#حکایت
ساخت مسجد با قدمت ۴۰۰ سال با یک حبه انگور
حاج آقای قرائتی نقل میکند:
روزی به مسجدی رفتیم که امام مسجد دوست پدرم بود، گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد، برایتان تعریف کنم:
روزی شخص ثروتمندی یک مَن انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود، بعدازظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگوید لطفا انگور را بیاور تا دورِهم با بچه ها انگور بخوریم.
همسرش باخنده میگوید:
من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوشمزه و شیرین بود...!
مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید..؟!
زن لبخند دیگری میزند و میگوید: بله تمامش را.
مرد ناراحت شده میگوید:
یک مَن (سه کیلو) انگور خریدم یک حبه ی اون رو هم برای من نگذاشتهاید؟! الان هم داری میخندی جالب است..!
خیلی ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو میرود...
ناگهان از جا برخاسته از خانه خارج میشود...
همسرش که از رفتارش شرمنده شده بود او را صدا میزند، ولی هیچ جوابی نمی شنود..
مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشته...
به او میگوید:
یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری میکند، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند و میگوید:
بی زحمت همراه من بیایید؛ او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید:
میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید..
معمار هم وقتی عجله مرد را میبیند تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت مسجد میکند...
مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه برمیگردد.
همسرش به او میگوید:
کجا رفتی مرد...؟! چرا بیجواب چرا بی خبر؟!
مرد در جواب همسرش میگوید:
هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک مَن مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم.
همسرش میگوید چطور؟ مگر چه شده؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق با شما بوده ما کملطفی کردیم معذرت میخواهم...
مرد با ناراحتی میگوید:
شما حتی با یک دانه از یک مَن انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست...
جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم، چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا به یاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟!؟
و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند...
امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده،
۴۰۰سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد میباشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت...
ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد، محبوبترین مردم تو را فراموش میکنند حتی اگر فرزندانت
.
🔴 طوبی للذاکرین طوبی للطائعین خوشا به حال ذاکران خوشا به حال طاعت کنندگان
🔹 عن النبي صلى اللّه عليه وآله قال:
🔸 من صلّى في الليلة السابعة من رجب اربع ركعات، بالحمد مرة و (قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ) ثلاث مرات و (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) و (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ) ويصلّى على النبي صلى اللّه عليه وآله عند الفراغ عشر مرات، ويقول الباقيات الصالحات: سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ ولا إلهَ إِلاَّ اللّهُ واللّهُ اكْبَرُ، عشر مرات، اظلّه اللّه في ظل عرشه ويعطيه ثواب من صام شهر رمضان، واستغفرت له الملائكة حتّى يفرغ من هذه الصلاة، ويستهل عليه النزع وضغطة القبر، ولا يخرج من الدنيا حتى يرى مكانه من الجنّة وآمنه اللّه من الفزع الأكبر
🔹 نقل شده پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
🔸 اگر کسی در شب هفتم رجب چهار رکعت [دو نماز دو رکعتی] نماز به این صورت (حمد یکبار) (توحید سه بار) (فلق و ناس یکبار) بخواند و بعد از تمام شدن چهار رکعت (ده بار صلوات بفرستد) و (ده بار هم تسبیحات اربعه) را بگوید
🔹 خداوند متعال او را در سایه عرش خود جای دهد و ثواب کسی که ماه مبارک رمضان را روزه گرفته دارا میشود و تا مادامی که دارد این نماز را میخواند ملائکه برای او استغفار میکنند و جانکندن او راحت میشود و فشار قبر نخواهد داشت و قبل از خروج از دنیا جایگاهش را در بهشت میبیند و از روزی که روز وحشت و فزع است خدا او را در امان نگاه میدارد
📚 (اقبال الاعمال، ج۳،
.
