eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
4.8هزار ویدیو
23 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
🖇️نحوه شهادت شهید میرزا "مهدی صابری"🖇️ گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان داشت با غیرت حیدری بچه های "فاطمیون" میسر شد و این پیروزی آسان بدست نیامد جنگ بچه‌ها خاکریز به خاکریز نبود، بلکه تن به تن با تکفیری‌ها گلاویز شده❤‍🩹 و بچه‌های خط شکن به فرماندهی شهید "مهدی صابری" سینه به سینه تکفیری‌ها زد و خورد می‌کردند. تکفیری‌ها که پاتک شدیدی را برای پس گرفتن تل قرین شروع کرده بودند از آسمان و زمین آتش سنگینی می‌ریختند 🥀و بچه های "فاطمیون" از بس با دوشکا و سلاح‌های سنگین 23 شلیک کرده بودند که این سلاح‌ها هم از کار افتاده بود😔 سختی و شدت جنگ، توان بچه های "فاطمیون" را بریده بود و بدتر از همه نداشتن مهمات و از کارافتادگی سلاح‌ها، دشمن را امیدوار کرده بود.. تنها اسلحه‌ای که با آن نفرات دشمن را به درک می‌فرستادند کلاش بود که با پایان یافتن آخرین گلوله‌های بچه های "فاطمیون" عملا آن را هم از دست داده بودند اما آن طرف مجهز بود به آخرین سلاح‌های مدرن هدیه اسرائیل🥹 در این میان شهید "مهدی صابری" هم فرماندهی می‌کرد و هم به جهت اینکه آشنایی کاملی به مهارتهای پزشکی و پرستاری داشت به مداوای مجروحین می‌پرداخت و یکجا بند نمی‌شد»🩺 همه بخاطر تمام شدن مهمات‌مان در اوج ناامیدی بودند، که ناگهان دیدند، که شهید فاتح_معاون_سردار_شهید_توسلی یک چفیه پر از نارنجک برایشان آورد💣
فاتح_معاون_سردار_شهید_توسلی یک چفیه پر از نارنجک برایشان آورد💣 هدیه‌ای بود از طرف «ابوحامد(توسلی)» و در آن شرایط سخت خدا می‌داند که این هدیه چه اندازه شور و شعف در دل "میرزامهدی" و بچه‌های خط شکن ایجاد کرد. از آنجا که بچهای "فاطمیون" نسبت به تکفیری‌ها در موضع بالاتری قرار داشتند و آنها هم در چندمتری آنها در پایین تپه در حال بالا آمدن بودند (گویا فهمیده بودند مهمات‌ نیروها به پایان رسیده و کار بچها تمام است) بچه ها معطل نکردند و شروع کردند به انداختن نارنجک‌ها با هر نارنجکی که "بچه ها" پرتاپ می‌کردن؛🍂 جمعی از آنها راهی دوزخ می‌شدند، اما انگار تعدادشان کم نمی‌شد، بیش از صد نفر از تروریست ها را بچه های "فاطمیون" به هلاکت رسونده بودن؛ اما مثل مور و ملخ زیاد می‌شدند و بالا می‌آمدند آنها اهمیت تپه را می‌دانستند و نمی‌خواستند شکست را قبول کنند🥀 در همین حین از جناح دیگری دشمن قصد نفوذ و قیچی بچه‌ها را داشت که شهید "مهدی صابری" این شیرمرد با تیزهوشی فهمید و در حالی که بقیه افراد از او بی خبر بودند به همراه یکی دیگر از نیروها غریبانه در مقابل وحشی‌های تکفیری صف آرایی می‌کرد و جنگ نفر به نفر شروع می‌شود.😰 شهید "میرزا مهدی" "علی اکبر" گونه جنگ شدیدی را آغاز می‌کند دشمن که عقب‌نشینی کرده و تنها راه چاره را انداختن خمپاره می‌داند که در این بین ترکش خمپاره مهدی را زخمی می‌کند؛ بچه های "فاطمیون" در صحنه نبرد بودند که دیدند "میرزا مهدی" خودش را با تن مجروح به آنها رساند.