر جان! سوگند به خدا حریم حرمت ما را شکسته و مباح نمودند. مادر جان! سوگند به خدا پدرمان حسین(علیه السلام) را کشتند. سپس حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود : 📋《کَفِّی صَوتَکِ یَا سَکِیِنَه! فَقَد قَطَّعتِ نِیاطَ قَلبِی وَ اقرَحتِ کَبدِی! هَذَا قَمِیصُ اَبیِکِ الحُسَینِ(ع)، لَا یُفارِقُنِی حَتَّی اَلقَی اللهَ بِهِ》 ♦️سکینه جان! دیگر سخن نگو، زیرا رگ قلبم را پاره کردی و جگرم را شعله ور نمودی، این پیراهن پدرت حسین(ع) است، که از من جدا نخواهد شد تا با آن خدا را ملاقات کنم.(۲) وقتی کاروان اسراء از شام به مدینه رسیدند، حضرت سکینه(س) خطاب به قبر مطهر حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت : 📋《يَا جَدَّاهُ! إِلَيكَ المُشتَكَى مِمَّا جَرَى عَلَينَا، فَوَاللهِ مَا رَأَيتُ أَقسَى مِن يَزِيدَ وَ لَا رَأيتُ كَافِرَاً وَ لَا مُشرِكَاً شَرَّاً مِنهُ وَ لَا أَجفَى وَ أَغلَظُ》 ♦️اى جَدَّا! از مصایبى که بر ما گذشت به تو شکایت مى کنم. به خدا سوگند، من سنگ دل تر، جفا کارتر و خشن تر از یزید ندیدم و هیچ کافر و مشرکى را بدتر از او سراغ ندارم! 📋《فَلَقَدْ کانَ یَقْرَعُ ثَغْرَ اَبی بِمِخْصَرَتِهِ وَ هُوَ یَقُولُ : کَیْفَ رَاَیْتَ الْضَّرْبَ یا حُسَیْنُ(ع)؟!》 ♦️او با چوب دستى اش به دندان پدرم مى زد و مى گفت : ضربه ها چگونه است اى حسین(ع)؟!(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : گوشه ای با دردهای خویش خلوت می کند چشم هایش را انیس اشک غربت می کند در خلال هق هق بی انتهای هر شبش شرحه شرحه از غم دوری حکایت می کند بانوی غم ها، سکینه، یادگار کربلا یک به یک ما را به بزم روضه دعوت می کند عالم و آدم به هم می ریزد از فرط عزا تا که خاتون حرم شرح مصیبت می کند 👤شبرنگ 📚منابع : ۱)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ص۱۰۵ ۲)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۸۹ ۳)مقتل الحسین(ع) مقرّم، ص۳۷۶ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ✍ 0️⃣4️⃣ 👤 @AsnadolMasaeb
🔸🔶《اَلسَّلامُ عَلَيْكَ یَا سَیِّدَالشُّهَدَاءِ(علیه السلام)》🔶🔸 ✅در طول تاریخ مرقد مطهر امام حسین(ع) بارها و بارها توسط جنایتکاران بنی عباس مورد تخریب واقع شده است. و اوج این تخریبها در زمان خلافت متوکل عباسی(از سال۲۳۲ تا سال ۲۴۷) می باشد. علت تخریب، اجتماع عظیم طرفداران اهل بیت(ع) در آنجا و بیم متوکل از این اجتماع بود. در مهترین تخریب، متوکل شخصی به نام ابراهیم دیزج را برای این کار اعزام کرد تا بقعه مقدس امام حسین(ع) را تخریب کند. ابراهیم دیزج بنا به دستور متوكل قبر امام حسین(ع) را تخریب كرد، چرا كه هیچ یك از مسلمانان حاضر به تخریب قبر نبودند و این كار تنها بدست دیزج كه یهودی الاصل بود انجام گرفت. 👤شیخ طوسی می نویسد : ابراهيم ديزج نقل می کند؛ 📋《بَعَثَنِي المُتَوَكِّلُ إلى كَربَلاءَ لِتَغييرِ قَبرِ الحُسَينِ(ع) وكَتَبَ مَعي إلى جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدِ بنِ عَمّارٍ القاضي، اُعلِمُكَ أنّي قَد بَعَثتُ إبراهيمَ الدّيزَجَ إلى كَربَلاءَ، لِنَبشِ قَبرِ الحُسَينِ(ع)! فَإِذا قَرَأتَ كِتابي فَقِف عَلَى الأَمرِ حَتّى تَعرِفَ فَعَلَ أو لَم يَفعَل》 ♦️متوكّل، مرا براى تغيير دادن قبر حسين بن علی(ع) فرستاد و نامه اى را كه براى جعفر بن محمّد بن عمّار قاضى فرستاده بود، با من همراه كرد كه در آن نوشته بود : تو را از روانه كردن ابراهيم ديزج به كربلا براى نبش قبر حسين(ع) آگاه مى كنم، وقتی نامه ام را خواندى، به این امر سركشى كن. ديزج مى گويد : جعفر بن محمّد بن عمّار، نامه را به من نشان داد و من فرمان او را به انجام رساندم و نزد او آمدم. جعفر به من گفت : چه كردى؟ گفتم : آنچه را فرمان داده بودى، انجام دادم، امّا چيزى نيافتم. او به من گفت : آيا خوب گود كردى؟ گفتم : چنين كردم و چيزى نديدم. او هم به خليفه نوشت : 📋《إنَّ إبراهيمَ الدّيزَجَ قَد نَبَشَ، فَلَم يَجِد شَيئاً، وأمَرتُهُ فَمَخَرَهُ بِالماءِ وَ كَرَبَهُ بِالبَقَرِ》 ♦️ابراهيم ديزج، نبش قبر كرده و چيزى نيافته است و به او فرمان داده ام و او قبر را به آب بسته و با گاو، شيار انداخته است. ابو على عمّار مى گويد : بعدها ابراهيم ديزج این ماجرا را برايم نقل کرد. او به من گفت : من در آن روز فقط با غلامان ويژه ام رفته بودم. 📋《وَ إنّي نَبَشتُ فَوَجَدتُ بارِيَةً جَديدَةً وعَلَيها بَدَنُ الحُسَينِ بنِ عَلِيٍّ(ع) وَ وَجَدتُ مِنهُ رائِحَةَ المِسكِ فَتَرَكتُ البارِيَةَ عَلى حالَتِها وَ بَدَنُ الحُسَينِ(ع) عَلَى البارِيَةِ وَ أمَرتُ بِطَرحِ التُّرابِ عَلَيهِ و أطلَقتُ عَلَيهِ الماءَ، وأمَرتُ بِالبَقَرِ لِتَمخَرَهُ وتَحرُثَهُ فَلَم تَطَأهُ البَقَرُ، وَ كانَت إذَا جاءَت إلَى المَوضِعِ رَجَعَت عَنهُ》 ♦️من قبر را نبشِ كردم، در آنجا بوريايى نو يافتم كه پيكر حسين(ع) بر آن قرار داشت و بوى مُشك از آن مى آمد. بوريا و پيكر حسين(ع) را بر آن، به همان حال، رها كردم و فرمان دادم تا خاك بر روى آن بريزند و آب را بر آن گشودم و فرمان دادم كه با گاو، آن جا را شيار بيندازند و شخم بزنند. امّا وقتى گاو بر آن جا گام مى نهاد، وقتی به جايگاه [قبر] مى رسيد، از آن جا باز مى گشت! من غلامانم را به خدا و سوگندهاى شديد قسم دادم كه اگر كسى اين ماجرا را ذكر كند، او را خواهم كُشت.(۱) حتی طبق نقلی، هنگام بستن آب در اطراف مرقد، آب به گردش درآمد و قبر را فرا نگرفت و ایستاد که از این جهت، آن ناحیه را حائر نامیدند.(۲) بعد از این جریان، متوکل گروهی از مأموران خود را گرداگرد مرقد و راه‌های منتهی به آن گماشت و زائران را از زیارت قبر بازداشت و آنان را مورد پیگرد قرار داد. در این میان عکس العمل دوستداران اهل بیت متوکل با تخریب بقعه نتوانست از اجتماع طرفداران اهل بیت در کربلا بکاهد، بلکه تردد آنان به کربلا جهت زیارت امام حسین(ع) و منع متوکل تا پایان عمر متوکل ادامه پیدا کرد. شعرا نیز در این باره شعرها سرودند از جمله عبدالله بن رابیه : 📋《تَاللَّهِ انْ كَانَتْ امَيَّةُ قَدْ أتَتْ‌ قَتْلَ ابْنِ بِنْتِ نَبِيِّها مَظْلوماً فَلَقَدْ أتَاهُ بَنُو أبِيهِ بِمِثْلِها هذا لَعَمْرُكَ قَبْرُهُ مَهْدوماً أسِفُوا على‌ أن لَايكونوا شارَ كوا، فِي قَتْلِهِ فَتَتَّبَعُوهُ رَمِيماً》 ♦️به خدا سوگند اگر بنى اميّه فرزند پيغمبر خويش را مظلومانه شهيد كردند. عموزادگان او نيز همان اعمال را تكرار نمودند، اين قبر ويران شده او گواه اين مدعاست. اينها از اينكه در كشتن او شركت نكرده بودند، متأسف بودند و لذا همان معامله را با استخوانهاى پاك حسین(ع) نمودند!(۳) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : چون به عزا خانه اش، پا نِهی آهسته نِه! بال ملائک بود، فرش عزای حسین(ع) خنده کنان می رود، روز جزا در بهشت هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین(ع) 👤شکوهی 📚منابع : ۱)امالی شیخ طوسی، ص۲۶۵ ۲)ذکری الشیعة شهید اول، ج۴، ص۲۹۱ ۳)بحارالأنوار مجلسی، ج۴۵، ص۳۹۸ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴♦️🏴 ✍ 1️⃣4️⃣ 👤 @AsnadolMasaeb
