eitaa logo
خانواده با نشاط ما
20.1هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
3.8هزار ویدیو
0 فایل
خانواده شاد هفت نفره ما با چهار تا دختر 👧🏻👧🏻👧🏻👧🏻 و یک پسر🧒 اینجا از خانواده شلوغ پلوغمون تجربیات خودم حرف می زنم 💖💖 اگه کارم داشتی @Banosiri_tabrz تبلیغات: @tab_Banosiri
مشاهده در ایتا
دانلود
اونجایی که داری ازت شدت غم و غصه هات یه گوشه اشک میریزی ؛ اونجایی که دوست داری یکی کنارت باشه و باهاش حرف بزنی ؛ یه دلِ سیر تو بغلش گریه کنی ؛ همونجا میبینی هیچکسو تو این دنیا نداری ! جز اینکه بری سجادتو پهن کنی و با خدا حرفاتو بزنی ! بری تو آغوشش ؛ اونم عجیب آرومت میکنه:) اونجاست که میفهمی فقط خداست که میتونه بهت آرامش بده و بدونِ اینکه قضاوتت کنه به حرفات گوش بده . . .🌱 .
. درمونِ بداخلاقی میدونی چیه؟ با هرکی تو هر جمعی بداخلاقی یه لحظه به این فکر کن کھ مُرده ! ببین اگه بمیره چقدر قراره خودتو اذیت کنی كِ چرا بد بودی‌با فلانی، عجیب جواب میده .. به این فکر کن کھ سه چهارتا عمل خالصانه هم که داشته باشی ، اون دنیا باید پای بدی هایـے که کردی بدی برن‌هاا :))🚶🏻‍♂ ‌ .
ولی این قشنگترین دعاییه که شنیدم 🥹 .
[قطاری که واستاده باشه که سنگش نمیزنن داش‌! قطاری که حرکت کنه، سنگ میخوره! توقع داری تو مسیر رشد و تلاش‌ات، اذیتت نکنن! اینا تو رو اذیت میکنن! حرف بهت میزنن! مسخره‌ات میکنن! نیومده خسته‌ات میکنن! تو نترس... ادامه بده... خرجش نهایتاً یه شیشه‌شکسته است دیگه... دلت که شکست ببرش راسته دل‌شکسته‌ها... پیش صاحب‌دل... همونی که گفت: من را نزد دل‌های شکسته پیدا خواهید کرد!✨] .
[می‌گفت؛ نباید کم گذاشت.. نباید کم آورد.. نباید کم باشیم! رنج و سختی، این قوانینِ این دنیاست؛ فکر کردی چرا خدا گفت لَقَدْ خَلَقْنا الإِنسانَ فی کَبِد؟ واسه خاطر اینکه کم نیاریم..! خوب‌هاشو نگه داشته واسه اونوَر! اینجا رو رشد کنی، اونجا رو بردی! ابد در پیش داریم!✨] .
یعنی 👇 . ‌حق الناس فقط زدن جیب مردم نیست! حق الناس فقط و نیست! . گرفتن آرامش روان، پاکی چشم و قلب مردان، گرفتن آرامش خاطر زنان و نابودی تعهد و بین همسران، سرد شدن گرمای خانه ها و تنوع طلب کردن مردان، افزایش بی سابقه و... . همه حق الناس هایی است که به واسطه و دلبری های خیابانی بر گردنِ ماست!!! . و این را بدانیم و فراموش نکنیم که، خداوند هرگز حق الناس را نمی بخشد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انتشار پست‌ثوابـــــــ‌جاریه‌در‌پی‌دارد عشق فقط امام زمان🙂♥️🤞 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌╭┈───── .
آدم باید خیلی زرنگ باشد تا حرف شیطان را - که مثل دستگاه های جاسوسی پیچیده است و حرفشان را با ده واسطه می زنند - بشناسد. درباره مومن فرموده اند: «مستوحشا من أوثق إخوانه» یعنی مومن از رفیق ترین دوستانش هم وحشت دارد. بزرگواری این حدیث را این طور معنا می کرد: «مومن احتمال می دهد که شیطان از طریق همین اوثق اخوان در او نفوذ کند». اگر انسان اهل مراقبه و محاسبه شود، مثل کسانی که از روی تجربه به راحتی جاسوس را می شناسند، شیطان و حرفش را خواهند شناخت. منبع حدیث: اصول کافی، ج ۱، ص ۴۹، باب النوادر برگرفته از کتاب ضیافت بلا📚 .