💔 تا نگاه فرمانده به "میرزا مهدی" می افتد؛ می بیند لب‌هایش از شدت تشنگی خشک شده و دریغ از یک قطره آب برای آرام شدن او؛ میگوید: "مهدی جان" شما دیگر برگرد عقب بچه‌ها هستند و شما هم زخمی شده‌اید، خون زیادی از شما رفته و توان شما را گرفته است .😔 مهدی با حالتی مظلومانه می گوید: "نـــــه" برگشتن من در این شرایط سخت، "عین نامردی" است، فرمانده اش که میبیند زیر بار نمی‌رود نگاهش را برگرداند، که یک دفعه دید یکی از بچه‌ها فریاد کشید "مهدی، مهدی" را زدند🥺 تا نگاه "فرمانده" مجددا به مهدی افتاد دید؛ مهدی با صورت به زمین خورد سه گلوله همزمان سینه و پهلو و گردن مهدی را درید و خون فواره زد.🩸 ایام فاطمیه بود و سالگرد شهادت "حضرت زهرا(س)" که مهدی مهمان مادر شد، شهید "میرزامهدی" در فاطمیه زهرایی شد؛جوان برومندی که عاشق حضرت علی اکبر علیه السلام بود و با لب تشنه به "علی اکبر لیلا" پیوست و به آرزوی دیرینش رسید🖤 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🏴متن وصیت نامه شهید مهدی صابری ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ یاعلی اکبرلیلا؛ عشقت میان سینه من پاگرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته دریاب دل ها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالا گرفته عمریست آقاجان دلم از دست رفته / پایین پای مرقدت مأوا گرفته گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب / شش گوشه هم با نور تو معنا گرفته از کودکی آواره روی تو هستم / دست دلم را حضرت زهرا گرفته مانند جدت رحمة للعالمینی/حیف است دست خالی مرا را نبینی ⭕امروز 3 شنبه 5 اسفند 1393 مصادف با سالروز ولادت بانوی دمشق؛ عقیله بنی هاشم زینب کبری (س) دست به قلم شدم تا سیاه مشقی به نام "وصیت نامه" بنویسم. خدایا! خدای من ؛ خدای خوب و مهربانم...💞خیلی خیلی قشنگ تر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب می شه ، فکر می کنم. روسیاهم. روسیاهم که با 25 سال سن نتونستم تو رابطه ی عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفه ی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم.💔 ازت ممنونم ؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی ؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر، فراوانتر محب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه وآله السلام... ممنونم که دوران حیاتم رو تو این بازه ی زمانی قرار دادی و هم توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی ؛ نمونه اش حب شهزاده علی اکبر (علیه السلام) عنایت کردی.🌿 الهی ؛ أنت رب الجلیل و أنا عبدک الذلیل... "خدایا ؛ من رو بپذیر" برهمگان واضح و مبرهن است که وقتی شما مادر، پدر و خواهران عزیزم این دست نوشته را می خوانید من دیگر در بین شما نیستم! می خوام کمی راحت تر و خودمانی تر بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم.🖇️ اول از همه شما پدر مهربونم؛ بابا، انصافاً به حالت غبطه می خورم. همیشه[ ناخوانا ] ازم جلوتر بودی. پدری رو در حقم تموم کردی و نشون دادی بهترین بابای دنیا هستی. 