ـ ‹💭🗞› ـ
#سلامامامزمانم:)›...!
من گریه میکنم که تماشا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
حجت قبول دلبر احرام بستهام
ای کاش در دعای خودت جا کنی مرا
با گریه کردن این دل من زنده میشود
دلمرده آمدم که تو احیا کنی مرا
اسباب زحمتِ تو شده این گدا، ولی
هرگز مباد از سر خود وا کنی مرا
───• · · 𖧷 · · •───
🖤𝒥ℴ𝒾𝓃↬ @Banoyi_dameshgh
میگفت↓
-وَخدانکنهتومجازی
حقالناسکنیم.!
باچتنامحرم!✖️
بایهپروفایلکهبهگناهمیندازه!
بایهکانالمبتذل🚫
بایهکپیکردنکهراضینیستن!
بایهمزاحمت!
باایجادگروهمختلط|:
باتبرج🖐🏻
بایهلایکوکامنت‼️
-حواستباشههمشنوشتهمیشه مؤمن!(:
#سلامصبحــتونشھدایے♥️📞
📻⃟🏸¦⇢ #قرار_روزانه
📻⃟🏸¦⇢ #حیدࢪیوݩ
ــ ــ ــ ـــــــ۞ـــــــ ــ ــ ــ
⇢‹ @Banoyi_dameshgh
••||🐱📒''
.
.
خُداتنها
عاشقےست
کہازبےتوجہےمعشوقش
خستہنمیشود...!🙃♥️
.
.
↛🐱⃟ ⃟📒⋱ #استاد_پناهیان
↛📒⃟ ⃟🐱⋱ #منبر_مجازی
#حیدࢪیوݩ
📝 #یادمون_باشه
✖️من مریض بودم، فلانی عیادتم نیومد!
✖️من زنگ زدم احوالش رو پرسیدم، اما اون نه!
✖️ارزش کادوشون، خیلی کمتر از کادویی بود که من براشون گرفته بودم!
✖️پدرم به رحمت خدا رفت، یه زنگ نزدن، لااقل یه تسلیت خشک و خالی بگن!
و ..........
همهی اینا یعنی ؛ شما در حالِ معاملهی مهربانی هستید و طرف معاملهی شما هم، انسانهای دیگهاَند!
به همین دلیل ؛ #توقع_جبران دارید، و اگه این توقع برآورده نشه، معاملهتون رو قطع میکنید!
بهتره بدونید؛
مهربانی با #توقع_جبران ، نه تنها به شخصیت شما اعتبار نمیده؛ که مانعِ بزرگی در #خودسازی شما، و حرکتتون بسمت کمالات انسانی هست.
حاج اسماعیل دولابی میگن؛
❌از هیچ کس توقع نداشته باش؛ حتی از خدا ❌
حیدریون
#بہوقتحاجے🌱'!
نمیدانم چه سودائی به سر داشت
به دوشش کوله باری از سفر داشت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🎼
قدم در کوچه باغ عشق میزد
به جان خویش داغ عشق میزد
ــــــــــــــ🎼
چه عشقی؟
عشق مولایش خمینی
که بوسد تربت سبز حسینی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ🎼
به امیدی کز آن گُل کام گیرد
بگرید تا دلش آرام گیرد...
حیدریون
_💔!'
اگـر او یک نفر بود🌹
با رفتـنش🚶🏻♂
یڪ مملکت بهم نمۍریخت..؛)
او یڪ راه بود🌿
یڪ نماد بود😍
او یڪ دنیا از دنیا دور بود💛
و چه زیبا فرمود عزیزِ ما
"#حاج قاسم یک مکتب بود"
سلام ما به لحظه رفتنت✋🏻
#شهدا🦋
#حاج_قاسم
𝒿ℴ𝒾حیدریون
مــــــــــا چــ💓ـــادریا
قد یه دنیا احساس داریم...😍
فقط ⛔️
یکم زرنگیم⇦ برای هرکسے و هرجایے
خرجش نمیـــــکنیم⇨!
حیدریون
ومن دیگر،
حوصلهای برای غصه خوردن ،
بغض کردن،
درد کشیدن ندارم!
وقتی ببینم چیزی یا کسی عذابم میدهد؛ نمیسوزم!
یا میسازمش،
یا کاملا رهایش میکنم،
اسمش منطقی شدن نیست،
آدم از یک جایی به بعد،
خسته میشود همین!")
حیدریون
⭐♥خادم حیدر♥⭐:
رفیـــق ڳوش ڪن🙃♥️
خـــدا میخاد صداٺ بزنه☺️😍🗣
بلند شو مؤمݩ😇📿
اصلا زشتھ بچھ مسلمۅݩ مۅقع نماز تۅ فضاے مجازے باشھ!!🙄😶🙊
#بسماللّٰہ🌙💌
نٺ گوشے←"OFF"❎
نٺ الهے←"ON"✅
وقٺ عاشقیہ😍
ببینم جا نـــماز هاٺون بازه؟🤨🧐
وضـــو گرفٺید؟🤔😎
اگ جواب بݪہ هسٺ ڪہ چقد عالے😉👏💯
اݪٺمآس دعــــآ...🤲📿
اَݪݪہُمَ عَجݪ ݪِوَݪیڪَ اݪـفَرج🦋🌿
پآشـــو دیگه🙂🚶🏻♀
نمازتسردنشهمؤمن☺️🌱
حیدریون
🌹🍁🌹🍁🌹🍁🌹🍁
🌸🍃 یک خانم مدیر
پسرش را برای نماز صبح صدا کرد ولی بیدار نشد ،پس از پایان نمازش باز اورا صدا زد ،بیدار نشد
خانم مدیر به محل کارش رفت و پسرش را برای رفتن به دانشگاه بیدار نکرد ..
