❣#سلام_امام_زمانم ❣
🔅 السَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْأَمْرِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که صاحب تمام عوالم، هستی و امرت امر خدا و دولتت دولت خداست.
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها، ص578.
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@barballdin
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
فرزند صحرا – قسمت سیزدهم
دوتا سورپرایز
ببین ابن نصر! سورپرایز دومم اینه که من دیگه از این قایم موشک بازی ها خسته شدم. می خوام دستور بدم توی همۀ ممالک اسلامی کاباره ها و کازینوها باز بشن! همه آزاد باشن! هر کی هر جور که عشقش میکشه بگرده و آزاد باشه! اونی که می خاد بره مسجد بره، اونی هم که میخاد بره کازینو و کاباره اونم آزاد باشه و بره! اصلا به کسی چه مربوطه که کی چی کار می کنه؟! برای شروعشم خودم می خوام پیش قدم بشم! میخام گوشۀ قصر حکومتیم یه میز بار بزارم. میز بار که می دونی چیه؟ همون محل سرو مشروبات الکلی! اصلاً چه اشکالی داره آدم هر وقت دوس داشت بتونه با هر زنی که دلش می خاد هر جور رابطه ای رو داشته باشه؟ ابن نصر! از خدا که پنهون نیس از تو چه پنهون که من خودم با خواهر و مادرم رابطه دارم!! حتی با بقیۀ زنها و دخترای فامیل که محرمم هستن یه سر و سرّی دارم.
سبحان الله! اینا چه حرفاییه که می زنی؟ مثلاً تو خلیفۀ مسلمونایی و جای پیغمبر خدا نشستی؟!
ای بابا! اونقدم که می گن خدا سختگیر نیس. اصلا میخام توی مکه و مدینه کازینو و میکده باز کنم. مردم آزادانه بتونن شراب بخورن! و کارای دیگه بکنن. بابا مردم گناه دارن! حالا چون مسلمون شدن باید از عشق و حال محروم بشن؟!
توی مکه و مدینه؟! کنار خانۀ خدا و در حضور آدمایی مثل حسین بن علی؟!
تا اسم حسین بن علی اومد یزید به فکر فرو رفت.
آره راس می گی! حسین بن علی موی دماغم میشه!
بقیه هم هستنا! ابن عباس، ابن زبیر، ابن عمر، محمد حنفیه، عبدالله بن جعفر، ابو سعید خدری، جابر ابن عبدالله انصاری و خیلی از یاران پیامبر هنوز زنده هستن که ممکنه جلوت وایسن.
اینا مهم نیستن. همشون رو می خرم. هر کدومشون قیمتی دارن! فقط اون حسین بن علی رو که گفتی خیلی نگرانم کردی. اون پولکی نیست. بابام معاویه هم یه چیزایی ازش برام گفته بود. بدبختی، آخه عمو زاده ام هستیم! خیلی نمی تونم باهاش سر شاخ بشم. باید یه فکری براش بکنم. تنها مانع و مشکلم برای ایجاد اصلاحات و رفورم دربارۀ ایدۀ عشق آزاد همون حسین بن علی هستش! اتفاقا یادمه که چند سال قبل، اونوقتا که بابام خلیفه بود به همراش رفته بودم مدینه! یه روزی از روزا ...
ادامه دارد ...
علیرضا نظری خرّم/ شهر مقدّس قم/ 18 مهر 97
@barballdin
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عِلْمِ النَّبِيِّينَ وَ مُسْتَوْدَعَ حِكَمِ الْوَصِيِّينَ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که سینه مبارکت گنجینه علم اولین و آخرین است.
سلام بر تو و بر روزی که به تمام جهانیان جرعه های حکمت را خواهی نوشاند.
📚 بحار الأنوار، ج99، ص97.
#اللهمعجللولیکالفرج
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@barballdin
فرزند صحرا – قسمت چهاردهم
بوی شراب
قرار بود پسر عموهام، ابن عباس و حسین بن علی بابت کاری به دیدنم بیان. اتفاقا اونروز یه پاتیل شراب زده بودم توی رگ! سِرجون، پیشکار و مشاور اروپایی بابام رو که همراهمون برده بودیم مدینه صداش کردم و گفتم:
- حالا چه خاکی به سرم بریزم؟ همۀ دک و پوزم بوی شراب می ده! اینا بیان و ببینن خیلی بد میشه!
