『آیندهســاز🌱』
[#نو_جوان] 🚀 روزهای آیندهساز... 🔖برنـامهریزی کنید!🌱 📘ⓙⓞⓘⓝ👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/14954660
[ #نو_جوان ]
🎯کتابخونا فرصتها
رو خوب بلدن شـکار کنن!✨
💎شکار فرصتها
⏰ آقا چندجلد کتاب قطـور
را با این روش مطالعه میکردن...😃
👌 #مثل_آقا
📕ⓙⓞⓘⓝ👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1495466029C0709af3e13
『آیندهســاز🌱』
🌹🌸🌹 🌸🌹 🌹 #رمان_از_جهنم_تا_بهشت #قسمت_سی_و_هشت چند شاخه از موهای لخت و مشکیم رو هم ریختم رو صورتم.
🌹🌸🌹
🌸🌹
🌹
#رمان_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_سی_و_نه
ساعت ۹ با صدای آلارم گوشی از خواب بیدار شدم. دوباره به زمین و زمان فحش دادم و اومدم بخوابم که جمله فاطمه یادم اومد : خب تو که این همه سوال داری چرا کلاسارو نمیای؟ میدونم داداشتو مامان بابات هم هستن برای جواب دادن ولی شاید صحبت کردن با فاطمه سادات هم کمکت کنه .
با یاداوری سوال هایی که یکی بعد از اون یکی به جونم میوفتاد و امیرعلی هم که به خاطر دانشگاه و مغازه بابا سرش این روزا حسابی شلوغ بود و دلم نمیومد که اذیتش کنم سریع از جام بلند شدم.
.
_ الو سلام فاطمه ، من سر خیابونتونم با امیرعلی اومدم دم در وایمیستیم بیا میرسونتمون.
فاطمه_ سلام. اممم نه نمیخواد میریم دیگه همین یه کوچه فاصله داره .
_ پاشو بیا بینم دهع خدافظ
از لفظ خدافظ ناخداگاهم خودمم تعجب کردم چه برسه به امیرعلی و فاطمه. منو چه به خدافظ گفتن ؟ منی که بای از دهنم نمیوفتاد.
برگشتم سمت امیرعلی که ببینم عکس العملش چیه که دیدم با لبخند داره نگاهم میکنه یه لبخند به روش زدم و گفتم برو دم خونشون.
همزمان با رسیدن ما ؛ در خونشون باز شد و فاطمه اومد بیرون.
در عقب رو بازکرد و نشست. بعد اروم و با لحنی که خجالت توش موج میزد گفت سلام .
امیرعلی هم محجوبانه لبخند زد و جوابش رو داد اما کوچیک ترین نگاهی به فاطمه نکرد.
.
.
دم موسسه پیاده شدیم . از امیرعلی خداحافظی کردیم و رفتیم داخل. موسسه تشنه دیدار که برای کلاسای معارف بود و وابسته به مسجد کنارش. همون مسجدی که باهاش رفتیم امامزاده داوود. رفتار خوب فاطمه سادات ( معلم فاطمه اینا) و بقیه دوستاش فوق العاده برای من جذاب بود و باعث شد منی که از بسیج متنفر بودم پا بزارم تو موسسه ای که وابسته به مسجد و بسیج بود و فقط هم برای اموزش های مذهبی . همه میگفتن خیلی تغییر کردی ولی خودم نمیخواستم قبول کنم. من فقط حس میکردم دارم روز به روز تکمیل میشم فقط همین.
کلاسای معارف طبقه دوم بود. بیخیال آسانسور از پله ها رفتیم بالا. سمت راست یه در چوبی بود فاطمه کفشاسو دراورد و در زد و داخل شدم منم به تبعیت از فاطمه دنبالش راه افتادم..با اینکه صندلی بود ولی بچه ها و فاطمه سادات خیلی صمیمانه دور هم نشسته بودن رو زمین. با دیدن ما برای سلام و احوال پرسی و ادای احترام بلند شد و موقع نشستن هم جوری نشستن که من و فاطمه هم جا داشته باشیم و من عاشق این صمیمیتشون بودم.
فاطمه سادات شروع کرد به حرف زدن در مورد امام زمان ، خیلی چیزی در موردش نمیدونستم و حرفاشون برام گنگ بود ولی از همون اول با اوردن اسمش حالم عوض شد……
#ادامه_دارد...
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🌹
🌸🌹
🌹🌸🌹
@Ba_velayat_tashahadat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ټٰایـمِـ⏰ــ #اښټـــــوري🖤
#مادر🥀
•اَلْحَمدُاللهڪہمٰادرمے....📿🧿
💜•| @BA_VelayaT_TashahadaT
『آیندهســاز🌱』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#صبر_و_آرامش🙂✌️🏿
.
روزسوم↯
.
✌️🏻کسیکهشناکردنبلداست
میداندکهآباوراپاییننمیکشد،
اماکسیکهباشناآشنانیست،
فکرمیکندآباوراپایینمیکشدوغرق میکند،
برایهمینبیهودهدستوپامیزند
وغرقمےشود
.
💦 بهتراستبدانیم
اینافکارماستکهمارا غرقمیکند،
وگرنهزندگیعمقزیادیندارد...
.
👤شهرامشریفپیران
.
🌿امام صادق علیهالسلام :
.
✨بدانیدکههرگزبندهایازبندگانخدا،مؤمن نخواهدشد،مگراینکهبهآنچهخدابرای اوویادرحقاوکرده، خوشایندشباشدیانباشد،راضیباشد، البتهخداوندهرگزدرحقکسیکهصبر مےکندوازاوخشنودباشد،جزآنچهرا کهسزاوار[خداوندی]اوستانجامنمیدهدواینبرایاوازآنچهمےپسندد ونمےپسنددبهتراست👌🏻
.
#حدیث [الکافی، ج۸، ص۸]
🔥ⓙⓞⓘⓝ👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1495466029C0709af3e13
چھ ذوقىمىكندانگشترمهربارمىبيند
عقيقىكھبرآننام #تو راكَندم؛بغلكرده
-حامدعسکری
#یازهراسلاماللهعلیها
•🥀•
@BA_VelayaT_TashahadaT
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استورے🌱
{شرمندهامــبیبی💔😔}
@Ba_velayat_tashahadat
[•°🌱📱°•]
#تلنگر
@تکاورانِجنگِنرم
مراقب خود باشید!
در این فضاۍ بے در و پیکر 📱مجازۍ!
در جبهہ اگر روۍ مین میرفتے!
جانباز مےشدۍ و سربلند!
اما! اگر تن بہ مین هاۍ این وادۍ دهے،؛ معلوم نیست،
بہ نا_کجا_آباد ها خواهے رسید..!
اینجا فقط باید؛ ❤️دل بہ 🇮🇷شهدا داد...
علےاکبر هاۍ امام خمینے و امام خامنهاۍ تخریبچے هاۍ قابلے هستند...🦋✨
🌱|@Ba_velayat_tashahadat
47.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ | سفره ی عشق
🎙بامداحی: حاج مهدی رسولی
ویژه ایام #شهادت_حضرت_زهرا (سلاماللهعلیها)🏴
🖋شاعر: حاج محسن عربخالقی
@Ba_velayat_tashahadat
#آرامش_الهی
🌼🍃خـدایـا
به تـو پنـاه میبرم از اینکه هنگامی ڪه گنج توجه و یـاد تـو در نـزد مـن است،
به متاع ناچیز و پست دیگری
ڪه غیر توست توجـه نمایم
🌼🍃نـور قلبـم
ای خـدای مهـربانـم مـرا یـاری ده
تحملـم را افـزون
قـولـم را صـدق
قلبـم را پـاک گـردان
الهـی تـو یگانهٔ منـی، پنـاهـم بـاش...
ما را جز در برابر عظمت خودت محتاج نخواه و کارِ ما را به بنـدگانت مینداز
✨شبتون در پناه الهی✨
@Ba_velayat_tashahadat
『آیندهســاز🌱』
[ #نو_جوان ] 🎯کتابخونا فرصتها رو خوب بلدن شـکار کنن!✨ 💎شکار فرصتها ⏰ آقا چندجلد کتاب قطـور را
[ #نو_جوان ]
🔥گناهایی که در دسترسه
برات بنویس روی کاغـذ😬📝
گناه نکردن
بشه عادتت...!!💦💙
📘ⓙⓞⓘⓝ👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/1495466029C0709af3e13
🌹🌸🌹
🌸🌹
🌹
#رمان_از_جهنم_تا_بهشت
#قسمت_چهل
#بخش_اول
۶جلسه از کلاسا گذشته بود و من جواب خیلی از سوالام رو گرفته بودم. .
.
رو تخت فاطمه نشسته بودم و با ناخنام بازی میکردم. فاطمه_خب من حاضرم بریم؟
پالتوم رو برداشتم ، شالم رو جلو کشیدم و رو به فاطمه گفتم: بریم. .
.