⏰ ساعت 9صبح پسرش امتحان داشت
ساعت 9و نیم که بیدار شد با مادرش تماس گرفت گفت: مادرم به امتحان نرسیدم ،چرا بیدارم نکردی ؟!!
🔷 گفت :به خدا وقتی دیدم در امتحان آخرت مردود شدی امتحان دنیا دیگر برایم اهمیت نداشت ..
شهید علیرضا کریمی متولد ۲۲ شهریور سال ۱۳۴۵ مقارن با ایام ماه مبارک رمضان در محله سیچان اصفهان بدنیا آمد.به دلیل بیماری شدیدی که داشت پزشکان معتقد بودند که زیاد زنده نمی ماند. به طوری که در ۴ سالگی کبد وی از بین رفته و دیگر امیدی به زنده ماندنش نبود روزی سیدی سبزپوش به مغازه پدرش مراجعه کرده و بی مقدمه می گوید کار خوبی کردی که علیرضا را نذر آقا ابالفضل(ع) کردی. همین امروز سفره آقا ابالفضل (ع) را پهن کن و به مردم غذا بده، ۳ مجلس روضه برای حضرت در حرمش نذر کرده ای که من انجام می دهم. سپس اسکناسی را جهت برکت کاسبی به پدر می دهد.علیرضا به طرز معجزه آسایی شفا می یابد به طوری که سال ها بعد قهرمان ورزش های رزمی می شود.
در عملیات محرم در اثر اصابت گلوله خمپاره سر و دست و پای او مجروح می شود. بعد از پایان دوران مجروحیت به جبهه باز می گردد. فرمانده گردان امیرالمؤمنین(ع) به خاطر شجاعت و مدیریتی که علیرضا از خود نشان داده بود، مسئولیت دسته دوم از گروهان ابالفضل(ع) را به او می دهد. در آخرین دیدار با خانواده اش به مادر می گوید ما مسافر کربلائیم راه کربلا که باز شد بر می گردیم. در پایان آخرین نامه ای که فرستاد نوشته بود به امید دیدار در کربلا. درسال 1361 عملیات والفجر ۱ منطقه عملیاتی فکه- تنگه ابوغریب هر دو پای علیرضا مورد هدف تیرهای عراقی قرار می گیرد و در جواب فرمانده اش که می خواهد او را به عقب بیاورد می گوید، شما فرمانده ای برو بچه ها منتظرت هستند. علیرضا در حالیکه روی زمین افتاده و به سختی می خواست خودش را به سمت تپه ها بکشاند، ناگهان یکی از تانک های عراقی به سرعت به سمت وی رفته و از روی پاهایش رد می شود. در اینجا فقط ۱۶ ساله بود. ۱۶ سال بعد درست همان روزی که اولین کاروان به صورت رسمی عازم کربلا می شود پیکرش را در منطقه فکه شمالی پیدا کرده و شب تاسوعای حسینی به وطن باز می گردانند
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
@Banoyi_dameshgh
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
⭐♥خادم حیدر♥⭐:
#تلنگࢪ
یهزمانی👀
دشمنبابمبوموشکحملهمیکرد🚀
الانبااینترنت📡
رفیق🙃
ماالانتوخطمقدمجنگنرمیم
اگهسنگروولکنیموعقبنشینیکنیم🥀
مدیونخونتکتکشهداییم😔
پسبیاخودمونوبهامامزماننزدیککنیم✨
یهراهیبهتنشونمیدم☺️
کهبهشمیگنراهوصال✨
بیاازاینراهبگذریمتاشرمندهامامزمانوشهدانشیم🌿
حیدریون
⭐♥خادم حیدر♥⭐:
#شهیدانھ
رفقا..!
زندگینامـھ شھدا رو بخونین ببینید
ایناچـےبودن:)🖇
چیکارکردنڪھشھیدشدن
فقطبخونببینچجوریزندگـےکرده!
اونوقتمنالکۍالکۍگناهکنم
هرکاریدلمخواستانجامبدمبعدآخرش
بگمڪھمیخوامشھیدبشم..!؟
آخـھشھادتآرزومـھ..
مگـھالکیـھ؟!
دردلمبودڪھآدمشومامانشدم:)🥀
بچـھهادوتابرادرگفتن!
بھدوتاگلزاررفتن!
بـھدوتاخادمشدننیست!
بھشبیھشونشدنِ،مثلشھدا
زندگـےکردنِصراطمستقیمجستنـہ!!
حیدریون