هدایت شده از کانال گزیده ی خبرها
🔺مهمترين عدد در جهان!
🔹جالب است بدانید که در شهر نیویورک ، ساعتی غول پیکر وجود دارد که حساب می کند چه زمانی بحران آب و هوایی کره زمین غیرقابل بازگشت خواهد بود!
🔹عدد " قرمز" مهلت ماست، 6 سال و 147 روز و ..../سیمانیوز
.
.
گزیده ی خبرها در همه پیامرسانها👇
@gozideyekhabarha
پرخوری از موانع سلوک
مومن لقمه حرام و مشتبه نمی خورد و از حلال هم خود را سیر نمی کند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آدمی هیچ ظرفی را پر نساخت که از پر ساختن شکمش بدتر باشد.»
سالک افزون بر این ریاضت جوع را مغتنم می شمارد و با گرسنگی قلب خود را نورانی می دارد. امام صادق علیه السلام فرمود: هیچ چیز از پرخوری برای دل مومن زیان بار نیست و پرخوری مایه دو امر است: سنگ دلی و تحریک شهوت، گرسنگی خورش مومن و غذای روح و طعام دل اوست.»
یکی از مهمات سالک در امر سلوک از آغاز تا پایان تنظیم مقدار غذا و چگونگی آن است
مرحوم عارف کامل میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در نامه ای عرفانی و بسیار پر مغز که در نامه های عرفانی کم نظیر است خطاب به آیت الله حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی می نویسد:
طریق مطلوب را برای این راه معرفت نفس گفتند: چون نفس انسانی تا از عالم مثال خود نگذشته به عالم عقلی نخواهد رسید و تا به عالم عقلی نرسیده حقیقت معرفت حاصل نبوده و به مطلوب نخواهد رسید لذا به جهت اتمام این مقصود مرحوم مغفور جزاء الله عنا خیر جزاء المعلمین می فرمودند که: باید انسان یک مقدار زیاده بر معمول تقلیل غذا و استراحت بکند تا جنبه حیوانیت کمتر و روحانیت قوت بگیرد و میزان آن را هم چنین می فرمودند که: انسان اولا روز و شب را زیاده از دو مرتبه غذا نخورد حتی تنقل ما بین الغذائین نکند، ثانیا هر وقت غذا می خورد باید مثلا یک ساعت بعد از گرسنگی بخورد و آن قدر بخورد که تمام سیر نشود این در کم غذا، و اما کیفیتش: باید غیر از آداب معروفه گوشت زیاد نخورد به این معنا که شب و روز هر دو نخورد و در هر هفته دو سه دفعه هر دو را یعنی هم روز و هم شب را ترک کند.و یکی هم اگر بتواند للتکلیف نخورد و لا محاله آجیل خور نباشد اگر احیانا وقتی نفسش زیاد مطالبه آجیل کرد استخاره کند و اگر بتواند روزه های سه روز هر ماه را ترک نکند.»
استاد (علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی) می فرمود: از مقدار حاجت بدن هر چه بیشتر خوردی در حقیقت غذا دارد تو را می خورد و نه تو غذا را.
مرادشان این بود که بیشتر از مقدار حاجت بدن روح را تضعیف کرده و دل را می میراند. می فرمودند: حتی الامکان از سرخ کردنی ها که خاصیت ندارد و یا خاصیت اندک دارد بپرهیزید ولی تا می توانید از سبزی ها و میوه ها استفاده کنید و میوه را جزیی از سفره و غذا به حساب آورید.در سیره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آمده است: «هیچ گاه از شکم سیری باد گلو نزد.»
ایت اله علی رضایی تهرانی
رساله سیر و سلوک ص 317
التماس دعا
در حادثه کربلا با سه نمونه شخصیت روبرو میشویم :
اول : حسین (ع)
حاضر نیست تسلیمِ حرفِ زور شود تا آخر میایستد ! خودش و فرزندانش شهید میشوند. هزینه انتخابش را میدهد و به چیزی که نمیخواهد تن نمیدهد. از آب میگذرد، از آبرو نه !
دوم: یزید
همه را تسلیم میخواهد. مخالف را تحمل نمیکند. سرِ حرفش میایستد. نوه پیغمبر را سر میٔبرد. بی آبرویی را به جان میخرد تا به چیزی که میخواهد برسد
سوم: عمرِ سعد
به روایتِ تاریخ تا روز ٨ محرم در تردید است. هم خدا را میخواهد هم خرما، هم دنیا را میخواهد هم آخرت. هم میخواهد حسین(ع)را راضی کند هم یزید را،هم امارتِ ری را میخواهد،هم احترام مردم را،نه حاضر است از قدرت بگذرد ، نه از خوشنامی، هم آب میخواهد هم آبرو،دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی است که به هیچکدام از چیزهایی که میخواهد نمیرسد نه سهمی از قدرت میبرد نه از خوشنامی
ما آدمهای معمولی راستش نه جرات و اراده حسین (ع) شدن را داریم، نه قدرت و ابزارِ یزید شدن را اما در درونِ همه ما یک عمرسعد هست !
