eitaa logo
بانوانه
208 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
8.8هزار ویدیو
23 فایل
فاطمی وار و زینب گونه، عَمّارت خواهیم شد.
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨⚠️ مثل سلبریتی‌ها نباشید! 🔷گفت ادب از که آموختی؟ گفتم از بی‌ادبان! هر کاری بی‌ادب‌ها انجام دادن، من انجام ندادم. 🔷از عجایب ایران اینه که، فرهنگ درست رو اینا میخوان به مردم ایران یاد بدن!!!! #بازیگران_بی_فرهنگ
❇️آیت الله جاودان از علمای اخلاق می گوید: شب قدر شبی است که یک شب معادل هزار ماه است. اگر یک مقدار صدقه دادم مثل این است که هشتاد سال صدقه دادم. برای سلامتی امام زمان صدقه بدهید که ارزشش بسیار بیشتر می شود. ❇️سعی کنیم در هر سه شب قدر مقداری صدقه دهیم اگر چه هزار تومان باشد ❇️صدقه دادن برا سلامتی و تعجیل در فرج آنحضرت باعث خشنودی قلب مقدس آنحضرت و توجهات و عنایات او به ما میشود ❇️امشب برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا و مولایمان و برای حاجت روایی و شفای مریضهایمان و برطرف شدن مشکلات و گره های زندگی مقداری صدقه دهیم.
و چه دعای مجیرهایی که هر زمان مادر قصد خواندن آن را داشت، خدمتی به اهل خانه، قد علم کرد و آن را به ساعتی دیگر موکول کرد... ایام البیض رمضان بود... مادر، سفره افطاری اهل خانه را فراهم کرد و زیر لب گفت: یادم نرود امشب دعای مجیر را... سفره را جمع کرد و نگاهی به ساعت انداخت، حالا وقت تدارک سحری بود؛ مادر زیر لب گفت: یادم نرود دعای مجیر را! ظرف ها را شست، سحری را آماده کرد، خواست مشغول دعا شود که متوجه شد کودک نوپایش بدجور خود و لباس‌هایش را کثیف کرده، پس مشغول تعویض پوشک و لباس‌هایش شد و زیر لب گفت:یادم نرود دعای مجیر را! خسته و تکیده سرجایش نشست؛ تا خواست دعا را شروع کند آن یکی فرزندش کتاب به دست سراغ مادر امد برای دیکته شب... مادر زیر لب گفت یادم نرود دعای مجیر را! کارها یکی پس از دیگری قد علم می کردند و ساعت بی رحمانه می‌گذشت و مادر در حسرت یک ساعت مناجات بی دغدغه، شب را سپری می‌کند... و حالا که تمام اهل خانه را به هزار زحمت خوابانده و به زندگی سامان داده تا خلوتی باخدای خویش داشته باشد، چشم های مادر خسته و خواب آلوده، حالا دیگر نایی برای دعای مجیر نمانده! سر بر بالین می گذارد و زیر لب آرام زمزمه می‌کند: نشد بخوانم دعای مجیر را! قطره اشکی از گوشه چشم مادر روانه ی بالشت می شود و مادر،خسته و دلشکسته از روزمره، لب به مناجات می‌گشاید: خدایا؛ به حق لحظات پختن افطاری با زبان روزه و حرارت اجاق گاز که بدجور تشنه می‌کند مرا: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق لحظاتی که ایستاده ام تابشورم ظرف ها و نظافت کنم خانه را: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق خستگی پاها و بی رمقی دست هایم: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا به حق ساعات عمرم که در راه خدمت به همسر و فرزندانم، به بندگانت که به من واگذار نمودی سپری شد: اجرنا من النار یا مجیر... خدایا اصلا به حق این دل شکسته و حسرت زده ی خواندن دعای مجیر و چشم های بی رمق از همراهیم: اجرنا من النار یا مجیر... حالا مادر آرام می‌خوابد، هرچند تا صبح چند بار دیگر بیدار می‌شود تا یکی از فرزندان را آب بدهد، یکی را شیر بدهد و برای آن یکی که بیقرار شده آغوش مهر مادری بگشاید... مگر می‌شود چنین دعای مجیری مقبول درگاه ربوبی نگردد؟ اصلا تمام عمر مادرها ایام البیض است، چه رجب، چه شعبان، چه رمضان و چه... خدایا به حق لحظه به لحظه خستگی مادرانمان: اجرنا من النار یا مجیر! ✍آينــــــــــﮫ