🥀دوستت دارم پدر. خدا می دونه لذت بخش تر از زمانی که دستت رو می بوسیدم و صورتم رو می بوسیدی تو عمرم نداشتم. و هیچ موقع از خودم بی نهایت متنفر نمی شدم الا وقتایی که دلت رو به درد می آوردم... منو ببخش بابا😔 مامان ، مامان ، مامان... همین الآنش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا می دونه. خیلی دوستت دارم. بیشتر از اون چیزی که فکر می کنی! قدرت رو ندونستم. حیف. تو دلم هزار تا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمی شن و اون حس و حالش رو هم نمی تونم با قلم برات توصیف کنم. مامان ؛ زیباترین موجود عمرم؛ قشنگ ترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم ؛ همه وجودم ؛ دوستت دارم.❤️ و امّا........ روضه گوش دادم! مامان شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم. پدر شما لقمه حلال گذاشتی دهنم!ممنونتم... روضه لب تشنه! روضه بدن ارباً اربا! روضه وداع! روضه گودال! روضه در! روضه پهلو! روضه سر بریده! همیشه هم آرزو داشتم این روضه ها همه به سرم بیان! خداکنه! یعنی می شه؟😭 رسیدن به سن 30 سال ؛ بعد از آقا علی اکبر(ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی اکبر(ع) اصلاً نمی تونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علی اکبر(ع) نمی خوام! چقدر خوب می شه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب می آیند بالا سرم تن تکه تکه ام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهت های تو بدن من و شهزاده علی اکبر(ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند! خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم.🥺🥺 پدر و مادرم و خواهران گلم، صبر کنید. صبر صبر صبر! خواهرای خوبم؛ *حجاب حجاب حجاب* ! مامان دوستت دارم بابا دوستت دارم ... بابا، مامان، سرتون رو جلوی ارباب و بی بی لیلا بالا بگیرین. هزار تا مثل من نه که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی آقا علی اکبر (ع)💛 اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهل بیت علیهم السلام شدید همتون. براتون از خدا اجر جزیل و صبر جمیل می خوام. یاعلی اکبر🍃 سلام من رو به همه آشنا و در و همسایه برسونید ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢ https://eitaa.com/BandeParvaz
سلام و عرض خداقوت خدمت شما دوستداران شهدا♥️ ⭕ برنامه گلستان شهدا اصفهان به تعویق افتاد⭕️ 🔸قرار بر این بود ، که برنامه دیدار ما همزمان با ولادت شهید جلال افشار باشد (فردا/۷شهریور) اما با توجه به اینکه مراسم تشییع عالم گرانقدر آیت الله ناصری امروز برگزار شدو اکثر شما عزیزان هم حضور داشتید . برای رفاه حال شما ، برنامه را به تعویق انداختیم 🌿 💯منتظر زمان دقیق و برنامه های ویژه گلستان شهدا اصفهان باشید 💯 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢ https://eitaa.com/BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 #روز_بیستم _چله ✍ ۶ شهریور ۱۴۰۱ ۳۰ محرم ۱۴۴۴ ▪️شهید مهدی صابری▪️ ▪️شه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 ✍ ۷ شهریور ۱۴۰۱ ۱ صفر ۱۴۴۴ ▪️شهید احمد عطایی▪️(سالگرد ولادت) ▪️شهید جلال افشار▪️(سالگرد ولادت) ♡ تا اربعین چند روزی باقی نمانده💔 🤲🏻اللهم الرزقنا توفیق زیارت اربعین🤲🏻 🍃 🍃🍃 🍃🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🖤🕊زیارت نامه ی شهدا🕊🖤 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🍂 اطلاعات شهید 🍂 نــام▪️احمد نـام خـانوادگـی▪️اعطایی نـام پـدر▪️حبیب اله تـاریخ تـولـد▪️۱۳۶۴/۶/۷ مـحل تـولـد▪️ تهران سـن▪️ ۳۰ سـال دیـن و مـذهب▪️اسلام شیعه وضـعیت تاهل▪️متاهل مـلّیـت▪️ایرانی تـاریخ شـهادت▪️۱۳۹۴/۸/۲۱ مـحل شـهادت▪️حلب سوریه مـحل مـزار▪️بهشت زهرا(س) ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🍂 زندگینامه🍂 پاسدار شهید مدافع حرم«احمد اعطایی» متولد 7 شهریور 1364 و ساکن محله فلاح تهران بود و مهندسی برق می‌خواند. او داوطلبانه برای دفاع از حرم عقیله بنی هاشم و مردم مظلوم سوریه، 💔راهی آن دیار می‌شود که در 21 آبان ماه 94 و آخرین روز ماه محرم الحرام، همراه با سه تن دیگر از دوستانش«سید مصطفی موسوی»، «مسعود عسگری» و «محمدرضا دهقان امیری» به شهادت می‌رسد.🕊️ احمد آقا علاوه بر این که پاسدار بود ، در مسجد محل فعالیت داشت. کتاب‌های فراوانی مثل کتاب‌های اخلاقی ، عرفانی و سبک زندگی ، خیلی مطالعه می‌کرد. 📚به قدری به حضرت آقا ارادت داشت و ولایی بود که یک تابلو درست کرده و جلوی ورودی منزل نصب کرده بود که روی آن نوشته شده بود «هر که دارد بر ولایت بدگمان، حق ندارد پا گذارد در این مکان» و می‌گفت: «کسی که آقا را قبول ندارد، مدیون است که نان من را بخورد. آقا یعنی علی و علی یعنی اهل بیت(ع) و همه این‌ها به هم وصل هستند.»🌿 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🍂 دل بریدن🍂 چند وقتی بود که برای دل بریدن از ما، تمرین می‌کرد و این کاملا مشخص بود.✨ شب قبل از رفتن، بچه‌ها را خیلی بوسید. حدود یک ساعت، با بچه‌ها و سوار بر موتور در شهر، می‌گشتیم. تمام حرف‌هایی که در وصیت نامه‌اش نوشته را، آن شب به من گفت. شاید فکر می‌کرد که وصیت نامه‌اش به دست ما نرسد.🌿 می‌گفت:« به بچه‌ها خیلی محبت کن و خوب تربیت کن، دوست دارم بچه‌هایم طلبه ولایی شوند. بعد از رفتن من هم بی قراری نکنید😔 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🍂شهادت 🍂 یک شب خواب دیدم شهید شده تابوتش را آوردند گذاشتند وسط اتاق. دو شب قبل از شهادتش تماس گرفت من گریه می کردم. گفت: " چرا ناراحتی؟ گفتم: خوابی دیدم؛ حالم خیلی بد است...! گفت: چه خوابی دیدی؟ بگو... گفتم: خواب دیدم شهید شدی...! خندید گفت: ای بابا...! من کجا و شهادت کجا...!😢💔 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
✍از شما می خواهم به جان امام زمانمان موعـود عجل الله پشت را خالی نکنید... 🌺 شهیداحمد عطایی ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
سه شنبه های مهدوی درفراق استاد وارسته اخلاق ایت الله ناصری همراه باختم سوره یس قرائت زیارت عاشورا باسخنرانی استاد یزدانی مداحی اقای حسینی سه شنبه ۱۴۰۱/۶/۸ ساعت ۱۷ مسجد جامع کربکند کانون المهدی مسجد جامع کربکند پایگاه زهرای اطهر(س)