بیش از همه از عمر سعد شدن باید ترسید!
✅ *پیشبینی شیخ ژولیده؛ شیخ فضلالله بر دار میشود و شیخ عبدالکریم مؤسس حوزه علمیه قم و فتنه اکبر ...*
🔻 آیتالله روح الله قرهی عضو مجلس خبرگان: یکبار مرحوم آیتالله بهجت فرمودند که آقای شیخ فضل الله نوری میگوید:
🔹من به مجلس میرزای بزرگ (میرزای شیرازی) رفته بودم و در آنجا بودم، دیدم شیخی ژولیده ای آمد، صاحب مجلس به احترام ایشان تمام قامت بلند شد. مجلس بحثی بود و هرکس پرسشی داشت و ایشان پاسخ می دادند.
🔸من یک سوال فقهی داشتم و به نزد این فرد رفتم تا سوال خود را بپرسم. تا سلام کردم گفت: سلام باباجان اسمت چیست؟ گفتم من فضلالله نوری هستم، گفت عجب، نکند تو همان شیخ شهید ما باشی که در تهران به دار آویخته میشوی؟ شیخ گفت من جا خوردم. حالم تغییر کرد و با خود گفتم من از طبرستان به نور آمدهام تا درس بخوانم و نهایتاً قصد کردهام اگر در نجف مردم، در قبرستان وادیالسلام دفن شوم و اگر بخواهم به ایران بروم به نور میروم و با تهران کاری ندارم.
🔸متحیر بودم که این فرد چه میگوید، دیدم یک شیخ یزدی نیز برای سوال فقهی آمد و سلام کرد و این فرد به او گفت: عمو اسمت چیست؟ گفت عبدالکریم حائری یزدی، گفت بهبه! آقای حائری مؤسس حوزه علمیه قم، و بلافاصله بعد از بنده ایشان هم متحیر شد که حوزه علمیه قم چیست؟ این فرد چه میگوید؟
🔺 شیخ فضلالله نوری میگوید: دیگر این فرد را رها نکردم و تا جایی که آن آقا بعدها فرمودند خداوند به تو فرزندی میدهد که پای دار تو کف میزند و تو ناراحت میشوی. اما بعد میفرمایند تو ناراحت نباش و نباید از حب پدر بودن خود بکاهی. عوامالناس میگویند این فرد چگونه میتواند خوب باشد و ادعای اصلاح امت داشته باشد، در حالی که فرزندش مخالف است.
✅ بعدها، مرحوم حائری، حوزه علمیه را تاسیس نمود و مرحوم فضل الله نوری به همان کم و کیف به دار آویخته شدند...
♦️ پیشبینی آیتالله مولوی قندهاری از فتنههای آینده انقلاب
🔹 آیت الله قرهی: شش ماه آخر عمر آیتالله مولوی قندهاری بود؛ ما نشسته بودیم و برای ما تعریف میکردند و میفرمودند فتنه هایی میآیند که من در آن زمان نیستم و شما باید سینههایتان را سپر این سید عظیمالشأن -اشاره به آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب کنید. گفتند ایشان سپهسالار امام زمان (عج) هستند. ایشان این سخنان را درحالی مطرح میکردند که از رهبر_انقلاب ۴۰ سال بزرگتر بودند.
🔺بارها مشاهده کرده بودم که علی رغم این فاصله سنی و کسالت جسمی که آیتالله قندهاری داشتند هربار که رهبر انقلاب به مشهد سفر میکردند این آیتالله قندهاری بودند که به ملاقات ایشان میرفتند. میگفتند ایشان که میآید سریع به من خبر دهید و به دیدن ایشان میرفتند. خیلی عجیب بود این مرد، همه چیز را میدانست. بعد فرمود من نیستم میبینید روز به روز به جمال و کمال این سید افزوده میشود و طوری میشود که مثل آقا سیدابوالحسن اصفهانی یکهتاز میشود.
https://www.tasnimnews.com/60148
💢خاطره ای زیبا از دکتر زرین کوب در مورد عاشورا
🔹روز عاشورا بود و در مراسمی بهمین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم ، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی، نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و عکسم را روی آن زده بودن انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم.
