eitaa logo
باند پرواز 🕊
1.1هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
23 فایل
چگونه دربند خاک بماند آنکه پروازآموخته است! اینجا باندپروازشماست وشهداپر پرواز🕊 خوش آمدید💐 کجا گل‌های پرپر می فروشند؟! شهادت را مکرّر می فروشند؟! دلم در حسـرت پرواز پوسید کجا بال کبوتر می فروشند ؟💔 خادم الشهدا @Mohebolhosainam @Am21mar
مشاهده در ایتا
دانلود
💛طرح💛 🕊️ 💌 امروز🍂۱۴۰۰/۰۸/۰۵🍂 مصادف است با سالگرد آسمانی شدن♥️ شهید حسین دری♥️ ختم *حدیث کسا* داریم ،به نیت این شهید بزرگوار هدیه به امام زمان (عج) ،،،تعدادی که تا پایان امروز میتوانید بخوانید را لطفا اعلام کنید🙏🏻 برای آشنایی با این شهید به کانال زیر در ایتا مراجعه کنید👇🏻✨ https://eitaa.com/BandeParvaz
🖇️شهید حسین دری 🖇 ️ *نام پدر* ◼️ رمضان *تاریخ تولد* ◻️ ۱۳۴۷/۰۹/۱۵ *وضعیت تاهل* ◼️ متاهل *تاریخ شهادت* ◻️ ۱۳۸۴/۰۸/۰۵ *نوع عضویت* ◼️ بسیج *عملیات* ◻️ جانباز *محل شهادت*◼️جانبار *محل دفن* ◻️ دولت آباد *تحصیلات* ◼️ راهنمایی *شغل* ◻️ آزاد *سن* ◼️ ۳۷ سال 🕊️ 💌 🔽همراه ما باشید🔽 https://eitaa.com/BandeParvaz
1⃣بیوگرافی 🕊️ 💌 🔽همراه ما باشید🔽 https://eitaa.com/BandeParvaz
2️⃣خاطرات(جامانده ) 🕊️ 💌 🔽همراه ما باشید🔽 https://eitaa.com/BandeParvaz
2️⃣خاطرات(مکبر مسجد) 🕊️ 💌 🔽همراه ما باشید🔽 https://eitaa.com/BandeParvaz
بهاره سادات حسینی سلام برادر ابراهیم ازخاطرم نمیرودکه به خاطرم رفتی میدانی که نحوه آشنایی من با شما فقط با تعریف یک داستان ازشما بود که خیلی حیرت انگیز بود. از همانجا بود که کتاب سلام بر ابراهیم را شروع به خواندن کردم. شهید عزیز دوست داشتی مثل بقیه شهدا گمنام بمانی و این هم میدانم که مادرت فاطمه زهرا سالم اهلل علیها هر شب به دیدار شما شهدای گمنام می آید. من همیشه با تو دردودل میکنم و تورا واسطه حاجتم قرار داده ام. و خودت میدانی به نیتت چه کردم. من باز هم همان حاجت را از تو میخواهم، میخواهم که سفارش من را به مادرت فاطمه زهرا سلام الله کنی. شهید گرامی اگر تک تک لحظات زندگی ام را در سختی بگذرانم گله نخواهم کرد اما اگر لحظه ای را در غفلت از دین باشم برایم همچون مرگ است پس دستم را بگیر تا تو را الگویی برای خود قرار دهم خجالت میکشم که باهاش حرف بزنم چون اونا بزرگتر از اون چیزی هستن که ماتصورش رو میکنیم فقط میگم چی شد که خدا رو درهمه حال درنظر گرفتی و باورش داشتی ازایشان میخواستم چون که به خداوند نزدیکند ونزدخدا روزی میخورندازخداوند بخواهند روزی مارا ظهور امام زمان عج قرار دهد وما را ازیاران ایشان قراردهد.وهمچنین تا زنده ام سعادت زیارت امام حسین علیه السالم وشفاعت ایشان روزیم شود. شهید ابراهیم هادی
دلنوشته دوستانی که درمسابقه کمال همنشین ویژه هفته دفاع مقدس شرکت کرده بودند رابخونید ونظر واحساستون رابفرمایید👆👆👆
مسابقه کمال همنشین دلنوشته به شهدا ویژه هفته دفاع مقدس سیده آینا قطبی از اهواز ۱۳ساله
