eitaa logo
آیَـة‌ُالعِـشْـ♡ــق
1.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
771 ویدیو
3 فایل
•﷽• ،‹بـِسم‌رَـب‌‌ِالّرقیہ‌...!𑁍› ـ ـ ــــــــ‹❁›ــــــــ ـ ـ نفسش‌سخت‌گرفتھ‌اس در‌آغوش‌بکش،نوکر‌خستۀ‌رنجورِ‌بهم‌ریختھ‌را..(: ــ ـ ــــــــ‹❁›ــــــــ ــ ـ ✅ ارتباط با خودم (سوالتون رو اینجا بپرسید) 👇👇👇 @Montaze313
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 ± مادر از بسترِ خود آمده امشب به حرم با عـصـا آمده انگار خودش بیمار است🕊✨ 🥀 🌙 |°آیَـــة‌ُالعِــشـــق°|🌿
💔 لگد ها را بدونِ هیچ ترسی از خدا میزد صدای مادری را می شنید و بی حیا میزد تمامِ کینه را در دست هایش جمع میکرد و فقط از بغض حیدر همسرش را بی هوا میزد عجب آغوشِ گرمی داشت محسن آن زمانی که میانِ شعله ها با مادر خود دست و پا میزد غلاف و میخ و مسمار و درودیوار و خاکستر نمک بر زخم های فاطمه هر یک جدا میزد در افتاد و چهل نامرد جنگی...بر سر زهرا نمی دانم چه آمد که صدای فِضّه را میزد😭🕊 🕯 🥀 |°آیَـــة‌ُالعِــشـــق°|🌿
💔 می‌خندیدند و با انگشت نشانش میدادند: یلِ بدر را ببینید!! ببینید چطور از پا افتاده! هر چیز کوچکی او را بھ گریھ می‌اندازد! آتش روشن میکنند گریھ میکند... میخ بھ چوب میکوبند گریھ میکند... در می بیند گریھ میکند ... یا حتی آن دیوار را ... یا مثلا زن پا به ماه ...😭 |°آیَـــة‌ُالعِــشـــق°|🌿
💔 ± ما عشق را پشت درِ این خانه دیدیم ... زهرا در آتش بود و حیدر داشت میسوخت🚪🔥 🥀 |°آیَـــة‌ُالعِــشـــق°|🌿
💔 کنون نهاده علی سر ؛ به روی شانه ی در و روی گونه ی او خاطرات می لرزد 😭🥀 - سید‌حمیدرضابرقعی📝 🥀 |°آیَـــة‌ُالعِــشـــق°|🌿