🔴 طوبی للذاکرین طوبی للطائعین خوشا به حال ذاکران خوشا به حال طاعت کنندگان
🔹 عن النبي صلى اللّه عليه وآله قال:
🔸 من صلّى في الليلة السابعة من رجب اربع ركعات، بالحمد مرة و (قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ) ثلاث مرات و (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ) و (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ) ويصلّى على النبي صلى اللّه عليه وآله عند الفراغ عشر مرات، ويقول الباقيات الصالحات: سُبْحانَ اللّهِ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ ولا إلهَ إِلاَّ اللّهُ واللّهُ اكْبَرُ، عشر مرات، اظلّه اللّه في ظل عرشه ويعطيه ثواب من صام شهر رمضان، واستغفرت له الملائكة حتّى يفرغ من هذه الصلاة، ويستهل عليه النزع وضغطة القبر، ولا يخرج من الدنيا حتى يرى مكانه من الجنّة وآمنه اللّه من الفزع الأكبر
🔹 نقل شده پیامبر اکرم (ص) فرمودند:
🔸 اگر کسی در شب هفتم رجب چهار رکعت [دو نماز دو رکعتی] نماز به این صورت (حمد یکبار) (توحید سه بار) (فلق و ناس یکبار) بخواند و بعد از تمام شدن چهار رکعت (ده بار صلوات بفرستد) و (ده بار هم تسبیحات اربعه) را بگوید
🔹 خداوند متعال او را در سایه عرش خود جای دهد و ثواب کسی که ماه مبارک رمضان را روزه گرفته دارا میشود و تا مادامی که دارد این نماز را میخواند ملائکه برای او استغفار میکنند و جانکندن او راحت میشود و فشار قبر نخواهد داشت و قبل از خروج از دنیا جایگاهش را در بهشت میبیند و از روزی که روز وحشت و فزع است خدا او را در امان نگاه میدارد
📚 (اقبال الاعمال، ج۳، ص۲۲۴)
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه بشه بارون بشه ......🌧❤️❤️❤️
.
هرشب
از سقف خیالم تو می چکی
واین عاشقانه ترین بارش دنیاست....
#عصرتون بخیر
✍امام سجّاد عليه السلام:
انسان بزرگوار به بخشش خود مى بالد،
و انسان پست به دارايى خويش مى نازد
📚الدّرة الباهرة صفحه 27
در سراسر دنیا افراد ثروتمند زیادی هستند که ثروت بالایی دارند اما یه دست لباس ساده میپوشند و هیچ جا پول شونو به رخ کسی نمیکشند! اما افراد نوکیسه، رفتارهای کودکانه ی خنده داری دارند و با استفاده از رسانه ها و مخصوصا فضای مجازی می خواهند بگویند: ببینید من چه ساعتی دارم… ببینید من چه ماشینی سوار میشم… ببینید من چه لباسایی میپوشم… این عقده ای بازی ها فقط به خاطر پَست و حقیر بودن این افراد است و از آن طرف انسان های بزرگوار با هر سطح مالی تلاش می کنند برای افراد محروم و نیازمند و مستحق قدم های مثبتی بردارند...
↬
.
♦️سفارش حضرت علی علیه السلام به جوان خیاط
رمیله مىگوید: حضرت على(علیه السلام) شخصى را در حال خیاطى و آوازخوانى دید و فرمود: اى جوان! اگر قرآن بخوانى براى تو بهتر است.
[تلاوت قرآن خیر وبرکت در زندگی دنیا واخرت تو ایجاد می کند به جای اوازخوانی سوره توحبد ، سوره قدر را دائم بخوان].
عرض کرد: خوب نمىتوانم قرآن بخوانم، دوست داشتم خوب قرآن مىخواندم.
حضرت فرمود: نزدیک بیا، جوان نزدیک حضرت على(علیه السلام ) آمد و ایشان آهسته چیزى در گوش او گفت که تمام قرآن در قلب او نقش بست و حافظ کل قرآن شد.
