eitaa logo
بسیـ⚘ـج دانش اموزی مازندران
1.7هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.6هزار ویدیو
249 فایل
『بسیـ⚘ـج دانش اموزی مازندران』 جایی برای آغاز آغاز یک جنگ جنگی در دل . . .❣🍃 🌷 با سربازان کوچک امام خامنه ای عزیز 🌷 🌱 محل شناسایی و پرورش استعدادهای دانش‌آموزان‌ بسیجی استان مازندران🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
8.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 محــمّد "ص" 💫 | از تولدی مبارک ... تا معجزه ای که دراَمان ماند ... | 🔅آمده بود، برای کامل کردن اخلاق ! پس انحطاط اخلاقیِ امروز بشر ، محصول چیست؟ فوق العاده زیبا 👌👌 با زیر نویس فارسی مخصوص کسانی که اهل تفکرند ❤️🌿 با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
✨﷽✨ ⚜ حکایت‌های پندآموز⚜ ✨گره های زندگی✨ ✍پیرمرد تهیدست، زندگی را در نهایت فقر و تنگدستی می‌گذراند و به سختی برای زن و فرزندانش قوت و غذائی ناچیز فراهم می‌کرد. از قضا یک روز که به آسیاب رفته بود، دهقان مقداری گندم در دامن لباس‌اش ریخت و پیرمرد گوشه‌های آن را به هم گره زد و در همان حالی که به خانه بر می‌گشت با پروردگار از مشکلات خود سخن می‌گفت و برای گشایش آنها فرج می‌طلبید و تکرار می‌کرد: «ای گشاینده گره‌های ناگشوده، عنایتی فرما و گره‌ای از گره‌های زندگی ما بگشای.» پیر مرد در حالی که این دعا را با خود زمزمه می‌کرد و می‌رفت، یکباره یک گره از گره‌های دامنش گشوده شد و گندم‌ها به زمین ریخت. او به شدت ناراحت شد و رو به خدا کرد و گفت: «من تو را کی گفتم ای یار عزیز کاین گره بگشای و گندم را بریز آن گره را چون نیارستی گشود این گره بگشودنت دیگر چه بود» 👈🏽پیرمرد نشست تا گندم‌های به زمین ریخته را جمع کند ولی در کمال ناباوری دید دانه‌های گندم روی همیانی از زر💰 ریخته است! پس متوجه فضل و رحمت خداوندی شد و متواضعانه به سجده افتاد و از خدا طلب بخشش نمود. 📜نتيجه گيري مولانای بزرگ از بيان اين حكايت: تو مبین اندر درختی یا به چاه تو مرا بین که منم مفـــتاح راه 📚 حکایت‌های معنوی ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈ 📚 •✾📚 با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب :
🕵🏻‍♂ متن در تصویر را با دقت بخوانید؛ آیا شما میتوانید بگویید پلیس از کجا متوجه شده‌است که جان قاتل دوستش است ⁉️ 👁 پاسخ به زودی....🌿 با ماه همراه باشید تفریح ایتا👇 🧠👀 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
6.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 تقویت اراده و پشتکار درمان تنبلی ✅تصمیمتان را به کسی نگویید... استاد 💟 با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب :
صبح هابا معده خالی چایی یا دارو نخورید ! 👈 خوردن چایی باعث افزایش اسید معده ،یبوست وحالت تهوع می‌شود. 👈 خوردن دارو(مگرباتجویز پزشک) باعث تحریک جداره روده و زخم معده می‌شود. 🌍با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب :
🔺راهنمای برقراری تماس صوتی و تصویری در اپلیکیشن با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب :
✨﷽✨ ✨ 🔔 عدم اعتماد به شنیده ها⁉️ 👌هرچه شنیدی بازگو مکن، که نشانه دروغگویی است، ✅و هر خبری را دروغ مپندار، که نشانه نادانی است. 🦋 📚 ، نامه ۶۹ ┄┅┅✿❀♡❀✿┅┅ 🍃🌸 با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب :
کاشت 🍃 حتی در شرایط نامساعد محیطی چای ترش، با نام علمی ،Hibiscus sabdariffa از خانواده ختمی و بومی قاره آفریقاست و در تمام مناطق استوایی و گرم کشت می شود. این گیاه بومی ایران نیست و به نامهای چای مکی، چای قرمز و چای ترش شناخته میشود. چای ترش گیاهی جدید و دومنظوره است که برای استفاده خوراکی (دارویی) و استفاده از الیاف و چوب آن کشت و زرع می شود. کشورهای تولید کننده چای ترش در سودان چای ترش به‌عنوان یک گیاه نقدی و منبع مهم درامد برای کشاورزان خرده‌ پا محسوب می‌شود که به‌صورت سنتی کشت‌و‌کار می‌شود. چین و تایلند نیز از تولیدکنندگان عمده هستند و بازار فروش چشمگیری در جهان دارند. نواحی و سطح کشت چای ترش در ایران در ایران کشت چای ترش در استان سیستان و بلوچستان در شهرهای ایرانشهر، نیکشهر، خاش و دلگان به صورت بهاره کشت و کار می شود. سطح زیرکشت این گیاه در سال 1385 طبق آمارنامه کشاورزی در ایران 84 هکتار گزارش شده بود. در سال 1395 بیش‌ترین سطح زیرکشت مربوط به استان سیستان‌وبلوچستان با سطح زیرکشت 370 هکتار و تولید ساالنه 290 تن است. با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب :
🔸این مبلغ را نذر شما کردم🔸 📝 دکتر علی حائری شیرازی (فرزند مرحوم آیت الله حائری شیرازی) از پدر 🔹 مدتی بعد از آنکه پدر امامت جمعه را رها کردند، در قم رحل اقامت گزیدند. متاسفانه بعضاً هم تنها بودند! گاه گداری من و بچه ها سری می زدیم ... به واسطه ی بیماری ای که داشتند رژیم غذایی سختی هم به توصیه اطبای اسلامی گرفته بودند و مثلاً بین گوشتها فقط مجاز به خوردن شکمبه گوسفند بودند بلکه مداومت به آن مانند یک دارو . خب شکمبه ها را هم به جهت ارزان تر شدن و هم به جهت تمایل شخصیشان، پاک نکرده می گرفتند و خودشان پاک می کردند. از نیمه های شب چند ساعتی به حمام زیر زمین میرفتند و آنها رو خوبِ خوب تمیز می کردند و بار می گذاشتند و صبح، چنانچه همچو منی مهمانشان بود، با هم می خوردیم ... 🔹 در این ایام، اموراتشان هم نوعاً از سخنرانی هایی که دعوت می شدند می گذشت. پاکت سخنرانی را هم در جیب بالای قبایشان می گذاشتند. من هم به رسم فضولی، بعضاً پاکت را چک می کردم تا ببینم وسعت دخل و خرج به چه میزان است؟ این بار در پاکت فقط یک تراول پنجاهی بود و میبایست تا سخنرانی بعدی با همین مبلغ مدیریت میکردیم..بماند 🔹یک روز صبح گفتند: فردا کمیسیون خبرگان دارم و می خواهم یک حمام اساسی بروم. تو هم میای؟! اول استقبال نکردم ... بعد ادامه دادند، در یکی از کوچه های فرعی گذر خان، یک حمام عمومی قدیمی هست. قبلاً یکبار تنهایی رفتم؛ خوب دَم می شود، دلاک کار بلدی هم دارد. احساس کردم تنهایی سختشان است که بروند؛ پذیرفتم همراهیشان کنم. بقچه ای از حوله، لباس و صابون فله ای با خود بردیم. وقتی وارد شدیم، روی در نوشته بود: «هزینه هر نفر دو هزار و پانصد تومان». پیش قدم شدم و حساب کردم. پدر راست می گفت. آنچنان حمام دم داشت که گویی به سونای بخار رفته ایم. دلاک پیرِ کار بلد هم روی هر نفر قریب نیم ساعت تا سه ربع ساعت وقت می گذاشت! حمام خیلی خیلی خوبی بود. آدم واقعاً احساس سبکی و نشاط میکرد. 