- کاری نداره! زود باش دستور بده بساط شراب رو جمع کنن! تو که قرار ملاقات با اینا رو داشتی چرا توی خوردن شراب زیاده روی کردی؟!
- ببین سرجون! چرت و پرت نگو! تو رو خدا یه فکری کن ببینم حالا چه غلطی باید بکنم؟
- به نظرم ابن عباس رو دکش کن بره! اون بوی شراب رو از صد فرسخی می فهمه! بعید نمی دونم اگه بیاد ببینه اینجا چه خبره بره اینور و اونور بشینه بگه یزید نجسی خورده و آبروت رو ببره! اما حسین بن علی آدم دهن لقی نیستش. خیلی بعید می دونم اینور و اونور بشینه پشت سرت صفحه بزاره و آبروت رو ببره! اونجوری که شنیدم می گن اینا به راحتی آبروی آدمارو نمی برن! اتفاقا بزار بیاد ببینیم عکس العملش چیه؟ یه بار امتحانش کنیم. خیلی دوس دارم ببینم که اینجور آدما توی اینجور جاها چی کار می کنن؟! شایدم اصلا نفهمید. پاشو یه خورده هم به خودت عطر بزن تا تندی بوی شراب رو کم کنه!
منم به حرفای سرجون گوش دادم و به دربون قصر دستور دادم که ابن عباس رو یه جورایی بپیچونه! فقط بزاره حسین بن علی بیاد تو. دربونم ابن عباس رو دست به سر کردش. یه کمی هم از عطرهای خوب دمشقی به سر و صورت و لب و لوچم مالیدم. حسین بن علی اومدش داخل منم به احترامش رفتم جلو و باهاش دست دادم. بعد از سلام و احوالپرسی گفت:
- چه بوی خوبی میاد؟ این چه عطریه که به خودت زدی؟
حدس می زدم که بوی شراب رو فهمیده اما نمی خواد به روم بیاره! اهل پرده دری و بی حیایی نبود. یه جورهایی داشت تغافل می کرد. داش رد گم می کرد. خودشو زده بود به اون راه که مثلا من متوجه نشدم که تو شراب خوردی.
اما من دوست داشتم اون بفهمه که من شراب خوردم. می خواستم با این کار امتحانش کنم ببینم واکنشش چیه؟
ادامه دارد ...
علیرضا نظری خرّم/ شهر مقدّس قم/ 19 مهر 97
تاثیر عجیب دعا در حق دیگران برای خود شخص دعا کننده❣
امام صادق علیه السلام مےفرمایند:
"اگر شخصی در پشت سر برادر مؤمنش برای او دعا کند، از عرش ندا می شود؛ برای تو صد هزار برابر مثل او است (صد هزار برابر برای تو است)
📚 من لا یحضره الفقیه، ج۲، ص۲۱۲
💚حال اگر کسی برای بهترین مخلوق خدا امام زمان (علیه السلام) دعا کند چه می شود ؟💚
💠 اللّهُمَّ عَجّل لِوَلیّکَ الفَرَج وَ العافیَه وَ النّصر 💠
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فرزندخواهی مردان ایرانی
🔰 بهزاد خلیلی پژوهشگر حوزه خانواده:
هر مردی در زندگی دوست دارد پدری را تجربه کند. این برای هر فرهنگ، اقلیم و نظام سیاسی که مرد در آن رشد پیدا کرده است، صادق است.
👈 مثلا در آمریکا حدود 87درصد از مردان آمریکایی علاقهمند هستند، پدری را تجربه کنند. در کشورهای اروپایی مثل آلمان حدود 75درصد، در بلژیک حدود 84درصد در سوئد حدود 72درصد از مردان تمایل به فرزندآوری دارند. این آمار از منابعی همچون پاور ریسرچ و «پیمایشی درباره تعداد اعضای خانواده در اروپا» جمعآوری شده است.
📊 این آمار برای کشورهای توسعهیافته است. نظام فکری این افراد و سبک زندگی آنها طوری است که از آنها توقع میرود تمایل به فرزندآوری نداشته باشند. از دید اکثر دنیا کشورهای توسعهیافته در یک رفاه اجتماعی و اقتصادی هستند که دوست ندارند آن را با فرزنددار شدن از بین ببرند. اما این موضوعات با تصور عامه مردم بسیار متفاوت است. در واقعیت در این کشورها فرزندآوری آمار پایینی دارد، اما فرزندخواهی و تمایل به اینکه مردها پدر بشوند آمار قابل توجه و بالایی دارد.
✅ همین اتفاق درباره کشور ما هم وجود دارد.
مردهای ایرانی بسیار فرزندخواه هستند و بسیار دوست دارند که پدر شدن را تجربه کنند. میزان فرزندخواهی مردان ایرانی از بسیاری از کشورها بیشتر است. درباره تعداد فرزندان نیز مردان ایرانی تمایل دارند که بیش از سه فرزند داشته باشند. این آمار بینظیر است. یعنی از هر 10مرد ایرانی شش مرد علاقهمند است که بیش از سه فرزند داشته باشند و چهار نفر به بیش از پنج فرزند متمایل هستند
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْخَلَفُ الصَّالِحُ لِلْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومينَ الْمُطَهَّرينَ...
🌱سلام بر تو ای صاحب علم علی علیه السلام و ای آیینه دار صبر حسن علیه السلام و ای وارث شجاعت حسین علیه السلام و ای میراث دار غربت فرزندان حسین علیهم السلام .
📚 صحیفه مهدیه، زیارت حضرت بقیة الله ارواحنا فداه در سختیها
#اللهمعجللولیکالفرج
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@barballdin
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
فرزند صحرا – قسمت پانزدهم
بوی شراب
دلم رو زدم به دریا و جلوی حسین بن علی به ساقی شراب گفتم پیاله رو پر کن! از ترس حسین، قلبم داشت از جا کنده می شد. پیالۀ شراب رو به لبام چسبونده و هورتی سر کشیدم. با این کارم حسین بن علی، چشم ازم گرفت و رو ترش کرد. کاش فقط این کار رو می کردم. خریّت که شاخ و دم نداره! منم توی خریت یه قدم رفتم جلوتر!
ابن نصر که داشت به حرفای یزید گوش می داد با تعجب پرسید:
مگه چی کار کردی؟!
هیچی بابا! همش تقصیر مشاور اروپایی پدرم، سِرجون عوضی بود. اون همش انگولکم می کرد که تعارف کن! تعارف کن!
چی رو ؟!
اون می گفت به حسین بن علی، شراب تعارف کن! خودم هم بدم نمی اومد. آخه می خواستم ببینم چی کار می کنه! در حال مستی برگشتم به ساقی مخصوصم گفتم که یه پیاله هم برای حسین بن علی بریز!
تا اینو گفتم حسین بن علی بد جوری پکر شد. نگران بودم که آبروریزی کنه! چهرش نشون می داد که از دریدگی و بی حیاییم ناراحت شده!
منم رو کردم بهش و در حال مستی گفتم:
ای رفیق! چه طور می شه که تو رو به عیش و نوش دعوت می کنم و تو پس می زنی! تو رو به زنان نوازنده و شهوات و شراب و شادی دعوت می کنم و تو اجابت نمی کنی؟! تو فقط یه بار! آره! فقط یه بار بیا و مزۀ این کارهارو بچش! دیگه بعد اون، مشتری میشی و دلت هواییش میشه و می فهمی که من چی می کشم!
ناگهان دیدم حسین بن علی از جاش بلند شد و با عصبانیت نگاهی به چشمام انداخت و گفت:
دل و جان تو به این چیزها تمایل داره و از اونا لذت می بره، نه من!
اینو گفت و رفت. سِرجون با نگرانی نگاهی به من انداخت و گفت: با این آدم مشکل خواهیم داشت.
آره ابن نصر! مهمترین مشکل من حسین بن علی هستش!
(تاریخ دمشق: ج 65 ص 406 – 407/ الکامل فی التاریخ: ج 3 ص 317)
ادامه دارد ...
علیرضا نظری خرّم/ شهر مقدّس قم/ 21 مهر 97
@barballdin
🔴 برخورد جالب رهبر انقلاب با پسر و دختر نامحرم در کوه_پیمایی
👇👇👇👇👇👇👇
👇👇👇👇👇👇👇
✍ یکی از محافظان رهبر انقلاب میگوید یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند. آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را صادر خواهد کرد. ولی برخلاف تصور آنها، آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟ آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواجه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیر من و این دختر دوست هستیم. آقا ابتدا درباره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود: بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، و من هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خداحافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند. آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند. با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.