با اینکه تازه اواسط دی بود هوا حسابی سرد بود و پالتو نازک من کفایت نمیکرد. تو دلم به خودم فحش میدادم که چرا پیشنهاد دادم پیاده بریم . وقتی رسیدیم دم موسسه دوییدم تو بدون اینکه منتظر فاطمه باشم از پله ها رفتم بالا. در زدم و بدون سلام علیک دوییدم سمت شوفاژ. بعد از اینکه گرم شدم تازه متوجه بچه ها شدم برگشتم سمتشون دیدم دارن بهم میخندن. خدا رو شکر فاطمه سادات نبود و آبروم پیش اون نرفت.
_ چیه خب ؟ سردم بود.
با اومدن فاطمه سادات بچه ها دست از خندیدن به من برداشتن و رفتن برای سلام و علیک منم به تبعیت از بقیه رفتم جلو. .
.
فاطمه سادات_ خب بچه ها اگه کسی سوال داره بپرسه. امروزو میخوایم سوالا رو جواب بدیم.
منم که منتظر فرصت سریع گفتم _ من من
فاطمه سادات _ بگو عزیزم
_ مگه نمیگید نماز آدم رو از گناه دور میکنه؟ پس چرا این همه ادم نماز میخونن گناه هم میکنن؟ چرا هیچ تاثیری نداره؟
فاطمه سادات _خیلی سوال خوبیه.
بچه ها مشکل ما اینه که نمازامون نماز نیست ، نمازی که شده پانتومیم برای پیدا کردن وسیله ها، نمازی که فرصتی برای ایده های بکر و تصمیم گیری هاس. نمازی که گمشده هامونو توش پیدا میکنیم ، به نظرتون اینا نمازه؟ نمازمون اگه نماز بود میشد مصداق عن الفحشا و المنکر. میشد کیمیا و مس وجودمون رو طلا میکرد ، میشد عشق، دوا، آرامش……
تو نماز فکرمون پیش همه هست غیر از خدا ، تازه خوندش هم که ماشالا. ده دقیقه مونده قضا بشه تازه یادمون میوفته باید نماز بخونیم بعدشم اگه سرعتی که تو نماز داریم رو تو مسابقه دو داشته باشیم تو مسابقات جهانی مدال طلا میگیریم . آره قوربونت برم نماز میخونیم ولی نماز داریم تا نماز ….. طبق همیشه حرفاش منطقی بود و منم تصمیمی که برای گرفتنش دو دل بودم رو قطعی کردم.
بعد از کلاس خاله مرضیه زنگ زد و گفت که شب اونجا دعوتیم و من و فاطمه هم از کلاس بریم خونشون .
فاطمه _ زنگ بزنم بابا بیاد دنبالمون ؟ ?
_ نه. نخند عه. میریم خودمون.
فاطمه_ دوباره منو جا نذاری وسط کوچه بدویی تو خونه. ?
_ نه بیا بریم ?
فاطمه_پس زود بریم تا هوا تاریک نشده.
_ فاطمه
فاطمه_ جونم؟
_من تصمیمو گرفتم. میخوام نماز بخونم…
فاطمه با ذوق دستاشو زد به هم و گفت _ این عالیه.
لبخندی به روش زدم ولی تو دلم نگران بودم ، نگران این که نتونم نماز واقعی بخونم ، نتونم نمازی بخونم که خدا ازش راضی بشه ، که نمازم بشه مسخره بازی.
کل راه تا خونه با سکوت طی شد وقتی رسیدیم هوا یکم تاریک شده بود زنگ در رو زدیم و وارد شدیم. خاله مرضیه اومد به استقبالمون و بعد از این که مهمون آغوش پرمهرش شدیم گفت _ بدویید که کلی کار داریم.
.
.#ادامه_دارد...
✨💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖✨
🌹
🌸🌹
🌹🌸🌹
@Ba_velayat_tashahadat
🌻سلام، روزبخیر🖐🏼
📆 امــروز!!
نهم دی
♨️ روزی که در تاریخ به اسم
روز بصیرت و میثاق امت با
ولایت نامگذاری شده!
🧐اما چرا!؟
💨احتمالا سن من و شما اقتضا نمی کنه که سال 88 و هشت ماه غبارآلود ایران رو به یاد بیاریم/:
ولی...
📌اگه شما هم مثل من مشتاقین که بدونین چرا این روز در تاریخ موندگار شده😊
و چرا بهش میگن حماسه نه دی🇮🇷
می تونید با ورود به این لینک خلاصه طوری از شرح ماجرا رو بخونین =)👇🏻👇🏻
https://nojavan.khamenei.ir/showContent?text&ctyu=15925
📌پ.ن:زمانی که در این خاک،
دو دو تا چهار تا نمی شود🤓💪🏻
#نهم_دي #بصیرت
•💚• ↷ #ʝøɪɴ ↯
https://eitaa.com/joinchat/1495466029C0709af3e13