مرگ چیست؟ ... شخصی از امام سجاد علیه السلام پرسید مرگ چیست؟ امام سجاد (ع) فرمود: برای مومن، کندن لباس چرکین و پرحشرات است، و گشودن بندها و زنجیرهای سنگین، و تبدیل آن، به فاخرترین لباس‌ها و خوشبوترین عطرها، و راهوارترین مرکب‌ها و مناسب‌ترین منزلها است. و برای کافر مانند کندن لباسی است فاخر، و انتقال از منزل‌های مورد علاقه، و تبدیل آن به چرک‌ترین و خشن‌ترین لباس‌ها و وحشتناک‌ترین منزل‌ها و بزرگترین عذاب. بحارالانوار، جلد ۶، صفحه ۱۵۵ .
💎 صدقه‌ای که مرا از مرگ حتمی با نیش عقرب سیاه نجات داد!! 🔸روزی در دوران به اردوی آموزشی رفتیم. کلاسهای روزانه تمام شد و برنامه اردو به شب رسید نمی‌دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم. بیشتر نیروها بودند و داخل چادرها خوابیده بودند من و یکی از رفقا می رفتیم و با اذیت کردن آنها را از خواب بیدار میکردیم برای همین یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. شب دوم بود که باز هم بقیه را اذیت کردیم و سریع برگشتیم چادر خودمان که بخوابیم. 🔸البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. وقتی در اواخر شب به خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده. من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم و با دو عدد پتو برای خودم یک قشنگ درست کرده بودم. چادر ما چراغ نداشت و متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از‌ بچه ها میخواهد من را اذیت کند لذا همینطور که پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم. 🔸یکباره دیدم حاج آقا... که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفته و داد میزد کی بود؟ چی شد؟ کردم سریع از چادر آمدم بیرون بعدها فهمیدم که حاج آقا جای خواب نداشته و بچه ها برای اینکه من رو اذیت کنن به حاج آقا گفتن که این جای و آماده برای شماست اما لگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش. حاج آقا آمد از چادر بیرون و گفت الهی پات بشکنه مگه من چیکار کردم که اینجوری زدی؟ اومدم جلو و گفتم حاج آقا غلط کردم ببخشید من با کسی دیگه شما رو اشتباه گرفتم. اصلا حواسم نبود که پوتین پام کردم و ممکنه شدید باشه! 🔸خلاصه اون شب خیلی معذرت خواهی کردم. بعد به حاج آقا گفتم شرمنده شما برید بخوابید من میرم تو میخوابم فقط با اجازه بالش خودم رو بر می‌دارم. چراغ برداشتم و رفتم توی چادر همین که بالش رو برداشتم دیدم یک به بزرگی کف دست! زیر بالش من قرار داره. حاج آقا هم اومد داخل و هر طوری بود عقرب رو کشتیم. حاجی نگاهی به من کرد و گفت: جون من رو دادی، اما بد لگدی زدی هنوز درد دارم. من هم رفتم توی ماشین خوابیدم. 🔸اردو که تمام شد و برگشتیم، روز بعد من در حین تمرین در ورزشهای رزمی پایم شکست. اما نکته جالب توجه این بود که ماجرای آن روز در نامه عمل من کامل و با شرح جزئیات نوشته شده بود. پشت میز به من گفت آن عقرب مأمور بود که تو را بکشد. اما صدقه ای که آن روز دادی مرگ تو را به عقب انداخت! همان لحظه فیلم مربوط به آن صدقه را دیدم عصر همان روز خانم من زنگ زد و گفت فلانی که ماست خیلی مشکل مالی داره، هیچی برا خوردن ندارن اجازه میدی از پول‌ هایی که کنار گذاشتی مبلغی بهشون بدم. گفتم آخه این پولها رو گذاشتم برا خرید اما عیب نداره هر چقدر میخوای بهشون بده. جوان گفت: صدقه مرگ تو را عقب انداخت. اما آن روحانی که لگد خورد؛ ایشان در آن روز کاری کرده بود که باید این ضربه را میخورد، ولی به ایشان پای تو هم شکست! 📕 کتاب سه دقیقه در قیامت .
🔺️چرا تا گناهی میکنیم سریعاً چوب آن را میخوریم...؟ ✔️امام صادق علیه السلام فرمود: چون خداوند خیر بنده‌ای را بخواهد، کیفر [گناهان] او را در دنیا شتاب دهد و جلو اندازد و اگر بدی بنده‌ای را بخواهد، گناهانش را بر او نگه دارد تا کیفر آنها را در قیامت بدون کم و کاست به او بدهد.👌 📖 اصول کافی جلد ۵ صفحه ۱۰۸ .
❌معادلات غلط پیرامون زندگی پس از مرگ❌ 🔶 یکی از اشتباهاتی که غالباً انسان‌ها در برداشت از زندگی پس از مرگ دارند ، تشبیه آن دنیا به این دنیاست ؛ و اینکه لذت و الم آخرت را با لذت و علم دنیا قیاس می‌کنند که معادلات غلطی به دست می‌آید.✖️ 🌿 باغ‌های انبوه ، سفره‌های لذیذ لباس‌های حریر و غیره را با نعمت‌های بهشت و رضوان حق تعالی مقایسه می‌کنند ؛ حال آنکه نعمت‌های آخرتی قابل مقایسه با نعمت‌های دنیا نیست.🌱 🔷 آتش سوزان و جهنم را با شعله کبریت و تنور برافروخته مقایسه می‌کنند در حالی که هیچ تناسبی بین این دو وجود ندارد.✖️ ☑️درک کیفیت حیات در آخرت از تصرف و توان انسان معمولی خارج است؛ لذا در حدیث قدسی خداوند متعال می‌فرماید:" ولا خطر علی قلب بشر" یعنی به فکر هیچکس کیفیت زندگی پس از مرگ خطور نمی‌کند است.👌🌱 📖 بحارالانوار ج۳۳ ص۸۲ 📖 ‌‌ .
📌حضرت صادق علیه السّلام در مورد آیه: «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی» میفرمایند: خداوند از صلب آدم ذریه اش را تا روز قیامت خارج کرد، و آنها به صورت ذرّات خارج شدند. خداوند خود را به آنها معرفی کرد، و خود را به آنها نمایاند؛ اگر نه این بود، هیچ کس خدایش را نمی شناخت. 📌سپس فرمودند: «أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالوا بلی.» 📌و سپس فرمودند: محمّد صلوات الله‌علیه وآله نیز بنده و رسول من، و علی علیه‌السلام امیرالمؤمنین و خلیفه و امین من است. 📚[۱]سوره اعراف، آیه ۱۷۲ 📚[۲]تفسیر فرات، ص ۴۹ 📚بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۲۹۴، ح ۵۴ زندگی پس از مرگ👇 .
♦️ برای حق الناس عجله کن ♦️ 👈 تا میتوانید گناه نکنید اگر احیاناً گناهی مرتکب شدید سعی کنید گناهی که در آن حق الناس است نباشد ❌ ⚠️اگر گناهی مرتکب شدید که در آن حق الناس است سعی کنید در همین دنیا آن را تسویه کنید👌 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ .
🔅امیرالمؤمنین عليه‌السلام: ✍️ لا تُشْعِرْ قَلبَكَ الهَمَّ على ما فاتَ، فيَشْغَلَكَ عَمّا هُو آتٍ؛ 🔴 براى آنچه از دست رفته است اندوه به دلت راه مده، كه تو را از آنچه مى‌آيد بازمى‌دارد. 📚 غررالحكم، حدیث ۱۰۴۳۴ .
زندگی پس از مرگ👇 .
