سلام . خدا قوت
حاج آقا در دبیرستانی که هستیم خیلی مسائل وجود داره
هر روز دعوای دانش آموزان ها ، هر روز احضار والدین ها ،هر روز تعهد تعدادی دانش آموز ......( به دلایل متفاوت ....)
منطقه ای هستیم هم فقر فرهنگی هم اقتصادی ( از معلمی که چند سالی اینجاست شنیدیم که اخراجی های مدارس دیگه که مورد اخلاقی دارند آموزش وپرورش می فرسته اینجا و اجبارا مدیر باید اسمش بنویسه)
دانش آموزانی داریم که پدر ومادر ندارند پیش عمه و...زندگی می کنند
نمی دونم با چه کسی صحبت کنم. تقریبا هر روز بااین مسائل مواجهیم .
ممنون می شم راهنماییم کنید .
یکی از مسائلی که بین شون شایع است تمسخر کردن همدیگراست
هیچ کس حاضر نیست بیاد سرصف مطلبی بخونه .. ... شعر ... یا ....
می گن خانم الان دوستامون ( کل بچه های کلاس وغیره ....) مسخرمون می کنند!
همه چیز به تمسخر می گیرند
امروز برنامه صبح گاه دست کلاس دهم بود حتی یکشون نیومد گوشی خودم (که دیروز یکیشون یک سوره با صوت برام فرستاد) پیش بلندگو بذاره به عنوان «قرائت قرآن » صوت بذاره ( گفتند ما هیچکدوم رومون نیست قرآن بخونیم صوت می ذاریم )
ولی هیچکدوم نیومد که صوت هم بذاره
ولی در حاضر جوابی به معلم خانم و آقا ومعاون ها و......همدیگه هیچکدوم کم نمی یارند
دومین مسئله «جیغ زدنه» چندین نفر می رن داخل کلاس درب کلاس ازداخل قفل می کنند لامپ ها خاموش می کنند شروع می کنند به جیغ زدن ..... آنقدر جیغ می زنند که من که داخل کتابخانه بودم وبعضی دیگه از بچه هاکه فاصله خیلی زیادی با اون کلاس مورد نظر داره همه با شتاب می رفتم درب کلاس در می زدیم بعد درب باز می کنند میگن هیچی. نیست همینجوری دوست جیغ بکشیم
حتی در جشن ها سرشاشون پایین می برند بعضی از بچه ها دست می زنند تعداد زیادی جیغ می زنند
روبروی سخنران آقا ( حاج آقا... که حافظ قرآن هستند) یکی از دوازدهمی ها ( ردیف اول ) پفک بزرگی می گیره دستش شروع می کنه بخوردن ...
جیغ زدن بین کل کلاساشون وجود دارند
چراغ های کلاس خاموش می کنند درب از داخل قفل می کنند وتا اونجا که می تونندجیغ می زنند
راهروی کلاسا طبقه بالا هیچ چراغ نداره کلاسا یکی یا دوتا چراغ داره همون دوچراغ کلاس هم خاموش می کنند وفقط جیغ
مداح آوردیم برا جشن یک عده سرشون می زاشتند پایین و در جمعیت جیغ می کشند.
وقتی می ریم دنبالشون که بیا صف بگیرید می گن حوصله صف نداریم که چی مثلا بایستیم سرصف ...... خانم چراغ ها خاموش کن می خوایم بخوابیم
معمولا ویا همیشه مشغول حرف هستند از صحبت کردن بدشون می یاد حتی اگر مدیر در مورد مسائل مدرسه صحبت کنه .
صلوات سرصف چند نفر می فرستند (تعداد ۳۰۰ نفرهستند )
مرگ برآمریکا نمی گن موضع می گیرن
همه چیز براشون بی معناست
برا جشن ها که تزیین می کنیم میگن خانم که چی اینقدر خودتو اذیت میکنی
مداحی که میذاریم می گن این آهنگها چین؟ مگه عزاداریه باهاش سینه می زنند
می گن آهنگ هایی از خوانندها بذارید
اصلا در کارها کمک نمی کنندمثلا داخل حیاط ایستادن روبرو نگاه می کنند یکیشون نمی آید کمک کنه وقتی بشون می گم
می گن باید شما بگیدو بعد از چند نفری که نشسته هستند یکی شون بزور می یاد
بعضی ها صدا می کردم می گفتند ما نمی تونیم
کمک نمی کننددر تزیینات مراسم ها ( جشن یا عزاداری ) بخاطردیده هایی که نسبت به همدیگر دارندیعنی از ترس تمسخر دوستاش یا اینکه دوستاشون بگن ببین داره کمک پرورشی می ده ...!!!!! (نظرشون اینکه شما که حقوق بهتون می دن شما باید کار کنید- ولی علنا این حرف صریح نمی گن)
همدیگر تحقیر ومسخره می کنند
پرچم دستشون نمی گرفتند علنا می گفتند نمی خوایم پرچم بگیریم
خودم بی انگیزه شدم جشن میلاد امروز نگرفتیم .
کلا از موقعی که مدیر ، کتابخونه ای که با سختی مرتب کردیم وبچه ها کتاب هایی از خونه آوردند
فضای خیلی خوبی برا رفت وآمد وشناخت بچه ها شده بود به کلاس درس بجهت کمبود کلاس کرد خیلی بی انگیزه شدم
تازه داشتم با رفت وآمد بچه ها به فضای خوب ومناسب وبزرگ ..... با بچه ها آشنا می شدم وارتباط می گرفتم
الان اتاق خییییلی کوچک که جای کمدهای کتابها نیست.
۱. خداقوت به حضرتعالی و همه مجاهدان بی نام و نشان عرصه تربیت!
۲. همانطور که در انتهای پیام های تان آمده خسته شده اید، به خاطر ناهمواری ها و ناهمراهی ها. ناهمواری مسیر جزء ذات مسیر است. مسیر تربیت سخت، پیچیده ، سنگلاخ و پر فراز و نشیب است. یک مثال عرض میکنم:
سفر اربعین سخت نیست ؟!؟
چ باعث می شود سختی هایش آسان شود؟
اینکه از همان ابتدای سفر انتظار هتل و آسایش و... نداریم. انتظارت مان را که تنظیم کنیم مسیر کمتر اذیت مان خواهد کرد. انتظارتان از دانش آموزان این نباشد که مودب باشند و عاشق فعالیت و با یک سوت جمع شوند.
۳. راهبرد اصلی همان بوده که شروع کردید. رفاقت و فعالیت! کتابخانه نشد یک گوشه دیگر در مدرسه.
۴. بچههای مدرسه تان را یک کاسه در نظر نگیرید ، معمولاً برخوردهای تلخ در روابط ما را دچار خطاهای شناختی می کند و قضاوت مان براساس آن خواهد بود. برخوردهای سرد و تلخ چند نفر از دانش آموزان را به پای همه شان ننویسید، حتماً بین این دانش آموزان مودب و باشخصیت پیدا می شود. روی آن ها کار کنید که چند پله بیایند بالا. مثلاً اگر در قرائت قرآن درجه سه هست تلاش کنیم یک درجه بیاید بالا و بعد اجرا کند سر صف و... .
۵. تمسخر کردن و ترس از تمسخر حداقل یک ریشه ی مشترک دارند و آن هم پایین بودن عزت نفس است. مقالات راهکارهای افزایش عزت نفس دانش آموزان را مطالعه کنید. مجلات رشد منبع خوبی هستند.
۶. بچهها وقتی مسیر و زمینه ی مناسبی برای بروز خود پیدا نکنند به تمسخر و ... روی می آورند. باید مسیر درست کرد، برخی شان ممکن است عکاسی دوست داشته باشند برخی شان تدوین فیلم، برخی شان نوشتن، برخی شان سرودن، برخی شان استنداپ، برخی شان میتوانند معلم خصوصی برخی علاقمندان به پیشرفت تحصیلی شوند و... .
۷. سعی کنید برخی از کادر مدرسه را با خودتان همراه تر کنید تا کارها بهتر پیش برود.
@Azkeya
پرسش:
سلام وقت بخیر ببخشید مزاحم شدم
خانمی هستم دارای یک فرزند پسر ۹ساله که متاسفانه .... ومااکنون درمنزل پدری نزد مادرم هستیم به مدت چند ماه است پسرم لجباز شده واصلاحرف مرا گوش نمیدهد درسهایش هم خوب است ولی متاسفانه دست بزن پیدا کرده وهرموقع چیزی بخواد که من مانعش شوم من راکتک میزند لطفا راهنماییم کنید چه کارکنم ممنون میشم.
پاسخ:
۱. آنچه که ما در کودکان به عنوان لجبازی می بینیم، لجبازی نیست بلکه ابراز نیازهای شان است که وقتی با برخورد شدید ما مواجه میشوند بیشتر بر خواسته شان اصرار خواهند کرد بخاطر اینکه حس می کنند نیازشان و شخصیت شان دیده نمی شود.
۲. برخی مادران کارها و عادت های خوب را می خواهند به هررررررررر قیمتی شده در فرزندشان بوجود بیاورند در حالیکه اصرار به پرخاش منجر خواهد شد.
۳. وقتی پسر ۹ ساله دست بلند می کند نشانگر این است رابطه ی مادر با فرزند دچار اختلال شده. صمیمیت لازم در بین نیست.سعی کنید با بازی کردن در طول هفته دوباره ایجاد رابطه کنید
۴. دستورات تان را پرخاش و صدای بلند و متلک بیان نکنید.
۵. سرزنش کردن را تعطیل کنید احتمالا یکی از ریشه های جسارت فرزندتان به شما این باشد.
امام علی علیه السلام در این زمینه میفرمایند:
الإفراطُ في المَلامَةِ يَشُبُّ نارَ اللَّجاجَةِ
زیاده روى در سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور مى كند.