متن حدیث:
«مَا رُوِیَ عَنْ رُمَیْلَةَ أَنَّ عَلِیّاً ع مَرَّ بِرَجُلٍ یَخِیطُ وَ هُوَ یُغَنِّی فَقَالَ لَهُ یَا شَابُّ لَوْ قَرَأْتَ الْقُرْآنَ لَکَانَ خَیْراً لَکَ فَقَالَ إِنِّی لَا أُحْسِنُهُ وَ لَوَدِدْتُ أَنِّی أُحْسِنُ مِنْهُ شَیْئاً فَقَالَ ادْنُ مِنِّی فَدَنَا مِنْهُ فَتَکَلَّمَ فِی أُذُنِهِ بِشَیْءٍ خَفِیٍّ فَصَوَّرَ اللَّهُ الْقُرْآنَ کُلَّهُ فِی قَلْبِهِ یَحْفَظُهُ کُلَّهُ».
📘الخرائج و الجرائح، ج1، ص174، ح7
.
✍ استاد فاطمینیا:
گناهکار چند نوع است. عدهای گناه میکنند، بعد ناراحت و پشیمان میشوند. سوز و گداز دارند. توبه میکنند و هرگز فکر نمیکنند که روزی این توبه را بشکنند؛ اما دوباره میشکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این فرد اگر در تمام توبه شکستنها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز میشود. اما اگر نه؛ دفعه اول سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان میشود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
.
♦️شیعه شدن مرد اصفهانی با دعای امام هادی علیه السلام
ابوالعباس احمد ابی النصر و ابو جعفر محمد بن علویه می گویند: «شخصی از شیعیان اهل بیت(ع) به نام عبدالرحمان در اصفهان می زیست. روزی از او پرسیدند: سبب شیعه شدن تو در این شهر چه بود؟ گفت: من مردی نیازمند، ولی سخنگو و با جرئت بودم. سالی با جمعی از اهل شهر برای دادخواهی به دربار متوکل رفتم. به در کاخ او که رسیدیم، شنیدیم دستور داده امام هادی(ع) را احضار کنند. پرسیدم: علی بن محمد کیست که متوکل چنین دستوری داده؟ گفتند: او از علویان است و رافضی ها او را امام خود می خوانند. پیش خود گفتم شاید متوکل او را خواسته تا به قتل برساند. تصمیم گرفتم همان جا بمانم تا او را ملاقات کنم. مدتی بعد سواری آهسته به کاخ متوکل نزدیک شد. باوقار و شکوهی خاص بر اسب نشسته بود و مردم از دو طرف او را همراهی می کردند. به چهره اش که نگاه کردم، محبّتی عجیب از او در دلم افتاد. ناخواسته به او علاقه مند شدم و از خدا خواستم که شرّ دشمنش را از او دور گرداند. او از میان جمعیت گذشت تا به من رسید. من در سیمایش محو بودم و برایش دعا می کردم. مقابلم که رسید، در چشمانم نگریست و با مهربانی فرمود: خداوند دعاهای تو را در حق من مستجاب کند، عمرت را طولانی سازد و مال و اولادت را بسیار گرداند.
وقتی سخنانش را شنیدم، از تعجب ـ که چگونه از دل من آگاه است؟ ـ ترس وجودم را فرا گرفت. تعادل خود را از دست دادم و بر زمین افتادم. مردم اطرافم را گرفتند و پرسیدند چه شد. من کتمان کردم و گفتم: خیر است ان شاء اللّه و چیزی به کسی نگفتم تا این که به خانه ام بازگشتم. دعای امام هادی(ع) در حق من مستجاب شد. خدا دارایی ام را فراوان کرد. به من ده فرزند عطا فرمود و عمرم نیز اکنون از هفتاد سال فزون شده است. من نیز امامت کسی را که از دلم آگاه بود، پذیرفتم و شیعه شدم.
🌴 اهل بیت علیهم السلام خود را مدیون کسی نمیگذارند. آن شخص یک دعا در دلش برای امام کرد و امام هادی علیه السلام سه دعا برای او کرد.
📘سفینة البحار، شیخ عباس قمی، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، بی جا، ج ۲، ص ۲۴۰
✳️ عجب حکایتی
عارفی ۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا خدا را زیارت کند
تمام روزها روزه بود.
در حال اعتکاف.
از خلق الله بریده بود.
صبح به صیام و شب به قیام.
