eitaa logo
عطر ناب خدا 🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
33.2هزار عکس
11.1هزار ویدیو
134 فایل
#تــــــــــــــــوجه👇👇👇 📚 کتاب هایی که قبل ازمرگ باید بخوانیم...👇✅ https://eitaa.com/joinchat/2373517458Cb099503ae7 . @Hossein_Hajivand
مشاهده در ایتا
دانلود
💠تبدیل استحاضه از بیشتر به کمتر۲: 🌼اگر تغییر قبل از نماز باشد،درتبدیل کثیره به قلیله،باید برای نماز اول غسل کند ووظایف کثیره را انجام دهد،وبرای نمازهای بعد وظایف قلیله را به جا آورد. 📚امام خامنه ای/بیان نوین احکام بانوان /ص۱۰۱ ❥┅┄→•☆↓ ↓☆•←┄┅❥ •••❥❥•←• ☆﷽☆ Jõıň☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❢✧❁ @Resule10 ❁✧❢
📚 دیدن مانع در بدن بعد از غسل 💠 سؤال: اگر مانعی در بدن ببینیم و احتمال دهیم که پس از غسل به وجود آمده، آیا غسل صحیح است؟ اگر با این غسل، روزه گرفته یا نماز خوانده باشیم، چه حکمی دارد؟ ✅ جواب: غسل، روزه و نماز مذکور، صحیح است. ❥┅┄→•☆↓ ↓☆•←┄┅❥ •••❥❥•←• ☆﷽☆ Jõıň☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❢✧❁ @Resule10 ❁✧❢
🔹دست مادر که بالا می‌رود... سيد رضي (ره) صاحب نهج البلاغه پس از وفـات مادرش فرمود: پس از اين با كدام دست بلاها را رد كنم؟! دست مادر كه بالا ميرود و دعايتان می‌كند، بـلا ها از شما دفع می‌شود. ✍ آیت الله فاطمی نیا(ره) پروفایل 💖💖💖💖💖💖❣ ⓟⓔⓓⓐⓡ&ⓜⓐⓓⓐⓡ 💓 ʝѳiɳ❣☞ @madarpedar ↜❣
✨ فضیلت عجیب یاری کردن امام زمان ارواحنافداه 🌱 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: 🌋 من در روز قیامت چهار گروه را شفاعت میکنم اگر چه با گناهان اهل دنیا بیایند: 💌کسی که فرزندانم را یاری کند. 💌 کسی که در هنگام سختی اموالش را به فرزندانم ببخشد. 💌 کسی که فرزندانم را با زبان و قلب دوست بدارد 💌کسی که در برآورده کردن حاجات فرزندانم تلاش کند زمانی که آنان رانده و آواره شده اند. 📚 الوافی ج ۱ ص ۳۶۴ 📚 کافی، من لایحضره الفقیه، تهذیب الاحکام 🩵 آیا پیامبر عزیز ما، در این عصر فرزندی عظیم الشان تر و گرامی‌تر از مهدی علیه السلام دارد؟! ⬇️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⬇️ 🌏  @Ajaieb_Jahan
🔅 ✍ بهترین جوانه‌‌زدن و رشد و کمال انسان در بهار جوانی است 🔹در باغ نشسته‌ام، باران پاییزی در حال باریدن است. به ناگاه چشمم به علف‌های زرد بیرون از باغ می‌افتد که تابستان از بی‌‌آبی خشک شده‌اند. گویی سیر آفاق و انفسی می‌خواهد عنایت کند. 🔸به فکر فرومی‌روم که چرا باران پاییزی دیگر قدرت زنده و سبز کردن این چمن‌ها را ندارد؟ 🔹مدد الهی و از لطف خداوند پاسخ را می‌یابم. زمین از سرما در حال مُردن است و اگر سبزه‌ها جوانه زنند، زمستانی که در پیش رو دارند مجال رشد به آن‌ها هرگز نخواهد داد. 🔸روزها در پی کوتاه‌‌شدن و سردی هستند. برخلاف باران بهاری که زمین در حال زنده‌‌شدن است و فصل گرما و روزهای درازی در پیش دارند، بهترین و مناسب‌ترین شرایط برای جوانه‌‌زدن سبزه‌ها را فراهم آورده است. 🔹گویی طبیعت می‌خواهد چیز مهمی به من یاد بدهد. 🔸طبیعت می‌گوید: بهترین جوانه‌‌زدن و رشد و کمال انسان هم، در بهار جوانی است، که روزهای گرم و پر از انرژی و طولانی در پیش روی آن است، برعکس پاییز که روزهای سرد و کوتاه و بی‌روح پیری مقابل انسان است که رو به مُوت می‌رود. 🔹کسی که بهار جوانی را از دست بدهد و در پاییز پیری از خواب بیدار شود، دیگر زمستان عمر فرصتی برای رشد او باقی نمی‌گذارد چون هر لحظه منتظر سرما و مرگ زمستانی است و در این زمان کوتاهی که بیدار می‌شود دیگر توان و قدرتی برای رشد در سن پیری ندارد.