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ الحُسَینِ(ص)، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ(ص)، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خِیَرَةَ اللَّهِ و َابْنَ خِیَرَتِهِ》🔷🔹 ✅امام حسین(علیه السلام) در سفر از مکه به سمت کوفه به منزل «شقوق» رسید. در اینجا بود که فرزدق امام حسین(ع) را ملاقات نمود. امام حسین(ع) از او پرسید : 📋《اَخبِرنِی عَنِ النَّاسِ خَلفَکَ؟》 ♦️مرا خبر ده از وضع مردمی که آنها را پشت سر گذاشتی! فرزدق به امام(ع) عرض کرد : 📋《قُلُوبُ اَلنَّاسِ مَعَكَ وَ أَسْيَافُهُمْ عَلَيْكَ》 ♦️دلهای کوفیان با توست و شمشیرهایشان علیه توست!(۱) ابن اعثم می گوید : 📋《فَلَمَّا كَانَ وَقْتُ السَّحَرِ خَفَقَ الْحُسَيْنُ(ع) بِرَأْسِهِ خَفْقَةً ثُمَّ اسْتَيْقَظَ فَقَالَ : أَ تَعْلَمُونَ مَا رَأَيْتُ فِي مَنَامِي السَّاعَةَ؟》 ♦️سحرگاهان امام حسین(ع) را خوابی مختصر ربود. وقتی بیدار شد، فرمود : می‌دانید هم اینک در خواب چه دیدم؟ آنان پرسیدند : ای پسر رسول خدا(ص)! چه در خواب دیدید؟ امام(ع) فرمود : 📋《رَأَيْتُ كَأَنَّ كِلَاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَيَّ لِتَنْهَشَنِي وَ فِيهَا كَلْبٌ‏ أَبْقَعُ‏ رَأَيْتُهُ أَشَدَّهَا عَلَيَّ وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذِي يَتَوَلَّى قَتْلِي رَجُلٌ أَبْرَصُ مِنْ بَيْنِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ》 ♦️در خواب سگ‌هایی را دیدم که بر من حمله آورده‌اند و مرا می‌درند. در میان آن‌ها سگ خال خالی بود که بر من بیشتر حمله می‌آورد، فکر می‌کنم آن‌که قاتل من است، مردی لک و پیس دار از این گروه است.(۲) از یاران امام حسین(ع) در کربلا نقل شده است که؛ 📋《كُنّا مَعَ الحُسَينُ(ع) بِنَهرِ كَربَلاءَ، فَنَظَرَ إلى شِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ وكانَ أبرَصَ! فَقَالَ :اَللهُ أَكْبَرُ! اَللهُ أَكْبَرُ! صَدَقَ اللّه ُو رَسولُهُ(ص)! قالَ رَسولُ اللهُ(ص) : كَأَنّي أنظُرُ إلَى كَلبٍ أَبقَعَ يَلَغُ فِي دِمَاءِ أهلِ بَيتِي》 ♦️ما در كنار نهر كربلا به همراه حسين(ع) بوديم. حضرت(ع) به شمر بن ذى الجوشن نگاهى كرد و شمر برص داشت، پس امام(ع) فرمود : الله اکبر! خدا و رسول(ص) او راست فرمود. رسول خدا(ص) فرمود : گويى سگِ پيسه اى(خال خالی) را مى بينم كه در خون اهل بيت من دهان مى زند.(۳) 🏴در روز عاشورا، بعد از اینکه امام حسین(ع) یکّه و تنها ماند، برای آخرین بار برای وداع به خیمه ها آمد و پس از توصیه اهل بیتش به سکوت، با خواهران، زنان، فرزندان و کودکان خویش وداع کرد. سپس درخواست کرد که پیراهنی را برایش بیاورند و فرمود : 📋《اِئْتُونِی بِثَوْبٍ لَایُرْغَبُ فِیهِ، اَلْبِسُهُ غَیْرَ ثِیابِی، لَااُجَرَّدُ، فَاِنِّی مَقْتُولٌ مَسْلُوبٌ》 ♦️برایم جامه کهنه‏‌اى بیاورید که کسى به آن رغبت نکند، تا آن را زیر لباسهایم بپوشم و بعد از شهادتم مرا برهنه نکنند، زیرا مى‌‏دانم پس از شهادت لباسهایم ربوده خواهد شد. 