~حیدࢪیون🍃
📚رمان: #مقتدا #قسمت_22 آخرین امتحان که تمام شد، از دانشگاه بیرون زدم. خیلی وقت بود منتظر چنین فرصت
📚رمان:
#مقتدا
#قسمت_23
…کمی بر خودش مسلط شد، سرش را پایین انداخت و گفت: سلام!
مقنعه ام را کمی جلوتر کشیدم و گفتم: علیکم السلام!
و راه افتادم که بروم. قدمهایم را تند کردم. سید دستپاچه شد و دنبالم دوید : خانم صبوری! یه لحظه…صبر کنید!
اما من ناخواسته ادامه میدادم. اصلا نمیدانستم کجا میروم. سید پشت سرم میامد و التماس میکرد به حرفش گوش بدهم. برگشتم و ایستادم. اونم ایستاد. گفتم : آقای محترم! من قبلا هم گفتم حرفامو.
و به راهم ادامه دادم. بازهم پشت سرم آمد و صدایم زد : خانم صبوری یه لحظه وایسین! بذارین حرفمو بزنم بعد…
دوباره برگشتم : خواهش میکنم بس کنین! اینجا این کارتون صورت خوشی نداره!
به خودم که آمدم دیدم ایستادم جلوی مزار شهدای گمنام. بی اختیار لب سکو نشستم. سید ایستاد، نفس نفس میزد. اشکم درآمد. گفت : الان پنج ساله میام سر همین شهید تورجی زاده که گره کارم بازشه! پنج ساله بعد جواب منفی شما فکر ازدواج رو از سرم بیرون کردم. آخه خودتون بگید من چه دسترسی به خانوادتون داشتم؟ میخواستم ازتون اجازه بخوام که بیام رسما خدمت پدر ولی…
نشست و ادامه داد: شایدم اصلا نباید حرفی میزدم! اینم قسمت ما بود! یعنی واقعا دوطرفه نیست؟
بلند شدم و گریه کنان گفتم : اگه نبود بدون لباس روحانیت نمی شناختمتون!
و راه افتادم به سمت در، سید همانجا نشسته بود، دیگر دنبالم نیامد. داخل اتوبوس نشستم و نامه سید را از لای قرآن جیبی ام در آوردم. پنج سال بود که نخوانده بودمش. وقتی رسیدم خانه دیدم نامه خیس خیس است…
#جانم_بسوختی_و_به_دل_دوست_دارمت…
ادامه دارد...
#گرھ_هاے_ڪور🌹
وقتیگِرههایِکور
بهشماهجومآورد
باذکرصلوات
سیلیراهبیندازید
تاتماممشکلاتراباخودببرد!...
#علامہطباطبایی
#حیدࢪیوݩ
.
حالِ شما هنگامِ ملاقات با امام زمان عجاله
همان حالیست که اکنون هنگام قرائت قرآن دارید!
پس ببین که چگونه ای . .
.
#آیتاللهمجتبیتهرانیره
~حیدࢪیون🍃
●➼┅═❧═┅┅───┄ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت 💢 قسمت شانزدهم👇 🌷گفتم: اين دستور آقا به چه
●➼┅═❧═┅┅───┄
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت 💢
قسمت هفدهم (آزار مومن)👇
🌷در دوران جوانی در پايگاه بسيج شهرستان فعاليت داشتم. روزها و شبها با دوستانمان با هم بوديم. شبهای جمعه همگی در پايگاه بسيج دور هم جمع بوديم و بعد از جلسه قرآن، فعاليت نظامی و گشت و بازرسی و... داشتيم.
🍁در پشت محل پايگاه بسيج، قبرستان شهر ما قرار داشت. ما هم بعضی وقتها، دوستان خودمان را اذيت می كرديم! البته تاوان تمام اين اذيت ها را در آنجا دادم.
برخی شب های جمعه تا صبح در پايگاه حضور داشتيم. يك شب زمستانی، برف سنگينی آمده بود.
🌷يكی از رفقا گفت: كسی جرأت داره الان تا انتهای قبرستان برود؟! گفتم: اينكه كار مهمی نيست. من الان ميروم. او هم به من گفت: بايد يك لباس سفيد بپوشی!
من سرتا پا سفيدپوش شدم و حركت كردم. خس خس صدای پای من بر روی برف، از دور هم شنيده ميشد.
🍁من به سمت انتهای قبرستان رفتم! اواخر قبرستان كه رسيدم، صوت قرآن شخصي را از دور شنيدم! يك پيرمرد روحانی كه از سادات بود، شب های جمعه تا سحر، در انتهای قبرستان و در داخل يك قبر مشغول تهجد و قرائت قرآن ميشد. فهميدم كه رفقا می خواستند با اين كار، با سيد شوخی كنند.
🌷می خواستم برگردم اما باخودم گفتم: اگر الان برگردم، رفقای من فکر می کنند ترسيده ام. برای همين تا انتهای قبرستان رفتم. هرچه صدای پای من نزديك تر ميشد، صدای قرائت قرآن سيد هم بلندتر ميشد! از لحن او فهميدم كه ترسيده ولی به مسير ادامه دادم. تا اينكه به بالای قبری رسيدم كه او در داخل آن مشغول عبادت بود.
🍁يكباره تا مرا ديد فريادی زد و حسابی ترسيد. من هم كه ترسيده بودم
پا به فرار گذاشتم. پيرمرد سيد، رد پای مرا در داخل برف گرفت و دنبال من آمد. وقتی وارد پايگاه شد، حسابی عصبانی بود.
ابتدا كتمان كردم، اما بعد، از او معذرت خواهی كردم. او با ناراحتی بيرون رفت.
🌷حال چندين سال بعد از اين ماجرا، در نامه عملم حكايت آن شب را ديدم. نمی دانيد چه حالی بود، وقتی گناه يا اشتباهی را در نامه عملم می ديدم، خصوصاً وقتی كسی را اذيت كرده بودم، از درون عذاب می كشيدم. گويی خودم به جای آن طرف اذيت می شدم.
التماس دعای فرج 🍃🌹
👈 #ادامه_دارد....
🌤اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌤
🕊 @Banoyi_dameshgh ♥️
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
✍حاج قاسم سلیمانی:
خدا را قسم میدهم به محمد و آل محمد؛
کشور ما را
و رهبر ما را
و ملت ما را
و سرزمین ما را
در کنف عنایت خود حفظ بفرماید.
#شبتون_شهدایی 🌙
#مدیر
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
رفاقت با امام زمان...
خیلی سخت نیست!
توی اتاقتون یه پشتی بزارین..
آقا رو دعوت کنین..
یه خلوت نیمه شب کافیه..
آقا خیلی وقته چشم انتظارمونه!
🚛⃟🌵¦⇢ #نیمهشب
🚛⃟🌵¦⇢ #مدیر
ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ
⇢ @Banoyi_dameshgh
هدایت شده از ~حیدࢪیون🍃
#جهٺبیدارشدنازخواببراۍنماز^^
قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُوحى إِلَیَّ أَنَّما إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً ۰۱۱
#سورهۍڪهف🌿
شبتونحسینۍ✨
دعاۍفرجآقاجانمونفراموشنشھ🌼🧡