eitaa logo
🕊️به‌رسم‌شهادت🕊
428 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
1 فایل
{ بسم ‌رب‌ الشهدا‌ و الصدیقین } یـا‌صاحـب‌الزمـاݩ:)♥ - تا‌خدا‌شهادتُ‌برات‌ننویسه‌ ، آرزوش‌نمیکنۍ .💌 . . ناشناس: https://harfeto.timefriend.net/16539244179861 کانالی با رایحھِ‌ شهادت🕊🌱' کپی؟ حلالتون‌🌿
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم
🌖🌦 إِلٰهِۍعَظُمَ‌الْبَـلاءُ،وَبَـرِحَ‌الْـخَفاءُ، وَانْڪَشَـفَ‌الْغِـطاءُ،وَانْقَـطَعَ‌الـرَّجاءُ، وَضـاٰقَتِ‌الْأَرْضُ،وَمُنِــعَتِ‌السَّماءُ، وَأَنْــتَ‌الْمُسْتَعانُ،وَإِلَیْڪَ‌الْمُشْتَـڪیٰ، وَعَلَیْڪَ‌الْمُـعَـوَّلُ‌فِۍالشِّـدَّةِوَالــرَّخاءِ. الـلّٰـهُمَّ‌صَـلِّ‌عَـلۍٰمُحَــمَّدٍوَآلِ‌مُحَـــمَّدٍ أُولـِۍالْأَمْـرِالَّـذِینَ‌فَرَضْتَ‌عَلَیْناطـاعَـتَهُمْ، وَعَــرَّفْتَنابِذَلِڪَ‌مَـنْزِلَتَهُمْ، فَـفَـرِّجْ‌عَـنّـابِحَــقِّهِمْ‌فَـرَجاًعاجِـلاًقَـرِیباً ڪلَمْحِ‌الْبَـصَرِأَوْهُــوَأقْـرَبُ. یَاٰمُحَـــمَّدُیَاٰعَلِۍُّ،یَاٰعَلِۍُّیَاٰمُحَـــــمَّدُ اڪْفِیـاٰنِۍفَإِنَّڪُـماٰڪـآفِیـانِ، وَانْصُرانِۍفَإِنَّڪُـماٰناصِـرانِ. یَـاٰمَوْلاناٰیَـاٰصاحِبَ‌الزَّمــانِ، الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ أَدْرِڪْـنِۍأَدْرِڪْـنِۍأَدْرِڪْنِۍ، السَّـاٰعَةالسَّـاٰعَةَ السّـاٰعَةَ، الْعَــجَلَ‌الْعَــجَلَ‌الْعَــجَلَ، یَاأَرْحَـــــمَ‌الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ‌مُحَمَّدٍوَآلِہ‌الطَّـاهِـرِینَ.! | @Ba_rasm_shahadat |
صبح‌ها با یاد شماست که بخیر می‌شود و دل‌ها با یاد شماست که آرام می‌گیرد.
عارفی رفت به آینده چو برگشت، همی دیدم او مست شده!حال و هوایی دارد! گفتمش چیست درآینده چه دیدی؟!گفتا: به‌به ایوان حسن، عجب صفایی دارد..
ڪورمنم‌ڪه‌چشمانم‌را‌غبار‌گناه، تاریڪ‌ڪرده‌است! ڪور‌منم‌ڪه‌درد‌ندینت،دلم‌را‌‌نمیلرزاند.. ڪور‌منم‌ڪه‌تنهایی‌ات‌را‌نمیبینم ما‌این‌همه‌ایم‌اما‌تو‌هنوز‌تنهایی..💔! ...💔 🕊
🔸️سید می گفت: اگه دنبال نگاه خدایی و مناجات سحرت نباید ترک بشه!