*دارم به خانه سالمندان ميروم* این متن توسط یک خانم نویسنده بازنشسته نوشته شده که احساسش را زمان انتقال به خانه سالمندان به نگارش در آورده است: *دارم به خانه سالمندان میروم،مجبورم.* وقتی زندگی به نقطه ای میرسد که دیگر قادر به حمایت از خودت نیستی، بچه هایت به نگهداری از فرزندان خودشان مشغول اند و نمی توانند ازتو نگهداری کنند، این تنها راه باقی‌مانده است. خانه سالمندان شرایط خوبی دارد: اتاقی ساده، همه نوع وسایل سرگرمی، غذای خوشمزه، خدمات هم خوب است. فضا هم بسیار زیباست اما قیمتش ارزان نیست. حقوق بازنشستگی من به سختی می تواند این هزینه را پوشش دهد. البته اگر خانه ی خودم را بفروشم به راحتی از پس هزینه اش برمی آیم. می توانم در بازنشستگی خرجش کنم؛ تازه ارث خوبی هم برای پسرم بگذارم. پسرم میگوید : «پول ها و اموالت باید به خودت لذت بدهد. ناراحتِ ما نباش.» حالا من باید برای رفتن به خانه سالمندان آماده شوم. به هم ریختن خانه خیلی چیزها را دربرمی گیرد: 1⃣ جعبه ها، چمدان ها، کابینت و کشوها که پر از لوازم زندگی است، لباس ها و لوازم خواب برای تمام فصول. 2⃣ از جمع کردن خوشم می آمد. کلکسیون تمبر، ده ها نوع قوری دارم. کلکسیون های کوچک زیاد، مثل گردنبندهایی از سنگ کهربا و چوب گردو و از این قبیل. 3⃣ عاشق کتابم. کتابخانه‌ام پر از کتاب است. انواع شیشه بطری مرغوب خارجی. از هر نوع وسایل آشپزخونه چند ست دارم. 4⃣ دیگ و قابلمه و بشقاب و هر چه که می شود دریک آشپزخانه پر تصور کرد. ده ها آلبوم پر از عکس و... به خانه پر از لوازم نگاه می‌کنم و نگران می شوم. خانه سالمندان تنها یک اتاق با یک کابینت، یک میز، یک تخت، یک کاناپه، یک یخچال، یک تلویزیون، یک گاز و ماشین لباسشویی دارد. دیگر جایی برای آن همه وسایلی که یک عمر جمع کرده ام ندارد. یک لحظه فکر می کنم مالی که جمع کرده ام، دیگر متعلق به من نیست. در واقع این مال متعلق به دنیاست. به این ها نگاه می کنم، با آن ها بازی می کنم، از آن ها استفاده می کنم، ولی نمی توانم آن ها را با خودم به خانه سالمندان ببرم. می خواهم همه اموالم را ببخشم، ولی نمی توانم؛ هضمش برایم  مشکل است. از طرفی بچه ها و نوه هایم برای کارهایم و این همه چیز جمع آوری شده ارزش آنچنانی قائل نیستند. به راحتی می توانم تصور کنم که آن ها با این همه چیزی که با سختی جمع کرده ام، چطور برخورد می کنند: همه لباس ها و پوشاک گران قیمت دور ریخته می شود. عکس های با ارزش نابود می شود، کتاب ها، فله‌ای فروخته می شود. کلکسیون هایم چه ؟؟!!!! مبلمان هم با قیمتی بسیار کم فروخته می شود. از بین کوه لباسی که جمع کرده بودم، چند تکه برداشتم، چند تا وسیله آشپزخانه، چند تا از کتاب های مورد علاقه‌ام و چند تا قوری چای. کارت شناسایی و شهروندی، بیمه، سند خانه و البته کارت بانکی، تمام. این همه متعلقات من است. میروم و با همسایه‌ها، خداحافظی می‌کنم.... سه بار سرم را به طرف درب خانه خم می کنم و آن را به دنیا می سپارم. *بله در زندگی، شما روی یک تخت می خوابید و در یک اتاق زندگی می کنید بقیه اش برای تماشا و بازی است.* بالاخره مردم بعد از یک عمر زندگی می فهمند: ما واقعا چیز زیادی نیاز نداریم. 1⃣ دور خودتان را برای خوشحال شدن، خیلی شلوغ نکنید. 2⃣ رقابت برای شهرت و ثروت خنده دار است. 3⃣ زندگی بیشتر از یک تختخواب نیست. 4⃣ افسوس که هر چه برده ایم، باختنی است. 5⃣ برداشته ها، تمام گذاشتنی است. پس در لحظه و حال زندگی کنید. زیاد در گیر تجملات، خانه، ماشین و.... نباشید. *در یک کلام انبار دار نباشید.* *سبکبال باشید، از زندگی لذت ببرید، خوب باشید، با خودتان،  با دیگران، با همه.* « خوب بخورید ، خوب بپوشید ، خوب سفر کنید ، زندگی را زیاد سخت نگیرید « توصیه میکنم حتما بخونید ، این برای همه ما هست ، امروز پدر و مادران ما ، فردا نوبت خود ماست🙏