باند پرواز 🕊
سلام و عرض خداقوت خدمت شما دوستداران شهدا♥️ ⭕ برنامه گلستان شهدا اصفهان به تعویق افتاد⭕️ 🔸قرار بر
باسلام🌿 💯زمان قطعی برنامه 💯 🖇️دوشنبه (۱۴ شهریور ماه)🖇️ 🔹ساعت ۱۴:۰۰ از فلکه کربکند 🔹ساعت ۱۴:۳۰ از ایستگاه امامزاده سید محمد ⭕هر عزیزی که مایل به حضور در این برنامه ویژه است ، ثبت نام خود را قطعی کند.(با پرداخت هزینه این سفر معنوی , ثبت نام شما قطعی میشود) 🌹 باتشکر 🌹 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 #روز_بیست_و_یکم_چله ✍ ۷ شهریور ۱۴۰۱ ۱ صفر ۱۴۴۴ ▪️شهید احمد عطایی▪️(سا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 ✍ ۸ شهریور ۱۴۰۱ ۲ صفر ۱۴۴۴ ▪️شهید حاج مسعود عسگری▪️(سالگرد ولادت) ▪️شهید محمد علی رجایی▪️(سالگرد شهادت) ♡ تا اربعین چند روزی باقی نمانده💔 🤲🏻اللهم الرزقنا توفیق زیارت اربعین🤲🏻 🍃 🍃🍃 🍃🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🍃🍃🍃🍃🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استوری حجاب بسیار انگیزشی و تکان دهنده حتما تا آخر ببینید و تا می توانید منتشر کنید. https://eitaa.com/BandeParvaz
🌹 🌹 🌹 🔹محل ولادت:روستای چماچایی بخش سنگر گیلان 🔸محل شهادت:منطقه عملیاتی شمالغرب سردشت (تپه جاسوسان) 🔸تاریخ ولادت:۱۳۶۲/۱۰/۲۹ 🔸تاریخ شهادت:۱۳۹۰/۰۶/۱۳ ➖➖➖➖➖➖ ✍🏻به نقل از مادر شهید: 💠یوسف همواره ما را به نماز اول وقت توصیه می‌کرد. خودش نیز صدای اذان را که می‌شنید ناگهان بی‌تاب و سراسیمه می‌شد و با هر وسیله‌ای خودش را برای اقامه نماز به مسجد می‌رساند. 💠این طور نبود که بگوید حالا برای نماز وقت هست و بعدا می‌خوانیم؛ بلکه همه کار و زندگی‌اش را در وقت نماز رها می‌کرد و مشغول نماز می‌شد؛ 💠حتی زمانی‌که سفره غذا پهن بود هم اول نمازش را می‌خواند و می‌گفت: "الآن خوردن غذا برای من، مثل خوردن سنگ و شن است!" 💠در ماه مبارک رمضان نیز همیشه نمازش را قبل از اینکه افطار کند به جا می‌آورد و بعد از آن افطار می‌کرد. " روحش شاد و یادش گرامی" " شادی روح مطهر شــ🌹ـهدا صلوات "
دلانہ✨ همیشھ آیہ‌ی [ وَ جَعَلْنا ] را زمزمھ می‌کرد . گفتم : آقا ابراهیم ، این آیھ برایِ محافظت در مقابل دشمن است اینجا کھ دشمن نیست! نگاه معنا داری کرد و گفت : دشمنی‌بزرگتر از شیطان هم وجود داره؟ • • . شهیدانهـ🌱 https://eitaa.com/BandeParvaz
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🖤🖤🖤🍃 🍃🖤🖤🍃 🍃🖤🍃 🍃🍃 🍃 #روز_بیست_و_دوم_چله ✍ ۸ شهریور ۱۴۰۱ ۲ صفر ۱۴۴۴ ▪️شهید حاج مسعود عسگری
🖤🕊زیارت نامه ی شهدا🕊🖤 🌹اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹 ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🔹شهید حاج مسعود عسگری🔹 نـام پـدر🖇️صفدر تـاریخ تـولـد🖇️۱۳۶۹/۶/۸ مـحل تـولـد🖇️تهران سـن🖇️۲۵ سـال دیـن و مـذهب🖇️اسلام شیعه وضـعیت تاهل🖇️مجرد تـاریخ شـهادت 🖇️۱۳۹۴/۸/۲۱ کـشور شـهادت 🖇️سوریه مـحل شـهادت🖇️ حلب عـملیـات🖇️اطـلاعاتی مـوجود نـیست نـحوه شـهادت🖇️توسط تروریست های تکفیری ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🍁زندگی‌نامه🍁 شهید مسعود