بسم الله الرحمن الرحیم
🌖🌦 إِلٰهِۍعَظُمَ‌الْبَـلاءُ،وَبَـرِحَ‌الْـخَفاءُ، وَانْڪَشَـفَ‌الْغِـطاءُ،وَانْقَـطَعَ‌الـرَّجاءُ، وَضـاٰقَتِ‌الْأَرْضُ،وَمُنِــعَتِ‌السَّماءُ، وَأَنْــتَ‌الْمُسْتَعانُ،وَإِلَیْڪَ‌الْمُشْتَـڪیٰ، وَعَلَیْڪَ‌الْمُـعَـوَّلُ‌فِۍالشِّـدَّةِوَالــرَّخاءِ. الـلّٰـهُمَّ‌صَـلِّ‌عَـلۍٰمُحَــمَّدٍوَآلِ‌مُحَـــمَّدٍ أُولـِۍالْأَمْـرِالَّـذِینَ‌فَرَضْتَ‌عَلَیْناطـاعَـتَهُمْ، وَعَــرَّفْتَنابِذَلِڪَ‌مَـنْزِلَتَهُمْ، فَـفَـرِّجْ‌عَـنّـابِحَــقِّهِمْ‌فَـرَجاًعاجِـلاًقَـرِیباً ڪلَمْحِ‌الْبَـصَرِأَوْهُــوَأقْـرَبُ. یَاٰمُحَـــمَّدُیَاٰعَلِۍُّ،یَاٰعَلِۍُّیَاٰمُحَـــــمَّدُ اڪْفِیـاٰنِۍفَإِنَّڪُـماٰڪـآفِیـانِ، وَانْصُرانِۍفَإِنَّڪُـماٰناصِـرانِ. یَـاٰمَوْلاناٰیَـاٰصاحِبَ‌الزَّمــانِ، الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ أَدْرِڪْـنِۍأَدْرِڪْـنِۍأَدْرِڪْنِۍ، السَّـاٰعَةالسَّـاٰعَةَ السّـاٰعَةَ، الْعَــجَلَ‌الْعَــجَلَ‌الْعَــجَلَ، یَاأَرْحَـــــمَ‌الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ‌مُحَمَّدٍوَآلِہ‌الطَّـاهِـرِینَ.! | @Ba_rasm_shahadat |
پیام‌ بہ‌تو: [بنده‌من.. مهم‌نیست‌کہ‌چند‌نفر جلوت‌ایستادن‌ مهم‌اینہ‌کہ‌من‌هستم پشتتم...💚✨] | @Ba_rasm_shahadat |
˼مشڪلات‌عالم˹ گفت‌ڪہ بسیجے‌هاےِ خمینے‌وخامنه‌اےرا براےِ‌حلِّ‌سخت‌ترین مشڪلات‌عالم‌آفریده اند - | @Ba_rasm_shahadat |
«💔🕊» مادرآرمان‌تومعراج‌میگفت: آرمان‌یادته‌همیشه‌مداحی‌غریب‌گیر آوردنت‌روگوش‌میکردی؟! -دیدی‌آخرش‌غریب‌گیر‌آوردنت‌مامان:)! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💔¦↫ | @Ba_rasm_shahadat |
میگفت: مابچہ‌‌هیئتیا،زیاد‌برامون‌مھم‌نیست بهمون‌بگن‌دکتر‌یا‌مهندس... همه‌ی‌عشقمون‌اینہ‌‌که: بهمون‌بگن: کربلایی...
بسم الله الرحمن الرحیم
🌖🌦 إِلٰهِۍعَظُمَ‌الْبَـلاءُ،وَبَـرِحَ‌الْـخَفاءُ، وَانْڪَشَـفَ‌الْغِـطاءُ،وَانْقَـطَعَ‌الـرَّجاءُ، وَضـاٰقَتِ‌الْأَرْضُ،وَمُنِــعَتِ‌السَّماءُ، وَأَنْــتَ‌الْمُسْتَعانُ،وَإِلَیْڪَ‌الْمُشْتَـڪیٰ، وَعَلَیْڪَ‌الْمُـعَـوَّلُ‌فِۍالشِّـدَّةِوَالــرَّخاءِ. الـلّٰـهُمَّ‌صَـلِّ‌عَـلۍٰمُحَــمَّدٍوَآلِ‌مُحَـــمَّدٍ أُولـِۍالْأَمْـرِالَّـذِینَ‌فَرَضْتَ‌عَلَیْناطـاعَـتَهُمْ، وَعَــرَّفْتَنابِذَلِڪَ‌مَـنْزِلَتَهُمْ، فَـفَـرِّجْ‌عَـنّـابِحَــقِّهِمْ‌فَـرَجاًعاجِـلاًقَـرِیباً ڪلَمْحِ‌الْبَـصَرِأَوْهُــوَأقْـرَبُ. یَاٰمُحَـــمَّدُیَاٰعَلِۍُّ،یَاٰعَلِۍُّیَاٰمُحَـــــمَّدُ اڪْفِیـاٰنِۍفَإِنَّڪُـماٰڪـآفِیـانِ، وَانْصُرانِۍفَإِنَّڪُـماٰناصِـرانِ. یَـاٰمَوْلاناٰیَـاٰصاحِبَ‌الزَّمــانِ، الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ‌الْغَوْثَ أَدْرِڪْـنِۍأَدْرِڪْـنِۍأَدْرِڪْنِۍ، السَّـاٰعَةالسَّـاٰعَةَ السّـاٰعَةَ، الْعَــجَلَ‌الْعَــجَلَ‌الْعَــجَلَ، یَاأَرْحَـــــمَ‌الرَّاحِمِینَ بِحَقِّ‌مُحَمَّدٍوَآلِہ‌الطَّـاهِـرِینَ.! | @Ba_rasm_shahadat |
❏🌼•• ❍چِہ‌میشَۅدبـٰاآمَدَنت‌این‌ پـٰآییزرابَھـٰارکُنۍآقـٰاۍقَلبَم ✦ـبیا‌آرومِ‌ـدلها•••♥ ❏...🍃(:
زمین‌برا؎داشتنتان‌حقیربود آسمان‌به‌شمابیشترمی‌آمدتازمین...! -
«إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ» ‹اگه خدا کمکتون کنه هیچکسی نمیتونه بر شما پیروز بشه!› فقط بهش اعتماد کن♥️✨
اگرجوانان‌مادراعتقاداشان‌بہ‌خود بقبولانند عجل‌الله‌درمیـان آنھازندگۍمی‌کندوشاهداعمالشان است،رفتـاروزندگۍوفداڪارۍو مـرگ‌وحیات‌آنان‌تغییرکیفۍپیدا مـۍکندوچہ‌بساجھش‌بزرگۍدر حرکت‌تکاملۍجوانان‌مابسوۍمدینہ فاضلہ‌ایجادشود.. 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔͜͡🕊 ‌وقلب‌هایی‌ڪه‌در‌فراق‌تـو‌سوختند‌و‌ساختند...!💔 🕊¦⇠ 💔¦⇠...
