eitaa logo
~حیدࢪیون🍃
2.2هزار دنبال‌کننده
6.6هزار عکس
2.3هزار ویدیو
126 فایل
۞﷽۞ یک روز میاید که به گرد کعبه کوریّ عدو ” علی علی ” میگوییم💚 sharaet📚⇨ @sharaet1400 شرایط nashenasi🕶⇨ @HEYDARIYON3134 ناشناسی refigh🤞⇨ @dokhtaranzeinabi00 @tamar_seyedALI رفیق 🌴¹⁴⁰⁰/ ⁵ /²⁸ پایان↻شهادت ان‌‌شاءالله
مشاهده در ایتا
دانلود
3.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹ویدئویی تاثربرانگیز از شستشوی فرش‌های مسجد شیعیان قندهار که در اثر حمله تروریستی در آن ۹۰ شهید و مجروح بر جای گذاشته شد💔 ‼️ 🖐🏽 ❣بر چهره دلربای مهدی صلوات ❣ ‌♥️•╣ @Banoyi_dameshgh╠•♥️
ا♥️ همیـن الاݩ یہویے: دستتـوبزاࢪ‌ روسینٺ‌یہ‌دقیقہ زماݩ‌بگیـࢪومـدام‌بگــۅ «یامہدۍ» حداقݪــش‌اینہ‌ڪھ روزِقیامٺ‌میگےقلبـم‌یہ‌ࢪوزۍ یہ‌دقیقہ‌بہ‌عشق‌ِآقـام‌زدھ..!🙂♥️
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: یک روز بااحمد سوار موتور بودیم .خانمی پشت فرمون اتومبیل روسری نداشت . احمد گفت بریم نزدیک بهش تذکر بدم .گفتم نه ولش کن اون مطمینا درست نمیشه .ویه حرفی بهت میزنه که خودت خجالت میکشی . گفت از کجا میدونی سرش نمیکنه!؟ گفتم از قیافش معلومه . خلاصه رفت کنار ماشین و سرش رو انداخت پایین و بااحترام گفت: ابجی ببخشید عذرخواهی میکنم.میشه روسریتونو سرتون کنید!؟ اون خانوم هم روسری رو سرش کردو گفت چشم . بهم گفت: دیدی؟ شماها میترسید کنید... اگر رو کنار نمیگذاشتیم اوضاع مملکت و شهرمون اینطوری نبود 🌷 شادی روح این شهید بزرگوار 🕊🥀
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: 🌷شهید حسن باقری🌷 💠مثل ماهی تشنه ام روز اولی که به ستاد عملیات جنوب معرفی شدم، حسن باقری من راصدا زدوگفت :ازترجمه چیزی بلدی؟! گفتم: زیاد وارد نیستم، ولی سعی خودمو میکنم. من زبان عربی را بلدبودم وباآن زبان تکلم میکردم،اما ترجمه اسنادجنگی راتاآن زمان تجربه نکرده بودم. حسن به من گفت: اینجابایدمطالب نظامی و اسناد عراقی رو ترجمه کنین.نگاهی به اسناد کردم ،دیدم خیلی پیچیده و مملواز اصطلاحات نظامی است. به او گفتم:فکرنمیکنم بتونم اینهارو ترجمه کنم. گفت:اینها چیزهاییه که توی جبهه لازمه،مطمئن باش یادمیگیری،ناامید نباش بعدازآن ،یکسری ازاصطلاحات را به من یاد داد و من باتعجب دیدم که اوازمن که زبان عربی بلدهستم، واردتر است. بعدازآن به من گفت:من خیلی دلم میخواد بتونم زبان عربی را تکلم کنم وبا اسرای عراقی به زبون خودشون حرف بزنم و مترجم نداشته باشم و بتونم مکالمات بیسیم اونهارو هم بفهمم، شما بایددراین زمینه به من کمک کنی. بعد ادامه داد:من به قدری دوست دارم زبان عربی رو یاد بگیرم که مایلم هرچه زودتر این کار انجام بشه و موفق به تکلم بشم ،مثل ماهی. گفتم: یعنی چی؟ گفت:ماهی توی آب چی میگه؟ گفتم: نمیدونم!مگه ماهی چیزی هم میگه؟ گفت: وقتی ماهی توی آبه، اگه به دهانش نگاه کنی،دائم میگه آب آب آب و این آب گفتن نشون میده که او همیشه تشنه است و آب میخواد،من هم مثل ماهی،تشنه ی زبان عربی هستم و خیلی علاقه دارم که یاد بگیرم.آن قدردراین زمینه باپشتکاروعلاقه ی فراوان تلاش کردکه خیلی زود زبان عربی اش قوی شدو توانست به راحتی با اسرا صحبت کند. 📚من اینجا نمی مانم 🕊🥀
