7.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارزش یک آه ..😍😌
💌«#استادپناهیان»
@Ba_velayat_tashahadat☔️
#چمثلچـادر♥️
دخٺــرم شہـداےمـدافعحـرم را
الگو بگیـر و
مهمٺریݩ شادےآنہا
عفـٺ و #حجـاب اسٺ .
📚 یادداشت شهید #حاجقاسمسلیمانی
@Ba_velayat_tashahadat
آقـا امامـ محمـد باقـر(ع)مےفرماینـد°↓
هـرڪسے بـراے خواستگارے وارد خانـہ شما شـد و شـما از دیـانتـ و امـانتـ دارے او راضے بودیـد، دخـترتـان را بہ ازدواج او درآورید، ڪہ اگـر چنین نڪنید موجب فتنہ و فـساد بزرگے در زمین مےشود😲
خـانـواده هـا و جـونـا یڪمـ درباره ازدواجـ تحقیقـ ڪنید🤔
یڪمے از احادیثـ رو درباره ازدواجـ بخونیـد و جدے بگیرید😌
جوونـا براے عاقبتـ بخیرے توے قنوتـ نمازاتونـ بخونیـد😃↓
°←اللـہمـ صـلے عـلے محـمّـد و آلـ محـمّـد و اخـتمـ لے بخَـیر→°
#سالروز ازدواج امام علی(ع)و حضرت فاطمه(س)😍
@Ba_velayat_tashahadat
📘در این فصــل آقا به مواردزیر اشاره میکننـــــ(:
۱. #روشنــفکرے در ایران،
#بیــــمار، #وابــسته و #بےایـــمان متولد شد😰😪
۲. روشنفکر از #غــــرب برگشته
برای فرهنگِ #ایرانےاسـلامیِ خود
هیــــچ ارزشی قائل نبود😴😣
@Ba_velayat_tashahadat🌱
۳. برخی روشنفکران بجای مبــارزه با #استـــبداد،
با دینـــ و #عــقاید مردم مبارزه میکردن!📛😒
۴. علتِ انـحرافِ #مشــروطہ بیشتر بخاطر روشنفکرانِ وابـستہ به #انـــگلیس بود!🤧
@Ba_velayat_tashahadat🌱
میگفت:
ازسوریہڪہتماسگرفتم
چطورۍبگم دوستتدارم؟(:
بہحمیـدگفتم:
پشتگوشےبہجاۍ
#دوستتدارم
بگو [یادتباشهـ]
منمنظورترومیفهمم✨❤️
#شهید_حمید_سیاهکالی🥀
#روزِعشـــق 😍
@Ba_velayat_tashahadat🍃
گوشی #محسن که زنگ می خورد، با دیدن شماره حرم خوشحال میشد اکثر تلاوتهاش هدیه به امام هشتم علیه السلام بود تلاوت و اذان صبحهای چهارشنبه حرم مال محسن بود خودش این روز و ساعت را انتخاب کرده بود و به خودش می بالید که روز زیارتی امام، خادم حضرت شده....😍
سه شنبه شب ها ساعت یک می رسید خونه آن روزها سربازیش، دانشگاهش، تلاوت ها و تدریس هایش حسابی رمق محسن رو می گرفت😞 سه شنبه شب ها اما نشاط و نیروی دیگری می گرفت مامان تا اون وقت شب بیدار می موند تا محسن رو نمی دید چشمش روی هم نمی رفت☝️ همان طور که بساط شام رو پهن می کرد بهش می گفت: از ساعت شش صبح می دوی تا ساعت یک نصفه شب ساعت دو و نیم هم که می ری حرم آخه تو خواب و استراحت لازم نداری؟! اقلا تلاوت صبح چهارشنبه رو بعد از ظهر چهارشنبه می انداختی...❗️
محسن با خنده می گفت: نمی دونید مامان یه روز بلند شین سحر با من بیاین حرم تا بدونید یه لذتی داره سحر از خیابون طوسی بندازی بری حرم، چهارشنبه روز آقاست من این توفیق رو با هیچی عوض نمی کنم...😊
چند دقیقه به اذان صبح، صدای تلاوت محسن از بلندگو های حرم راه خودش رو می گرفت از راسته خیابان طبرسی می گذشت و می پیچید توی کوچه جوادیه مامان می رفت توی حیاط می نشست چشمش به ستاره های سحر بود و گوشش به صدای محسن...💔
#شهید_محسن_حاجی_حسنی_کارگر🌹 #شهید_مظلوم_منا
@Ba_velayat_tashahadat