『آیندهســاز🌱』
ادامه #صبحگاه_انتظار15 (پارت دوم) سلام دوستان صبح جمعه تون مهدوی😊 🌈جمعه گذشته در این مورد صحبت کرد
#صبحگاه_انتظار15
(پارت سوم:)
✨در مورد #فلسفه_غيبت
صحبت میکردیم...
🔸یکی از اونها #عدم آمادگی بود...
آمادگی ها رو در سه بعد معرفی کردیم و
گفتیمکه اینها از جمله
#شرایط_ظهور هم هستن!!
🔸و آمادگی های فردی و جامعه شیعی روکامل توضیح دادیم🌸🍃
🔹گفتیم
اول از همه باید #آمادگی_فردی
رو درون خودمون ایجاد کنیم🙂
🔹و بعد جامعه شیعی
#منتظر آقا رو بسازیم💪
✔️و در آخر...
📍بعد از خودسازی و آماده سازی جامعه #مهدوی باید امام زمان
رو به دنیا معرفی کنیم🌎
🖇یکی از راه هاش همین معرفی #اربعین و #امام_حسین هست 🚩
چون که ایشون قراره خودشون
رو با امام حسین معرفی کنن😍
💎رفقا!!
اگه پایه کار مهدوی هستین بدونین
خیلی وقت نداریما...⏳
قبلا گفته بودیم هر چی بگذره اوضاع بدتر میشه...😥
🎀اگه تا حالا شروع نکرده بودی، باید از همین امروز شروع کنی💪🏻
🔆اول 👈خودسازی👤
🔆دوم👈تشکیل جامعه مهدوی 👥
🔆و سوم👈آمادگی جهانی برای ظهور 💪
🔥@Ba_velayat_tashahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ استاد #رائفی_پور
👌🏻«فلسفه اربعین»
♥️https://eitaa.com/joinchat/1495466029C0709af3e13
『آیندهســاز🌱』
🌹🌸🌹 🌸🌹 🌹 #رمان_از_جهنم_تا_بهشت #قسمت_چهل_و_یک صداای زنگ در نشانگر اومدن مامان اینا بود. وای که این
🌹🌸🌹
🌸🌹
🌹
#رمان_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_چهل_و_دو
به روایت امیرحسین
…………………………………
_جونم داداش ؟
محمدجواد_ سلام . خوبی؟
_ مرسی. توخوبی؟
محمد جواد_ مگه تو دکتری؟ دهع.
_ نه په تو دکتری. حالا کارتو بگو میخوام برم. خوب بودن به تو نیمده پسره پرو.
محمدجواد_ اوا خواهر نفرمایید. ببخشید مصدع اوقاتتون شدم خواستم عرض کنم خدمتتون که….. خب…. میگفتم که….
_ جواد بگو الان کلاس شروع میشه.
محمدجواد_ دانشگاه بدون من خوش میگذره ؟
_ عالی. کارتو میگی یا قطع کنم.
محمد جواد_ خیلی خب بابا. راهیان هستی دیگه؟
_ وای معلومه که اره. از خدامه. کی؟
محمدجواد_ خیر سرت خادمیا. خجالت بکش. پنج شنبه حرکته.
_ اوه اوه استاد اومد فعلا…..
بهترین خبر برای من همین رفتن به راهیان بود ، البته اگه بابا مثله تابستون بهانه نیاره و مانع رفتنم نشه.
.
.
.تنها چیزی که میتونست خستگی ۸ ساعت کلاس پشت سر هم رو از بین ببره ، صدای سرشار از محبت مامان بود.
مامان_ کیه؟
_ بازکن مامان جان.
مامان_ خوش اومدی عزیزم.
.
.
بابا_ همین که گفتم نه نه نه. اونجا امنیت نداره
_ ممنون که منو بچه ۵ ساله فرض کردید پدر جان. سوریه رو میگید نه یه چیزی. ولی پدر من اینجا که دیگه تو کشور خودمونه . بچه که نیستم. تابستون گفتید گرمه میری حالت بد میشه دقیقا دلیلی که برای یه بچه ۳٫ ۴ ساله نهایتا قانع کنندس. الانم میگید امنیت نداره.
بابا_ کی؟
_ نوکرتونم به خدا. پنجشنبه
بابا_ خیلی خب. من که حریف تو نمیشم.
_ پس با اجازتون من برم خبر بدم که میرم.
با ذوق دوییدم سمت اتاق.
شماره محمد جواد رو گرفتم ، بعد از ۳ تا بوق برداشت.
_ سلام محمد. ببین من میام بلاخره بابا راضی شد. فقط ساعت و روزشو اینارو بگو. راستی لازم نیست بیام برای هماهنگی. به قول تو خیر سرم خادمم. راستی خاک توسرت که زودتر به من نگفتی. بیچاره کسی که قراره زن تو بشه. همه کارات سربه زنگاس .
اون طرف خط_ سلام مادر. نفس بکش. من مادر محمد جوادم. واقعا هم بیچاره زنش
_???ای وای سلام حاج خانوم. شرمنده من فکر فکر کردم که… چیزه…. یعنی….
حاج خانوم _ اشکال نداره مادر. محمد جواد خواب بود من گوشیشو برداشتم.
_ بازم شرمنده. ببخشید بدموقع مزاحم شدم. یاعلی
حاج خانوم _ دشمنت شرمنده. علی یارت مادر. وای ابروم رفت ???.خب شد نخندیدم ضایع بشم.
.
.
.
_ جواد به خدا یه بار دیگه کله سحر زنگ بزنی به منا میکشمت..
محمدجواد _ که خاک تو سرم اره ؟ بیچاره زنم اره؟?
_ عه. راستی یکی طلبم. ابروم رفت.
محمدجواد_ مگه داشتی؟
_ نه په تو داشتی؟
محمدجواد_شنیدم که اومدنی شدی.
_ اره بابا اجازه رو صادر کرد.
محمدجواد_ خب پس پاشو بیا مسجد که حاج آقا حسابی کارت داره.
_ الان مسجدی؟
محمدجواد_ بله. مجبورم جور نیومدنای تورو هم بکشم.
_ کله سحر مسجد چیکار میکنی؟
محمدجواد_ تو شهر ما ساعت ۱۰ کله سحر نیست . شهر شما رو نمیدونم.
_ خب حالا. باش. من ۱۱ اونجام
محمدجواد_ خسته نشی یه وقت
_ نگران نباش. خدانگهدار مزاحم نشو
محمدجواد_ روتو برم هی. خداحافظت.
خدایا این دوست خل منو شفا نده خواهشا ?.
مامان_ امیرحسین. نمیخوای پاشی؟
_ بیدارم مامان.
مامان_ خب بیا صبحانه.
_ مامان نمیخورم مرسی باید برم مسجد.
.
.
.
_ سلام حاج آقا
حاج آقا _ علیک سلام. یه وقت نیای مسجدا بابا جان.
_ اوخ. ببخشید. یه مقدار درگیر دانشگاه بودم.
حاج آقا _ بله از محمد جواد جویای احوالت هستم. راهیان نور میای دیگه؟
_ بله حاج آقا.
حاج آقا _ خب شما مسئول اتوبوسایی . چک کردن اعضا و اینا. حدود ۷٫۸ تا اتوبوس میشه با حسینیه ها و بچه های موسسه.
_ بله چشم حاج آقا. پارسال هم مسئول اتوبوسا بودم. خیالتون راحت. فقط لیستا رو ….
حاج آقا _ همون روز حرکت میدم که ثابت شده باشن دیگه.
_ پس فردا حرکته دیگه؟
حاج آقا _ بله.
#ادامه_دارد...
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🌹
🌸🌹
🌹🌸🌹
@Ba_velayat_tashahadat
7.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خودتُ تغییر بده، عالم برات تغییر پیدا مےکنہ^^!
_استادپناهیان🌱
🔥 @Ba_velayat_tashahadat
『آیندهســاز🌱』
#صبر_و_آرامش😄✌️🏿
.
روزهفتم↯
.
چقدردرروایتداردكهائمهاطهارفرمودند :
.
«الدُّنْيَا سِجْنُ الْمُؤْمِنِ وَ جَنَّةُ الْكَافِر»
.
[منلايحضرهالفقيه، ج۴، ص۳۶۲]
.
یعنیدنیازندانمومنوبهشتکافراست
دنیاچيست؟زنداناست
درزندانکهخوشینیست
.
منوشما،الآندرزنداندنياهستیم؛پستوقعنداشتهباش
.
آنمراتبعالیهرابگذاربراےعالمبرزخو قیامتوبهشت
اینجاچهارروزاستكهمیگذرد
.
یککاریبکنیمکهخداازماراضیباشدامام زمان﴿؏﴾ازماراضیباشد؛همینبسیارعالیاست
.
توقعاتخودرابالانبروقتیتوقعاتخودرا بالابردی،خداممکناستتوقعاتخودشرا ازتوبالاببرد
.
توكهچیزهاےبزرگمیخواهیچهکارهای بزرگےکردهای؟
.
چهعباداتفوقالعادهایکردهای؟
.
چهاطاعتفوقالعادهایکردهایکهاينها
رامیخواهی؟
.
ناصریچهجوابيبدهد؟
👤 آيت الله ناصری
🔥 @Ba_velayat_tashahadat