📙نشریه ماه تمام، شماره ۳،ص۱۷
✨﷽✨
✅چهکار کنیم که همۀ زندگیمان لذتبخش شود؟
➖ یک گلفروش هر روز بارها دستهگل درست میکند، اما اگر یکروز بخواهد برای معشوق خودش دستهگلی درست کند، حتماً اینکار را با انگیزه و نشاط خاصی انجام میدهد و بیشتر از همیشه از این کارش لذت میبرد!
➖اگر معشوق کسی به او بگوید «یک لیوان آب به من بده!» او از انجام همین کار ساده چه حس خوبی پیدا میکند! مهم این است که تو برای چه کسی و در محضر چه کسی این کار را انجام میدهی؟ حالا تصور کن که در محضر بزرگترین معشوق عالم هستی!
➖ ما که هنوز عاشق خدا نشدهایم چه؟ یک مدت از سرِ «احترام خدا» کارهایت را بهخاطر خدا انجام بده؛ کمکم عاشقش میشوی! وقتی عاشق خدا شدی، یک زندگیِ عالی خواهی داشت که از هر لحظهاش لذتها میبری!
➖ منتظر نباش یک شیرینی خاصی در زندگیات پیدا شود تا لذت ببری؛ کاری کن از همین زندگیِ عادیات خیلی نشاط پیدا کنی! هر کار سادهای را هم «بهخاطر خدا» انجام بده تا از آن لذت ببری!
👤 علیرضا پناهیان
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
امروز چهارشنبه، ۱۷ شهریور، برابر با سیام ماه محرم ۱۴۴۳ اول ماه صفر میباشد.
نماز و دعای روز اول ماههای قمری
امام جواد عليه السلام مى فرمايند:
براى #تضمين_سلامتى خود در هر ماه، روز اول آن، دو ركعت نماز خوانده ؛
در ركعت اول سى مرتبه سوره ى توحيد و در ركعت دوم سى مرتبه سوره قدر را بخواند و پس از نماز، #صدقه دهد.
▫️در بعضى روايات، این دعا بعد از نماز نقل شده است:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كَاشِفَ لَهُ إِلا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْرا
مَا شَاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ، حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ
لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ
رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ
رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدا وَ أَنْتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ
📝 همچنین خواندن دعاهاى منقوله در وقت #رؤيت_هلال كه بهترين آنها دعاى چهل و سوم صحيفه سجادیه است.
و خواندن هفت مرتبه #سوره_حمد براى دفع درد چشم. و پاشیدن یک کف #گلاب بر سر و صورت.
و خوردن اندكى #پنير. که روايت است هر كس مقيد كند خود را به خوردن آن در اول هر ماه اميد است كه حاجتش در آن ماه رد نشود.
و در شب اول ماه دو ركعت نماز كند در هر ركعت بعد از حمد #سوره_انعام بخواند و از حق تعالى سؤال كند كه او را از هر ترسى و دردى ايمن گرداند و نبيند در آن ماه امرى را كه #مكروه او باشد.
🔹مفاتيح الجنان، مصباح المتهجد طوسی ره، ج۲
#نماز #اول_ماه #دعا #اعمال
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که زمین و زمان در ید قدرت توست.
سلام بر تو و بر زمان آمدنت...
📚 صحیفه رضویه، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام.
#اللهمعجللولیکالفرج
┏━━━━━━━━🌺🍃━┓
@barballdin
┗━━🌺🍃━━━━━━━┛
فرزند صحرا – قسمت شانزدهم
گوشِ موش
یزید با نگرانی توی قصر قدم می زد. سِرجون، مشاور اروپایی یزید که حسابی کلافه شده بود جلو رفت و گفت:
- اعلیحضرت! دردت به جونم! بگو ببینم چی شده؟ چرا هی داری راه می ری و نگرانی؟!
- توی فکر وصیت بابام هستم. گفته بود مراقب سه چهار نفر باش. حرف بابام بدجوری رفته رو اعصابم!
