12.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه کلیپ جالب از امید به آینده ایران و کشور که داره تو مجازی باز نشر میشه
برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی در برنامه پخش زنده حرم مطهر رضوی
#غیرت
#معلم
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
✳️ راه باز کنید؛ مشهدی رمضان آمده است!
🔻 مشهدی رمضان میگوید: دیدم زنی ( با #حجاب و عفیف) از نوبت خود در صف قصابیِ من طفره میرود ( یعنی به عقب می اندازد نوبت خود را ، احتمالا از روی خجالت )؛ تا اینکه جلو آمد و گوشتی خرید ولی بهجای پول، شناسنامهی شوهرش را بهعنوان گروئی به من داد و گفت که او کارگر بنا است و در حین کار از دیوار افتاده و در خانه بستری است و یک هفته است که شام نداریم.
🔸 من آدرس او را گرفتم و به خانهی او وارد شدم. دیدم روی گلیمی نشسته و به شوهر مجروحش غذا میخوراند. اتفاقا قرار بود چند روز بعد با خانوادهام به مشهد برویم و دویست تومان پول پسانداز کرده بودم. رو کردم به #امام_رضا علیه السلام و عرض کردم ای آقا! من یک وقتی دیگر به زیارت شما میآیم و آن وجه را به آن خانواده پرداختم.
🔺 من به خاطر انصراف از سفر مشهد مورد ملامت خانوادهام واقع شدم. همان شب خواب دیدم وارد مشهد شدم ولی صحن امام پُر است و کسی را اجازهی ورود نمیدهند. در این میان دیدم خادم حرم جلو آمد و گفت: ایها الناس! راه دهید، راه دهید، مش #رمضان آمده است.دیدم آن حضرت از داخل ضریح با من دست میدهد و میگوید خوش آمدی به خانه ما. اینجا فهمیدم عمل حکیمانه من مقبول افتاده است.
📚 برگرفته و با تغییر از کتاب زندگی_با_قرآن
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
10.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥خط و نشان برای سردار رادان با گاری🤣
فیلم دختر کشف #حجاب کرده ای که با اجاره یک پیر مرد و گاری او در خیابانهای تهران برای سردار رادان رجز خوانی می کند که بیا جریمه کن و...
🔴طرف این فیلمو گذاشته و نوشته: آقای رادان حالا برو شماره پلاک بردار و جریمه کن
رادان یه کاری کرده از ماشین منتقل شدی به گاری 😂 به چی افتخار میکنی دقیقا؟
#زن_عفت_افتخار
#شهید_غیرت
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🥇📝🥈📝🥉📝0⃣
حکایت وصیت ناتمام و ویرگول های نگارشی و بی وفایی مال دنیا😁
مرد ثروتمند بدون فرزندی بود که به پایان زندگیاش رسیده بود، #ماه_رمضان بود و مرد امیدوار به بخشش در این ماه پر خیر و برکت #رمضان
#شب_قدر کاغذ و قلمی برداشت تا وصیتنامه خود را بنویسد: «تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم نه برای برادر زادهام هرگز به خیاط هیچ برای فقیران»
اما اجل به او فرصت نداد تا نوشته اش را کامل کند و آنرا نقطه گذاری کند. (ناگهان چه زود دیر میشود!)
پس تکلیف آن همه ثروت چه میشد؟؟؟
🔸برادر زاده او تصمیم گرفت..آن را اینگونه تغییر دهد: «تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم؟ نه! برای برادر زادهام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران.»
🔸خواهر او که موافق نبود آن را اینگونه نقطهگذاری کرد : «تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم. نه برای برادر زادهام. هرگز به خیاط. هیچ برای فقیران.»
🔸خیاط مخصوصش هم یک کپی از وصیت نامه را پیدا کرد وآن را به روش خودش نقطهگذاری کرد: «تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم؟ نه. برای برادرزادهام؟ هرگز. به خیاط. هیچ برای فقیران.»
🔸پس از شنیدن این ماجرا فقیران شهر جمع شدند تا نظر خود را اعلام کنند: «تمام اموالم را برای خواهرم میگذارم؟ نه. برای برادر زادهام؟ هرگز. به خیاط؟ هیچ. برای فقیران.»
به واقع زندگی نیز این چنین است
ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست ...هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
پاسخ دندان شکن #شهید_غیرت شیخ احمد کافی به زن بی #حجاب
🍃داشتم می رفتم قم، ماشین نبود، ماشین های شیراز رو سوار شدیم. یه خانمی هم جلوی ما نشسته بود،اون موقع هم که روسری سرشون نمی کردن هی دقیقه ای یک بار موهاشو تکون می داد و سرشو تکون می داد و موهاش می خورد تو صورت من. هی بلند می شد می نشست، هی سر و صدا می کرد.می خواست یه جوری جلب توجه عمومی کنه.
