⚛️بدنِ زنها متفاوت از بدنِ مردان است.
بدین ترتیب که انرژی زمین در بدن و درونِ زنان در گردش است.
انرژی زنان، انرژی جاذب است.
این انرژی زنانه بهقدری قوی است که در زندگی خانوادگی ، اکثرِ افرادِ خانه تمایل دارند در اطرافِ فردی باشند که *نیرویِ مرکز گرا* در او از همه قویتر است که این فرد معمولاً مادرِ خانواده است که نبود او کاملاً مشخص و محسوس است.
اینکه بچهها عادت دارند همیشه بدانند مادر کجاست ، اگر مادر از خانه بیرون رود بهشکل عجیبی متوجه میشوند و دائم می پرسند مامان کجاست؟
*از همین نیروی جادویی در زن نشأت میگیرد.*
زنها معمولاً
*نقطهی ثقلِ خانه* هستند.
مسئولیت روانی را به منظورِ تامین و حفظِ سلامت سایر افراد خانواده ، بر عهده دارند.
*به همین دلیل وقتی زنی تغییری در جهتِ بهبود برمیدارد ، تمام افرادِ خانه (چه او بچه داشته باشد یا نداشته باشد) از این بهبود بهره میبرند*
سلامتِ خانواده و جامعه به تنهایی بستگی به سالم شدن و سالم ماندنِ زن دارد.
*یعنی خانم خانه که غمگین است ، همه خانواده آشفته میشود.*
*زنانِ زخمی ، زنانِ افسرده ، زنان رنجور بدونِ اینکه بدانند و یا بخواهند ، میتوانند برایِ خود و عزیزانشان منشا درد باشند!
قدرتِ سلامت بخشی هر زن آنقدر عظیم است
که میتوان ادعا کرد:
بایک گل بهارمیشود.
هفته ملی سلامت بانوان ایرانی گرامی باد.
تبریک به همهی بانوان سرزمینم.
✾࿐༅༅࿐✾
سحرگاه چنین شبی بود که خبر شهادتت همه جهان را پر کرد و هنوز عده زیادی از مردم ما در سایه امنیتی که ایجاد کرده و هدیه شان داده بودی، در خواب بودند که شنیدیم آرزویی که سالها داشتی، برایش دعا می کردی و از مادران و فرزندان شهداء می خواستی که آنها هم برایت دعا کنند مستجاب شد و به سوی عرش خدا پرواز کردی تا در جوار رحمت حق آرام گیری.
خبر رفتنت آنقدر جانکاه و غیرقابل باور بود که هنوز هم بعد از سه سال نمی توانیم باور کنیم که نیستی و دیگر لبخندهای زیبایت را نخواهیم دید.یادمان نمی رود روزهایی که خیالمان راحت بود، چون مالک اشتر در کنارمان بود. بعد از رفتنت انگار دنیا به هم ریخت؛ مناسبت ها هم عوض شد و به حرمت دست های قطع شده ات، مردم هم دیگر به هم دست ندادند.
برای تشییع پیکر مطهرت همه ی مردم از زن و مرد و پیر و جوان در ایران و عراق حضور یافتند و بدن مطهرت را بر روی دستهایمان بلند کردیم و یک صدا و همنوا می گفتیم باید انتقام رفتنت را بگیریم، آن هم سخت.رهبرمان که در نماز آنگونه اشک می ریخت، آتش دلمان را صد چندان کرد و فهیمدیم که مصیبت از آنچه فکر می کردیم عظیم تر است.
روز تشییع ات در کرمان غوغا بود و همه آمده بودند، فارغ از تقسیم بندی، همانگونه که دوست می داشتی کشور آنگونه باشد.در کنار یاران شهیدت که آرام گرفتی، تازه شدی مأمن و مأوای دلهای عاشق. هر ساعت از شبانه روز که به گلزار شهدا می رویم، خیل جمعیت را در کنار مزار تو و همرزم عزیزت حسین پورجعفری می بینیم؛ گویی مغفوری، شیخ شعاعی، سیف الدینی و ... سالها منتظرت بودند تا بزمشان کامل شود و در محضر خدا هم یارانت را تنها نگذاری ...
حاج قاسم! تو فرمانده قلب ملتی بودی! ما بیش از دیدن هر وزیر و وکیل و رئیسی از دیدن تو خوشحال میشدیم. مخصوصاً وقتی با آن لبخند و تواضع و صلابت به رهبر عزیزمان عرض ادب میکردی.
ممنون که اینقدر بزرگ بودی که دلمان به شما قرص بود، با شما بود که از داعش نترسیدیم! از فدا شدن حججیها بالیدیم چون تو وعده انتقام دادی... درود بر تو ای سردار صادق ما ...
ای سرباز پیر ولایت! ای که لبخندت جان ما را میسوزاند، درود بر تو که حتی خبر شهادت تو، اشک و امید و آرمان ما ایرانیها را به هم نزدیک کرد. ما منتظر انتقام سخت هستیم از دشمن. ما اجازه نمیدهیم صدای تو برایمان غریبه شود!
این حرارت و سوز دل در قلوب ما هرگز سرد نخواهد شد؛ مگر با انتقام سخت به اذن رهبرمان.