و حالا فرقی هم نمیکند
اول سال باشد
یا اخر سال
ته عاشقیست که
دائما محول الاحوال دلت؛ #او باشد..
و خرج آماده بودن
تو این راه و این محفل
یک وضوست..
وضو سراسر ضیاء و
روشنایی دل و دیده ست
عاشق سفره ی هفت سین میخواهد چکار؟
اصلا عاشق که هفت سین و غیر هفت سین
نمیشناسد.. هرچه هست و نیست
پای همین سفره های بندگی ست
و هر سفره ای برای او
اسباب بندگی ست..
مثلا اینکه
یه جای دنج و کم نور برای خلوتت
یه وضو همه ی اون کم نوری هارو
جبران میکنه
راست وریس میکنه
دل و دیدتو نه به هرنوری
بلکه به نور حق روشن میکنه
پس اگه کم میزاری وضو بگیر
راه میری وضو بگیر
کار میکنی؛ حرف میزنی؛
ظرف میشوری؛ درس میخونی؛ وضو بگیر
شهدا واقعا از دنیا صرف نظر کرده بودن و
تماما مال خدا و برای خدا شدن..
وضوشون هم دیدنی بود
همون وضوشون بوی
اخلاص و انقطاع میداد
یه حال و هوایی سر یه وضوی ساده داشتن
که لذتش عمیقا به دل و روحشون میچسبید
حالا ما هنوز درگیرِ
تنظیم کردن آب روی گرم یا سردیم..
غافلیم از اینکه سردی آب
روحو بیدار میکنه..
و شهدا بجا غافل بودن؛ ذاکر بودنو
یاد گرفته بودن و از بر شدن
که اینجور
تو دلبری برا دلدار مُهر سَرتری
پای نامه ی اعمالشون خورد و
کم گذاشتنی تو کارشون نبود..
زندگی صحنه ی ابتلا و امتحاناته
که عاشقا یکی یکی
پای هر امتحان
نمره قبولی رو بی شیلُ پیله
از دست صاحب برگه میگرفتن و
یکی یکی پله ی تقربو بالا میرفتن..
یه استادی بود میگفت
در طول روز از همون صبح خروس خونِش
چشممون به هرچیزی وا میشه
گوشمون به هرچیزی شنوا میشه
زبونمون به هر حرفی گویا میشه
این هرچیزی ها تبدیل به چرک میشن و
و جمع میشن تو قلبت و تو صبح تا شب برا قلب چرکینت صدتا استغفرالله هم نمیفرستی..
حالا ما مدعیان عشق
راه به راه تو امتحانای الهی
یکی یکی مردود میشیم و کاری هم نمیکنیم..
اون دله دیگه دل میشه؟
اون قلبه دیگه بیت الله میشه؟
پس مواظب تک تک جوارح بدنمون باشیم
که جز برای صاحبش
جای دیگه صرف و خرج نشه..
قبل اینکه بریم سر همون امتحانا و
ابتلائات روزمرگی هامون
اینو بگم که نخ تموم این حرفارو بگیری ها
میرسی به عبد بودن؛ عابد بودن..
بعضی موقعه ها که دنبال
ریشه یابی و چرایی مردود شدنه میگردی
میرسی به کم صبری؛ غفلت؛ توقع..
کجا میخوای بری تو اعلی اعلیین؟
کجا میخوای بری اون بالا بالاها؟
وقتی هنوز رو درجه ی ایمانت کار نکردی؟
وقتی هنوز درجه ی ایمانمون پایینه؟
چی فکر کردی؟
بخدا تا وقتی که وضعت اینه
ذره جایی نداری اون بالا بالاها..
صبر تو وجودمون بدجوری کم رنگه..
میخوای جِلوَتو پررنگ نشون بدن
از این کم رنگی ها در بیا..
مثل حاج قاسم
که اول از کم رنگی ها صرف نظر کرد
که اینطوری جلوشو پررنگ کردن..
یجا غفلت بدجوری خسارت به بار میاره..
خسارت میزنه به روحت
هر مال خسارت خورده ای
دیگه ارزش و قیمت اولشو پیدا نمیکنه
حالا تو هی در صدد جبرانش باش..
تا دستگیرت نشن
تا همون عاشقا که
روحشون بی کم و کاست
قیمتی معراج گونه گرفت
همونا که اهل خسارت زدن
به دل و روحشون نبودن؛
حواسشون پی تو نباشه
جبران کردنم صعب و سخت میشه..
هر مال خسارت خورده ای
قیمت روح و دل و قلبتو میاره پایین
دیگه اون قیمتی که باید نمیخرنت..
به کم میخرنت..
مبادا خودتو به کم بفروشی ها؟