eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.2هزار دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
5.3هزار ویدیو
26 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂همسر شهید 🍂 مسلم علاقه زیادی به قرآن داشت❤️ و هر شب پس از نماز عشاء، سوره واقعه را تلاوت می‌کرد و پس از نماز صبح زیارت عاشورا و سوره حشررا می‌خواند همچنین پس از هر نماز، آیت الکرسی، تسبیحات حضرت زهرا، سه بار سوره توحید، صلوات و آیات دو و سه سوره طلاق را حتماً تلاوت می‌کرد 😊تاکید ویژه‌ای به نماز شب داشت و اگر نماز شبش قضا می‌شد می‌گفت: شاید در روز گناهی مرتکب شده‌ام که برای نماز شب بیدار نشدم.😔 نخستین باردر مدینه و روبروی گنبد حرم حضرت رسول (ص) بحث رفتن به سوریه را مطرح کرد و جواب من را خواست؛ قبل از اینکه حرفی بزنم، گفت: گر جوابت منفی باشد، باید فردای قیامت جواب حضرت زینب (س) را بدهی.✅ من هم در جواب گفتم: رضایت دارم بروی و ان‌شاءالله صحیح و سلامت بر می‌گردی اما وی تاکید داشت که شهید می‌شود.💔 🌹شهید مدافع حرم مسلم خیزاب🌹 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
AUD-20220823-WA0048.
5.28M
لالایی شهید خیزاب برای فرزندش.....🥺🎙️ 💔 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
💕 🍃 در جلسه ی اول خواستگاری با همان شرم و حیای همیشگی ... پرسید : حوصله ی بزرگ کردن فرزند شهید را داری ؟ میتوانی همسر شهید شوی ! 🍁°|شهید مسلم خیزاب|°🍁 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
به خاطر شهادت همسرم گریه نمی کنم ولےبه خاطر وضعیت حجاب جامعه ناراحتم و گریه می کنم...😔 ⭕همسر‌شهید مدافع حرم مسلم خیزاب⭕ ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🔹آن چه پیش رو دارید، نمایی است از «شهید مسلم خیزاب» که احتمالا رفقایش، او را به مزاح در تابوت خوابانده و عکسی به یادگار برداشته اند🥺🍂 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 #روز_پانزدهم_چله ✍ ۱ شهریور ۱۴۰۱ ۲۵ محرم ۱۴۴۴ ▪️شهید مسلم خیزاب▪️ ▪️ش
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 ✍ ۲ شهریور ۱۴۰۱ ۲۶ محرم ۱۴۴۴ ▪️شهید محمد جلال ملک محمدی▪️ ▪️شهید محمد داوری▪️(سالگرد ولادت) ♡ 🍃 🍃🍃 🍃🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🖤🕊زیارت نامه ی شهدا🕊🖤 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🖇️ زندگینامه 🖇️ تاریخ تولد 🍂1363/09/23 محل تولد🍂 تهران تاریخ شهادت🍂 1396/04/12 محل شهادت🍂 بیمارستان بقیه الله تهران (محل مجروحیت: موصل عراق) وضعیت تاهل🍂متاهل با 2 فرزند محل مزار شهید🍂 تهران - بهشت زهرا (س) – قطعه 26 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🌿 تا راه افتاد پدرش از پا مجروح شد🌿 🎙️ساده و آرام بود تا دردسری نداشته باشد. امن بود تا هوای خواهر و برادرهایش را داشته باشد. وقتی به راه رفتن افتاد پدرش از پا مجروح شد تا از همان کودکی جنگ و جبهه را با درد پدر چشیده باشد. برای همین نوجوان که شد پا جای پای پدرش گذاشت تا تفریح و سرگرمی‌اش همیشه بوی خاکریز و سنگر و جبهه بدهد و خلق و خویَش هم همانطور خاکی باشد. تا وقتی وارد جمعی می شود، جو را حسابی عوض کند. از زندگی چیز زیادی نمی‌خواست که به زبان بیاورد.