پدر #شهید_نصرالله میگوید وقتی فرزندم شهید شد، خاطرم جمع بود سیدهاشم هست، ولی وقتی خبر شهادت سیدهاشم را دادند دیگر بهم ریختم و خانه نشین شدم، او مثل پسرم بود مثل سید حسن💔
#انا_على_العهد
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
این ظریف مثلا چه دوستی با سید حسن داشته که شب تشییع آوردن تو تلویزیون در موردش حرف بزنه؟؟
دوربین مخفی راه انداخته صدا و سیما ؟!
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
🔻آقای رسانه ملی!
🔸به اینکه این آدم _که از نوشتن اسمش هم اکراه داریم_ به صورت غیرقانونی در دولت رخنه کرده کاری نداریم!
🔸کاری نداریم همین یک ماه پیش مواضع مسموم و منافقانهاش در اجلاس داووس صدای همه مردم و مسئولین و حتی رهبری را در آورد!
🔸اما مگر این آدم در سخنرانیهایش زمان انتخابات نگفت مردم ایران از کمک به لبنان و غزه خسته شدند و چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است؟؟؟
🔸مگر در آن مصاحبه کذایی با سعید لیلاز علیه محور مقاومت و فرمانده نیروی قدس سپاه صحبت نکرد؟؟؟ مگر میدان را به چالش نکشید؟؟؟
🔸حالا این آدم معلوم الحال را آوردهاید در گفتگوی ویژه خبری رسانه ملی در مورد محور مقاومت و شهید نصرالله صحبت کند؟!!
🔸چرا صداوسیما به چنین آدم بدسابقهای ضریب میدهد؟!
#ظریف_خائن
#انا_علی_العهد
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🔻آقای رسانه ملی! 🔸به اینکه این آدم _که از نوشتن اسمش هم اکراه داریم_ به صورت غیرقانونی در دولت رخن
مدیر انقلابی جناب آقای جبلی؛
برادر!
مومن دوبار از یک سوراخ گزیده نمیشود
چنین اتفاقات تلخ در رسانه ملی مسبوق به سابقه است. مردم از شما انتظار دارند محکم و انقلابی جلوی عوامل نفوذی در نهاد رسانه بایستید و حریم رسانه را از لوث آنان تطهیر کنید!
.
#شهید_سید_حسن_نصرالله:
در نتیجه رایزنیها، به دلیل ملاحظاتی که در طول زمان مشخص میشود، تصمیم گرفتیم عملیات خود را به صورت جداگانه انجام دهیم..
عکس تزئینی نیست...
#انا_علی_العهد
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
در تاریخ ایران از هزاران سال پیش تا امروز هیچ خیانتی بزرگتر از این پیدا نمی کنید:
میهمانمان را در خانه مان ترور کردند
به قاتلش مهلت دادیم تا سید عزیزتر از جانمان را هم ترور کند🥀
#لعنت_ابدی بر کسانی که تعلل کردند...
#انا_علی_العهد
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
سید شهید شد..
چون عده ای در ایران بر سر کار آمدند که حرمت میهمان را نگاه نداشتند
وقتی شهید هنیه را در تهران ترور کردند
انتقام او را نگرفتند
این ننگ ابدی بر پیشانی #پزشکیان ماند...
.
سوال:
اگر به ترور #هنیه پاسخ دادهبودیم (پاسخی که حتی ضدایرانیترین تحلیلگران غربی هم آن را حق مشروع ایران میدانستند و منتظرش بودند) اسرائیل جرات قدم به قدم افزایش فشارها و قتل سیدحسن را داشت؟
چه کسانی در دولت پزشکیان و شورای عالی امنیت ملی بر عدم پاسخ ایران اصرار کردند؟ چه کسانی انگشت ایران را از روی ماشه برداشتند و با منفعل کردن ایران به کل بدنه دفاعی متحدان ایران در محور، ضربهای جبران ناپذیر زدند؟ آیا این افراد حالا از صندلیهای تصمیم گیری برای ۸۵ میلیون ایرانی و دهها میلیون مردم منطقه کنار گذاشته شدهاند یا همچنان برغم خطایی چنین کشنده بر مسند قدرت هستند؟
.
"واقعیت" این است که #نصرالله و صفیالدین و... شهید شدند؛ اما "حقیقت" این است که مقاومت بدون همه آنها باقی ماند و رژیم خبیث را بیرون راند. در پس واقعیت با هر طعمی، چه تلخ چه شیرین، حقیقتی است نهفته در خاک تاریخ که جوانه میزند و آینده را میسازد. دیروز مقاومت جدیدی جوانه زد...
✍🏻وحید یامین پور
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
#پیشنهاد_مطالعه👌👌
♻️ روحیه #رهبر_انقلاب در روز تشییع پیکر #شهید_سیدحسن_نصرالله
روز یکشنبه حمید داودآبادی از نویسندگان دفاع مقدسی دیداری با رهبر انقلاب داشته که آن را روایت کرده است:
داغون بودم، خسته و کلافه ...