زاری و تضرع به درگاه او
شب سی و ششم ندایی در خود شنید که می گفت: ساعت شش بعد از ظهر، بازار مسگران، دکان فلان مسگر برو خدا را زیارت خواهی کرد.
عارف از ساعت پنج در بازار مسگران حاضر شد و در کوچه های بازار از پی دکان می گشت ...
میگوید: پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد
قصد فروش آنرا داشت ...
به هر مسگری نشان می داد، وزن می کرد و می گفت: چهار ریال و بیست شاهی ..
پیرزن می گفت:نمیشه شش ریال بخرید؟
مسگران می گفتند: خیر مادر، برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد. پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار می چرخید و همه همین قیمت را می دادند.
🔸بالاخره به دکان مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود.
مسگر به کار خود مشغول بود که پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به شش ریال می فروشم، خرید دارید؟
مسگر پرسید چرا به شش ریال؟
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت: پسری مریض دارم، دکتر نسخه ای برای او نوشته است که پول آن شش ریال می شود!
مسگر دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است. حیف است بفروشی.
امّا اگر اصرار داری من آنرا به بیست و پنج ریال می خرم...
پیر زن گفت: مرا مسخره می کنی؟
مسگر گفت: ابداً .
دیگ را گرفت و بیست و پنج ریال در دست پیرزن گذاشت.
پیرزن که شدیدا متعجب شده بود؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد.
🔸من که ناظر ماجرا بودم
و وقت ملاقات فراموشم شده بود، در دکان مسگر رفتم و گفتم: عمو انگار تو کاسبی بلد نیستی!
اکثر مسگران بازار این دیگ را وزن کردند و بیش از چهار ریال و ده شاهی نمی گفتند.
آنگاه تو به بیست و پنج ریال خریدی؟!!!
مسگر پیر گفت: من دیگ نخریدم!
من پول دادم نسخه فرزندش را بخرد، پول دادم یک هفته از فرزندش نگهداری کند،
پول دادم بقیه وسایل خانه اش را نفروشد، من دیگ نخریدم ...
🔸از حرفی که زدم بسیار شرمسار شدم در فکر فرو رفته بودم که
🍃ندایی با صدای بلند گفت:
با اعتکاف و عبادت کردن کسی به زیارت ما نخواهد آمد!!!
💫دست افتاده ای را بگیر و بلند کن، ما خود به زیارت تو خواهیم آمد !
گر دست فتاده ای بگیری مردی ...
.
#پندانه
✍کسی که درباره پول و دستمزدش زیاد اصرار نمی کند و خیال می کند دیگران انصاف و شعور دارند،
احمق نیست، عزت نفس دارد.
کسی که برای شنیدن حرف ها و شعرها و قصه ها و اثار هنری یک جوان بی تجربه وقت می گذارد و حوصله به خرج می دهد،
احمق نیست، انسان است.
کسی که به موقع می آید و برای با کلاس بودن، عده ای را منتظر نمی گذارد،
احمق نیست، منظم و محترم است.
کسی که به دیگران اعتماد می کند و آنها را سر سفره خود می نشاند و به خانه اش راه می دهد یا به محفل دوستانه و چای و قهوه ای دعوت می کند و صمیمانه و دوستانه رفتار می
کند،
احمق نیست، متواضع و مهربان است.
کسی که برای حل مشکلات دیگران به آنها پول قرض می دهد یا ضامن وام آنها می شود و به دروغ نمی گوید که ندارم و گرفتارم،
احمق نیست. کریم و جوانمرد است.
کسی که از معایب و کاستی های دیگران، درمی گذرد و بدی ها را نادیده می گیرد،
احمق نیست. شریف است.
كسي كه در مقابل بي ادبي و بي شخصيتي ديگران با تواضع و محترمانه صحبت مي كند و مانند آنها توهين و بددهني نمي كند،
احمق نيست. مودب و باشخصيت است...
🔺انسان بودن هزينه سنگينی دارد...
.
آرزوهایم را یکییکی میسپارم به آغوش صلوات🌸
و چه آرزویی زیباتر از ظهور تو مهدی جان!
#اللهمصلعلیمحمدوآلمحمدوعجلفرجهم
↬
.