- این که کاری نداره! یه نامه به ولید بن عُتبه بنویس و ازش بخواه که از مردم مدینه بابت خلافتت بیعت دوباره بگیره. یه نامۀ سرّی دیگه هم براش بنویس و بگو که از عبدالله بن عمر، عبدالرحمان بن ابی بکر، عبدالله بن زبیر و حسین بن علی، برات بیعت سفت و سختی بگیره که مو لای درزش نره.
- مرد حسابی مگه الکیه؟! حرف مفت می زنی ها! نشستی ور دلم توی شام و از مدینه خبر نداری. مگه اینا به همین راحتی با من بیعت می کنن؟! هر کدومشون خودشون رو یه پا خلیفه می دونن و ادعای انا رجلٌ دارن. سِرجون! تو رو خدا کمک کن. به جون مادرم که می خوام دنیا نباشه از اون موقع که خلیفه شدم شب و روز ندارم. همۀ فکر و ذکرم شده بیعت گرفتن از این چهار نفر.
- حرفمو گوش کن ببین چی می گم، لج نکن! بردار به حاکم مدینه بنویس و ازش بخواه که بره سراغ این چهار نفر و ازشون برات بیعت درست و حسابی بگیره. اولشم بره دنبال حسین بن علی و به هر قیمتی که شده ازش بیعت بگیره. تا جایی هم که می شه و راه داره با حسین بن علی و عبدالله بن زبیر سرشاخ نشه و از در مهربونی و سیاست وارد بشه اما اگه دید که قبول نکردن به زور شمشیر متوسل بشه. حتی اگه لازم شد گردنشونو بزنه و قال قضیه رو بکنه، بعدشم سرشون رو برات بفرسته بیاد به شام!
یزید دستی به ریشاش کشید و به آمیز قلمدون که گوشۀ سالن، مثل جغد نشسته بود و به حرفاشون گوش می داد، اشاره کرد و گفت:
- آهای کاتب! بردار فی الفور دوتا سیاهه برای ولید بن عُتبه بنویس! توی یکیش بگو که از مردم مدینه برام بیعت بگیره! توی اون یکیش هم روی یه تیکه کاغذ کوچیک به اندازۀ گوش موش، حرفایی رو که داشتم با سرجون می گفتم و نشسته بودی، زیرزیرکی گوش می دادی براش بنویس.
ادامه دارد ...
(الطبقات الكبرى: ج 1 ص 442، تاريخ اليعقوبي: ج 2 ص 241، الفتوح: ج 5 ص 9)
علیرضا نظری خرّم/ شهر مقدّس قم/ 22 مهر 97
⤴️ #آمرزش_گناهان
خواندن #سوره_جمعه، در شب جمعه، بسیار سفارش شده است.
بخوانیم و به نیت #سلامتی_و_ظهور_امام_زمان_عج❤️
💎طبق فرمایش آقا امام جعفر صادق(ع) هرکس در شبهای جمعه
✨سوره مبارکه جمعه✨
را بخواند کفاره گناهانش از این جمعه تا جمعه آینده خواهد بود.
📚ثواب الاعمال/ص۷۹
🔴👈 آثار بد رفتاری با اهل خانه
ادب در زندگي را زينت هر عملي قرار دهيد ... از همسرتان تشكر كنيد هر چند غذايي كه پخته ، شور يا بد شده باشد. وقتي از غذا ابراز رضايت مي كنيد همسرتان خوشحال مي شود و اين باعث رشد و پيشرفت معنوي شما مي شود. “ يك بار من در جواني در خانه با خانواده بد اخلاقي كردم در عالم معنا به من گفتند: بيست سال ناله هاي تو بي اثر شد. ”
(توصیه اخلاقی حضرت آیت الله سعادت پرور (ره) ،کتاب ناگفته های عارفان)
👌 دعا نکردن برای پدر و مادر روزی را قطع می کند ...
✍ روایت شده که مردی خدمت امیرالمومنین(علیه السلام) رسید و گفت : روزگارم خیلی تنگ است (در تنگدستی به سر می برم )
◽حضرت فرمود :
❓آیا با قلم گره دار مینویسی؟ گفت: نه.
❓آیا جلوتر از کسی راه می روی که سنش از تو بیشتر است؟ گفت: نه.
❓آیا بعد از سپیده ام می خوابی؟ گفت : نه.
❓آیا دعا برای پدر و مادرت را ترک کرده ای ؟ گفت : آری ای امیر مؤمنان.
