#یڪخطروضھ 💔
± مادر از بسترِ خود آمده امشب به حرم
با عـصـا آمده انگار خودش بیمار است🕊✨
#دههفاطمیھ 🥀
#شبجمعسهوایتنکنممیمیرم 🌙
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
#یڪخطروضھ 💔
لگد ها را بدونِ هیچ ترسی از خدا میزد
صدای مادری را می شنید و بی حیا میزد
تمامِ کینه را در دست هایش جمع میکرد و
فقط از بغض حیدر همسرش را بی هوا میزد
عجب آغوشِ گرمی داشت محسن آن زمانی که
میانِ شعله ها با مادر خود دست و پا میزد
غلاف و میخ و مسمار و درودیوار و خاکستر
نمک بر زخم های فاطمه هر یک جدا میزد
در افتاد و چهل نامرد جنگی...بر سر زهرا
نمی دانم چه آمد که صدای فِضّه را میزد😭🕊
#دههفاطمیھ🕯
#یازهرا 🥀
#حیدرعلی
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
#یڪخطروضھ 💔
میخندیدند
و با انگشت نشانش میدادند:
یلِ بدر را ببینید!!
ببینید چطور از پا افتاده!
هر چیز کوچکی او را بھ گریھ میاندازد!
آتش روشن میکنند گریھ میکند...
میخ بھ چوب میکوبند گریھ میکند...
در می بیند گریھ میکند ...
یا حتی آن دیوار را ...
یا مثلا زن پا به ماه ...😭
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
#یڪخطروضھ 💔
± ما عشق را پشت درِ این خانه دیدیم ...
زهرا در آتش بود و حیدر داشت میسوخت🚪🔥
#دههفاطمیھ 🥀
#استوری
#یازهرا
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿
#یڪخطروضھ 💔
کنون نهاده علی سر ؛ به روی شانه ی در
و روی گونه ی او خاطرات می لرزد 😭🥀
- سیدحمیدرضابرقعی📝
#دههفاطمیھ 🥀
#استوری
#یازهرا
|°آیَـــةُالعِــشـــق°|🌿