🔥برگشت، یه مرتبه نگاه کرد به منو خانمم که کنار دست من نشسته (خب چادر سرش بود و پوشیه هم زده بود به صورتش) گفت: آقا اون بقچه چیه گذاشتی کنارت؟ بردار یکی بشینه.
🍃نگاه کردم دیدم به خانم ما میگه بقچه! گفتم: این خانم ماست. گفت: پس چرا این طوری پیچیدیش؟ همه خندیدند. گفتم: خدایا کمک مون کن نذار مضحکه اینا بشیم. یهو یه چیزی به ذهنم رسید. بلند گفتم: آقای راننده! زد رو ترمز.
🍃گفتم: این چیه بغل ماشینت؟
گفت: آقاجون، ماشینه! ماشین هم ندیدی تو، آخوند؟!
🍃گفتم: چرا؟! دیدم. ولی این چیه روش کشیدن؟
گفت: چادره روش کشیدن دیگه!
گفتم: خب، چرا چادر روش کشیده؟
گفت: من باید تا شیراز گاز و ترمز کنم، چه می دونم چادر کشیدن کسی سیخونکش نکنن ، انگولکش نکنن ، خط نندازن روشو ...
گفتم: خب، چرا شما نمی کشی رو ماشینت؟
گفت: حاجی جون بشین تو رو قرآن. این ماشین عمومیه! کسی چادر روش نمی کشه! اون خصوصیه! روش چادر کشیدن!
"منم زدم رو شونه شوهر این زنه
گفتم: این خصوصیه، ما روش چادر کشیدیم".😁
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🐑🍃🐏🌱🐑🍃🐏
حکایت زیبا از نتیجه کار خیر
نتیجه کار خیر یا این دنیا به ما میرسه یا اون دنیا
(ان شاءالله هر دوش👌)
مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز #عید_فطر قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مرد شروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد .
عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند.
هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسایشان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده .
زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند .
ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش.
بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن.
روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد .
پس این نصیب توست ...
صدقه را بنگر که چه چیزیست👌
صدقه دهید چونکه کفن، بدون جیب است .⁉️
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
🌸🌿🌸❤️🌸🌿🌸❤️
«دست نوازش»🥰
روزى در يك روستای كوچك، در یک مدرسه کوچک اما پر از مهر و دری های زندگی قرار بود بچه ها آزمون درس هایی که خوانده اند را دهند ،معلم مدرسه وارد کلاس شد و به بچه ها گفت #خبرای_خوب براتون دارم، امروز از امتحان خبری نیست.
در عوض از دانشآموزان سال اوّل خود خواست تا تصوير چيزى را كه نسبت به آن قدردان هستند، نقاشى كنند. او با خود فكر كرد كه اين بچههاى فقير حتماً تصاوير بوقلمون و يا ميز پُر از غذا را نقاشى خواهند كرد؛ ولى وقتى کودکی نقاشى ساده كودكانه خود را تحويل داد، معلم شوكه شد!
او تصوير يك «دست» را كشيده بود، ولى اين دست چه كسى بود؟
بچههاى كلاس هم مانند معلم از اين نقاشى مبهم، تعجب كردند! يكى از بچهها گفت: من فكر مىكنم اين دست خداست كه به ما غذا مىرساند و يكى ديگر گفت: شايد اين دست كشاورزى است كه گندم مىكارد و بوقلمونها را پرورش مىدهد. هركس نظرى مىداد تا اينكه معلم، بالاى سر کودک رفت و از او پرسيد: اين دست چه كسى است، عزیزم ؟
کودک در حالى كه خجالت مىكشيد، آهسته جواب داد: «خانم معلم، اين دست شماست.»
معلم به ياد آورد از وقتى كه کودک، پدر و مادرش را از دست داده بود، به بهانههاى مختلف نزد او مىآمد تا خانم معلم دست نوازشى بر سر او بكشد...