👌حضرت فرمود : به یاد آنان باش. همانا از رسول خدا(صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود :
🤲 دعا نکردن در حق والدین روزی را قطع میکند.
┄┅══✼ *✨﷽✨*✼══┅┄
دست ادب بر روی سینه می گذاریم
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللّٰهِ فِي أَرْضِهِ
سلام بر تو ای بجا مانده خدا در زمینش
سلام حضرت صاحب ، مهدی جان ✋🏻
سلامی از جمع خسته دلان به مفهوم
قوت قلب ؛🌱
سلامی از مشتاقان چشم براه به
منتقم کربلاء ؛
سلامی از بیماران درمانده به حضرت
طبیب و مهربان ترین دستگیر
سلامی از ما ساکنان غمزده ی
آخرالزمان به شما که حجت خدایید ...
أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج وَ فَرَجَنا بِهِ 🕊
⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّلݪِوَلیِّڪَالفَرَجـ⚘
@barballdin
فرزند صحرا – قسمت هفدهم
گوشِ موش
یزید پیک ویژۀ شاهی رو صدا کرد و بهش گفت:
- خیلی زود این دوتا نامه رو برسون به دست حاکم مدینه، ولید بن عُتبه!
پیک شاهی هم به تاخت خودش رو رسوند به مدینه و یکراس رفت دم خونۀ ولید بن عُتبه و همون نصف شبی حاکم مدینه رو از زیر لحاف کشیدش بیرون.
ولید هم که از کوبیده شدن بی موقع درب خونش حسابی، دستپاچه و نگران شده بود یه چیزی شبیه شمد رو به خودش پیچوند و اومدش دم درِ عمارت حکومتی. توی تاریکی هوا که چشم، چشم رو نمی دید از لای درب نیمه باز خونش گفت:
- چیه؟ چی می خواهی نصف شبی؟ مگه روز رو ازت گرفتن؟ الان چه وقت در زدنه؟!
- پیک شاهی و حامل خبری مهم از جانب یزید بن معاویه هستم.
تا ولید این رو شنید انگاری دوزاریش افتاد و بگی نگی فهمید که قضیه از چه قراره! نامه هارو از پیک شاهی گرفت و خوند و حسابی به فکر فرو رفت.
یکهویی جرقه ای توی ذهنش زد و با خودش گفت: آهان فهمیدم! مروان بن حکم! آره باید توی این گیر و دار از اون کمک بگیرم. هر چی باشه اون حاکم قبلی مدینه بوده و از این چیزا بیشتر سر در میاره!
اما مشکل اینجا بود که مروان بابت برکنار شدنش از حکومت مدینه از یزید و دار و دستش دلخور بود. بالاخره یه جوری سیبیلش رو چرب کردن و شاید هم یه شیتیلی کف دستش گذاشتن و با هزار ناز و منّت همون نصف شبی آوردنش به دار الحکومۀ مدینه!
اولش، مروان خیلی سر سنگین بود اما وقتی دمش رو دیدن کم کم یخاش آب شد و شروع کرد به حرف زدن و رو کرد به ولید که خیلی هم پکر بود و گفتش:
- چته؟ کشتی هات غرق شده؟ نکنه معاویه!!
- هیس! ساکت شو! آره صداش رو در نیار! معاویه فوت کرده و یزید برداشته برام دوتا نامه نوشته! حالا هم بلانسبت مثل خر توش گیر کردم.
(نسب قریش: ص 433، الامامه و السیاسه: ج 1 ص 175)
ادامه دارد ...
علیرضا نظری خرّم/ شهر مقدّس قم/ 23 مهر 97
@barballdin
🔴 بدترین نوع بیماری
✍ یکی از بیماری های خطرناک، مرضی بی صداست که هیچ گونه نشانه ای نداشته و ندارد، اما می تواند آسیب شدیدی به شما وارد نماید. این بیماری مرض " عادی شدن نعمت " است.
🤒 علایم بیماری: نعمت های فراوانی داشته باشی، اما آن ها را نعمت ندانی و هیچ گونه احساس شکرگزاری در قبالش نداشته باشی، گویی حقی کسب شده!
💎 درمان: اگر فکر می کنید چیزی برای شکرگزاری ندارید، نبضتان را چک کنید.
#پندانه
🌸