ششم مهر ۱۴۰۳ که خبر شهادت سیدحسن نصرالله را شنیدم، همه احوال داغونم، صد برابر شد. هیچوقت حتی در خواب هم باور نمیکردم خبر شهادت سید را بشنوم.
۵ ماه بُغض، داغ، سوز و ... زبانم بند آمده بود. فقط به تصاویر سیدخندان و خوشسیما می نگریستم و با خود میگفتم:
خدا کند دروغ باشد و همه خبرها و شایعههایی که میگویند سید زنده است، راست باشد!
ولی دنیا به کام من نچرخید.
قرار شد سید را ۵ اسفند ماه تشییع کنند. یعنی دیگر همه امید زنده بودن سید، تمام شد.
چند روز پیش گفتند:
روز یکشنبه ۵ اسفند، تو و مسعود دهنمکی، بیایید برای نماز خدمت حضرت آقا.
خدا را شکر. خیلی خوشحال شدم. میتوانستم بغضم را با کسی تقسیم کنم.
هرشب، در خواب و رویای خودخواسته، خویش را در آغوش آقا میدیدم که میگریم و بغض چندماهه میگشایم!
صبح یکشنبه، باران عالم و آدم را طراوت و زیبایی بخشده بود که مسعود که آمد دنبالم، نیم ساعت قبل از اذان ظهر وارد اتاقی شدیم که قرار بود آقا بیاید.
(درست ۲۶ سال پیش، در همین اتاق، غروب بعد عیدفطر، در جمعی شش-هفت نفره، نماز مغربوعشا را به امامت آقا خواندیم و نشستیم ساعتی به گفتوگو با آقا و لذت دنیا و آخرت بردن!)
جمعی شاید حدود صدنفر که خانوادههایی هم بودند، صفوف نماز را تشکیل دادند که چندین بچه کوچک، شاد و بیتوجه به همه، میان صفوف میدویدند و محافظین برایشان بیسکوئیت و سرگرمی میآوردند.
اذان که دادند، آقا تشریف آوردند و نماز به امامت ایشان اقامه شد. همهش با خودم میگفتم:
- حتما الان امروز که تشییع سید عزیز است، آقا مثل من، بدجوری حالش گرفته است، خسته است و عزادار.
نماز که به پایان رسید، برخلاف تصور من، آقا صحبت نکرد و آمد به حال و احوال با حاضرین.
به ما که رسید، با تبسمی زیبا با مسعود صحبت کرد که مسعود درباره کتابهای اخیرش که منتظر انتشار هستند، صحبت کرد که آقا فرمودند نمونههایی را که فرستادی، دیدم.
آقا، نگاهی محبتآمیز به من انداخت و با لبخندی زیبا فرمود:
- باز که چاق شدی ...
و زدیم زیر خنده.
ماندهام با این شکم ورقُلُمبیده چه کار کنم. کاشکی میشد قبل از دیدار، پیچهایش را باز کنم و گوشهای پنهان کنم که هربار مورد لطف آقا قرار نگیرد و شرمنده نشوم!
رو در رو که شدم با آقا، چشم در چشم، نگاه انداختیم و خندیدیم. وقتی فرمودند:
- شما چطورید؟ چیکار میکنید؟
همان اول، کتاب "راز احمد" آخرین سفر بیبازگشت حاج احمد متوسلیان، چاپ نشر یا زهرا (س) را به آقا هدیه دادم، توضیح کوتاهی دادم و خواستم تورق کنند.
سر دلم باز شد. بغضم داشت میترکید. شروع کردم به نالیدن:
- آقا، خستهام، حالم خوب نیست، دارم کم میارم ...
آقا چشمانش را در نگاهم دوخت و با تعحب گفت:
- چیزی نشده که، شما دیگه چرا کم میارید، خبری نیست،الحمدلله همه چیز خوب است ...
نالیدم: آقا، سید رفت، بغض دارم، دعا کنید خدا این آرامش قلب شما را به من هم بدهد ...
_ همه چیز خوبه و همه کارها به روال خودش دارد پیش میرود.امیدت به خدا باشد ...
میخندید و میخندیدم. وقتی از امید گفت، قربانش رفتم و ناخواسته میگفتم: ای جانم ... جانم ... خدا همین امید و اطمینان قلبی شما را به من هم عطا کند ...
واقعا از آرامش و اطمینان قلبی ایشان، همه ناامیدی و خستگیام به یکباره فرو ریخت و بر فنا رفت و همه آن اطمینان قلب که همواره از خدا طلب میکردم،همچون خورشیدی بر قلبم تابیدن گرفت و آرامم کرد.
دقیقا دنبال همین بودم که امروز با یاد سیدعزیز که بردوش آزادگان جهان بدرقه شد تا آغوش خدا، بردستان حضرت آقا بوسه زدم و خدا را شکر کردم که این نعمت الهی بر سرمان میتابد.
✍🏻حمید داودآبادی/ یکشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۳
#انا_على_العهد
#جانم_فدای_رهبرم
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
🔴تندیسِ خفن ترین حرکت هم میرسه به این بزرگوار☺️
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz