4_5825754869348176479.mp3
7.76M
#New
انگاری دستِ توعہ
نصفِ دیگَم..:)💛🌻
ҽιƚαα. ƈσɱ. Ⴆαʋαɳ
شادمانـےکہدرسنگدلـےچـوندیوار
بازهـمپنجرھایدردلسیمانـےماست..
ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ
گودےِزیرچشمـٰامبخاطرفقـرآهـننیست..!
اونگـودے ،
حکایتاشکایـیبودھکہهـرشب
بخاطرتـوزیرچشمامدفـنشدن🥀'
• رویـارضائـی
خندھهـایم، دردداردجـٰانمن...
حـالاببین
بـےتـوبـودنهرشـبانگہخـۅنبہجـٰانممیکند!(:
• رویـارضائـی
ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ
تنھـٰایی،
شاخہیدرختیستپشـتِپنجرھاَم
گاهیلبـاسِبـرگمیپوشد
گاهیلبـاسِبـرف...
اما...
همیشہهست🚶🏻♂'
𝙴𝚊𝚝𝚊𝚊.𝚌𝚘𝚖.𝙱𝚊𝚟𝚊𝚊𝚗
⸤♥️̶̶ⷮ ⷩ ̶ⷷ𖡬𝀗𝄄بـاوان⸣
دست کشیدم رو چشماش و زمزمه کردم:
رنگ چشمات بارون رو به یادم میاره!
خندید و خودشم دست کشید رو چشماش
و گفتش : بارون مگه رنگ داره جانم؟
دست زدم زیر چونه و حواسمو غرق کردم
تو قرنیهِ چشماش:
نه نداره ، اما حس داره!
چشمات حس بارون رو داره؛
نگاشون که میکنم هم آروم میگیرم
هم دلم آشوب میشه ..
آروم میگیرم از بودنشون و آشوب میشم
از این همه آرامشی که اگه نباشی دیگه
هیچوقت نمیاد تو زندگیم؛
چشمات مثل بارون، یه حال
بدِ خوبو میریزه تو وجودم . . !♥️🔒-
[- امروز یه پیرمرد پیرزنی
رو صندلی کنار پارک نشسته بودن که
یهو پیرمرده برگشت به زنش گفت:
قربون خدایی برم که تورو آفرید!
نمیدونم پیرزنه اون لحظه چه حسی
داشت ولی حقیقتا قربون صدقه
به این قشنگی ندیده بودم!!
و دلم از این عشقا خواست( : "]
💌ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ
ــ('♥️•ــ ـــ
درزندگـےچیزهایـےهستندڪہ
باوجودشـٰانحسخوبمیگیریم . .
مثلاستشمــٰامڪردنبوینوازد
یازیربـارانبودنو . .
حـالخوببـٰارانوبـوینم
مثلقدمزدنرویبرگهـایخشڪ
مثلخـوردنسیبزمینـےهایسـرخشده
مثلخوردنشیرمـوزهـٰایمـادرم(:
مثللمسگلبرگهـایلطیفرزسـرخ
وتوسرشـٰارازتمـاماینهایـے!
وتوبـابودنت؛
تمـٰامحسهایخوبدنیـارابرایم
باخودت هدیہمیآورینعمتالهـے(:
☁️ . .
کسی چه میداند
شاید سالها بعد وقتی در جلسه چند نفری
نشستهای و با صدای مردانهات مغرورانه صحبت
میکنی ، ناخودآگاه یاد من میافتی و زیر لب
زمزمه میکنی که او الآن کجاست ؟!
برای دقایقی چشمانت را میبندی تا شاید مسلط
شوی و خاطرم از ذهنت پاك شود ، همکارت
از تو میپرسد چیشده حالت خوبه ؟
سرت را بلند میکنی و خودکار در دستت را به
کف دستت میفشاری و میگویی : من خوبم ،
اما کسی چه میداند که از درون آشفتهای !
جلسه را ترك میکنی و با قدمهای بلند خود را
به هوای آزاد بیرون میرسانی ؛ آن روز میفهمی
که فقط تظاهر میکنی که خوشبختی ، آن روز
متوجه دوست داشتنت میشوی که سالها
بخاطر غرورت سرکوبش کردی ، آن روز میفهمی
اگر چه به هر چه خواستی رسیدی اما جای خالی
من همهای داشتههایت را در برگرفته ، آری
کسی چه میداند ؟
شاید آن روز من خوشبختترین خانم خانه
مردیام که مردش بر روی صندلی کناری تو
نشسته و تو بیخبر از این موضوع هنوز هم
گمان میکنی که تو را دوست دارم !💜🚶🏻♀
#نادیا_خورشیدی
- 𝙴𝚊𝚝𝚊𝚊.𝚌𝚘𝚖.𝙱𝚊𝚟𝚊𝚊𝚗 !
میشه کم نیاری ؟
قراره از دور هم که شده
فقط به تو تکیه کنم : ) !
#رویا_رضایی
➜ ҽιƚαα. ƈσɱ. Ⴆαʋαɳ .
پیر میشی ، زیبا و دلبر با موهات سفيد !
یك غروب جمعه که دلت گرفته ، برای نوهات
داستان دیوانگیهای مرا تعریف میکنی ،
نوهات باور نخواهد کرد و فکر میکند تو فقط
داری برایش قصه تعریف میکنی ؛ دلت میشکند ،
به من فکر میکنی ، صورتم یادت نمیآید ،
حرفهام ، صدام ؛ فقط به یاد میآوری که روزی ،
جایی مردی را نخواستی که دنیا را بی تو نمیخواست :')
~ 𝙴𝚊𝚝𝚊𝚊.𝚌𝚘𝚖.𝙱𝚊𝚟𝚊𝚊𝚗 !
〘🦥✨〙
من پنج تا حیوون درون دارم: کوالا تنبل، ماهی کم حافظه، پاندای همیشه خسته، پنگوین بی حوصله و جغد شب زنده دار.
- 𝕖𝕚𝕥𝕒𝕒.𝕔𝕠𝕞.𝕓𝕒𝕧𝕒𝕟 !
مثلاً بغلم کنی و کنار گوشم آهسته بگویی :
بیخیالِ تقویمها ناز خاتونم !
دامن گلدارت را که بپوشی ، بهار میشود ؛
روسریِ آبیت را که سر کنی ، بهارتر !
مثلاً سر روی شانهات بگذارم و با ناز بگویم :
فروردین و مهر و اسفندش چه فرقی دارد
وقتی بهار آغوش شماست آقا !
اصلاً به رفت و آمدِ این فصلها اعتباری نیست ،
بهار خودِ خودِ شمایی حضرت دلبر !
مثلاً یك عمر بهارم باشی
مثلاً چهار فصل بهارت باشم !☕️🌿
#طاهره_اباذری_هریس
𝓮𝓲𝓽𝓪𝓪.𝓬𝓸𝓶.𝓫𝓪𝓿𝓪𝓷
+🌞↓
با تو خورشیدم
و این حال و هوایم دگر است
صبح امید طلوع و
شب من چون سحر است !
💌ᴇɪᴛᴀᴀ.ᴄᴏᴍ.ʙᴀᴀᴠᴀɴ
.
قَريبٌ مِنالقَلب
ولوبينناألفبَلد:
"بهقلبــــ♥️ــمنَزدیکیحَتیاگَربِینمان
هِزارشهرفاصلهباشد🌸✨"
.