[ امنیت اتفاقی نیست گاهی با دادن یک رای رقم می خورد گاهی با دادن یک دست ... ] #انتخابات #انتخابات_1400 @Balosh ‌°•♥🇮🇷

«‴خیــــــــــالـــــ » گمانم خیال عجیب ترین کلمه اۍباشد که بشر خلق کردھ است ... گمان نکنم کسۍ در این کرھ خاکۍ باشد کہ بارها با خیال نخندیدھ باشد و گریہ نکردھ باشد. خیال آدم را تا جاهایێ میۍبرد کہ هرگز انسان یاراۍ رسیدن به آن را ندارد ... زندگێ در کنار یارۍ کہ قسمت تو نیست .. رفتن کنار کسۍ کہ دیگر او را هرگز نخواهۍ دید رفتن بہ روزهایێ کہ در آن ها از عمق وجود خندیدۍ و یا گریہ کردۍ و باز خندیدن و گریہ کردن با همان خیال ها ... « نمۍ دانم اما این روزها بسیار تو را خیال کردھ ام ، اشڪ ریختہ ام و خندیدھ ام .. » #حسین_آقایی @Balosh °•‌♥

شب‌رسیدوخبرازآمدنَت‌نیست‌که‌نیست! عاشقی از سرَت افتاده...؟خدا می‌داند... #الهه‌_سلطانی #شبتون_آروم 🌜 @Balosh °•♥

راۍ ندادن خودش یه انتخابہ ... #قسمت_اول #مشارکت_حداکثري #انتخابات @Balosh °•♥🇮🇷

خبر آمد خبرۍ در راھ است .. #مرحوم_آغاسی #پیشنهادۍ☘ | اللھّٰم عَجِلِ الوَلیڪِ الفَرَجْ | @Balosh °•‌‌♥

کاش خیالت هرشب بامن نبود این پریشان حالی و دیوانگی بامن نبود ... #شبتون_آروم🌜 @Balosh °♥

دلم ڪہ میگیرد ، حرف هایم پرندھ می شوند و پرواز آخرین پناھ ، برای رهایی از |سکوت|مدام است... #بالوش @Balosh °•♥

بی تو هر شب منم و گوشه تنهایی خویش پای در دامـن غـم سر به گریبان ملال.. #هلالی_جغتایب #شبتون_آروم🌜 @Balosh °°•♥

و اِنۍ أحبك أکثر اتساعاَ من السماء .. و من وسیعتر از |آسمان| دوست دارم ..! #بالوش @Balosh °•♥

همه شب با دل دیوانه خود در حرفم... چه کنم ، جز دل خود نامه بری نیست مرا! #صائب_تبریزی #شبتون_آروم🌜 @Balosh °•♥

| یا نور المُسَتوحِشین فۍ الظٌݪُمْ اۍ نور وحشت زدگان در تاریڪۍ ها | ‌«یا نور یا قدوس یا نور یا قدوس سرتا قدم دردم عمـری گنه‌ کردم ... » #بہ_وقت_عاشقۍ ⁰⁴:⁰¹🌱 #فرازی_از_دعای_کمیل #میرزا_محمدی #پیشنهادۍ☘ @Balosh °•♥

ضجه ها می‌زند از داغ جگر سوز فراق در و ديوار غم آلود جماران بى تو... #چهاردهم_خرداد #امام_خمینی_ره @Balosh °•♥

و|اَسْمِعْ|نِدائی اِذا نادَیْتڪَ و صدایم را ‌|بشنو|.. گاهۍ ك صدایت میڪنم ... #بالوش @Balosh °•♥

|آدمۍ|است دیگر .. یڪ روزحوصلہ‌ی هیچ چیز را ندارد .. دوست دارد بردارد خودش را بریزد دور ... #بالوش @Balosh °•♥

دم غروب ، میان حضور خستہ اشیاء نگاھ منتظرۍ حجم وقت را مۍ دید . و روۍ میز ، هیاهوۍ چند میوھ‌ۍ نوبر بہ سمت مبھم ادراڪ مرگ جارۍ بود ..! و بوۍ باغچہ را، باد، روی فرش فراغت نثار حاشیہ‌ۍ صاف زندگۍ مۍ ڪرد ... #سهراب_سپهری @Balosh °•♥

کارِ مَن از شَب نَخوابی‌ها گُذَشت مَرگِ مَن خوابَست، بیدارش کُنید ... #شبتون_آروم🌜 @Balosh °•♥