📋《فَلَبِسَهُ ثُمَّ وَدَّعَ النِسَاءَ》 ♦️پس امام(ع) آن لباس را پوشید و از زنان خیام خداحافظی کرد.(۴) بعد از اینکه امام حسین(ع) شهید شد و بدن مطهرش در قتلگاه افتاد. در این هنگام؛ 📋《وَ نَزَلَ شِمْرٌ إِلَيْهِ فَذَبَحَهُ ثُمَّ دَفَعَ رَأْسَهُ إِلَى خَوَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ فَقَالَ : احْمِلْهُ إِلَى الْأَمِيرِ عُمَرَ بْنِ سَعْدٍ ثُمَّ أَقْبَلُوا عَلَى سَلْبِ‏ الْحُسَيْنِ‏(ع)》 ♦️شمر بر روی امام حسین(ع) فرود آمد و سر مبارک ایشان را از بدن مطهرش جدا ساخت وسپس سر را به خولی داد تا آن را به نزد عمر بن سعد ببرد. سپس به طمعِ رُبودن لباس امام(ع) بر جَسَد مقدّس آن شهيد مظلوم روى آوردند.(۵) نقل است که امام حسین(ع) قبل از شهادت خطاب به شمر فرمود : 📋《اَنتَ الكَلبُ الأَبقَعُ الّذِّي رَأَيتُكَ فِي مَنَامِي!》 ♦️تو همان سگ خالداری هستی که من در خواب دیده بودم‌.(۶) طبری می نویسد : 📋《وَ سُلِبَ اَلْحُسَيْنُ(ع) مَا كَانَ عَلَیهِ》 ♦️هر آنچه با حسین(ع) بود، از او ربوده شد.(۷) در مقاتل آمده است که؛ 📋《فَأَخَذَ قَمِيصَهُ إِسْحَاقُ بْنُ حَيْوَةَ الْحَضْرَمِيُّ وَ أَخَذَ سَرَاوِيلَهُ أَبْجَرُ بْنُ كَعْبٍ وَ أَخَذَ عِمَامَتَهُ أَخْنَسُ بْنُ مَرْثَدٍ وَ أَخَذَ سَيْفَهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي دَارِمٍ وَ انْتَهَبُوا رَحْلَهُ وَ إِبِلَهُ وَ أَثْقَالَهُ وَ سَلَبُوا نِسَاءَهُ》 ♦️پيراهن شريفش را اسحاق بن حَيْوَة حَضْرَمى برداشت و رویین پوشش را ابجر بن کعب و عِمامه حضرت سيدالشهداء(ع) را اَخْنَس بن مَرْثَد و شمشیرش را مردی از قبیله بنی دارم برداشت وسپس همگی یورش بردند و بار و بنه و شتر و چیزهای با ارزش را به غارت بردند و زینتهای زنان را ربودند.(۸) در نقلی آمده است که؛ 📋《أَخَذَ خَاتَمَهُ بَجدَلُ بنُ سُلَيمِِ الكَلبِي وَ قَطَعَ اِصبَعَهُ مَعَ الخَاتَمِ》 ♦️انگشتر امام حسین(ع) را بجدل بن سلیم کلبی ربود که حتی انگشتان امام(ع) را به همراه انگشتر برید.(۹) @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
این شرح گوشه ای از جنایات سگهای به ظاهر انسان است که بر سر امام حسین(ع) آوردند و این گونه جنایاتی را در تاریخ رقم زدند. نقل است که بعد از شهادت امام حسین(ع) در روز عاشورا؛ 📋《بَكَتْ عَلَيْهِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَنْقَلِبُ عَلَيْهِنَّ وَ الْجَنَّةُ وَ النَّارُ وَ مَا خَلَقَ رَبُّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى》 ♦️آسمانهاى هفتگانه و طبقات هفتگانه زمين و آنچه در آنها و بين آنها بود و تمام موجودات و جنبند‏گان بر روى آنها و بهشت و دوزخ و بالأخره كليّه اشيایى كه پروردگار ما آنها را آفريده و موجودات مرئى و نامرئى كلّا بر آن حضرت(ع) گريستند.(۱۰) و در نقلی دیگر آمده است که؛ 📋《مَا رَفَعْنَا حَجَراً وَ لَا مَدَراً وَ صَخْراً إِلَّا وَ رَأَيْنَا تَحْتَهَا دَماً يَغْلِي وَ احْمَرَّتِ الْحِيطَانُ كَالْعَلَقِ وَ مُطِرْنَا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ دَماً عَبِيطاً وَ انْكَسَفَتِ الشَّمْسُ ثَلَاثاً ثُمَّ تَجَلَّتْ عَنْهَا وَ انْشَبَكَتِ النُّجُومُ فَلَمَّا كَانَ مِنَ الْغَدِ أُرْجِفْنَا بِقَتْلِهِ فَلَمْ يَأْتِ عَلَيْنَا كَثِيرُ شَيْ‏ءٍ حَتَّى نُعِيَ إِلَيْنَا الْحُسَيْنُ(ع)》 ♦️هيچ ريگ و كلوخ و سنگى را بر نداشتيم مگر زير آن خون تازه ‏اى ديديم كه مى‏ جوشيد، ديوارها قرمز گشت همچون خون بسيار سرخ، باران تا سه روز به صورت خون تازه مى ‏باريد و تا سه روز خورشيد در نظر ما به حالت گرفته ديده مى ‏شد و پس از سه روز باز مشاهده گرديد در شب ستارگان از كثرت و تراكم به طور خاصى ديده شدند، پس فرداى روز شهادت آن حضرت(ع) پى ‏گيرى نمودیم، چيزى عائد ما نشد تا خبر شهادت آن حضرت(ع) به ما رسيد.