💚💚💚 💚 آیت الله بهجت (ره) : 🍀 آن چیزی که می تواند همه هوا و هوسها را یکجا ریشه کن کند وانسان را به تزکیه وتهذیب نفس برساند، یاد مرگ است. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فڪر کردن به گـناه مثل دود مےمـونه ! آدمو نمےسوزونه ولی درو دیوار دل رو سیاه میڪنه و آدمو خفه...
آیت الله مجتهدی تهرانی(ره) : تقوا یعنی این که...
🔸 بداخلاقی با خانواده و فشار قبر🔸 ✍ امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله بر بدن سعد بن معاذ نماز میت می‌خواند، نود هزار فرشته به نمازش حاضر شدند که حضرت جبرئیل هم میان آنها بود. 🌱 بعد از نماز ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه‌ و آله) از جبرئیل سوال کرد ، به چه علت شما بر نماز سعد حاضر شدید و بر بدن او نماز خواندید؟ جبرئیل عرض کرد: بخاطر آنکه سعد در همه حالات چه در راه رفتن و نشستن و خوابیدن و ایستادن، و چه در حالت سواره یا پیاده، دائما سوره احد را تلاوت می‌کرد، بخاطر همین کار او، خدای متعال به ما فرمود در تشییع او شرکت کرده و بر بدنش نماز بخوانیم. سپس مادر سعد بن معاذ بلند صدا زد: ای سعد! بهشت گوارای تو باد. 🍂 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمود : چطور این حرف را میزنی درحالیکه هم اکنون سعد بن معاذ فشار قبر دارد.‌مادر سعد گفت :چرا؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند :چون سعد در خانه با خانواده اش بداخلاق بود. 📚 ارشادالقلوب ج١ ص١٩٤ ⬇️🇯‌🇴‌🇮‌🇳⬇️ 🌏  @Ajaieb_Jahan
پندانـــــــهـــ خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد... هرکسی که قدم به زندگی شما می‌گذارد، یک معلم است.‌حتی اگر شما را عصبی کند باز هم درسی به شما آموخته است، زیرا محدودیت‌های شما را نشانتان داده است.‌ پس آگاهانه و با آرامش با اطرافيان رفتار كنيد و از تنش و درگيرى و بحث بپرهيزيد. هرگز فکر نکنید که اگر فلان مرحله زندگی بگذرد، همه‌چیز درست می‌شود. از همه‌ چالش‌ها لذت ببرید. 🔹هنر زندگی، دوست‌داشتن مسیر زندگی است. خوشبختی در مسیر است، نه در مقصد. ‌
✅حسرت جایگاه و موقعیت دیگران را نخور 🔸در زمان‌های قدیم سقای فقیری زندگی می‌کرد که الاغ لاغری داشت.سقای تنگدست هر روز کوزه‌های پر از آب را بار الاغش می‌کرد و برای فروش به شهر می‌برد. از آنجایی که حیوان بیچاره همیشه گرسنگی می‌کشید و بارهای سنگینی حمل می‌کرد، جثه لاغر و ضعیفی داشت. روزی از روزها میرآخور، مسئول اسب‌های دربار پادشاه، سقا و الاغش را دید و گفت: چه بر سر این الاغ بیچاره می‌آوری که از او جز استخوان و پوست چیزی باقی نمانده؟