پ.ن : ما چطور؟! آيا تا به حال بر سر كودكى يتيم، دست نوازش كشيدهايم؟ بر سر فرزندان خود چطور؟
" اى پروردگارى كه حيات بخشيدهاى مرا، قلبى به من ببخش مالامال از قدرشناسى و عشق." ❤️
🦋🍃 #روز_معلم را به همه معلمین عزیز و با #غیرت و اساتید بزرگوار که بر ما حق دارند و
باعث رشد و بالندگی ما شده اند،
تبریک عرض میکنیم.🌹🍃🦋
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
❤️💖❤️💞❤️💝
رفیق بی کلک مادر ❤️
شش یا هفت ساله که بودم
دست چک پدرم را با دفتر نقاشی ام اشتباه گرفتم
و تمام صفحاتش را خط خطی کردم
مادرم خیلی هول شده بود
دفترچه را از دست من کشید وبه همراه کت پدرم به حمام برد
آخر شب صدایشان را می شنیدم
حواست کجاست زن
میدانی کار من بدون آن دفترچه لنگ است؟؟
می دانی باید مرخصی بگیرم و تا شهر بروم؟
میدانی چقدر باید دنبال کارهای اداری اش بدوئم؟
"صدای مادرم نمی آمد"
میدانستی و سر به هوا بودی؟
"بازهم صدای مادرم نمی آمد"
سالها از اون ماجرا می گذرد
شاید پدرم اصلا یادش نیاید چقدر برای دوباره گرفتن آن دفترچه اذیت شد
مادرم هم یادش نمی آید چقدر برای کار نکرده اش شرمندگی کشید
اما من خوب یادم مانده است که مادرم آن شب سپر بلای من شد تا آب در دل من تکان نخورد
خوب یادم مانده است تنها کسی که قربانت شوم هایش واقعیست اسمش مادر است
🌸قدر مادرها بهترین مخلوق خداوندی رو بدونید که خدایی نکرده یک روزی حسرت نخورید🌸
برای سلامتی مادران خوب سرزمینم
و آمرزش مادران #شهدا و همه مادران از خودگذشته وطنم که دستشان از دنیا کوتاهست صلوات
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
ملانصرالدین و افکار بدون تعقل 😁
روزي ملانصرالدین به دهكده اي مي رفت، در بين راه زير درخت گردوئي به استراحت نشست و در نزديكي اش بوته كدوئي را ديد؛ ملا به فكر فرو رفت كه چگونه كدوي به اين بزرگي از بوته ی كوچكي بوجود مي آيد و گردوي به اين كوچكي از درختي به آن بزرگي؟🤯
سرش را به آسمان بلند كرد و گفت: خداوندا! آيا بهتر نبود كه كدو را از درخت گردو خلق مي كردي و گردو را از بوته كدو؟🤭
در اين حال، گردوئي از درخت بر سر ملا افتاد و برق از چشمهايش پريد و سرش را با دو دست گرفت 😱 و با ترس از خدا گفت:
پروردگارا! توبه كردم كه بعد از اين در كار الهي دخالت كنم؛ زير ا هر چه را خلق كرده اي،حكمتي دارد و اگر جاي گردو با كدو عوض شده بود، من الآن زنده نبودم!
👌هیچ کار خدا بی حکمت نیست
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطرات مربوط به #الامام_الخامنه_ای
ماجرای #چپ کردن ماشین #رهبر_انقلاب⁉️
⛔️ چپ کردن ماشین رهبر با اشتباه راننده تیم حفاظت
✍@basirrat_ammar
💝 اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم 💖
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
12.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه کلیپ جالب از امید به آینده ایران و کشور که داره تو مجازی باز نشر میشه
برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی در برنامه پخش زنده حرم مطهر رضوی
داستان📚 حکایت📜 پند🔑 (عطــرِدِلنشــینِ عِشــق)
┈┈••☘🍃❤️🍃☘••┈┈
💫 @Atredelneshin_eshgh💫
💥 کیفرخواست متهمان پرونده #شهید_حمیدرضا_الداغی صادر شد
💥 رئیس کل دادگستری خراسان رضوی:
پرونده شهید الداغی به صورت ویژه در دادسرای عمومی و انقلاب سبزوار مورد رسیدگی قرار گرفت و با گذشت ۱۳ روز کار فشرده قضائی کیفرخواست متهمین پرونده صادر و بلافاصله برای ادامه رسیدگی و طی مراحل قضائی به مرجع صالحه ارسال شد.
💥 مطابق کیفرخواست صادره متهم ردیف اول این پرونده متهم است به: مباشرت در ارتکاب قتل عمدی، شهید حمیدرضا الداغی و نیز ارتکاب جرح عمدی با چاقو، مشارکت در ایراد جرح عمدی با سلاح سرد، آدم ربایی، مزاحمت برای بانوان، اخلال در نظم و آسایش عمومی و تظاهر به تهدید در ملأ عام.
💥 همچنین متهم ردیف دوم متهم است به: معاونت در قتل عمدی شهید #حمیدرضا_الداغی ، ارتکاب جرح عمدی با چاقو، مشارکت در ایراد جرح عمدی با چاقو، تظاهر و تهدید با چاقو در ملأ عام و اخلال در نظم و آسایش عمومی.
به نقل از کانال #میثم_تمار
🇮🇷 بصیرت عمار🚩
@basirrat_ammar