بی تو هر شب منم و گوشه تنهایی خویش پای در دامـن غـم سر به گریبان ملال.. #هلالی_جغتایب #شبتون_آروم🌜 @Balosh °°•♥

دلم براۍ کودکۍ هایم سخت تنگ شدھ آن روزاهایۍ ك دست مادرم را تنگ در دست میگرفتم و از خیابان عبور میکردم ... براۍ زمانۍ ك با اشڪ حلقہ شدھ در چشمانم بہ چشمان پدرم خیرھ میشدم تا برایم بستنۍ بخرد .. براۍ هیجان و ذوق رفتن به شهربازۍ ،براۍ نگاھ کردن به فیلمهاۍ پت و مت و پلنگ صورتۍ ،،،براۍ دعواهاۍ تام و جرۍ ك خوشحال از پیروزۍ مکرر جرۍ بہ بالاو پایین میپریدم ... |گاهۍ آدم دلتنگ چیزهاۍ سادھ است ..| #ف_الف #بہ_وقت_دیوانگۍ ⁰²:³¹🌱 @Balosh °•‌♥

...: جانا به نگاهی، ز جهان بی خبرم کن، دیوانه ترم کن سرگشته و شیدا، چو نسیمِ سحرم کن... #رهی_معیری #صبحتون_بخیر🌱 @Balosh °•♥

_راێ بۍ راێ _ #قسمت_دوم #انتخابات #رای_حداکثري @Balosh °•♥🇮🇷

الا یا اهل العالم .. من حسین را دوست دارم ..♥ #بہ_وقت_عاشقۍ ¹²:⁵⁶🌱 @Balosh °•♥

_راێ بۍ راێ_ #قسمت_سوم #انتخابات #رای_حداکثری @Balosh °•♥🇮🇷

لبخند اشڪ ، شادۍ و غم ؛ رنج و آرزو از ما بہ دل میگر ، همین است زندگۍ .. #فاضل_نظری @Balosh °•♥

هیچ انسانی بدون شب بخیر تا صبح بیدار نمانده اما گاهی انسان‌ها بـه یاد یک شب بخیر سالها بیداری می کشند .. #نرگس_حریری #شبتون_آروم🌜 @Balosh °•♥

"تو" نبودی روی میز صبحانه چای سرد شد نان بیات و چیزی شبیه زندگی از دهان لحظه ها افتاد ... #محمد_شیرین_زاده #صبحتون_بخیر🌱 @Balosh °•♥

درد بی درمان شنیدی؟ حال من یعنی همین! بی تو بودن، درد دارد! می زند من را زمین می زند بی تو مرا، این خاطراتت روز و شب درد پیگیر من است، صعب العلاج یعنی همین! #فریدون_مشیری @Balosh °•♥

روا بُود که گریبان ز هجر پاره کنم؟! دلم هوای "تو" کرده، بگو چه چاره کنم؟... @Balosh °•♥

خودت را بگذار جاۍ من ..! اگر مثل من عاشقت نشدۍ .. دوبارھ خودم عاشقت میشوم ... @Balosh °•♥

دگر از درد تنھایۍ ،، بہ جانم بۍ یابد دگر تلخ است ڪامم ،، شربت دیدار مۍ باید ... #شیخ_بهایی @Balosh °•♥

گاهۍ آرام از ڪوچہ خیالم میگذرۍ و تمام سنگ ریزھ هاۍ روۍ آسفالت ڪوچہ را در خیالم به سنگ و ڪلوخ تبدیل مۍ ڪنۍ ،،، ولۍ با این وجود هم ڪوچہ از عطر خنڪ و تلخ تو پرشدھ و اکسیژن هاۍ درهوا سعۍ میڪنند تورا نفس بڪشن ... تو قدم میزنۍ و من تورا روۍ دیوار روبہ‌رویم ترسیم میڪنم ،، تو قدم میزنۍ و من برگ هاۍ پاییزۍ اطرافت را جارو میڪنم ،، تو قدم میزنۍ و من گوش هایم صداۍ پاهاۍ تورا ضبط میکند ،،چشمانم نگاهت را قاب عکسۍ میڪند روۍ بزرگ ترین دیوار خیالم ... تو دورمیشوۍ و من ایستادھ‌ام ،،، تو میروۍ و من را با ڪوچہ‌اۍ پراز خودت تنھامیگذارۍ ،،، تو میروۍ و من هنوز زندھ بہ انتظار تو دراین ڪوچہ ماندھ‌ام .... @Balosh °•♥