_میدونی ، هرچی میگذره این بزرگ شدنه رو تو خودم بیشتر میبینم کیف میکنم ، وقتی میبینم چقدر ضعیف و شکننده بودم ، چقدر خودمو حقیر میدونستم و چقدر خودم رو در برابر آدم ها و مشکلات ناچیز میدونستم ؛ الان دیگه خیلی فرق میکنه.. اونقدر بزرگ و تکامل شخصیتی پیدا کردم ، انقدر عاقل و بالغ شدم که وقتی میبینم چجوری در مقابل مشکلات ، اتفاقات حجیم ، زخم زبونا و خیلی چیزایِ دیگه وایمیستم و در برابر همشون میجنگم ، لذت میبرم و عشق میکنم ..
میدونم که کلی اتفاق ریز و درشت افتاده.. ولی همه اینا از من یه چیز خوب ساخت! از اون دختر ضعیف و شکننده و افسرده ، حالا این من که صد تای اتفاق و ادمای پَست رو حریفه .. سعی میکنه در بیخیال ترین حالت ممکن
قوی ترین باشه، این مِن خیلی دمش گرمه ،
یه تنه پا همچیز وایستاده و وایمیسته .🤍
_واقعا خستم، تمام روحم زخمِ، مثل اون بچهای که اولین بار با دوچرخه خورده زمین ولی هیچکی نیست کمکش کنه تازه هرکیم رد میشه مسخرش میکنه، نه میتونم برا همیشه از آدما دوری کنم نه میتونم دیگه بینشون نفس بکشم؛
4_5805206251155492662.mp3
1.06M
_برایِ نور قلبم،تولدت مبارکم .ࢱ💗
_نهمِهفتِهزاروچهارصدویك.
_ ولی بین خودمون باشه ها تو که رفتی زندگیم قشنگتر شد دیگه کسی نبود اذیتم کنه .
و من سکوت کنم و هیچی بهش نگم، دیگه کسی نبود وقتی بفهمه دوسش دارم شروع کنه به شکوندن دلم، کسی نبود که بخوام بخاطرش غرورمو زیر پاهام له کنم .
و همه چیو نادیده بگیرم، بعد از تو من خودمو پیدا کردم انگار خیلی وقت بود که گم شده بودم، شاید بهترین و بدترین اتفاق زندگیم خلاصه میشه تو رفتنت رفتی برام سخت بود هضمش اما الان که بهش فکر میکنم میبینم کاشکی اصلا نمیومدب کاشکی زودتر از بین میرفتی و من انقدر نابود نمیشدم _