(۱۱) امام رضا(ع) خطاب به ریان بن شبیب فرمود : 📋《أَنَّهُ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ(ع) جَدِّي مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً وَ تُرَاباً أَحْمَرَ》 ♦️هنگامی که جدّم امام حسين(ع) كشته شد، از آسمان خون و خاك سرخ باريد.(۱۲) نقل است؛ 📋《لَمَّا قُتِلَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) لَمْ يَبْقَ بِبَيْتِ الْمَقْدِسِ حَصَاةٌ إِلَّا وُجِدَ تَحْتَهَا دَمٌ عَبِيطٌ》 ♦️هنگامى كه حسين بن على(ع) شهيد شد در بيت المقدّس ريگى باقى نماند مگر زير آن خون تازه بود.(۱۳) امام صادق(ع) فرمود : 📋《إِنَّ الْحُسَيْنَ (ع) بَكَى لِقَتْلِهِ السَّمَاءُ وَ الْأَرْضُ وَ احْمَرَّتَا وَ لَمْ تَبْكِيَا عَلَى أَحَدٍ قَطُّ إِلَّا عَلَى يَحْيَى بْنِ زَكَرِيَّا وَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ‏(ع)》 ♦️همانا آسمان و زمين براى شهادت حضرت حسين(ع) گريست و سرخ شد و بر احدى هرگز نگريست مگر بر حضرت يحيى بن زكريا(ع) و حسين بن على(ع)!(۱۴) امام صادق(ع) خطاب به زراره فرمودند : 📋《يَا زُرَارَةُ! إِنَّ السَّمَاءَ بَكَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ(ع) أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالدَّمِ وَ إِنَّ الْأَرْضَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالسَّوَادِ وَ إِنَّ الشَّمْسَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً بِالْكُسُوفِ وَ الْحُمْرَةِ وَ إِنَّ الْجِبَالَ تَقَطَّعَتْ وَ انْتَثَرَتْ وَ إِنَّ الْبِحَارَ تَفَجَّرَتْ وَ إِنَّ الْمَلَائِكَةَ بَكَتْ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً عَلَى الْحُسَيْنِ(ع)》 ♦️ای زراره! آسمان تا چهل روز بر حسين بن على(ع) خون باريد و زمين تا چهل روز تار و تاريك بود و خورشيد تا چهل روز گرفته و نورش سرخ بود و كوهها تكه تكه شده و پراكنده گشتند و درياها روان گرديده و فرشتگان تا چهل روز صبح گاهان بر حسین(ع) گریستند.(۱۵) امام صادق(ع) می فرماید : 📋《بَكَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ وَ الطَّيْرُ وَ الْوَحْشُ عَلَى الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) حَتَّى ذَرَفَتْ دُمُوعُهَا》 ♦️انسان و جنّ و پرنده و درنده در سوگ حسین بن على(ع) گریستند تا اشكشان جارى گشت.(۱۶) امام صادق(ع) می فرماید : 📋《احْمَرَّتِ السَّمَاءُ حِينَ قُتِلَ الْحُسَيْنُ (ع) سَنَةً وَ يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا وَ حُمْرَتُهَا بُكَاؤُهَا》 ♦️هنگامى كه حضرت امام حسين(ع) شهيد شدند و يحيى بن زكريا(ع) را كشتند آسمان تا يك سال سرخ بود و اين سرخى گريستن آسمان به حساب می آید.(۱۷) @AsnadolMasaeb ادامه مطالب :👇