عسگری جوان بیست و پنج ساله‌ای که شوق پرواز در او باعث شد که بعد از دوبار تغییر رشته در دانشگاه، مسیر زندگی خود را به سوی آسمانها تغییر بدهد✈️ و به سمت آموزش خلبانی هواپیمای فوق سبک برود و در کنار آن انواع حرفه های دیگر از جمله خلبانی پاراگلایدر و سقوط آزاد را نیز فرا بگیرد. ایشان ابتدا در رشته الکترونیک مشغول به تحصیل شد اما پس از گذشت سه ماه، از ادامه این رشته انصراف داد و یک سال بعد با انتخاب رشته حقوق باز نتوانست آرام بگیرد 🌿و از آسمانها دور بماند و علاقه او باعث شد که مراحل گزینش و تست های پزشکی خلبانی را پشت سر بگذارد تا وارد دنیای آسمانی بشود. نبی لو، دایی شهید درباره مهارت های او می‌گوید🎙️مسعود تمام وقت نوجوانی و جوانی خود را صرف آموزش های تخصصی کرد که بتواند در آینده آن تخصص ها را در راه اسلام و کشور هزینه کند. او در سن 24 سالگی پس از انجام پرواز های متعدد به درجه ی استاد خلبانی هواپیمای فوق سبک رسید و غیر از آن مهارت های فوق العاده ای مانند بالاترین درجه غواصی 5 ستاره⭐، استاد کار در ارتفاع، ورزشکار رزمی با حکم های قهرمانی متعدد، سقوط آزاد، خلبان پاراگلایدر، هدایت موتور و دوچرخه های غیر معمول با مهارت بالا داشت و در کنار همه آنها او یک رزمنده ی به تمام معنا بود و توانایی رزمی بالایی داشت، به طوری که مهارت تیراندازی این شهید بسیار فوق العاده بود. ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🍁از همه با استعداد تر بود🍁 به گفته دوستان شهید، او به آموزش های زمینی اکتفا نمی کرد و همواره وقت خود را صرف یادگیری علوم و مهارت های مختلف کرد و بر خلاف عادت، همه آموزش های هوایی، دریایی و زمینی را به خوبی فرا گرفت✨ و اساتید شهید به این موضوع اعتراف می کردند که شهید عسگری از همه *با استعداد تر بود* و خیلی سریع تر از دیگران آموزش ها را یاد می گرفت. در امور فنی نیز تبحر خاصی داشت. یکی از دوستان شهید در خاطره ای از توانایی و جسارت مسعود عسگری در کارهای فنی اینگونه نقل می کند🎙️: موتور یکی از قایق ها خراب شده و به درستی کار نمی کرد، با اینکه خیلی سنگین و بد بار بود بر حسب نیاز هر چند وقت یکبار جا به جا می شد و مشکلات فراوانی ایجاد کرده بود، یک روز در حین جا به جایی موتور، مسعود آن را می بیند و متوجه شرایط و مشکلاتی که به بار آورده می شود و پیشنهاد تعمیر آن را می دهد اما هیچ کس با این کار موافقت نمی کرد تا اینکه با اصرار مسعود گروه کوچکی تشکیل شد 💯و با شروع کار همه به دنبال یک کارگاه مجهز تعمیر قایق بودند تا آن را برای تعمیر به آنجا بسپارند اما به دلیل هزینه سنگین تعمیرات این کار متنفی شد. به پیشنهاد مسعود خودمان دست به کار شدیم. اطلاعات فنی و مکانیکی بسیار خوبی داشت و با اتکا به توانایی او کار را شروع کردیم و پس از چند روز قطعات معیوب موتور را تعویض کردیم و با کمک نقشه ای که مسعود به سختی آن را پیدا کرده بود تعمیر را به اتمام رساندیم. 🍃این خلاقیت و جسارت مسعود باعث شد هزینه های گزاف تعمیر با مبلغ ناچیزی برطرف شود و یک بار دیگر کمک مسعود بار سنگینی از دوش ما برداشته شود.
