هدایت شده از نشریه عبرتهای عاشورا
2.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🏴 برافراشته شدن پرچمهای عزا
◾️ بر سر در خانههای شیعیان
در تگزاس امریکا
#ماه_محرم
🌍 eitaa.com/ebratha_ir ایتا
🌍 sapp.ir/ebratha.org سروش
هدایت شده از ابوحیران درونی
#توئیتگردی
📌به ما بپیوندید:
https://eitaa.com/abou_heirane_darouni
هدایت شده از کانال تربیتی یک مربی
19.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺انیمیشن #ناسور #قسمت_سوم
انیمیشنی زیبا در مورد واقعه کربلا🌹
«ناسور» راوی جراحتی است که از شهادت مظلومانه امام حسین (ع) و یارانش در دل همه آزادی خواهان جهان ایجاد شده است🖤
#محرم #یاحسین #التماس_دعا
🌸یک مربی مرجع محتوایی مربیان ومبلغان.👇
@yekmorabbi
برای دوستان خودفورواردکنید🙏
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از پرسمان
🔺برخی فکر میکنند اگر #رهبری جلوی واردات واکسن از آمریکا و انگلیس رو نمیگرفت الان همه مردم ایران #واکسن زده بودن
اصلا مگر #آمریکا تا به حال به کشوری واکسن داده که به ایران بدهد؟
تیتر DTE ازصادرات واکسن کشورها: آمریکا وانگلیس تا بحال واکسنهای خود را تقریبا به هیچ کشوری ندادهاند
✍️ حجت الاسلام راجی
تعجیل در امر فرج ولی عصر امام زمان عج و سلامتی ایشان صلوات
@porseman_3
4.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دختر کم حجابی که در هیئت غافلگیر شد !
یه کار بسیار زیبا و دیدنی تو هیئت
واقعا جای تقدیر داره👏🏻👏🏻👏🏻
کسی که با پای خودش می یاد هیئت باید با رفتار مناسب راه رو براش باز کرد و مسیر رو برای هدایت کامل هموار کرد
#حجاب
21.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ اول خدا دوم خدا سوم خدا...
هر کار میکنی نمازت رو بخون!
🟢حرفهایی از جنس #عشق به خدا
از بازیگر #اخلاق مدار سینمای ایران مرحوم #علی_سلیمانی
روحش شاد و شفاعت #امام_حسین علیه السلام نصیبش باد🤲
#نماز
https://eitaa.com/joinchat/3344760855C17713c4a73
🏴 لا یوم کیومک یا اباعبدالله
کفن را باز نکردند. ریحانه پرسید «اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه؟»
انگار اضطراب گرفته باشد، لبهایش کبود شده بود و چانهاش میلرزید. بغلش کردم و چسباندمش به سینهام.
آرام در گوشش گفتم «ریحانه جان اگر راستش را بگویم من را میبخشی؟ این پیکر بابامهدی است.»
یکهو دلش ترکید و داد زد «نه، این بابای منه؟ این بابا مهدی منه؟ این بابا مهدی خوب منه؟»
برادرم خواست بغلش کند و ببرد. سفت تابوت را چسبیده بود و جدا نمیشد. از صدای گریههای ریحانه مردم به هق هق افتادند.
دوباره در گوشش گفتم «ریحانه جان یک کار برای من میکنی؟»
با همان حال گریه گفت «چه کار؟»
بوسیدمش و گفتم «پاهای بابا را ببوس.»
پرسید «چرا خودت نمیبوسی؟» گفتم «همه دارند نگاهمان میکنند. فیلم میگیرند. خجالت میکشم.»
گفت «من هم نمیبوسم.»
گفتم «باشه. اگر دوست نداری نکن ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس.»
یک نگاهی توی صورتم کرد. انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید. سرش را بلند کرد و دوباره بوسید. آمد توی بغلم و گفت «مامان از طرف تو هم بوسیدم. حالا چرا پاهایش؟»
گفتم «چون آن پاها همیشه خسته بود. همیشه درد میکرد. چون برای دفاع از حرم حضرت زینب(س)و حضرت رقیه(س) قدم برمیداشت.»
یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان میدهد. به برادرم التماس کردم ببردش. گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر میدید طاقت میآورد؟ نه، به خدا که بچهام دق میکرد.
#شهید_مهدی_نعمایی