امام علی(ع) در پیشگویی های خود می فرماید : 📋《الْحُسَيْنُ(ع) الْمَقْتُولُ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ وَ اللَّهِ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى الْوَحْشِ مَادَّةً أَعْنَاقَهَا عَلَى قَبْرِهِ مِنْ أَنْوَاعِ الْوَحْشِ يَبْكُونَهُ وَ يَرْثُونَهُ لَيْلًا حَتَّى الصَّبَاحِ فَإِذَا كَانَ كَذَلِكَ فَإِيَّاكُمْ وَ اَلْجَفَاءَ》 ♦️امام حسین(ع) در پشت کوفه کشته خواهد شد، به خدا قسم گویا می بینم که وحوش گردن های خود را بر قبرش کشیده و بر او می گریند و از شب تا صبح بر او مرثیه می خوانند و وقتی حال وحوش چنین باشد پس شما انسان ها از جفاء به او حذر کنید.(۱۸) امام حسن مجتبی(ع) خطاب به امام حسین(ع) فرمود : 📋《..لَا يَوْمَ كَيَوْمِكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ! ..تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ يَبْكِي عَلَيْكَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِي الْفَلَوَاتِ وَ الْحِيتَانُ فِي الْبِحَار》 ♦️هیچ روزی مانند روز تو نیست ای اباعبدالله! آسمان بر تو خاكستر و خون ببارد و همه اجزای عالم بر تو بگريند حتی وحشيان بيابان و ماهيان دريا!(۱۹) خوارزمی می گوید : بعد از شهادت امام حسین(ع) و بر اثر ندبه زینب کبری(س) به نقل از راویان کربلا آمده است که؛ 📋《حَتَّی رَأیَنا دُمُوعَ الخَیلِ یَنحَدِرُ عَلَی حَوافِرِهَا》 ♦️اسبان نیز طاقت شنیدن ناله­ های او را نداشتند، تا جایی که قطرات اشكهاى اسبهاى مخالفان، بر روى سم هايشان مى ريخت.(۲۰) در احوالات اسب امام حسین(ع) آمده است که؛ 📋《وَاَسْرَعَ فَرَسُكَ شَارِدَاً اِلَى خِيامِكَ قَاصِداً مُحَمْحِماً بَاِكِيَاً》 ♦️اسب شيون کنان از امام(ع) دور شد، و شيهه کشان و گريه کنان به قصد خيام حرم سرعت گرفت.(۲۱) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : دانی که چرا مُهر جبین، خاک حسین است؟ چون قبله ی دل پیکر صد چاک حسین(ع) است دانی که چرا چوب شود قسمت آتش؟ بی حُرمتیش بر لب و دندان حسین است دانی که چرا آب فراتست گل آلود؟ شرمنده زلعل لب عطشان حسین است دانی که چرا کعبه ی حق گشته سیه پوش؟ یعنی که خدا هم عزادار حسین است 👤حسینی 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۶۷ ۲)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۱ ۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۴)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۹ ۵)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۲ ۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۵۶ ۷)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۱۱ ۸)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۲۹ ۹)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۳۰ ۱۰)الکافی کلینی، ج۴، ص۵۷۵ ۱۱)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۷۷ ۱۲)امالی شیخ صدوق، ص۱۳۰ ۱۳)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۰۵ ۱۴)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۸۹ ۱۵)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۸۱ ۱۶)بحارالانوار مجلسی، ج۴۵، ص۲۰۵ ۱۷)کامل الزیارات ابن قولویه قمی، ص۹۰ ۱۸)مستدرک الوسائل محدث نوری، ج۱۰، ص۲۵۸ ۱۹)امالی شیخ صدوق، ص۱۱۶ ۲۰)مقتل الحسین(ع) خوارزمی، ج۲، ص۳۹ ۲۱)المزار الکبیر ابن مشهدی، ص۵۰۴ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷《السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ(علیهما