🌷به قول شهید بلباسے:
اونقدر خودمونُ درگیرِ
القاب و عناوین کردیم ؛
که یادمون رفته همه باهم برادریم :)
و باید کنارِ هم،باری از رویِ...
دوشِ مردم برداریمــ...🙂
حواسمون ڪجـاست؟💔
#شهیدانه
#شهیدمحمدبلباسی
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
#خاطرات_شهید
●همسر شهید وحید نومی گلزار گفت: روز عاشورا به آقا وحید میگویند بیا به زیارت برویم که ایشان پاسخ میدهد اگر به گفته امام حسین(ع) بخواهم عمل کنم همینجا هم میتوانم زیارتم را انجام دهم. وحید ظهر عاشورا بعد از خواندن نماز شهید شد و شهید ظهر عاشورا لقب گرفت.
●ولادت : ۱۳۶۱/۵/۵ تبریز
●شهادت : ۱۳۹۴/۸/۲ بیجی ، عراق
#شهید_وحید_نومی_گلزار
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرجــ
■ #شهدایطور🕊🖇
_________________
اگر بخواهیم قبر شش گوشه
امام حسین (ع) را در آغوش
بگیریم کلامی و دعایی جز
این نباید داشته باشیم:
اللهم اجعل محیای محیا
محمد و آل محمد و مماتی
ممات محمد و آل محمد
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀#اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج✨
محل زندگی :تبریز
تاریخ تولد :۵مرداد۶۱
ورودی :92-93
رشته تحصیلی : شیمی صنعتی
محل تحصیل : دانشگاه علمی کاربردی -مرکز استانداری تبریز
محل شهادت :منطقه "الحراریات" شهر بیجی در شمال سامراء
تاریخ شهادت :۲آبان۹۴ همزمان با عاشورای حسینی
مزار شهید :تبریز
در ادامه میتوانید گزارشی از مصاحبه با خانواده شهید نومی را بخوانید
از دوران کودکی وحید بگویید:
حسین نومی گلزار، پدر شهید: وحید از همان دست بچه هایی بود که بیشتر از سنش می دانست و شناختش از دنیای اطراف بیشتر بود؛ الان هم که یاد حرفهایش می افتم، احساس می کنم چیزهایی را که می گفت درک نکرده ایم، چون همیشه حرف هایش مفاهیم بالایی داشت.
وحید با شهادت خود در ظهر روز عاشورا اعتقادش به زیارت عاشورایی را که مدام آن را می خواند، عملا نشان داد.
تربیت شهید برمبنای چه تفکرومکتبی بود ؟
حسین نومی گلزار:ما تربیت یاافته ی مکتب تشیّع و قرآن هستیم و از سیره ی پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) پیروی می کنیم. بر همین مبنا تلاش کردیم که محیط رشد فرزندان در خانواده را به گونه ای فراهم آوریم که مطابق فرامین اسلام باشد.
در این بین مهمترین اساسی که از ابتدا در زندگی ما حاکم بود تقید به حلال و حرام بود. بسیار احتیاط می کردم که ذره ای لقمه ی حرام بر سر سفره قرار نگیرد. همین مسئله یکی از مهمترین عواملی است که می توانم بگویم در سعادت فرزندم وحید نقش داشت. با اینکه در مشاغل گوناگون حضور داشتم اما در هر کاری که می رفتم کاملا دقت داشتم تا جنبه ی حلال و حرام در آن رعایت شود.
چطورمطلع شدید که شهید قصد دارد به عراق برود ؟
حسین نومی گلزار:با توجه اینکه وحید نظامی نبود، گفتن از اینکه می خواهم به جنگ بروم برای ما نامأنوس بود. برای همین در ابتدا برای ما هم کمی عجیب بود و هر بار که صحبت می کردیم می گفت که این وظیفه ی من است. من این تکلیف را احساس می کنم که در آن جبهه حضور داشته باشم. وظیفه من فقط زمانی نیست که دشمن به مرزهای کشورم تعدی کرده باشد. کم کردن شر داعش از سر مسلمانان و دور کردن آنها از مرزهای کشورم برای من احساس وجوب می آورد. هر بار که بحث می کردیم با استناد به آیات و احادیث ما را قانع می کرد.وخوابی که دیده بود یه ایشان امید می داد و نا امید نمی شد از اینکه دیگران مانع از رفتن وی شوند .
از رشادت های وحید در ظهر عاشورا بفرماییدوخوابی که دیده بود :
حسین نومی گلزار:وحید قبل از اعزام خواب دیده بود که عده ای سوار با لباس سیاه بر فردی که لباس سبز پوشیده وتنها است حملع می کردند وحید خود را به مرد سیاه پوش می رساند وجلوی او می ایستد وآن افراد سیاه پوش سر وحید را از بدنش جدا می کنند .
دو روز مانده تا عاشورا همرزمانش به وحید گفتند بیایید تا شروع عملیات به زیارت امام حسین (ع) برویم و برگردیم، او قبول نکرد و گفت امروز کربلا همین جاست و من جای دیگری نمی روم.
وحید در آن مقطع تک تیر انداز بود، صبح روز عاشورا هم مسئولیت حراست از یک معبر را بر عهده داشت. او در بالای یک پشت بام مستقر می شود و از گروه ۲۰ نفری داعش که از آن نقطه قصد نفوذ داشتند، ۱۲ نفر را به درک واصل می کند. کم کم داعش ها خودشان را به وحید می رسانند و با پرتاب نارنجک در مرحله ی اول او را از ناحیه ی دست زخمی می کنند. سپس وقتی وحید می خواسته جایش را عوض کند تیربار را می بنندد و او را به شهادت می رسانند.
بعد از شهادت وحید داعشی ها شدت حملات را بیشتر کردند چون می خواستند به پیکر وحید دست یابند و تبلیغات شوم رسانه ای خود را انجام دهند. همرزمانش که متوجه این مسئله می شوند، تلاش می کنند که پیکر به دست داعشی ها نیفتند که در این درگیری منطقه ی وسیعی از بیجی را از دست داعشی ها پاکسازی می کنند.
♥️⃟📿
رفقا✋🏻آقاموݩمنٺظرھ...↯
بریمیهدعاےفرجبخوݩیم...🙃🤲🏻
اللھمعجللولیڪالفرج...🍃
درازکشیدهبودیم . . .
باکلیذوق و شوق بهشگفتم:
"اوجآرزوماینه که پولدارباشم ،
یهخونه تو بهتریننقطهاصفهان ،
سفرهایخارج ، گشتوگذار و . . ."
ازشپرسیدم:
خبمحسن تو آرزوتچیه!؟😃
نهگذاشت و نهبرداشت . .
گفت:
"شـہـادٺ...''🚶🏻♂
⊰#شهید_محسن_حججی⊱