بخاطر چند تار مو! در این سالها که در مدارس و دانشگاه ها و مجموعه های مختلف پیش می آمد و صحبت می کردم. نقد عمومی در خصوص پوشش چند نکته بود: اول اینکه واقعا خدا بخاطر چند تار مو ما را جهنمی می کند؟ دوم اینکه حالا الان انقدر از مو و دست و پای ما بیرون باشد اسلام به خطر می افتد؟ سوم اینکه تابستان گرم است! واقعا تحمل این روسری سخت است... امشب حوالی میدان تجریش تهران بودم و با صحنه های ناراحت کننده ای مواجه شدم که خیلی برایم غم انگیز بود... اول اینکه به نظرم این روزها به خیلی ها ثابت می شود که چرا خداوند با زبان دین محدوده پوشش را کامل مشخص کرده است. بحث چند تار مو نیست. بحث این است که اگر نسبت به چند تار مو بی توجه شوی به چند تار مو متوقف نمی مانی. دو اینکه کسی که نسبت به یک امر خداوند بی تفاوت شود، در همان حد متوقف نمی ماند. نسبت به مسائل دیگر به ترتیب بی تفاوت می شود و آسیب پشت آسیب را تجربه می کند که از آن بعدا خواهم گفت. سه اینکه، گرما برای همه افراد یکسان نیست. و برای برخی بهانه است. امشب دخترانی دیدم که روسری هایشان دور گردنشان بود و پوشش تنشان مانتو شلوار. اما در کنارش دخترانی دیدم که شال و روسری نداشتند. یا مانتو نداشتند. یا گردن هایی باز با یقه ای باز داشتند. یا شلوارهایی کوتاه داشتند. یا شلوارهایی پاره داشتند. و یا سیگار هم می کشیدند... غیر اینکه الان واضح تر شد که اگر حد و حدود و قانونی نباشد،‌ هرکس بر مبنای دلم میخواهد در جامعه ظاهر می شود که شاید برای همین هایی که صرفا نبود یک روسری را خواستارند بدپوششی و ناهنجاری محسوب شود، این برایم سوال شد که دستاورد آزادی که برخی دختران سرزمینم میخواستند چنین شکل و شمایلی دارد؟ وقتی نگاه می کردم که هر کدام از این دختران چه نقش های بزرگی برای رشد و پیشرفت خود و خانواده و تربیت فرزند و جامعه خود حتی جامعه جهانی می توانند داشته باشند اما در خیابان ها با پوشش هایی عجیب با چهره های ناراحت کنار پسرانی راه بروند، کنار جدول های خیابان بنشینند، آهنگ های غمگین خیابانی گوش دهند و یک دستشان هم سیگار باشد. حیف... کاش بیایند سمت ما تا از نقش دختر بودن، زن بودن، افق بلند داشتن، شناخت قدر و ارزش خود، امتداد نگاهی به بلندای ایمانی آرامشبخش، حرمتی و جایگاهی برای همه قابل احترام، لذتهای حقیقی و بی آسیب و نشاط دست یافتنی برایشان بگوییم. ورودی حرم امام زاده صالح، برخی از این دختران سرگشته، چادر می گرفتند، در گوشه ای از حرم بغض می کردند گریه و مناجات می کردند، عبادت می کردند و حال قشنگی داشتند... همه حواسم به دخترانی بود که با همان تیپ های دور از تعادل چادر به سر ضریح را چسبیده بودند و صدای گریه شان را خیلی ها می شنیدند... و چقدر دوست داشتم کنار تک تکشان قرار بگیرم و از نیاز فطری شان بگویم و اینکه می توانند تغییر مسیر همیشگی بدهند و تصمیم بگیرند دیگر سمت آن دوستانی که دوست نیستند و خودشان هم سرگردانند، بر نگردند... من غرب را از نزدیک دیده ام. در خصوصشان مطالعات زیادی کرده ام. از وضعیت تلخ دختران و زنانشان خوب اطلاع