🔴جایگاه بعد از مرگ کسانی که خودکشی می کنند کجاست؟ ✳️ آنچه که از روایات برداشت می شود این است که فردی که به دست خود رشته حیاتش را پاره می کند و دار زندگی را وداع می گوید جهنمی🔥 بوده و در آن جاودان خواهد بود. 💥چون حقیقت آن است که خودکشی کننده ، اگر چه اسماً شیعه باشد ، رسما شیعه نیست. 🍀چون طبق روایات ، شیعه محال است خودکشی کند. 🔴لذا شخص ابتدا از محبّت اهل بیت (علیه السلام) بیرون می رود و آنگاه خودکشی می کند. 🔵خودکشی علاوه بر اینکه گناه است، نشانگر این است که شخصی که خودکشی می کند، از رحمت الهی مایوس شده است و دیگر امیدی به خداوند ندارد!! 🌟 این مسئله بسیار مهم است که ما باید همواره به خداوند ایمان داشته باشیم وبه کمکهایش امیدوار: 🌹آيا خدا برای نگهداری بنده اش کافی نيست؟! ✳️ابوسعید خدری می گوید: ما در جنگها به صورت کاروانهای نوزده نفری بیرون می رفتیم و کارها را در میان خود تقسیم می کردیم . ⚡️اتفاقا در کاروان ما مردی بودکه کار سه نفر را انجام می داد؛ هم هیزم جمع می کرد، هم آب می آورد و هم غذا پخت می کرد. ❄️ این موضوع، به عرض پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله رسید. حضرت فرمودند: او اهل دوزخ 🔥است.» ❗️ما تعجب کردیم. وقتی که با دشمن روبرو شدیم و به جنگ پرداختیم، آن مرد مجروح شد، تیری برداشت و خودش را با آن کشت. 🔰اینجوری شد که فقط بخاطر خودکشی آن همه ثواب محو شد و او اهل دوزخ گردید...🔥 منابع: 📗لخرائج والجوارح، قطب الدین الاولی، مؤسسة الامام المهدی (عج)، 149 ه، ج1، ص61، ح104 📒فروع کافی ج 7 ص .
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 💠مرگ خوب / مرگ بد💠 ◀️محمّد بن‌ مُنكدِر که صوفی مسلک بود، امام باقر ع را دید که در هوای گرم‌ به‌ سوی نخلستان‌ ميرود. ▫️پيش‌ آمد و گفت‌: در اين‌ هوای گرم‌، طلب دنيا سزاوار نيست‌! ❓اگر در اينحال‌ مرگت‌ فرا رسد در پيشگاه‌ پروردگار چه‌ خواهی گفت‌؟ ✅حضرت‌ گفتند: اگر مرگم‌ در اينحال‌ برسد، در راه‌ انجام‌ وظيفه‌ و كسب‌ مال‌ حلال‌ برای خود و عيال‌ و حفظ‌ آبرو و زندگيِ كفاف‌ بوده است‌ و در پيشگاه‌ خداوند مأجور‌ خواهم‌ بود. من‌ از مرگ‌ بيم‌ دارم‌ در صورتيكه‌ در حال‌ معصيتی از معاصی خدا بمیرم. 📕اعلام الوری ص 26 حیات پس از زندگی .
✅روایتی تکان دهنده و زیبا 🔴شب اول قبر آیت‌‌الله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن: وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور وحشتناک! به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود! بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد.. 📘ناقل آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره) حیات پس از زندگی 👇 .