🌹|شهید مصطفی چمران ✍️ دست مرا گرفت و بوسید ▫️یادم هست روزی که مصطفی آمد دنبالم، قبل از آن که ماشین را روشن کند دست مرا گرفت و بوسید، می‌بوسید و همانطور با گریه از من تشکر می‌کرد. من گفتم: برای چه مصطفی؟ گفت: این دستی که این همه روزها به مادرش خدمت کرده برای من مقدس است و باید آن را بوسید. گفتم: از من تشکر می‌کنید؟ خب، این که من خدمت کردم مادر مــن بــود، مــادر شــما نبــود، کــه ایــن همــه تشــکر میکنیــد. گفت:دســتی کــه بــه مـادرش خدمـت کنـد مقـدس اسـت و کسـی کـه بـه مـادرش خیـر نـدارد بـه هیـچ کـس خیـر نـدارد . مـن از شـما ممنونـم کـه بـا ایـن همـه محبـت وعشـق بـه مادرتـان خدمـت کردیـد. 📚 به روایت همسرش غاده 🕊🥀
💭⃢💛↫ • بیااۍآࢪامش‌وجودم‌مهدۍجاטּ بیاڪه‌دنیاهمہ‌بہ‌وجودت‌‌نیازمنداستツ • ✨ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ ـــ
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: 🔸شهید مهدی زین الدین : 🌹هر گاه شب جمعه را یاد کردید، آن‌ها شما را نزد "اباعبدالله" (ع) یاد می‌کنند. 🕊🥀
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: اگر در جمهوری اسلامی خلافی صورت گرفت... بخشی از شهید علی جمشیدی🌹 ‌ 🕊🥀
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: 📸 تصویری کمتر دیده شده از شهید حاج قاسم سلیمانی به همراه شهیدان احمد کاظمی، مهدی باکری، سردار حسین علایی، سردار محمد باقری و سیدعلی حسینی ابراهیم آبادی/ مشرق نیوز 🕊🥀
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: (کامبیز )زرودی فرازی از نامه شهید خدایا تو شاهدی چیزی عزیزترازجانم ندارم تافدا ی اسلام و امام کنم خدایا ای کاش هزاران جان داشتم وبخاطر رضای تودر اسلام اصیل است میدادم. خدایا تا زمانی که مرا نیامرزدی از این دنیا مبر خدایا اگر دوستم داری شهادت را نصیبم بفرما 🕊🥀
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: 💌 ✉️ بــرگــی از خــاطــرات با اینڪـہ موقعیت خــوبی داشتم هر بار به خــواستگاری می‌رفتیـم به مشڪلی برمی‌خوردیــم. برای تولد شهید هـادی بر سر مزار یادبودش رفتـہ بودم؛ به عڪسش خیــره شدم و گفتـم: من از شمـا ڪادو می‌خــواهم. یک کاری کن دفعه بعد با همســرم به دیـدنت بیــایـم. روزِبعد، یکی‌ازدوستان خانواده‌ای را بـہ مـن معــرفـی ڪـرد. خواستگاری به خوبی پیش رفت؛ مشڪلی وجود نداشت، قـرار شد برای صحبــت‌های خصــوصـی بـہ اتـاقـی بـرویـم. به محض اینڪہ وارد اتاق شدیم چشمم ‌به تصویر بزرگ آقاابراهیم روی دیــوار افتــاد. از ایشــان پرسیدم: چطـور شهـید هــادی را می‌شنــاسید؟ گفتند: شهـید هــادی هم‌رزم پدرم بوده. هفتـۂ بعد با همســرم بــرای تشڪـر به ڪنـار مــزار یادبـودش رفتیم. همسـرم هم مثل من از آقا ابراهیم خواسته بود تا یک همسر برایــش انتخــاب ڪند. 🕊🥀
💔بسم رب الشهدا و الصدیق💔: 🎙این شهید رو مقایسه کنید با بعضی از مسئولان امروز 🌹پرکاری و کم خوابی ویژگی اصلی‌اش بود.✌️ 🌹آن چنان که کار در روز‌های جمعه را هم در یکی از جلسات اداری به تصویب رسانده بود. به این ترتیب عملا کارش تعطیلی نداشت. 🌹معتقد بود شهادت در راه خدا مزد کسانی است که در راه خدا پرکارند. 🌹شهدای جنگ تحمیلی را شاهد این حرف خود معرفی می‌کرد. 🖤شهیدمحمودرضابیضایی🖤 🕊🥀