eitaa logo
✿♡به رنگـــــ خــدا♡✿
1.6هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
13.9هزار ویدیو
68 فایل
✨•°﷽°•✨ 🌱کانال بــه رنــگ خــ💙ــدا🌱 @B_rang_khodaa #تلنگر❗ شیطان میگه: همین یڪ بار #گناه ڪن،بعدش دیگه •••| وَلَا تَحْزَنَ ،وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ |•• (قصص/١٣) شکستگی های دلم رانگه داشته ام، تو ترمیمشان ڪنی :)❤🍃 لفت نده ✓بی صداکن
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙✨ یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنک‌های یکدیگر را بترکانید. هر کس بعد از یک دقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است. مسابقه شروع و بعداز یک دقیقه من و چهار نفر دیگه با بادکنک سالم برنده شدیم. سپس استاد رو به دانشجویان کرد و گفت: «من همین مسابقه را در کلاس دیگری برپا کردم و همه کلاس برنده شدند زیرا هیچکس بادکنک دیگری را نترکاند چرا که قرار بود بعد از یک دقیقه هرکس بادکنکش سالم ماند برنده باشد که اینچنین هم شد! ما انسان‌ها رقیب یکدیگر نیستیم و قرار نیست ما برنده باشیم و دیگران بازنده. قرار نیست خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین کنیم. می‌توانیم با هم بخوریم. با هم رانندگی کنیم. با هم شاد باشیم. پس چرا بادکنک دیگری را بترکانیم؟» ✨💫✨💫✨💫✨ @B_rang_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙✨ گویند روزی دزدی بسته ای دزدید که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود. آن شخص بسته را به صاحبش بازگرداند. او را گفتند: «چرا این همه مال را از دست دادی؟» گفت: «صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند و من دزد مال او هستم، نه دزد دین او! اگر آن را پس نمی دادم و در عقیده صاحب آن مال خللی می یافت، آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است.» 🌙✨شیف شب✨🌙 @B_rang_khodaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌙✨ گویند شیخ ابوسعید ابوالخیر چند درهم اندوخته بود تا به زیارت كعبه رود. با كاروانی همراه شد و چون توانایی پرداخت برای مركبی نداشت، پیاده سفر كرده و خدمت دیگران می‌كرد. در منزلی فرود آمدند و شیخ برای جمع‌آوری هیزم به اطراف رفت. زیر درختی، مرد ژنده‌پوشی با حالی پریشان دید و از احوال وی جویا شد. دریافت كه از خجالت اهل و عیال در عدم كسب روزی، به آنجا پناه اورده است و هفته‌ای است كه خود و خانواده‌اش در گرسنگی به سر برده‌اند. شیخ چند درهم اندوخته خود را به وی داد و گفت برو. مرد بینوا گفت: «مرا رضایت نیست تو در سفر حج در حرج باشی تا من برای فرزندانم توشه‌‌ای ببرم.» شیخ گفت: «حج من، تو بودی و اگر هفت بار گرد تو طواف كنم به ز آنكه هفتاد بار زیارت آن بنا كنم.» @B_rang_khodaa