کِتف ها را که تکان داد ، حسیـن افتـاد و
دست بگذاشت به رویِ کمرش ، ریخت به هم .
نـه فقط ضرب عمود آمد و ابرو وا شد ..
خورد بر فرقِ سرش ، پشتِ سرش ریخت به هم .
تیر بود و تبر و دِشنه ، ولی مادر دید ،
نیزه از سینه که ردّ شد ، جگرش ریخت به هم .
بـ𓂆ـراےاو
اهل خیمه دستامو بگیرید .
60.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شرمندم و از شرم ، خونی شده اشکم .
هر کس ز پدر کينه به دل داشت تو را زد ،
یک پير نحيف نيزه نداشت ، با عصا زد .
انقدر زد آخر که عصا شد دو سه تکه ،
راضي نشد و بر دهنت با کف پا زد !