🔹 در وقت خارج شدن، دم در به من گفتند انعام دلاک را حساب کردی؟ گفتم نه! گفتند: صدایش کن. پیرمرد را صدا کردم آمد. پدر دست در جیب کرد و همان پاکت تراول پنجاهی را به او داد! او تراول را گرفت، بوسید، بر چشم گذاشت و نگاهی به بالا کرد و رفت. من هاج و واج و متعجب به پدر نگاه می کردم. گفتم زیاد ندادید؟ گفتند نه! بعد مکث کردند و گفتند: مگر چقدر بود؟ گفتم پنجاه تومان؛ و این هر آنچه بود که در پاکت داشتید! نگاهی تیز و تند کردند. پنج یا پنجاه؟ پنجاه!! نچ ریزی گفتند و برگشتند بسمت حمام. چند قدم نرفته، توقف کردند، برگشتند نگاهی به بالا کردند، بعد به سمت من آمدند. گفتند: «دیگه امیدوار شده، نمیشه کاریش کرد، بریم» 🔹 وارد گذر خان شدیم به فکر مخارج تا شب بودم. هنوز چند دقیقه ای نگذشته بود که کسی از حجره ای با لهجه غلیظ اصفهانی بلند داد زد: «حَجا آقا! حجا آقا! خودش را دوان دوان بما رساند و رو به من کرد و گفت: «آقای حائری شیرازی هستند؟» گفتم: بله. گفت: «حاج آقا یه دقه صبر کنید»! رفت و از میز دکان، پاکتی آورد و به پدر داد. پدر با نگاهی تند گفت: «من وجوهات نمی گیرم!» گفت: «وجوهات نیست، نذر است». گفتند: «نذر؟» گفت: «دیروز برای باری که داشتم در گمرک مرز اشکالی پیش آمد. شما همان موقع در شبکه قرآن مشغول صحبت بودید. مال، خراب شدنی بود. نگاهی به بالا کردم که اگر مشکل همین الان حل شود، مبلغی را به شما بدهم. همان موقع، حل شد و شما امروز از این جا رد شدید!!» پدر متبسم شد. رو به من کرد پاکت را بگیر. گرفتم. خداحافظی کردیم و راه افتادیم. 🔹در حین حرکت، آرام در گوشم گفتند: «بشمارش!! » من هم شمردم. ده تا تراول پنجاه هزار تومانی بود. بعد بدون آنکه چیزی بگویم، در گوشم گفتند: «ده تا بود؟!» بعد این آیه را خواندند: «مَن جَاءَ بِالحَسنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمْثَالِهَا»... نگاهی به بالا کردند گفتند: «خدا بی حساب می دهد. به هرکه اهل حساب کتاب باشد با نشانه می دهد که بفهمی مال اوست نه دیگری. آنرا در جیبت بگذار تا به اهلش بدهیم» 📚 با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب :
بسیـ⚘ـج دانش اموزی مازندران
#تست_هوش_کارآگاهی 🕵🏻‍♂ متن در تصویر را با دقت بخوانید؛ آیا شما میتوانید بگویید پلیس از کجا متوجه ش
🔍 📌 شیشه معمولا از داخل یخ میزند و جان نمیتوانسته با بخار دهان، شیشه را پاک کرده و داخل خانه را دیده باشد! با ماه همراه باشید تفریح ایتا👇 🧠👀 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7
💭 رويايى كه با تاريخ رو كاغذ نوشته بشه، تبديل به ميشه. 🎯 هدفى كه به قدم‌هاى كوچك تقسيم‌بندى بشه، تبديل به ميشه. 🧩 برنامه‌اى كه با عمل پشتيبانى بشه، روياهات رو به واقعيت تبديل ميكنه. 💟 با ما همراه باشید در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/957087781Cdb69489fb7 هشتگ یاب :