eitaa logo
بچه حزب اللهی
6.4هزار دنبال‌کننده
11.4هزار عکس
10.2هزار ویدیو
26 فایل
🌺بسم الله الرحمن الرحیم 🌺 ⚜️کانال » بچه حِزبُ اللّٰهی 💛 فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ💛 خبر وتحلیل کم ولی خاص . سیاسی ونظامی . داخلی وخارجی . جبهه مقاومت. 🌹 ادمین: @Pirekharabat313 تبلیغات: @Amirshah315 لینک کانال: @BACHE_HEZBOLLAHI
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥رهبر انقلاب: به تبسم دشمن نباید اعتماد کرد، گاهی با لحن خوش حرف می زند ولی خنجر به دست گرفته منتظر فرصت است 🎥توصیه رهبر انقلاب به جبهه مقاومت: نه از پیروزی‌ها مغرور شوید نه از شکست‌ها مأیوس @BACHE_HEZBOLLAHi
⭕️الجزیره: وزیر مهاجرین طالبان ترور شد 🔸الجزیره اعلام کرد که خلیل‌الرحمان، وزیر مهاجران دولت موقت طالبان در انفجاری در مقر این وزارتخانه کشته شده است. 🔸تاکنون طالبان در این باره توضیحاتی ارائه نکرده. هیچ گروهی هم مسئولیت این انفجار را برعهده نگرفته است. @BACHE_HEZBOLLAHi
5.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خروج افراد مسلح از حرم مطهر حضرت زینب(س) 🔸عناصر مسلحی که همراه با سلاح و به زور وارد حرم مطهر حضرت زینب(س) شدند بعد از سر دادن شعارهای تحریک کننده به قصد تحریک مردم منطقه زینبیه و شیعیان سوریه از این بارگاه مقدس خارج شدند. 🔹اقدامات ضد شیعی در شهر دمشق و نیز منطقه زینبیه بعد از قدرت گرفتن معارضین مسلح در سوریه روند افزایشی به خود گرفته است. ✔️ جامعه نیازمند تبیین و آگاهیست 👈 👇 @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
📚 خطر شبهه «دریغ رسانه از رهبر» در رخدادی دور از انتظار، سخنرانی رهبرمان در این بازه راهبردی که مردم، منطقه و جهان، منتظر آن بود، به گونه زنده پخش نشد و حتی دفتر حفظ‌ونشر نیز به گونه نــ«زنده»، بریده ۱ دقیقه‌ای و پس از نیم ساعت، یک بریده ۱ دقیقه‌ای دیگر از آن را پخش کرد. اگر این کار در چارچوب خواست امام خامنه‌ای بوده است، روشن شود و اگر چیز دیگر در میان است، دفتر مقام معظم رهبری به گونه‌ای پاسخ بدهد که «شبهه دریغ رسانه از رهبر» در ذهن جامعه ننشیند؛ چون تلخی دریغ «قلم و کاغذ» از پیغمبر خدا، جامعه اسلامی را «مارگزیده»ای کرده است که «از ریسمان سیاه‌وسفید می‌ترسد». پیشتر دفتر حفظ‌ونشر، بخشی از سخن راهبردی رهبر درباره دوره پساتوفان را در این نماهنگ، حذف کرده بود. از سویی، بخش قابل‌توجهی از فرمایش رهبر نیز به انجام نمی‌رسد؛ که اگر آن سخن رهبر عمومی شده باشد، فروگذارندگان کار، رسوا می‌شوند. @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
⭕️🖊با ترکیه هم خدافظی کنید مخصوصا اگه سرمایه ای چیزی دارید خارج کنید ، کشور قشنگی بود ولی خب اردوغان
شاهد از راه رسید 📸 هشدار آخر اسرائیل به ترکیه: 📌 اگر نسل‌کُشی علیه کردها ادامه پیدا کند، ترکیه مانند غزه سال نو را در ویرانه جشن می گیرد! این آخرین هشدار است. @BACHE_HEZBOLLAHi
🚨اقای صادقی اول به این نکته توجه کنید 👇👇👇 از سرنوشت کشور سوریه درس بگیر از سرنوشت کشور سوریه درس بگیر از سرنوشت کشور سوریه درس بگیر @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🚨اقای صادقی اول به این نکته توجه کنید 👇👇👇 از سرنوشت کشور سوریه درس بگیر از سرنوشت کشور سوریه درس بگ
🔴جواد ظریف معاون پزشکیان: 🔽علت سقوط بشار اسد کوتاهی از تبدیل پیروزی نظامی به یک توافق سیاسی بود/تاریخ نشان داده که پیروزی‌های نظامی مقطعی و موقت است که اگر به توافق سیاسی در میدان نینجامد میتواند آغازی برای شکست باشد ⭕️🖊مثل برجام بی فرجام که باعث عقب گرد به گذشته و تورم ۴۰ درصد شد @BACHE_HEZBOLLAHi
بچه حزب اللهی
🌹:#روایت دلدادگی #قسمت ۱۳🎬 : یاقوت خان‌ که قد کوتاهش به شانه های بلند سهراب نمی رسید ، تا دست دور ش
🌹: دلدادگی... ۱۵ 🎬 : سهراب از جا برخاست ، او خوب می دانست که اگر تن به خواب دهد ، نمازش قضا می شود ،پس برای قضای حاجت و گرفتن دست نماز ، بیرون رفت. بعد از خواندن نماز ، سرش را روی متکای گلدوزی شده ای که احتمالا متعلق به یاقوت یک چشم بود گذاشت و خیلی زود به خوابی عمیق فرو رفت. با کشیده شدن چیزی روی صورتش از خواب ناز بیدار شد ، متوجه پارچه ای شد که انگار روی صورتش راه میرفت. خوب که دقت کرد ، فهمید لباس مردی است که‌ بالای سرش ایستاده و دنبال چیزی روی طاقچه ی بالای سر او است. لباس را به کناری زد و نیم خیز شد‌. یاقوت که متوجه بیدارشدن او شده بود ، خودش را عقب کشید و گفت : عه ببخشید ، شما را بیدار کردم... دنبال نوشته ای داخل این کاغذها بودم . باز هم عذر می خواهم که باعث بیداریتان شدم. سهراب خمیازه ای کشید و به حالت نشسته به دیوار پشت سرش تکیه داد و گفت : نه...اشکال ندارد ، انگار زیادی هم خوابیدم ، اما واقعا خسته بودم. یاقوت در حالیکه برگه ای به دست داشت ،روبه روی سهراب نشست و گفت : نزدیک غروب است ،راستی نگفتی کریم بامرام که یکدفعه غیبش زد ، به کجا رفت؟ یعنی الان شما از کجا می آیید؟ سهراب نگاهی از زیر چشم به این میزبان یک چشم کرد و گفت : راه درازی آمدم ، از سیستان تا اینجا را بکوب تاخته ام... یاقوت سری تکان داد و گفت : که اینطور ، ساکن سیستان شده بودید... و سپس نوشته ی دستش را با دقت نگاه کرد و ادامه داد : کم کم خورشید غروب می کند ،نمی خواهی گشتی در شهر بزنی و برای رفع خستگی سری به گرمابه ی سر چهارسو بزنی و خستگی راه در کنی؟ سهراب همانطور که دستار سرش را مرتب میکرد از جا بلند شد و گفت : گشت و گرمابه ،بماند برای فردا صبح زود ، الان می خواهم سری به رخش بزنم و سرکی هم داخل کاروانسرا بزنم ، بعد خوردن شام هم استراحت کنم ، هنوز تن و بدنم خسته است ...خسته... یاقوت لبخندی زد و گفت : هر چه صلاح می دانی و اشاره به بقچه ی سهراب که تنها کوله ی همراهش بود کرد و ادامه داد: خیالت بابت وسایلت راحت باشد ، در اتاق من ،جایشان امن امن است. سهراب نیشخندی زد و همانطور که بیرون می رفت ، تشکری آرام کرد. به محض بیرون رفتن سهراب ، یاقوت مانند آهویی چابک از جا بلند شد و خیلی فرز و سریع که اصلا به سن و سالش نمی آمد ، دو لنگه ی درب را بهم آورد و به سمت بقچه ی سهراب رفت انگار او مأموری بود که در پی مأموریتش باید سر از کار سهراب در آورد. گره بقچه را باز کرد ، می خواست بقچه را بگشاید و محتویاتش را ببنید که یک دفعه درب اتاق باز شد.. دارد.... 📝 به قلم : ط _حسینی 🌹💠🌹💠🌹💠🌹 دلدادگی ۱۶ 🎬 : یاقوت با حالت دست پاچه ، بقچه را بهم پیچاند و از جا بلند شد ، که در تاریک روشن اتاق ، چشمان قلندر را دید که به او خیره شده ، نفس راحتی کشید و گفت : ذلیل شده ، اینجا چکار می کنی ؟ مگر تو کار نداری که دم به دقیقه دنبال من هستی؟ قلندر من و من کنان گفت : ب..ب..ببخشید یکی از مسافران..‌ یاقوت که وقت را از دست میداد با حالتی خشمگین به طرف قلندر آمد و درحالیکه که می خواست لنگه ی درب را ببند گفت : گور پدر مسافران برو فانوس اتاق را روشن کن و بیاور... با رفتن قلندر ، درب اتاق بسته شد، یاقوت دوباره سراغ بقچه آمد . در کمال تعجب : فقط چند دست لباس و کیسه ای زردوزی هم بین لباس ها پنهان بود که مشخص بود ، داخلش پر از سکه هست و گویا سهراب این کیسه را برای روز مبادایش پنهان کرده بود. اما چیز خاص و قابل عرضی نبود ، یاقوت که انگار به آنچه که می خواست نرسیده بود ، در بقچه را مثل اولش بست و آن را گوشه ای گذاشت و پشت میز کوچکی در انتهای اتاق که مملو از وسایل مختلف بود ،بر روی زمین نشست ، دستانش را روی میز گذاشت و سرش را روی دستان قرار داد و به فکر فرو رفت . بعد از گذشت یک ربع ، قلندر با فانوسی در دست ، داخل اتاق شد و کمی بعد هم سهراب وارد اتاق شد. یاقوت بی توجه به سهراب ، خود را مشغول پاک کردن چپق روی میز کرد. سهراب آب صورتش را با گوشه ای از دستار سرش گرفت ، مهر کوچکی از جیب لباسش بیرون آورد و رو به قبله ایستاد. یاقوت مبهوت از صحنه ای که پیش چشمش میدید به حرکات سهراب خیره شده بود ،او باورش نمی شد ، پسر کریم که حالا خوب میدانست راهزن بوده و عمری نان دزدی خورده ، نماز بخواند. یاقوت همانطور که خیره به سهراب بود ، در نور فانوس کنار دستش ،که مدام پت پت می کرد چیزی را دید که بی شک همان گمشده ای بود که او به دنبالش بقچه ی سهراب را زیر و رو کرده بود. خیره شد و خیره شد ....آری به احتمال زیاد همین است.... دارد‌‌.... 📝 به قلم : ط _حسینی 💠🌹💠🌹💠🌹💠🌹 @BACHE_HEZBOLLAHi
🔴«گانتر فلینگر» عضو کمیسیون ناتو با انتشار تصویری از نقشه تجزیه‌شده ایران از طرح بی اساس ناتو پرده برداشت و نوشت: ۳۰۰ عضو پیمان ناتو آماده اجرای تجزیه این کشور تا سال ۲۰۳۰ هستند. 🔻پ. ن باید مسئولان درست بفهمند تا خطای محاسباتی دشمن را بهم بزنند... @BACHE_HEZBOLLAHi
6.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥آیا بدون انقلاب هم همینقدر پیشرفت می‌کردیم؟ 🔹شاداب عسگری نویسنده و پژوهشگر تاریخ معاصر:به شاه اجازه نمی‌دادند در زمینه نظامی و دیگر حوزه‌ها پیشرفت کند، وقتی تابع باشیم، نمی‌توانیم هر چه می‌خواهیم بسازیم. 🔹پیشرفت‌های این چهل سال، به خاطر عزت و اقتداری است که به واسطه انقلاب پیدا کردیم. 🔹تمام تحولات این سال‌ها، به خاطر باور و اعتماد به نفسی است که داریم وگرنه اگر همچنان تابع آمریکا بودیم، هیچ وقت به سمت ساخت موشک نمی‌رفتیم. @BACHE_HEZBOLLAHi