اگہ‌شما‌با‌آهنگاۍ‌فلان‌؛ خواننده‌میرین‌تو‌فاز‌... ما‌با‌روضہ‌هاۍ‌اینامیریم؛ تو‌ڪُما..!✋🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😈 🎬 رسیدم جلوی ساختمان سلمانی منتظرم بود . آومد جلو دستش را دراز کرد سمتم من که این کارها را حرام می‌دونستم ، بی اختیار دست دادم ...وااای دوباره تنم داغ شد... سلمانی اشاره کرد به ماشینش و گفت می‌خوام یک جای جالب ببرمت ,حاضری باهام بیای.. تو دلم گفتم:توبگو جهنم ,معلومه میام. با یک لبخندی نگاهم کرد و گفت فرض کن جهنم...😊 وای من که چیزی نگفتم , باز ذهنم را خوند! داشتم متقاعد می‌شدم ,بیژن از عالم دیگه ای هست... سوار شدم، سلمانی نشست و شروع کرد به توضیح دادن:ببین هما جان, این‌جایی که می‌برمت یه جور کلاسه , یه جور آموزشه, اما مثل این کلاسای مادی و طبیعی نیست,خیلیا برای درمان دردهاشون میان اون‌جا,انواع دردها با فرادرمانی ,درمان میشه,خیلیا برای کنجکاوی میان و برخی هم برای پیوند خوردن به عرفان وجهان ماورای طبیعی,جهان کیهانی میان هرکس که ظرفیت روحی بالایی داشته باشه به مدارج عالی دست پیدا می‌کنه به طوری‌ که می‌تونه بیماری‌ها را شفا بده ,اصلا یه جور خارق العاده میشه... بیژن هی گفت و گفت... من تابه حال راجع به این‌جور کلاس‌ها چیزی نشنیده بودم, اما برام جالب بود, بیژن یک جوری حرف می‌زد که دوست داشتم زودتر برسیم خیلی دوست داشتم بتونم این مدارج را طی کنم....... و این اولین برخورد حضوری من با گروه به قول خودشون عرفان حلقه , یا بهتره بگم حلقه ی شیطان بود..... رسیدیم به محل مورد نظر داخل ساختمان شدیم. کلاس شروع شده بود. اوه اوه کلی جمعیت نشسته بود یه خانم محجبه هم داشت درس می‌داد. به استادهاشون میگفتن (مستر) ما که وارد شدیم ,خانمه اومد جلو مثل اینکه بیژن درجه‌اش از این خانمه بالاتر بود. مستر:سلام مسترسلمانی,خوبی استاد,به به می‌بینم شاگردجدید آوردین بیژن:سلام مستر ,ایشون شاگرد نیست ,هما جان ,عزیز منه, سرش را برد پایین تر و آهسته گفت ,قبلا هم اسکن شده.. چیزی از حرف‌هاش دستگیرم نشد مستر گفت:ان شاالله خوشبخت بشید با اون قبلیه که نشدید ان شاالله باهما جان خوشبختی را بچشی... این چی می‌گفت ,یعنی بیژن قبلا ازدواج کرده وجدا شده بود؟؟ رفتم نشستم,جوّ جلسه معنوی بود از کمال روح و رسیدن به خدا صحبت می‌کردند.... ... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ | @Ba_rasm_shahadat | ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
🔥 🎬 از خدا و معنویات صحبت می‌کردند ,منم اینجور بحث‌ها را دوست داشتم اما یک چیزایی عنوان می‌کردند که با اعتقادات مذهبی من سازگار نبود! مثلا می‌گفتن تو قرآن آمده ,نماز را برپا دارید ,نه اقامه کنید و نماز هر کار خوبی هست که ما انجام می‌دیم ,پس کار خیر بکنیم همون نمازه و احتیاج نیست رو نمازهای یومیه حساسیتی نشون بدهیم!! یا این‌که پیغمبران و امامان هم مثل ما هستند و هیچ اجر و قرب بیشتری ندارند و ما می‌توانیم با اتصال بر قرارکردن با شعور کیهانی و عالم ماورایی به مرتبه‌ی پیغمبران و امامان برسیم😳 و حتی به شیطان می‌گفتند