سقا با ناراحتی پاسخ داد: راستش را بخواهید به‌خاطر فقر و تنگدستی من، این حیوان زبان‌بسته به این حال و روز افتاده! با اینکه کار زیادی از او می‌کشم اما توانایی خرید علف و غذای کافی را ندارم. میرآخور گفت: اگر می‌خواهی الاغت را چند روزی به من بسپار تا او را به طویله دربار ببرم. مطمئن هستم که آنجا حسابی چاق و زورمند خواهد شد و به جان من دعا خواهی کرد.سقای بیچاره با خوشحالی پذیرفت و الاغش را به میرآخور سپرد.میرآخور الاغ لاغر را به آخور دربار برد و آن را کنار اسب‌های امیران و لشکریان بست. الاغ بیچاره که تا آن روز هیچ‌گاه مزه جو و یونجه تازه را نچشیده بود، با اشتهای خاصی شروع به خوردن کرد. هنگامی که کاملاً سیر شد، با کنجکاوی به اطراف خود نگریست و در جای جای طویله اسب‌های سالم و با نشاط را دید. با حسرت گفت: خوش به حالشان! ای کاش من هم مثل این اسب‌ها، همیشه اینجا می‌ماندم و بدون رنج و زحمت، زندگی شاد و آرامی داشتم و همیشه یونجه و علف تازه می‌خوردم.سپس در حالی که به وضع زندگی فقیرانه‌اش تأسف می‌خورد، با خود گفت: مگر من چه فرقی با این اسب‌ها دارم؟ چرا من الاغی ضعیف و ناتوان آفریده شده‌ام؟ در حالی که این اسب‌ها در آسایش و نعمت فراوان قرار دارند؟!الاغ همین طور با خود از این حرف‌ها می‌زد و حسرت می‌خورد، ناگهان چند نفر وارد طویله شدند و اسب‌ها را با سرعت برای بردن به میدان جنگ، زین کردند. فردای آن روز الاغ بیچاره با صدای ناله اسب‌ها از خواب برخاست. در کمال تعجب مشاهده کرد که تعداد بسیاری از اسب‌ها زخمی شده و تیر خورده‌اند و عده‌ای با خنجر تیز و پر حرارت، تیرها را از بدن آن‌ها بیرون می‌کِشند تا آن‌ها را پس از بهبودی، دوباره برای بردن به میدان و صحنه کارزار آماده کنند.الاغ وقتی این صحنه‌های وحشتناک را دید و شیهه‌های دردناک اسبان را شنید، با خود گفت: درست است که من الاغ لاغری هستم و صاحب بی‌پولی دارم ولی به همان زندگی فقیرانه‌ای که داشتم، راضی‌ام! زندگی آرام و راحت این اسب‌ها، فقط ظاهر گول‌زننده‌ای دارد، بیخود نیست که به آن‌ها یونجه تازه می‌دهند، در واقع این غذاها قیمت جان اسب‌های بیچاره است. من دوست دارم هرچه زودتر به نزد صاحب خود بازگردم. این را گفت و گوشه‌ای از طویله منتظر ماند تا هرچه زودتر مرد سقا به سراغش بیاید و برای کار او را به کنار چشمه ببرد ❥┅┄→•☆↓ ↓☆•←┄┅❥ •••❥❥•←• ☆﷽☆ Jõıň☞‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❢✧❁ @Resule10 ❁✧❢