اینکه میبینید پرخاش می کند و در مقابل تان می ایستد احتمالاً به خاطر ملامت های بسیار است که شما از سر دلسوزی و اینکه چون پدر بالاسرش نیست و باید خوب تربیت شود مرتب تذکراتی می دادید که رفتارهاش را اصلاح کند اما شکل و حالت سرزنش و ملامت گرفته است.
#لجبازی
#کودکی_دوم
@Azkeya
مدتها بود میخواستم در رابطه با معلم_بلاگر مطلبی بنویسم اما مشغله و... اجازه نداد، اما حمید کثیری عزیز نوشتار کوتاهی دراین زمینه داشته ک ب نظرم جالب آمد:
#معلم_بلاگری پدیده قشنگی نیست ... نوعی سوء استفاده از بچههاست و عجیب که آموزش و پرورش هیچ واکنشی نسبت به این موضوع نشون نمیده! (این غیر از اینه که یه معلم گهگاه چند تا عکس از کلاسش منتشر میکنه)
در معلم بلاگری، معلم میاد با صدا و تصویر بچهها صحنه رو جذاب میکنه، هر چیزی که میخواد - هر چی!! - میسازه، کلیپهاش بازدید بالا میخوره، پیج و کانال بزرگ باهاش درست میکنه و بعد که درآمد خوب براش ایجاد شد، تصمیم میگیره از آموزش و پرورش بیاد بیرون و به همون سیستم بد و بیراه بگه! مدل جالب، سریع و کمهزینهای هست ...
بله برخی شغل اولشون بلاگری در مدرسه هست! اساسا معلم کلاسش، حضورش توی مدرسه، طرح درسش و همه چیز رو بر مبنای صفحهش تنظیم میکنه و اینجا چیزی که مهم نیست، تربیت بچههاست.
چرا آموزش و پرورش ضوابطی ساده برای این موضوع تعیین نمیکنه؟! حرف زیاده ...
@Azkeya
📌هشدار جدی پلیس فتا به دانشآموزان
👤پلیس فتا:
♦️پیام دریافت 32 گیگ اینترنت رایگان در شاد از طرف آموزش و پرورش کلاهبرداری و برای دسترسی به حساب بانکی شما است؛ مراقبت باشید.
🖋 خبرگزاری ایسنا
@Azkeya
11.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فی باب المندب رجال
موشن گرافی ساده ای است اما مطابق ویژگی ها و نیازهای کودک است.
شاد است
خشونت ندارد
زیرکی دارد
خونریزی ندارد
غیرت دارد
مفاهیم عمیق را می توان به کودکان انتقال داد اما با روش خودش!
@Azkeya
🔴 پرسش
سلام حاج آقا مادری هستم 42ساله دارای سه فرزند پسرم 13سالشه دخترم 11ساله ودختردیگرم4سالشه پسرم خداروشکرحرف گوش کنه فقط زودعصبی میشه خیلی روحیه حساسی داره واصلا باخواهربزرگش نمیسازه مشکل من بادختربزرگمه دیوونم کرده اصلا به حرف من وپدرش گوش نمیده خیلی لجبازویکدنده است ن احترام به برادرش میزاره وبعضی وقتها حتی توری من هم وامیاسته نمازش را تکه تکه میخونه همش کارش راباگریه وزبون درازی ردمیگنه پسرم همیشه باش مشکل داره
همیشه میگه پسرودخترتوبیشترمن دوست داری آزبست اذیتم میکنه دیگه حتی دوست ندارم بش محبت کنم نمیدونم چطوررفتارکنم که خدایی نکرده فرداپشیمان بشم
الان که دارم این مطلب را برای شمامینویسم باخواهرش حرفش شدوزده زیر گریه که توازدخترت حساب میبری وچیزی بش نمیگی اون هم همینو میگه که من طرفدار پسرم هستم باخواهرکوچکش هم دعوامیکنه خلاصه حاج آقا اعصاب واسم نمونده خیلی به درگاه خداناله میکنم که بچه هام صالح با بیان خسته شدم احساس میکنم همه تربیتی به درد نمیخوره پسرم میگه کاش برادرداشتم شمارابه خداکمکم کنید راه درست را نشانم دهید خداشمارااجرخیرعنایت کند ممنون
✅ پاسخ
1.دخترتان در آستانه ی بلوغ است و شروع تغییرات هورمونی، این تغییرات منجر به تغییرات رفتاری هم خواهد شد.
2. روابط تان با دخترتان باید اصلاح شود یعنی امر و نهی های تان را کم کنید یعنی سرزنش نکنید
3. حتماً فرصتی را برای بازی کردن با دخترتان قرار دهید کاری که احتمالاً در سالهای پیش دبستانی و ابتدای دبستان انجام نداده اید. مثلاً یک روز در میان 20 دقیقه بازی کنید باهم.
@Azkeya