حضرت شیطان , من برام سوال شد چرا حضرررت؟؟!! و فقط جوابم دادند شیطان عبادات زیاد کرده , روزی عزیز درگاه خداوند بوده ما نباید این امتیازات را نادیده بگیریم... (نعوذوبالله خودشان را یک پا خدا می‌دونستند) خلاصه کلاس طول کشید من یک احساس آرامش همراه با گیجی داشتم,نگاه کردم رو گوشیم ,وااای ساعت ۹شبه, من توذعمرم شب تا این موقع بیرون نبودم😱 ۱۵ تماس از دست رفته که از بابا و مامان بودند,تامن برسم خونه ساعت از ده هم گذشته.... بیژن نگاهم کرد و گفت:سه سوته می‌رسونمت نگران نباش...آینده از آن ماست... در حیاط را باز کردم ,مامان و بابا هردوشون مضطرب جلو در هال بودند.... یا صاحب وحشت حالا چکارکنم😱 وارد خونه شدم,بابام با یک لحنی که تا به حال نشنیده بودم گفت:به‌به خانوم دکتر , الآنم تشریف نمیاوردید.....چرا تلفن‌ها را جواب نمیدادی هاااا؟؟ کجابودی؟؟مردیم از نگرانی... تازگیا عوض شدی,چت شده ؟؟ مامانم گفت:محسن جان بگذار بیاد داخل شاید توضیحی داشته باشه با ترس وارد هال شدم ,نشستیم روی مبل. بابا گفت:حالا بفرما ,توضییییح... گفتم:به خدا با یکی از دوستام(اما نگفتم مرد بود)کلاس بودم. بابا:که کلاس بودی؟؟!!اونم تااین موقع شب,تو که کلاسات صبح و عصره, حالا چرا گوشیت را جواب نمی‌دادی؟؟ من:روی ویبره بود به خدا متوجه نشدم,عمدی درکار نبود. مامان یک لیوان آب دست بابا داد وگفت:حالا خداراشکر ,اتفاق بدی نیافتاده,هما جان توهم کلاسایی را که تا این موقع هست ,بر ندار دخترم یه نفس عمیق کشیدم وگفتم:کلاسش,خیلی معنوی بود ,مطمئنم اگر خودتونم بیاین خوشتون میاد. بابا نگاهم کرد و گفت :مگه کلاس چی هست که ما هم با این سن و سطح سوادمون می‌تونیم شرکت کنیم. گفتم:یه جور تقویت روح هست و ربطی به سن و سواد نداره,بهش میگن عرفان حلقه.... بابا یکدفعه از جا پرید وگفت :درست شنیدم عرفان حلقه؟؟؟ ازکی این کلاس را میری دختره‌ی ساده؟ با تعجب گفتم:مگه چه ایرادی داره؟ امشب اولین جلسه ام بود نفس عمیقی کشید وگفت :خداراشکر, چندروز پیشا یک زنی را سوار کردم می‌رفت تیمارستان, توی تاکسی مدام گریه می‌کرد ,می‌گفت دختری داشتم مثل دسته ی گل,یک از خدا بی خبر فریبش میده و برای ارتباط بر‌ قرارکردن با عالم دیگه می‌برتش همین کلاسای عرفان و... بعد از چندماه کار دختره به تیمارستان می‌کشه ,حتی یک بار می‌خواسته مادرش را با چاقو بکشه..... رو کرد به من و گفت:دیگه نبینم ازاین کلاس‌ها بری هااا ,اصلا از فردا خودم می‌برمت دانشگاه و برت می‌گردونم... پریدم وسط حرفش و گفتم :کلاس گیتارم چی میشه؟ بابا:اونجا هم خودم می‌برمت و خودم میارمت,تو را به همین راحتی بدست نیاوردم که راحت از دستت بدم,تا خودت بچه دار نشی نمیفهمی من چی میگم دخترم.... آمدم تو اتاقم,وای خدای من بابا چی می‌گفت؟؟ شاید مادر دختره دروغ گفته,شاید دخترش روحش قوی نبوده... . کاش ازاین خاطره درس گرفته بودم و دیگه پام را تواین جلسات شیطانی نمیگذاشتم. اما افسوس..... .. ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓ | @Ba_rasm_shahadat | ┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