ختم *حدیث کسا* نیابت از شهید حسین دری هدیه به ساحت مقدس امام زمان (عج)👇 🍂۱۴۰۰/۰۸/۰۵🍂 1⃣کاربر م.مطلبی 2⃣کاربر علی اکبر معینی 3⃣خانم خانی 4⃣کاربر سادات 5⃣کاربر سادات 6⃣کاربر سادات 7⃣خانم ا . معینی 8⃣خانم توکلی 9⃣کاربر A:H 0⃣1⃣خانم ا . معینی 1⃣1⃣کاربر ۳۶۰۹۶ 2⃣1⃣خانم ع . معینی 3⃣1⃣خانم س . معینی 4⃣1⃣خانم ز . معینی 5⃣1⃣کاربر یاصاحب الزمان (عج) ادرکنی 6⃣1⃣کاربر 🌼 7⃣1⃣خانم حیدریان 🕊️ 💌 🔽همراه ما باشید🔽 https://eitaa.com/BandeParvaz
‏سگی که پارس میکنه، نمیگیره؛میخواستی بگیری پارس نمیکردی:)))) + متاسفانه از نعمت داشتن جیگر بی بهره هستین . . 😏😂
🇮🇷🌸 🍀 ✅ 💢 موضوع: وصیت نامه شهداء 🍃🌻🍃 🌺 شهید سعید زقانی: اسلام زمانی در خطر است که جامعه ما دچار بی غیرتی و بی حجابی شود. 🍀 🇮🇷🌸
تصمیمی که از چهل سال مجاهدت بالاتره .......😳 نمیخوایم همچین تصمیم هایی بگیریم??!! همه چی که رفتن به مسجد , پایگاه , هیت و‌‌‌....نیست که....این قسمت کارفرهنگی برای نوجوون و جوون مهمه. خدایی در این چندسال عمری که از خدا گرفتید , چند تارا بااخلاق و منش خوب جذب کردید??? اگر یک نفر را به او وصل کردی! برای سپاهش تو سردار یاری . ❌ولی خداییش بااخلاق بااخلاق بااخلاق بااخلاق .........❌ 🕊️ 💌 🔽همراه ما باشید🔽 https://eitaa.com/BandeParvaz
کسی رو دوست داشته باش که ارزش داشته باشه آخه امام رضا علیه السلام فرمودن: هر کسی هر چیزی رو دوست داشته باشه، روز قیامت با همون محشور میشه... یعنی میشه با شما محشور بشیم.!؟ 🕊️ 💌 🔽همراه ما باشید🔽 https://eitaa.com/BandeParvaz
🔴احراز هویت یکی از شهدای آرمیده در دانشگاه صنعتی اصفهان 🔹شهید حسین شکرائیان که به‌عنوان شهید گمنام در سال ۱۳۸۶ در دانشگاه صنعتی اصفهان دفن شده بود، از طریق انجام آزمایش DNA شناسایی شد. 🔹این شهید والامقام در زمان شهادت دانشجوی رشته مهندسی عمران دانشگاه علم و صنعت بود و از قضا مزار پاک وی به دلیل عدم شناسایی بیش از ۱۴ سال و به صورت‌ گمنام محل انس دانشجویان و دانشگاهیان دانشگاه صنعتی اصفهان بود. 🔸شهید حسین شکراییان در تاریخ ۳ فروردین ۳۷ در شهر همدان چشم به جهان گشود. پدرش خیاط و مادرش خانه‌دار بود. شهید شکراییان دانشجوی کارشناسی رشته مهندسی نفت و پالایش بود که به عنوان پاسدار از طرف سپاه به جبهه اعزام و به عنوان رزمنده به ایفای مسوولیت پرداخت و در تاریخ ۲۵ آبانماه سال ۶۱ در استان کرمانشاه و در شهر قصر شیرین به شهادت و مفقود الجسد شد. 🔹بخشی از وصیت‌نامه شهید حسین شکراییان: 🔹به نام خدایی که در سخت‌ترین شرایط تنها حامی مددکاران است و با سلام و درود بر حضرت مهدی(عج) و امام امت این پیر خدا که قلوب مستضعفین دنیا را به خود متوجه کرده، آن عارفی که با سخنان نرم و دلنشین خود نگرانی و تشویش را از دل‌های مضطرب می‌زداید. 🔹«الهم ارزقنی شفاعة‌الحسین یوم‌الورود و ثبت‌لی قدم صدق عندک مع‌الحسین و اصحاب‌الحسین الذین بذلوا مهجهم دون‌الحسین(ع)» 🔹اکنون سخنی با خانواده دارم، مادرم می‌دانم که در عزاداری من بسیار نگران خواهی شد، هر وقت که دلتنگ شدی به یاد مصیبت‌های مادرت فاطمه سلام‌الله‌علیها بیفت آنگاه قدری آرام خواهی گرفت. به یاد آنکه در روز جزا شما را جایگاهی بلند است اگر چه خدا مرا نپذیرد.
🇮🇷🌹هویت یکی از شهدای گمنام مدفون در دانشگاه صنعتی اصفهان پس از ۳۹ سال گمنامی شناسایی شد ...... دانشجوی مهندسی عمران از دانشگاه علم و صنعت تهران پاسدار شهید «حسین شکرائیان» در تاریخ ۳ فروردین ۱۳۳۷ در استان همدان چشم به جهان گشود و در تاریخ ۲۵ آبان ۱۳۶۱ در منطقه قصرشیرین به درجه رفیع شهادت نائل آمد و در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۸۶ در دانشگاه صنعتی به خاک سپرده شد. ⬅️ در برنامه تشرف شبکه ۱ که بصورت زنده از حرم امام رضا علیه السلام پخش می شد توسط میهمان برنامه محمدرضا گرائی قهرمان کشتی جهان خبر پیدا شدن شهید جاویدالاثر به پدر و مادرش که در برنامه نیز دعوت بودند، داده شد. #
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌸 🎥 خبر پیدا شدن پیکر شهید جاویدالاثر مهندس حسین شکرائیان بعد ۳۹سال در حرم رضوی به پدر و مادرش توسط محمدرضاگرایی قهرمان جهان در برنامه زنده تشرف شبکه یک سیما 💌 🔽همراه ما باشید🔽 https://eitaa.com/BandeParvaz
CQACAgQAAxkBAAFGR-5hc6Koe7RdSRDlyp396fupYXe9gAAC6AcAAqnWUVK4jwxxUh9CNyEE.mp3
10.6M
🖇🌺 ۱۹ ـ چرا اغلب انسانها، دعای ندبه را براحتی، قرائت می‌کنند و در حین دعا، واقعاً به و بی‌تابی نمی‌افتند؟ ـ چرا " أین " های دعای ندبه، قلب همه‌ی خوانندگان دعا را بی‌قرار نمی‌کند؟ 🎤 💌 🔽همراه ما باشید🔽 https://eitaa.com/BandeParvaz
✔1️⃣ ماجرای گریه‌های فرزند شهید مدافع حرم هنگام تماشای سریال پایتخت‌ ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۷ - ۰۳:۳۸ اخبار استانها اخبار اصفهان نمی‌دانم حکایت را از کجا آغاز کنم، از بوی سیب یا انگشتر عقیق؛ از بغض ریحانه یا انتظار کودکانه. شاید هم باید از گنجینه‌ای آغاز کنم که روزی تاریخ به وجودش می‌بالد. هرچه هست آدمی را به آرامشی عجیب می‌رساند. به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، خانه‌ای را می‌شناسم که از آن بوی ناب خدا به مشام می‌رسد، بوی تازگی یک سبد سیب قرمز و نور قرآنی که هر شب صدای تلاوت صد آیه از آن به گوش می‌رسد. خانه‌ای که آرامش را از همان بدو ورود به آدمی هدیه می‌دهد. خانه‌ای که ساکنانش عشق به زینب(س) و زهرا(س) را سرلوحه زندگی‌شان قرار داده و واژه واژه حرف‌هایشان درسی به انسان می‌دهد که سیرابش نمی‌کند. خانه‌ای که زن در  آن مقدس است و مردش قدر این قداست را خوب می‌دانست و خوب می‌داند. به بهانه دیدن گنجینه شهید مسلم خیراب وارد خانه می‌شوم، اولین قدم را برمی‌دارم، عطر سیب به مشامم می‌رسد و نسیم خنکی که قدری آرامم می‌کند. فضای خانه به گنجینه‌ای معنوی و بی نظیر تبدیل شده، گنجینه‌ای که کمتر کسی می‌تواند تصور کند نمونه‌ای از آن را پیش از آن در جایی دیگر دیده باشد. پیش از این با خودم کلنجار می‌رفتم، نگران چه بودم، نمی‌دانم! اما لبخند میزبان، عطر ملایم سیب‌های قرمز و یادگارهای یک قهرمان با آرامش مانوسم کرد. اینجا عجیب آرام است. حتی در و دیوار خانه که پر از یادگاری‌های جنگ و ترکش و خمپاره است هم به آدمی آرامش می‌دهد. هر سوی خانه را که می‌نگریم نشانه‌ای از شهیدی است که زنده است.عجیب است اما دلم آرام گرفت. می‌نشینم، نفسی عمیق می‌کشم. همان زمان که فکر می‌کنم باب گفت‌وگو را چگونه باز کنم متوجه می‌شوم مدتهاست با میزبان به گفت‌وگو نشسته‌ام، آنقدر صمیمیت و دلگرمی میان نگاه و حرفهایش موج می‌زد که ناخواسته مرا وارد مسیری کرد که منتظر آغازش بودم. نامش "اعظم رنجبر" است، همسر شهید "مسلم خیزاب". قهرمانی که زندگی‌اش الگوی بسیاری از جوانان ولایی است. قهرمانی که شهادت آروزیش بود و در نهایت به آرزوی دیرینه خود رسید، بال پروازش را از "ریحانه" گرفت و به آسمان پر کشید. حالا جسم "مسلم" کنار "ریحانه" و "محمد مهدی" نیست اما باور دارند و داریم که روح بلند آسمانی‌اش لحظه‌ای آنها را ترک نکرده است. در تمام طول گفت‌وگوی‌مان، صبر و آرامش در کلام و رفتار خانم رنجبر قابل مشاهده بود. حتی بغض‌های گاه بیگاهش و بیقراری که در برخی حرف‌ها و دل شکستن‌هایش بود باعث نمی‌شد ذره‌ای از متانت و صبرش کاسته شود. شهید مسلم خیزاب سال 1359 در اصفهان دیده به جهان گشود و در تاریخ 20 مهر 94 ساعت 5 و بیست دقیقه بعد از ظهر در سوریه و در نبرد با تکفیری‌های داعش شجاعانه به درجه رفیع شهادت نائل آمد و طبق وصیت نامه‌اش در گلستان شهدا اصفهان قطعه شهدای مدافع حرم فاطمیون به خاک سپرده شد. راز نام ریحانه و عطر سیب تسنیم: نام شما اعظم است، اما همسرتان شما را ریحانه صدا می‌زد، چرا. راز این عطر سیب را هم لطفا برایمان بگویید. رنجبر:من بسیار به آقا مسلم دلبسته بودم به قدری که نمی‌توانستم از ایشان دل بکنم و برای شهادت‌شان رضایت بدهم. آنقدر ایشان خوب و با گذشت و مهربان بودند که این دلبستگی هر لحظه بیشتر می‌شد. آقا مسلم مرا همیشه ریحانه صدا می‌زد اما زمانی که نزد خانواده‌ام می‌رفتیم به احترام خانواده‌ام و نامی که آنها برایم برگزیده بودند "اعظم" صدایم می‌زد. آقا مسلم به این دلیل من را ریحانه صدا می‌زدند که می‌گفتند همیشه آرزو داشتم همسری با حجاب قسمتم شود و وجود آن زن در زندگیم ریحانه می‌دانم. آقا مسلم سیب را بیشتر از هر میوه دیگری دوست داشتند و پس از شهادت ایشان ما با سیب از مهمانان خود پذیرایی می‌کنیم. طاقت شهید شدن آقا مسلم را نداشتم تسنیم:از علاقه شهید خیزاب به شهادت بگویید و از احساس شما به این موضوع. رنجبر: من به شهید خیزاب می‌گفتم که طاقت شهادت شما را ندارم. وقتی آقا مسلم می‌گفت که دعا کنید تا شهید شوم می‌گفتم نمی‌توانم؛ طاقت ندارم، اما ایشان می‌گفت که من از حضرت زینب (س) می‌خواهم اول صبر را به شما بدهند و بعد شهادت را به من اعطا کنند. از آروزی شهادت آقا مسلم از همان ابتدا خبر داشتم تسنیم: شما از چه زمانی متوجه علاقه همسرتان به شهادت شدید؟ رنجبر:شهید خیزاب از همان روزی که به خواستگاری آمدند از آروزی شهادتشان گفتند. آقا مسلم گفت که من یک بال دارم و این بال را از سپاه گرفتم و من می‌خواهم که شما یک بال دیگر من و پر پرواز من شوید تا من اوج بگیرم و برای شهادت پرواز کنم. پرسیدم: "چرا شهادت؟" گفت: "خیلی آرزو دارم به شهادت برسم" من هم آن لحظه گفتم: "به شرطی که پاک باشی و پایدار" تسنیم:شما احساستان به علاقه همسرتان چه بود؟ آیا زمانی بود که شما متوجه شدید باید از ایشان دل بکنید؟ رنجبر: همسرم
مرتب از شهادت صحبت می‌کرد اما من دل نمی‌کندم. ما وابسته به هم بودیم، ایشان خیلی برای من نامه می‌نوشتند، در جاهای مختلف خانه برایم نامه‌های کوتاه می‌نوشت و نصب می‌کرد. من فکر می‌کردم که هیچ‌وقت نمی‌توانم از ایشان دل بکنم اما وقتی سال 90 ایشان در درگیری با گروهک تروریستی پژاک جانباز شدند به من گفت که از من دل بکن، اگر دل نکنی شهادت قسمت من نمی‌شود. گفتم نمی‌توانم. قسم خورد و گفت قول می‌دهم که اگر شهادت قسمتم شد همه ثوابش را به تو و محمد مهدی بدهم. به شوخی به او گفتم من این معامله را نمی‌کنم، ممکن است بعد که شهید شدی و دیدی شهادت چه جایگاهی دارد پشیمان شوی. پاسخ داد که نه من ثواب جهادش را برمی‌دارم و ثواب شهادت را به شما می‌دهم. اما من باز هم نمی‌توانستم قبول کنم و حرف را با گفتن اینکه "حالا که خبری از درگیری و جنگ نیست حالا تا اون موقع" پایان دادم. شاید برخی‌ها گمان کنند که مدافعان حرم و شهدا به خاطر اینکه نظامی بودند محبتی به خانواده‌های خود نداشتند برای همین توانستند به راحتی از آنها دل بکنند. در صورتی که اصلأ اینطور نیست. دست نوشته‌های بسیاری از آقا مسلم موجود  است که ایشان علاقه خود را به خانواده و همسرشان ابراز می‌کردند. ایشان علاقه بسیاری به خانواده داشتند و این در تمام دست نوشته‌هایشان موجود است. می‌خواهی بروی بسم‌الله تسنیم:از تصمیم شهید خیزاب برای رفتن به سوریه بگویید. آیا از ابتدا می‌دانستید که ایشان قصد رفتن به سوریه دارند؟ آیا رضایتتان قلبی بوده یا به خاطر احترام به خواسته ایشان رضای دادید؟ رنجبر:شهید خیزابچیزی از رفتن به سوریه نگفت تا اینکه سال 93 با هم به مکه رفتیم. به مدینه که رسیدیم روبروی گنبد حضرت رسول(ص) به من گفت: "قرار است بعد از این سفر به سوریه بروم؛ اگر به من بگویی نرو، نمی‌روم، اما فردای قیامت باید جواب حضرت زینب(س) را خودت بدهی." یک لحظه نگاه کردم دیدم روبروی گنبد حضرت رسول(ص) هستم. گفتم: "در این زمینه مرا با حضرت زهرا(س) و حضرت زینب(س) رودرو نکن می‌خواهی بروی "بسم‌الله". آقا مسلم خیلی خوشحال شد و می‌گفت اگر می‌دانستم به این زودی راضی می‌شوی همان‌جا در اصفهان این موضوع را به تو می‌گفتم. همسرم اعتقاد خاصی به حضرت زهرا(س) و حضرت خدیجه(س) داشت، برای جلب رضایت من 12 هزار صلوات نذر کرده بود که در مسیر برگشت هر دو با هم این نذر ادا کردیم. من قلبا به همسرم رضایت دادم، در واقع از او دل کندم چیزی که اصلأ فکر نمی‌کردم بتوانم انجام دهم. اما این وابستگی من به شهید خیزاب همچنان ادامه دارد. من او را در تمام زندگی احساس می‌کنم. او همیشه با ماست. نقش همسر شهید کجباف برای رضایت شهادت تسنیم:یکی از راه‌هایی که شهید خیزاب از آن استفاده می‌کرد تا شما برای شهادتش رضایت بدهید چه بود. رنجبر: مدتی گذشت و حرف از رفتن به سوریه مطرح شد، آقا مسلم اصلا نمی‌گفت می‌خواهم بروم، اما مرتب مثال همسر شهید کجباف را برای من می‌زد و من را صدا می‌زد که فیلم حرفهای ایشان را ببینم. می‌گفت که همسر شهید کجباف حاضر نشد پولی به داعش بدهد و می‌گفت حتی اگر پیکر همسرم هم برنگشت به شما باج نمی‌دهم. حتی چند مرتبه مرا همسر شهید خیزاب صدا می‌کرد، از او می‌خواستم که مرا اینطور صدا نزند، می‌گفت: "می‌خواهم خودم اینطوری صدات بزنم که اگر کسی شما را بعدا صدا زد جا نخوری". آقا مسلم روحیه من و محمد مهدی را برای شهادتش آماده کرده بود. تسنیم: دلیل تأکید شهید خیزاب روی شهید کجباف چه بود؟ رنجبر:در آن زمان همسر این شهید رسانه‌ای شده بود و فرزندان ایشان هم به شدت ولایتی بودند و صحبت‌هایشان در آن دوره بسیار زبانزد شده شد. ماجرا اینطور است که شهید کجباف فرمانده بودند و سر ایشان را از تن جدا کرده و روی نیزه می‌گذارند و بدنشان را در یک گودال چال می‌کنند و همسر شهید از تمامی این صحنه‌ها اطلاع کامل داشتند، داعش به خانواده شهید می‌گوید چندین دلار باید پرداخت کنید تا پیکر شهید را به شما بدهیم و همسر شهید اعلام می‌کنند که ما یک ریال پول نمی‌دهیم و اصلاٌ پیکر همسرم را نمی‌خواهم اگر قرار باشد هزینه‌ای کنم که همان پول سلاح شود و روی مسلمانان بریزد. این صحبت‌ها شهید خیزاب را بسیار تکان می‌داد و شاید بیش از 30 بار صحبت‌ها و کلیپ‌های ایشان را می‌دیدند و به ما هم تاکید می‌کردند که سعی کنید مانند همسر شهید کجباف شوید که اگر روزی هم من شهید شدم و پیکرم برنگشت شما هیچ پولی بابت دریافت پیکرم پرداخت نکنید. دعای مرزبان برای دل کندن؛ بخوان تا شهید شوم تسنیم:از دل کندتان بگویید. آیا در نهایت موفق شدید به خواسته شهید خیزاب عمل کنید و از او دل بکنید؟ رنجبر:5 ماه بعد از اینکه از مکه برگشتیم با آقا مسلم تماس گرفتند که باید به سوریه برود، همان موقع با هم به گلستان شهدا رفتیم. در آنجا از من خواست که از او دل بکنم تا شهادت نصیبش شود. از من خواست تا دعای مرزبان در صحیفه سجاد