~حیدࢪیون🍃
﴾﷽﴿ ⏳قسمت سی و نهم ↯ بهار ڪش و قوسے بہ بدنش داد و خمیازہ ڪشید! نگاهم رو دوختم بہ پنجرہ ے ڪالس! مغ
ادامه قسمت سی و نهم👇
سهیلے نگاهے بهش انداخت و گفت:امیررضا هیوال دیدے؟!
خندہ م گرفت،بے توجہ بہ من ادامہ داد:بیا بریم دیگہ!
سرفہ اے ڪردم و گفتم:استاد بفرمایید برسونیمتون!
میدونستم قبول نمیڪنہ،میخواستم بفهمہ امین ڪسے ڪہ فڪر میڪنہ نیست،شاید هم میتونست باشہ!
زل زد بہ پایین چادرم:ممنون وسیلہ هست!
سرش رو آورد باال و زل زد بہ امین!
یڪ قدم اومد جلو!
_مثل اینڪہ اون آقا خوششون نمیاد با من صحبت ڪنید!خدانگهدار خواهر!
خواهر رو با غلیظ گفت،برادرش اومد ڪنارش و راہ افتادن!
پوزخندے زدم و گفتم:خدانگهدار برادر!
ایستاد،برنگشت سمتم،دوبارہ راہ افتاد!
اعضا جدید خیلی خوش امدید 😍
برای دیدن و مطالعه کردن رمان های قبلیمون که بنرش رو تماشا کردید روی سنجاق کلیک کنید و همراهمون باشید 😊
خیلی خوشحالیم که خادم شما محبین اقا امیرمنین هستیم 🙂
دفترچه تلفنی داشت که حدوداً 150 شماره تلفن خانواده شهدا را در آن یادداشت کرده بود.
با همه مشغلههایی که داشت، هر روز در هر فرصتی به مادر، پدر، همسر و بچههای شهدا زنگ میزد، احوالپرسی میکرد و مشکلاتشان را میپرسید.👌
#سردار_دلها
#شهید_قاسم_سلیمانی🌷🕊
………‹🌹🍃࿐›………
#حیدریون
🌼سلام و صبح بخیر امام زمانم!❤️
آقا سلام می دهم از جان و دل به تو
تا اینکه بشنوم «و علیک السّلام» را …😌
یقین دارم صدایم را میشنوی و سلامم را پاسخ میدهی …😊😍💞
❤️ السَّلامُ عَلَيْكَ یا بقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
💚 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
💜 اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
🧡 ا
🍀#دعای_معرفت حجت خدا در زمان غیبت که سفارش شده هر روز خوانده شود👌🏻⬇️
🌸✨"اَلّلهُمَّ عَرِّفْني نَفْسَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ نَبيَّكَ
🌼✨ اَلّلهُمَّ عَرِّفْني رَسُولَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ
🌺✨ اَلّلهُمَّ عَرِّفْني حُجَّتَكَ فَاِنَّكَ اِنْ لَمْ تُعَرِّفْني حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ ديني"
🌥️اَللّهُمِّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الْفَرَج بِحَقِّ زِینَب کُبری سَلامُ الله عَلَیها 🤲🏻🌤️
🌷اَللّهُــمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷
◾️#شهیدانه 🎙
همیشه عادت داشت زیارت عاشورا را آرام بخواند، اما روز های آخر زیارت عاشورا را با صدای بلند می خواند...
انگار که میدانستند روز های آخرش است :)
دو روز قبل از شهادتش با هم داخل ماشین نشسته بودیم.
محرم بود و یک مداحی از جواد مقدم گذاشته بود...🎧🏴
روضه رسید به اینجا که ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم💔
سیدابراهیم هم سرش را تکان داد و با لبخند ، نرم روی سینه اش زد و گفت:
"ان شاءالله تاسوعا پیش عباسم :)♥️"
#شهید_مصطفے_صدرزاده
#حیدریونه
شهادت مبارک عزیز برادرم 💔
پروا نکرد لحظه ای از التهاب ها
ره گم نکرد در گذر از پیچ و تاب ها
فهمیده وار دل به هیاهوی نیل زد
دلخوش نشد به وعده ی آبِ سراب ها
وقتی شنید نغمه ی "احلی من العسل"
راضی نشد به مستی دیگر شراب ها
راه "جهاد" ، خط پدر ، راه عشق بود
راه حسین(ع) و راه تمام ثواب ها
جانم فدای نام شریف پیمبرم
عشق نبی ست پایه ی این انقلاب ها
"تبت یدا" نوشت به سرخی خون "جهاد"
دشمن بترس از تب اینسان خطاب ها
"حسین مودب
@Banoyi_dameshgh
--------------------