السلام) وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔷 ✅عبدالله(ع) پسر دوم امام علی(ع) و فاطمه بنت حزام معروف به ام البنین(س) است که او را اولین شهید از میان برادرانش عنوان کرده‌اند. او را عبدالله اکبر و کنیه‌ اش را ابومحمد نوشته‌اند. عبدالله(ع) نیز مانند برادر بزرگش عباس(ع) مدتی را با پدر بزرگوارش ‌امام علی(ع) و برادرش امام حسن(ع) و مدت طولانی را با امام حسین(ع) زندگی کرد و رشادت، شجاعت، جوانمردی، وفاداری، صبر و مقاومت، پاک‌بازی و فداکاری و بصیرت در دین را آموخت و خود متخلق به آن صفات گردید. عبدالله(ع) از آغاز سفر از مدینه تا کربلا همراه برادر بزرگوارش امام حسین(ع) بود و همچون سه برادرش به رغم خواسته امام حسین(ع)، حاضر به ترک او نگردید و امان‌نامه عبیدالله بن زیاد را که به واسطه شمر آورده شده بود را نپذیرفت.(۱) بنابر نقل مورخان، عصر روز عاشورا، حضرت عباس(ع) برادران خود عبدالله(ع) و جعفر(ع) و عثمان(ع) را ترغیب کرد، تا قبل از او به میدان بروند و فرمود : 📋《بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي! تَقَدَّمُوا حَتَّى أَرَاكُمْ قَدْ نَصَحْتُمْ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ(ص)》 ♦️پدر و مادرم فدايتان باد! بپا خيزيد و به ميدان جهاد و دفاع از حق گام پسپاريد؛ به پيش برويد تا بنگرم كه چگونه در راه خدا و پيامبرش اخلاص مى‌ورزيد و در اين راه خيرخواهى مى‌كنيد.(۲) در این هنگام؛ 📋《فَتَقَدَّمَ عَبدُاللهِ(ع) فَقَاتَلَ قِتَالاً شَدِيدَاً》 ♦️عبدالله(ع) به میدان شتافت و جنگ نمایانی کرد.(۳) او این گونه رجز می‌خواند : 📋《اَنَا ابنُ ذِی النَّجدةِ وَ الاَفضَالِ سَیفُ رَسُول اللهِ ذُو النِّکالِ ذَاکَ عَلِی الخَیرِ ذُو الفِعالِ فِی کُّلِ قَومٍ ظاهِرُ الاَحوَالِ》 ♦️من پسر مرد دلاور و بخشنده‌ام. آن مرد امام علی(ع) نیکوکار است که شمشیر رسول اکرم(ص) بود و کیفر دهنده‌ای که آثار ترس و رعب از او، در هر جماعتی آشکار است.(۴) عبدالله(ع) پس از‌ نبردی‌ سخت و از پای درآوردن تنی چند‌ بالاخره‌ با هانی ‌بن‌ شبیب‌ حضرمی‌ به‌ مبارزه‌ پرداخت‌. تا اینکه؛ 📋《ضَرَبَ هَانِئُ بنُ شَبِيتِ الحَضرَمِي ضَربَتَينِ فَقَتَلَهُ》 ♦️بین هانی بن شبیب حضرمی و عبدالله(ع) دو ضربت‌ در میان‌ شان‌ رد و بدل‌ شد، و سرانجام هانی با ضربه‌ای که بر فرق عبدالله(ع) فرود آورد، و او را به شهادت رساند.(۵) اما در قول دیگری خولی بن یزید اصبحی به عبدالله(ع) نیزه زد و مردی از قبیله بنی‌ تمیم بن دارم او را به شهادت رساند.(۶) در زیارت ناحیه مقدسه به عبدالله(ع) چنین سلام داده شده است : 📋《السَّلامُ عَلَی عَبدِاللهِ بنِ اَمیرِ المُؤمِنینَ(ع) مُبلَی البَلاءِ وَ المُنادِی بِالوِلاءِ فی عَرصَةِ کَربَلاءَ المَضروبِ مُقبِلاً وَ مُدبِراً لَعَنَ اللهُ قاتِلَهُ هانِی بنَ ثَُبََیتٍ الحَضرَمِی》 ♦️سلام بر عبدالله بن امیرالمؤمنین علی (ع)، آزمایش کننده بلا و منادی ولایت آل رسول (ص) در میدان کربلا، آنکه از پس و پیش ضربه‌ها خورد و زخم‌ها دید. خداوند قاتل او هانی بن ثبیت حضرمی را لعنت کند.