شهید عسگری در زمینه پروازی همیشه تلاشش بر این بود که پروازهایشان همراه با خلاقیت باشد و محدود به یک وسیله پروازی نمی شد، بلکه با هر وسیله ای که پرواز می کرد بسیار با مهارت بود و توانایی اش با اساتید حرفه ای برابری می کرد. 💛در سقوط آزاد نیز با اینکه تعداد پرش هایش بیشتر از 50 بار نمی شد اما در حین سقوط جسارت خاصی به خرج می داد و حرکاتی انجام می داد که افراد حرفه ای با میانگین 300 پرش به بالا می توانستند از پس آن بر بیایند. ☁️⃟⁦🕊️⁩¦⇢https://eitaa.com/BandeParvaz
🍁 *روحیه دستگیری* 🍁 یکی از خصوصیات شهید ساده زیستی و ساده پوشی بود. 🍃 ممکن نبود کسی از رفتار و صحبت هایش متوجه مهارت های شهید بشود، حتی خیلی از دوستانش بعد از شهادت متوجه توانایی های بی نظیر او شدند و همچنین در کنار این سادگی و بی ریایی، بسیار با سخاوت بود و هیچ وقت از کوچکترین کمکی به دوستانش دریغ نمیکرد و وسیله های خود را در اختیار دوستانش قرار می داد. شهاب زیرک سار، یکی از دوستان شهید درباره روحیه دستگیری 💕و کمک مسعود به دیگران می‌گوید: زمانی که مسعود بین ما حضور داشت، صمیمیت و همکاری خاصی برقرار بود اما بعد از شهادتش این صمیمیت بیشتر حس می شود و حضورش را در زندگی خود حس می کنیم و خیلی از مشکلاتمان را با توسل به مسعود برطرف می شود✨. در روزهای پایانی قبل از اعزامش به سوریه برای حل یکی از مشکلاتم بسیار کمک کرد و راهنمایی های خوبی به من داد و این کمک او حتی بعد از شهادتش نیز حس می شود، به طوری که مدتی در همان کاری که شهید عسگری برای من انجام داده بود دچار مشکلی شدم که به آسانی رفع نمیشد که با توسل به مسعود، 🥀آن گره نیز از زندگی من باز شد و فهم این آیه از قرآن کریم که می فرماید: (هرگز مپندارید کسانی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند، بلکه زنده اند و نزد پروردگار خود روزی می گیرند.) بیشتر برایم ملموس شد.🍂 https://eitaa.com/BandeParvaz
🍁 *شهادت* 🍁 آقای زیرک سار که یکی از هم پروازی های شهید بوده، در خاطره ای از روزهای پایانی حضور او و همچنین شهادت مسعود می گوید: 🎙️قبل از اینکه مسعود به سوریه اعزام شود برای خرید یک بال پاراگلایدر با او صحبت کرده بودم، با اینکه آن وسیله به علت سرعت بالا و حساسیت در هدایت، بسیار خطرناک و ریسک پذیر بود، اما مسعود به من دلگرمی داد و قرار گذاشتیم که بال را تهیه کنم و در پرواز آن کمکم کند؛ 🌿بعد از چند روز بال را تهیه کردم اما مسعود به سوریه رفته بود و من بدون مسعود به پرواز رفتم؛ آن روز با اینکه شرایط برای پرواز بسیار مناسب بود اما تلاش چند ساعته ی من ناموفق ماند، گویا قرار نبود بدون حضور او پرواز کنم. آن شب در این فکر بودم که مسعود از سفر برگردد و در پرواز کمکم کند که خبری ناگوار همه چیز را عوض کرد😢، یکی از دوستانم خبر شهادت مسعود را به من داد اما من باور نمی کردم مسعود با آن همه مهارت و توانایی آسیب دیده باشد که تماس یکی دیگر از رفیقانم این شک مرا به یقین تبدیل کرد و رفاقت دنیایی من با مسعود عسگری در شامگاه بیست و یکم آبان نود و چهار به پایان رسید🥺 و مزد سالها تلاش و مجاهدت خالصانه خود را به بهترین نحو دریافت کرد. این شهید بزرگوار در شامگاه روز بیست یکم آبان 94 پس از عملیات آزادسازی شهر العیس در حومه حلب سوریه به همراه شهیدان احمد اعطایی، محمد رضا دهقان امیری و سید مصطفی موسوی، غریبانه به شهادت می رسد.💔 ☁️⃟⁦🕊️⁩https://eitaa.com/BandeParvaz