دارم. خیلی سال پیش از ما، به آنها هم وعده های آزادی و حق و حقوق دادند اما امروز حال خوبی ندارند. دخترانی که روزی با شعار «بدن خودم مال خودم است» در خیابان ها آمدند ولی امروز شعارشان هشتک «من هم همین طور»، شده است و از تعدی ها و تجاوزات و آسیب های عجیب در رنج اند... اما کسی به کمکشان نمی آید... حیف است حالا که بسیاری از آنها بعد از تجربه های بسیار تلخ، در مسیر بازگشت به پاکدامنی و پوشش هستند، برخی دختران و زنان سرزمینم به بی پوششی به عنوان دستاورد نگاه کنند و از کلمه آزادی برای این معنا استفاده کنند. نه! آنچه من امشب دیدم آزادی نبود. اصلا به نظر نمی رسید این افراد از چیزی آزاد شده باشند... اگر خروجی آزادی این آشفتگی روحی که در چهره ها و رفتارها مشاهده می شد بود، آن شلوارهای پاره بود، آن سیگار کشیدن کنار چند پسر بود، آگاهی بخشی کمک می کند که خیلی ها به دنبال آزادی به این معنا نروند و اتفاقا از این نوع آزادی خود را آزاد کنند... 💬 @ninfrance ــــــــــــــــ 🚩 در پرتگاه مجازی، مجهز باش... 👈پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @Shobhe_ShenaSi
این دیگه کیه؟!! 🆔 @Shobhe_Shenasi
هدایت شده از 🚫چیزهایی‌که‌نمیخواهندبدانید
در روایات اسلامی کبریایی فقط و فقط مخصوص خداست و هیچکس در این دنیا حق تکبر نداره مگر یک نفر؛زن،که باید در برابر مرد غریبه برخوردی متکبرانه داشته باشه 📚 «ستاره ها چیدنی نیستند»
هدایت شده از نماز جمعه آمل
📌 📢 مراسم دسته روی سالروز شهادت امام علی(ع) در آمل ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ ✅ با ما همراه شوید... 🆔👉https://eitaa.com/setad_n_j_amol ستاد نماز جمعه شهرستان آمل
📜 ✨🌹پیامبر مهربانی (ص): ✨ فرزند دخـتر دلسوز و با برکت است ؛ هر کس دخـتر دارد ، خداونـــد آن را پوششۍ از آتش دوزخ قرار می‌دهد و او را وارد بهشـت مےکند.✨ 📚کنز العمال ح۴۵۳۹ ‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌ 💠 به کانال معرفت شناسی خوش آمدید @sh_marefat @sh_marefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📛📛📛📛📛📛📛📛📛🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞 ⭕️ از فاز جدید آزادی براندازها رونمایی شد! ❌️ گویا براندازها به صورت جدی عزم شان را جزم کرده اند که خانواده های ایرانی را به نابودی بکشانند. https://eitaa.com/joinchat/2735407301C1f2f6fa887
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ برای 🔹من یک زنم آزادی ام را دوس دارم / ایــرانی ام آبــادی ام را دوست دارم ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اظهارات وقیحانه و گستاخانه مجری شبکه لندنی من‌وتو نسبت به پدرها: ما "کشیده زدن" به یک سری از پدرها را لازم داریم!!! 🆔 @Clad_girls حالا یه دسته افراد از خدا بی خبر این کانالها تو خونه استفاده میکنند..بعدا انتظار دارند محیط خانه سالم باشه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 راهکار کارشناس اینترنشنال سعودی برای مبارزه با حجاب!! 🔺"ایده‌ای مانند شلوارک پوشیدن مردان هم می‌تواند این مبارزه را تقویت کند!!" https://eitaa.com/women92 ـــــــــــــــــــــــــــ
💬 خانم‌ها کتایون ریاحی و فاطمه معتمدآریا نسبت به عمل وقیحانه دالایی لاما اعلام موضع کنند! ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅ کانال برتــر حجاب ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇🏻 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057