✨ مادرش می‌گوید تنها باری که لب به خواسته باز کرد بعد از ازدواج برادرش بود. گوشه‌ای زد که نمی‌خواهی برای من هم کاری کنی؟ از همان‌جا بود که به فکر ازدواجش افتادیم.» ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🌿 با شلوار چریکی به خواستگاری آمد🌿 عضو سپاه بود. کارهایش زیاد بود و ماموریت‌هایش زیادتر. می‌خواست کسی را داشته‌باشد که باهم رزمندگی کنند. آمنه دختر ۱۷‌ساله‌ای بود که از کودکی به واسطه شغل پدرش از همه‌چیز با خبر بود🥀. از ماموریت‌های زیاد.از دیر آمدن‌ها و زودرفتن‌ها و دوری کشیدن‌ها. آمنه همسر جلال می‌گوید:«با شلوار چریکی و پلنگی خواستگاری آمده‌بود. گفتم نکند خانواده‌ات به زور آورده‌اند. گفت من در جریان نبودم. مادرم تماس گرفت گفت بیا. گفتم حالا نمی‌شد با کت و شلوار می‌آمدید. گفت من از پایگاه بسیج آمده‌ام. آن زمان به دیوار اتاقم یک چفیه آویزان کرده بودم که عکس شهدا را روی آن زده بودم. دیوار را که دید گفت: با دیدن این چفیه خیلی دلگرم شدم💕. باهم نشستیم و حرف زدیم. گفت من دوخط قرمز دارم. ماموریت‌های من زیاد است و اینکه سوالات کاری از من نپرسید. اینکه کجا هستم و چه ساعتی می‌آیم. باور کنید اگر کمتر بدانید به نفع خودتان است. بعدها گفت روز خواستگاری تربت کربلا همراهم بود که اگر امام حسین(ع) خواست، شما را نصیب من کند. 🥹خودم هم خواب دیدم که پدر و مادرم با آقا جلال ساک سفر بستند. گفتم مامان کجا می‌ری؟ این آقا که هنوز دامادت نشده. گفت امام حسین(ع) آقا جلال را طلبیده، تو را هنوز نطلبیده. از خواب که بیدار شدم گفتم من جواب بله می‌دهم. عروسی مجللی نداشتیم. در دو خانه عروسی گرفتیم و سرخانه و زندگی‌ خودمان رفتیم.»🖇️ ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢ https://eitaa.com/BandeParvaz
🌿 برای ماه‌عسل مرا به اردوی جهادی برد🌿 🎙️جلال و آمنه ازدواج می‌کنند. آمنه می‌داند زندگی‌اش تفاوت زیادی با بقیه همسن و سال‌هایش خواهد داشت.🍂 تفاوتی که حتی در ماه‌عسل هم خودش را نشان داد:«ماه‌عسل من در اردوی‌جهادی گذشت. اول خیلی ناراحت بودم. می‌گفتم یک سفر مشهد را همه عروس و دامادها می‌روند.😢 گفت حالا شما بیا! قول می‌دهم بیشترخوش بگذرد. در این اردو خانم‌ها اولین بار بود که در اردوهای جهادی شرکت می‌کردند. باهم به قلعه گنج استان کرمان رفتیم. واقعا امکانات صفر بود. بعد اردو با همه سختی هایش روحیه‌ام حسابی تغییر کرده بود. پرسید حالا اینطوری خوب بود یا ماه‌عسل معمولی؟ گفتم آن‌قدر خوب بود که اگر از این به بعد خودت هم نخواهی بروی، من می‌روم. این شد که در طول زندگی باهم به ۷ اردوی جهادی رفتیم. ✨اردوها طوری بود که حتی ممکن بود همدیگر را تا ۱۳ روز نبینیم؛ چون هرکدام در یک روستای محروم مشغول بودیم.» ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz