باند پرواز 🕊
#پویش_زیارت_اولی_ها #چله_ی_زیارت_عاشورا 🔴🔴رفقای عزیز خواهش می کنم دقت کنید 📣
#پویش_زیارت_اولی_ها✨
اولین نفری که داوطلب شدند برای کمک به جمع آوری هزینه کربلا سفر اولی های عزیزمون به نیت رفیق شهیدشون😍
ارباب جانم نگاه به حاجات همه اعضای دل پاکِ کانالمون بکنید 😔 ❤️
باند پرواز 🕊
#پویش_زیارت_اولی_ها #چله_ی_زیارت_عاشورا 🔴🔴رفقای عزیز خواهش می کنم دقت کنید 📣
⭕️دوستان عزیز
برای شرکت در چله ی زیارت عاشورا و یا دریافت شماره کارت برای واریز هدایای شهدایی تون فقط به آیدی خادم مربوطه پیام بدین لطفا 👇👇
@Mohebolhosainam
باند پرواز 🕊
#پویش_زیارت_اولی_ها #چله_ی_زیارت_عاشورا 🔴🔴رفقای عزیز خواهش می کنم دقت کنید 📣
#پویش_زیارت_اولی_ها
به درخواست عزیزمون یک روز از چله مون به نیابت از شهید رجبعلی معینی زیارت عاشورا می خونیم 🌹
مبلغ واریزی به نیابت از شهید بزرگوار در ثواب زیارت امام حسین علیه السلام برای زائر اولی ها صرف میگردد 🌺
ان شاءالله که حاجت قلبی شون روا بشه ،زائر الحسین باشند به زودی ♥️
باند پرواز 🕊
💛||• #رمان °• 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_هفتاد_و_چهارم آخرِ سر خودِحاج آقا آمد و گفت :
💛||• #رمان °•
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هفتاد_و_پنجم
دست کشیدم داخل موهایش
همان موهایی که تازه کاشته بود!😭
همان موهایی که وقتی با امیرحسین بازی می کرد ، می خندید :
« نکش! میدونی بابت هر تار اینا پونصد هزار تومن پول دادم!»
یک سال هم نشد..
مشمای دور بدن را باز کرده بودند.. بازتر کردم .
دوست داشتم با همان لباس رزم ببینمش .. کفن شده بود .
از من پرسیدند :
« کربلا ومکه که رفتید ، لباس آخرت نخریدید ؟ »
گفتم :
« اتفاقأ من چند بار گفتم ، ولی قبول نکرد!»
می گفت :
« من که شهید می شم ، شهید هم که نه غسل داره نه کفن!»
ناراحت بودم که چرا با لباس رزم دفنش نکردند😔
می خواستم بدنش را خوب ببینم!
سالم سالم بود ، فقط بالای گوشش یک تیر خورده بود..
وقتش رسیده بود ..
همه کارهایی را که دوست داشت ، انجام دادم .
همان وصیت هایی که هنگام بازی هایمان می گفت ..
راحت کنارش زانوزدم ، امیرحسین را نشاندم روی سینه اش😭
درست همان طور که خودش می خواست .
بچه دست انداخت به ریش های بلندش :
« یا زینب ، چیزی جز زیبایی نمی بینم! »
گفته بود :
« اگه جنازه ای بود و من رو دیدی ، اول از همه بگونوش جونت!»
بلند بلند می گفتم :
« نوش جونت! نوش جونت!»
می بوسیدمش ، می بوسیدمش ، می بوسیدمش ..💔
این نیم ساعت را فقط بوسیدمش . بهش گفتم :
« بی بی زینب علیهاالسلام هم بدن امام را وقتی از میان نیزه ها پیدا کرد ، در اولین لحظه بوسیدش ... سلام منو به ارباب برسون! »
به شانه هایش دست کشیدم ..
شانه های همیشه گرمش ، سرد سرد شده بود .
چشمش باز شد!
حاج آقا که آمد ، فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دولا راست شدن باز شده ...
آن قدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشم بازکردنش نشدم ..
حاج آقا دست کشید روی چشمش ، اما کامل بسته نشد..!
آمدند که
« باید تابوت رو ببریم داخل حسینیه!»
نمی توانستم دل بکنم . بعد از 99 روز دوری ، نیم ساعت که چیزی نبود😭
باز دوباره گفتند :
« پیکر باید فریز بشه! »
داشتم دیوانه میشدم هی که می گفتند فریز ، فریز ، فریز ...
بلند شدن از بالای سر شهید ، قوت زانو می خواست که نداشتم!
حریف نشدم...
تابوت را بردند داخل حسینیه که رفقا و حاج خانم با او وداع کنند..
زیر لب گفتم :
یا زینب ، باز خداروشکر که جنازه رومیبرن نه من رو!💔💔
بعد از معراج ، تا خاکسپاری فقط تابوتش را دیدم .
موقع تشييع خیلی سریع حرکت می کردند .
پشت تابوتش که راه می رفتم ، زمزمه می کردم :
« ای کاروان آهسته ران ، آرام جانم می رود!»😭
این تک مصراع را تکرار می کردم و نمی توانستم به پای جمعیت برسم..
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
باند پرواز 🕊
💛||• #رمان °• 💖🌸💖🌸💖 🌸💖🌸💖 💖🌸💖 🌸💖 💖 #قصه_دلبری #قسمت_هفتاد_و_پنجم دست کشیدم داخل موهایش همان موهایی ک
💛||• #رمان °•
💖🌸💖🌸💖
🌸💖🌸💖
💖🌸💖
🌸💖
💖
#قصه_دلبری
#قسمت_هفتاد_و_ششم
فردا صبح ، در شهرک شهید محلاتی از مسجد نزدیک خانه مان تا مقبرة الشهدا تشییع شد .
همان جا کنار شهدا نمازش را خواندند .
یادشب عروسی افتادم ، قبل از اینکه از تالار برویم خانه ، رفتیم زیارت شهدای گمنام شهرک😢
مداح داشت روضه حضرت علی اصغر علیه السلام می خواند .
نمیدانستم آنجا چه خبر است ، شروع کرد به لالایی خواندن .
بعد هم گفت :همین دفعه آخر که داشت میرفت ، به من گفت :
« من دارم میرم و دیگه برنمیگردم! توی مراسمم برای بچه ام لالایی بخون!»😭
محمد حسین ، نوحه ی :
« رسیدی به کرب وبلا خیره شو / به گنبد به گلدسته ها خیره شو
اگه قطره اشکی چکید از چشات / به بارون این قطره ها خیره شو»
را خیلی می خواند و دوست داشت ...
نمیدانم کسی به گوش مداح رسانده بود یا خودش انتخاب کرده بود که آن را بخواند!😭
یکی از رفقای محمد حسین که جزو مدافعان هم بود ، آمد که
« اگه میخواین ، بیاین با آمبولانس همراه تابوت برین بهشت زهرا! »
خواهر و مادر محمدحسین هم بودند ، موقع سوارشدن به من گفت :
« محمدحسین خیلی سفارش شما رو پیش من کرده . اونجا باهم عهد کردیم هرکدوم زودتر شهید شد ، اون یکی هوای زن و بچه اش رو داشته باشه!»
گفتم :
« میتونین کاری کنین برم توی قبر؟؟»
خیلی همراهی و راهنمایی ام کرد ..
آبان ماه بود و خیلی سرد . باران هم نم نم میبارید .
وقتی رفتم پایین قبر ، تمام تنم مورمور شد و بدنم به لرزه افتاد ..
همه روضه هایی را که برایم خوانده بود ، زمزمه کردم .
خاک قبر خیس بود و سرد . گفته بود :
« داخل قبر برام روضه بخون ، زیارت عاشورا بخون ، اشک گریه بر امام حسین رو بریز توی قبر ، تاحدی که یه خرده از خاکش گل بشه!»💔
برایش خواندم . همان شعری که همیشه آخر هیئت گودال قتلگاه می خواندند ، خیلی دوستش داشت :
« دل من بسته به روضه هات
جونم فدات میمیرم برات
پدر و مادر من فدات
جونم فدات میمیرم برات
سر جدا بيام پایین پات
جونم فدات میمیرم برات »
#رمان_شهید_محمد_خانی ✨
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما را که العفو های رمضان درست نکرد
دلتنگ گریههای محرم شده دلم :)💔😭
السلام علیک یا اباعبدالله ♥️
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
ا؎ انبیا بہ درگہ شاهانہات مقیم
من سائل سرا؎ شما هستم از قدیم
ما یک هزاره بۍرخ ماه تو روزهایم
عیدِسعید فطرِ منۍ «ایُّھاالڪریم»..
🌤أللَّھُم َ؏َـجِّلْ لِوَلیِڪَ ألْفَرَج🌤
امام مهربانم . . .
بِنَفْسي أنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَمٍ لا تُضاهی
ای نعمت خاصّ خدا سلام ؛
به قَلبَت سلام ؛
به چَشمَت سلام ؛
به رنج و به بغض و به صبرت سلام
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
صبحت بخیر
بہ تپش آمدھ با یاد تُـو از نو ڪلماتم
باز نام تُـو شدھ باعث تجدید حیاتم
بیم گرداب بہ دل داشتم اما تُـو رسیدے
کہ شدے"ساحل امن من وڪشتیِنجاتم"❤️
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🤚💗
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
🍃♥️♥️♥️🍃
🍃♥️♥️🍃
🍃♥️🍃
🍃🍃
🍃
♡بسم رب الشهدا و الصدیقین ♡
#چله_زیارت_عاشورا
#روز_اول
🖇۳ اردیبهشت ۱۴۰۲
۲ شوال ۱۴۴۴
به نیابت از شهید بزرگوار
🌹شهید یونس زنگی آبادی 🌹
اللهم ارزقنا زیارت الحسین (ع)
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
#پویش_زیارت_اولی_ها
🍃
🍃🍃
🍃♥️🍃
🍃♥️♥️🍃
🍃♥️♥️♥️🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍃
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃♥️♥️♥️🍃 🍃♥️♥️🍃 🍃♥️🍃 🍃🍃 🍃 ♡بسم رب الشهدا و الصدیقین ♡ #چله_زیارت_عاشورا #روز_اول 🖇۳ ارد
سلام بر همگی
ان شاءالله که تعطیلات عید فطر به همگی خوش بگذره
طبق وعده مون امروز که روز اول چله ی زیارت عاشورامون هست به نیابت از شهید زنگی آبادی زیارت می خونیم
و هر کدوم از شما عزیزان که ارادت خاصی به این شهید عزیز دارید
می تونید ایشون را در ثواب زیارت امام حسین شریک کنید و هر مبلغی ولو اندک را به نیابت از ایشون هدیه بدین
مطمئن باشید که شهدا مدیون هیچ کس نمی مونن و صدها برابر براتون جبران می کنند 🌹
باند پرواز 🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃 🍃♥️♥️♥️🍃 🍃♥️♥️🍃 🍃♥️🍃 🍃🍃 🍃 ♡بسم رب الشهدا و الصدیقین ♡ #چله_زیارت_عاشورا #روز_اول 🖇۳ ارد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتما حتما با توجه بشنوید
یه کلیپ بسیار بسیار عالی و حال خوب کن از کرامات ویژه ی شهید یونس زنگی آبادی 👌👌
رزق اولین روز از چله ی زیارت عاشورا
گوارای وجودتون🌷
خیلی خیلی التماس دعا🙏
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz
اگر از عزیزان کانال مون کسی مطلب یا کلیپی در مورد شهید زنگی آبادی دارید که دوست دارید بقیه هم استفاده کنن
لطفا برامون بفرستید تا به اشتراک بگذاریم 🙏
واریزی بزرگوارمون برای سهیم شدن شهید امید مدملی در ثواب زیارت کربلای زائر اولی هامون♥️
به نگاه کریمانه ی ارباب و دعای شهید حاجت روا باشید ان شاءالله 🤲
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا
#شهید_امید_مُدملی
⭕️دوستان عزیز
برای شرکت در چله ی زیارت عاشورا و یا دریافت شماره کارت برای واریز هدایای شهدایی تون فقط به آیدی خادم مربوطه پیام بدین لطفا 👇👇
@Rafighshaid
باند پرواز 🕊
#پویش_زیارت_اولی_ها #چله_ی_زیارت_عاشورا 🔴🔴رفقای عزیز خواهش می کنم دقت کنید 📣
مبلغ واریزی هدیه دوست عزیزمون به نیابت از شهید حسین قمی برای سفر زائر اولی ها🌹🌹
به دستان باب الحوائج کربلا حاجت روا و عاقبت بخیر بشید ان شاءالله ♥️
#پویش_زیارت_اولی_ها
#چله_زیارت_عاشورا
#شهید_حسین_قمی
اوایل جنگ بود ومرزها دست عراق بود درارتـــــفاعات گیلان
غرب بودیم باحسرت بہ ابراهیم گفتم: یعنے میشہ مردم ما با امنیت از جاده
عبور کنند و بہ شهـرِخودشان برن؟
#ابراهیمهادے گفت:
روزے مےآيد کہ مردم ما ازهمین
جادهـ دستہ دستہ به کربلا سفر مےکنند. . .✋🏻♥️
╭┈───── 🌱🕊
╰─┈➤ @BandeParvaz