eitaa logo
"باغِچــاي🍃"
3.9هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
177 ویدیو
0 فایل
♥️عشق رازیست که تنها به خدا باید گفت چه سخن ها که خدا با من تنها دارد:)))!
مشاهده در ایتا
دانلود
صلی الله علیک یا صاحب الزمان 🌹
گفتم آباد توان ساخت دلم را گفتا ‌حُسن این خانه همین است که ویران مانَد! فروغی بسطامی.
گویند که هر چیز به هنگام بُود خوش ای عشق ! چه چیزی که خوشی در همه هنگام؟ 🌱
اگر‌ مردم می‌دانستند که در قبرها ‌چه می‌گذرد ، حتی یک گناه هم نمی‌کردند . [ نامه ۳۱ نهج البلاغه ] 🤍🌱
آن قدر از مرگ می ترسیم که همیشه سعی می کنیم از تقصیرات اموات بگذریم، انگار پیشاپیش می خواهیم وقتی نوبت خودمان شد از تقصیرات ما هم بگذرند..!
بی‌مرافعه؟! چرا بی‌مرافعه؟! دو کوزه‌یِ بی‌جان را هم اگر یک عمر کنارِ هم بگذاری، گاهی سرهایشان به هم می‌خورد و درد می‌گیرد . . . مهم این است که هیچ سَری نشکند و لب پَر نشود.🌱 - یک عاشقانه‌ی آرام
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست !
با عشق اوست هرکه به جایی رسیده است خیلی حسین زحمت ما را کشیده است.
کُشتند عابدانِ زَر آیین تو را حسین با نام شرع و مصلحت و دین تو را حسین 🌱
انسان‌هر راهی‌ را‌ بدون تقید و پایبندی به دستورات قرآن و روایات برود،روز به روز تَنزّل می کند . . - .
قمر از فلک درافتد چو نقاب برگشایی -
‌تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش ، دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست . .! من در پی خویشم، به تو بر میخورم اما ، آن سان شده ام گم که به من دسترسی نیست . . - هوشنگ ابتهاج
مریض، مصلحتِ خویش را نمی‌داند به تلخ و شورِ طبیبِ زمانه، قانع باش!
مگذار که عشق، به عادت دوست داشتن تبدیل شود! مگذار که حتی آب دادن گل های باغچه، به عادت آب دادن گل های باغچه تبدیل شود! عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست، پیوسته نو کردن خواستنیی‌ست که خود ، پیوسته خواهان نو شدن است و دگرگون شدن. تازگی، ذات عشق است، و طراوت، بافت عشق. چگونه می‌شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق همچنان عشق بماند؟ 📚یک عاشقانه آرام
کلمات هميشه اين قدرت را ندارند که آدمهاي خيلی خوشحال يا خيلی غمناک را راضی کنند، زيرا حد نهایی بيان خوشحالی یا غمِ زياد ، سکوت است! 
اساسا روح که بزرگ شد تن به زحمت می‌افتد، و روح که کوچک شد تن آسایش پیدا می‌کند. +‌برشی‌از‌کتاب‌حماسه‌حسینی
قمر از فلک درافتد چو نقاب برگشایی -
این سر که به دست غم هجر تو سپردیم در پای غمت هدیه‌ی ناقابل ما بود
دردم بجان رسید و طبیبم پدید نیست دارو فروشِ خسته دلان را دکان کجاست. -
حیف بوَد مردن بی عاشقی تا نفَسی داری و نفْسی بکوش