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 👌 داستان کوتاه پند آموز 🍂 علیه السلام ✍یکی از معجزات امام رضا علیه السلام که اخیرا اتفاق افتاده است: 💭 یک عروس و داماد تهرانی که تازه عروسی میکنند تصمیم میگیرند بنا به اسرار آقا داماد بیایند مشهد ولی عروس خانم با این شرط حاظر میشه بیاد مشهد که فقط برن تفریح و دیدن طرقبه و شاندیز و اصلا داخل حرم نروند و زیارت نکنند. 💭 درست چند روزی هم که مشهد بودند را با تفریح و بازار و خرید گذراندند تا اینکه روز آخر شد و چمدانهایشان را داخل ماشینشان گذاشتند و از هتل خارج شدند. وقتی به میدان پانزده خرداد یا به قول مشهدی ها میدان ضد رسیدند آقا داماد وقتی گنبد و گلدسته آقا رو دید ماشین را نگه داشت و سلامی به آقا داد و مشغول دعا بود که عروس خانم هم دستشو از ماشین بیرون آورد به تمسخر گفت: امام رضا بای بای،خیلی مشهد خوش گذشت؛بای بای 💭 داماد ماشین را روشن کرد از مشهد خارج شدند،توی راه بودند که عروس خانم خوابش برد،تقریبا نزدیک ظهر بود و چند کیلومتری داشتند تا برسند به نیشابور که ناگهان عروس گریه کنان از خواب پرید و زار زار گریه میکرد، از شوهرش پرسید که الان به کجا رسیدند؟ شوهرش هم جواب داد نزدیک نیشابور هستیم؛ عروس هم در حالی که گریه میکرد و رنگ پریده گفت برگردیم مشهد داماد هرچی اصرار کرد که چرا؟ ما صبح مشهد بودیم واسه چی برگردیم عزیزم؟ عروس گفت : فقط برگردیم مشهد 💭 برگشتند به مشهد و وقتی رسیدند به نزدیک حرم؛عروس اصرار کرد که بروند حرم ؛داماد با ادب هم اطاعت کرد ولی با اصرار فراوان دلیل گریه و اصرار برگشتن و حرم رفتن را از خانمش جویا شد که عروس خانم اینطور جواب داد : 👈وقتی در ماشین خواب بودم،خواب دیدم که داخل حرم ،امام رضا ایستاده و یکی از خادمها هم داره اسامی زایرین را برایشان میخوانند و امام رضا هم تایید میکند و برای زوارش مهر تایید میزنن تا اینکه امام رضا گفتند که پس چرا اسم این خانم(عروس)را نخواندی؟ 💭 خادم هم جواب داد که آقاجان ایشان این چند روزی که مشهد آمده بودند به زیارت شما نیامده و اعتنایی به حرم و زیارت شما نداشتند آقا 💭 امام رضا علیه السلام جواب داد که اسم ایشان را هم داخل لیست زایرین ما بنویسید؛ این خانم وقت رفتن و خروج از مشهد از من خداحافظی کردند و تشکر کردند پس ایشان هم زایر ما بودند. حیات پس از زندگی .
💢برکت مهمان ✍زنی بود که مهمان دوست نداشت.! روزی همسر او به نزد حضرت محمد(ص)میرود و بازگو میکند که همسر من مهمان دوست ندارد...!!! حضرت محمد به مرد میگوید: برو و به همسرت بگو من فردا مهمان شما هستم... فردای آنرور حضرت محمد مهمان آن زن و مرد میشود... هنگام رفتن از آن خانه زن میبیند که پشت عبای حضرت محمد(ص) پر از مار و عقرب است. زن فریاد میزند یا محمد(ص) عبای خود را بیرون بیاورید... حضرت محمد(ص) می فرمایند... اینها قضا و بلای خانه شما است که من می برم... پس مهمان حبیب خداست و از روزی اهل خانه کم نمیشود و قضا و بلای اهل خانه را با خود می برد... .
{🧳✈️} • • ‌ یـک تـعـداد کمی هم هسـتن، کـه بعد از تموم شدن نماز سرعتشون از خدابیامرز میگ میگ هم بیشتره و تا نماز میخونن بـدون ذکـر و دعـا ســریــع فـرار مــیـکـنــن🙁 شایدم چون نمیدونن چقـــــــدر دعا و ذکر بــعـد از نـمـاز ثـواب داره عــجــلـه میکــنــن 🏃🏻‍♂ ‌ امیدوارم که تو جز این افراد نباشی ✌️🏻 • • {✈️🧳} ☜ {✈️🧳} ☜ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌♡         .
اینترنت هدیه رو گرفتین؟ 😍☝️☝️☝️ + خیلی راحته . ‌. . آموزش ویدیویی 👇 https://eitaa.com/joinchat/1574175409C3a6a885ebc
✅روایتی تکان دهنده و زیبا 🔴شب اول قبر آیت‌‌الله حائری و عنایت امام رضا علیه السلام بعد از مرگ آیت الله حائری شبی اورا در خواب دیدم. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگی دنیایی چه خبر است؟! پرسیدم: آقای حائری، اوضاع‌تان چطور است؟ آقای حائری که راضی و خوشحال به نظر می‌آمد، شروع کرد به تعریف کردن: وقتی از خیلی مراحل گذشتیم،همین که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگی و سبکی از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اینکه لباسی را از تنت درآوری. کم کم دیگر بدن خودم را از بیرون و به طور کامل می‌دیدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، این بود که رفتم و یک گوشه‌ای نشستم و زانوی غم و تنهایی در بغل گرفتم. ناگهان متوجه شدم که از پایین پاهایم، صداهایی می‌آید. صداهایی رعب‌آور وحشتناک! به زیر پاهایم نگاهی انداختم. از مردمی که مرا تشیع و تدفین کرده بودند خبری نبود! بیابانی بود برهوت با افقی بی‌انتها و فضایی سرد و سنگین و دو نفر داشتند از دور دست به من نزدیک می‌شدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشی که زبانه می‌کشید و مانع از آن می‌شد که بتوانم چشمانشان را تشخیص دهم. انگار داشتند با هم حرف می‌زدند و مرا به یکدیگر نشان می‌دادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزیدن. خواستم فریاد بزنم ولی صدایم در نمی‌آمد. تنها دهانم باز و بسته می‌شد و داشت نفسم بند می‌آمد. بدجوری احساس بی‌کسی غربت کردم: خدایا به فریادم برس! خدایا نجاتم بده، در اینجا جز تو کسی را ندارم….همین که این افکار را از ذهنم گذرانیدم متوجه صدایی از پشت سرم شدم. صدایی دلنواز، آرامش ‌بخش و روح افزا و زیباتر از هر موسیقی دلنشین! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگریستم، نوری را دیدم که از آن بالا بالاهای دور دست به سوی من می‌آمد. هر چقدر آن نور به من نزدیکتر می‌شد آن دو نفر آتشین عقب‌تر و عقب‌تر می‌رفتند تا اینکه بالاخره ناپدید گشتند. نفس راحتی کشیدم و نگاه دیگری به بالای سرم انداختم. آقایی را دیدم از جنس نور. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نمی‌توانستم حرفی بزنم و تشکری کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زیبایش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ‌ترک می‌شدم و خدا می‌داند چه بلایی بر سر من می‌آوردند. راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. وآقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهربانی و قدرشناسی به من می‌نگریستند فرمودند: من علی بن موسی الرّضا(علیه السلام) هستم. آقای حائری! شما ۳۸ مرتبه به زیارت من آمدید من هم ۳۸ مرتبه به بازدیدت خواهم آمد، این اولین مرتبه‌اش بود ۳۷ بار دیگر هم خواهم آمد.. 📘ناقل آیت‌الله العظمی سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی(ره) .
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃 ✨شیخ الرئیس ابن سینا معتقد است : 🌼✨اگر در آغاز روز ، هنگام خروج از خانه ، بنا را بر خوش یمنی و درست شدن کارها و امورات خود بگذارید ؛ و این مساله رو یقین و باور داشته باشید ، مسلما آنروز برایتان خوش یمن بوده و کارهای شما براحتی حل و فصل خواهد شد . 🌼✨این امر همان تاثیر قدرت نفس آدمیست که می تواند طبیعت و عوالم آنرا در خدمت خواست و باور خود قرار دهد 🌼✨و این امر یک قانون حتمی است ، بدین جهت است که پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرمایند فال بد یا خوب زدن ( اگر باورش کنی ) اتفاق خواهد افتاد . 🌾✨پس خوش بین باشیم و فال نیک بزنیم . صبحتـــ☀️ـــون بخير آرامشتون الهـــی .