(۷) مدفن او در مقبره جمعی شهدای کربلا در حرم امام حسین(ع) است. {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : عمریست که ما دست به دامان حسینیم  در مجلس روضه همه مهمان حسینیم  چون عشق حسین بن علی راه نجات است  پس تا به ابد مست و پریشان حسینیم  بیمار فقط در طلب لطف طبیب است  ما منتظر نسخه ی درمان حسینیم  ما را نبود واهمه از آتش دوزخ  وقتی همگی گوش به فرمان حسینیم  فردوس برین خانه ی عشاق حسین است  صدشکر که ما جزو محبان حسینیم  دیوانه شدیم از نمک سفره ی ارباب  آباد از آنیم که ویران حسینیم! 👤زعفرانیه  📚منابع : ۱)اللهوف سید بن طاووس، ص۸۸ ۲)مثیر الاحزان ابن نما حلی، ج۲، ص۶۸ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۴)الفتوح ابن اعثم، ج۵، ص۱۱۴ ۵)انساب الاشراف بلاذری، ج۳، ص۴۰۷ ۶)مقاتل الطالبیین ابوالفرج اصفهانی، ص۵۳ ۷)مصباح الزائر ابن طاووس، ص۲۸۰ @AsnadolMasaeb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔸🔶《السَّلَامُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(علیهما السلام) وَ رَحْمَةُ‌ اللّٰهِ‌ وَ بَرَكاتُهُ‌》🔶🔸 ✅جعفر(ع) سومین پسر امام علی(ع) ام البنین(ع) است. امام علی(ع) به خاطر علاقه فراوانی که به برادرش جعفر بن ابی طالب(ع) داشت، نام او را جعفر نهاد.(۱) جعفر(ع) از همان ابتدای حرکت امام حسین(ع) از مدینه، با ایشان همراه شد. هنگامی که جعفر(ع) به میدان نبرد عازم شد، این چنین رجز خواند : 📋《إِنِّی أَنَا جَعْفَرٌ ذُو الْمَعَالِی ابْنُ عَلِی الْخَیرِ ذُو النَّوَالِ‏ ذَاكَ الْوَصِیّ ذُو السَّنَا وَ الْوَالِی حَسْبِی بِعَمِّی جَعْفَرٍ وَ الْخَالِ أَحْمِی حُسَیناً ذَا النَّدَى الْمِفْضَال‏ِ》 ♦️منم جعفر دارای افتخارها و شرف‌ها، فرزند علی(ع) نیکوکار و بخشنده. آن علی(ع) ای که وصی رسول اکرم(ص) و فردی بلند مرتبه و ولیّ است. افتخار به عمویم جعفر و دایی‌ام مرا بس است. من از حسینی(ع) که صاحب کرم و بزرگواری است، حمایت می‌کنم.(۲) سرانجام خولی بن یزید اصبحی تیری به سوی او انداخت که به شقیقه یا چشم او اصابت کرد.(۳) و به نقلی هانی بن شبیت حضرمی، جعفر(ع) را به شهادت رساند.(۴) در زیارت ناحیه به جعفر(ع) این چنین سلام داده شده است‌ : 📋《السَّلَامُ عَلَی جَعْفَرِ بْنِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ(ع) الصَّابِرِ نَفْسُهُ مُحْتَسِباً وَ النَّائِی عَنِ الْأَوْطَانِ مُغْتَرِباً الْمُسْتَسْلِمِ لِلْقِتَالِ الْمُسْتَقْدِمِ لِلنِّزَالِ الْمَکثُورِ بِالرِّجَالِ》 ♦️سلام بر جعفر بن امير المؤمنين(ع) هم او كه در راه خشنودى خدا با جان شكيبايى نمود و در بلاد غربت خود را آماده‌ى جنگ نمود و براى نبرد پيش رفت مردان جنگى زيادى بر او حمله‌ور شدند و او را كشتند.(۵) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : حدیث عشق تو دیوانه کرده عالم را  به خون نشانده دل دودمان آدم را  غم تو موهبت کبریاست در دل من  نمی دهم به سرور بهشت این غم را  غبار ماتم تو آبرو بمن بخشید  به عالمی ندهم این غبار ماتم را  اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم  هزار بار بمیرم نبینم آن دم را  گدای دولت عشقم که فرق بسیار است  گدای دولت عشق و گدای درهم را  به نیم قطره ی اشک محبّتت ندهم  اگر دهند به دستم تمام عالم را  محبّت تو بود رشته ی نجات مرا  رها نمی کنم این ریسمان محکم را  👤سازگار 📚منابع : ۱)إبصار العین سماوی، ص۶۹ ۲)مناقب ابن شهر آشوب، ج۴، ص۱۰۷ ۳)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۰۹ ۴)تاریخ طبری، ج۵، ص۴۴۹ ۵)مصباح الزائر ابن طاووس، ص۲۸۰ @AsnadolMasaeb