🔹دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی ام می گشتم .. موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند ، برای همین نمی خواستم، فعلا کسی متوجه حضورم بشود، هرچه بیشتر فکر می کردم ، کمتر به نتیجه می رسیدم ، ذهنم واقعا مغشوش شده بود که پیرمردی که بغل دستم نشسته بود با پرسشی رشته افکارم را پاره کرد :
🔹ببخشید شما استاد زرین کوب هستید ؟
🔹گفتم : استاد که چه عرض کنم، ولی زرین کوب هستم
🔹خوشحال شد، شروع کرد به شرح این که چقدر دوست داشته، بنده را از نزدیک ببیند، همین طور که صحبت میکرد، دقیق نگاهش می کردم، این بنده خدا چرا باید آرزوی دیدن من را داشته باشد ؟ چه وجه اشتراکی بین من و او وجود دارد ؟
🔹پیرمردی روستایی با چهره ای چین خورده و آفتاب سوخته، متین و سنگین، اما باوقار
🔹می گفت مکتب رفته و عم جزء خوانده و در اوقات بیکاری یا قرآن میخواند یا غزل حافظ و شروع به خواندن چند بیت جسته و گریخته از غزلیات خواجه و چه زیبا غزل حافظ را میخواند
🔹پرسیدم : حالا چرا مشتاق دیدن بنده بودید ؟
🔹گفت : سؤالی داشتم و سپس پرسید : شما به فال حافظ اعتقاد دارید ؟
🔹گفتم : خب بله ، صددرصد ... گفت : ولی من اعتقاد ندارم !
🔹پرسیدم : من چه کاری میتونم انجام بدم ؟ از من چه خدمتی بر میاد ؟
💥( عاشق مرامش شده بودم و از گفتگو با او لذت می بردم )
🔹گفت : خیلی دوست دارم معتقد شوم، یک زحمتی برای من می کشید ؟
🔹گفتم : اگر از دستم بر بیاد، حتما ، چرا که نه
🔹گفت : یک فال برام بگیر
🔹گفتم ولی من دیوان حافظ پیشم نیست
🔹بلافاصله دیوانی کوچک از جیبش درآورد و به طرفم گرفت و گفت : بفرما
🔹مات و مبهوت نگاهش کردم و گفتم، نیت کنید
🔹فاتحه ای زیر لب خواند و گفت : برای خودم نمیخوام، میخوام ببینم حافظ در مورد امروز ( روز عاشورا ) چی می گه ؟؟
🔹برای لحظه ای کپ کردم و مردد در گرفتن فال
🔹حافظ ...عاشورا ، اگه جواب نداد چی ؟ عشق و علاقه این مرد به حافظ چی ؟
🔹با وجود اینکه بارها و بارها غزلیات خواجه را کلمه به کلمه خوانده و در معنا و مفهوم آنها اندیشیده بودم، غزلی به ذهنم نرسید که به طور ویژه به این موضوعات پرداخته باشد
🔹متوجه تردیدم شد، گفت : چی شد استاد ؟ گفتم : هیچی، الان
🔹چشمان را بستم و فاتحه ای قرائت و به شاخه نباتش قسمش دادم و صفحه ای را باز کردم :
💥زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
💥گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت
💥بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
💥یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
💥رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
💥گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
💥در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
💥سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
💥چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
💥جانا روا نباشد خونریز را حمایت
💥در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
💥از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
💥از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
💥زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
💥ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
💥یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
💥این راه را نهایت صورت کجا توان بست
💥کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
💥هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
💥جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
💥عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
💥قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
🔹خدای من این غزل موضوعش امام حسین و وقایع روز و شب یازدهم نیست، پس چیست ؟ سالها خود را حافظ پژوه می دانستم و هیچ وقت حتی یک بار هم به این غزل، از این زاویه نگاه نکرده بودم، این غزل ویژه برا همین مناسبت سروده شده !
🔹بیت اولش را خواندم از بیت دوم این مرد شروع به زمزمه کردن با من کرد و از حفظ با من همخوانی و گریه میکرد، طوری که تمام بدنش میلرزید انگار روضه می خواندم و او هم پای روضه ی من بود .
🔹متوجه شدم عده ای دارند مارا تماشا میکنند که مجری برنامه به عنوان سخنران من را فرا خواند و عذرخواه که متوجه حضورم نشده ، حالا دیگر میدانستم سخنان خود را چگونه آغاز کنم .
🔹بلند شدم، دستم را گرفت و می خواست ببوسد که مانع شدم، خم شدم، دستش را به نشانه ادب بوسیدم .
🔹گفت معتقد شدم، معتقد بووودم، ایمان پیدا کردم استاد، گریه امانش نمی داد !
🔹آن روز من روضه خوان امام شهید شدم و کسانی پای روضه من گریه کردند که پای هیچ روضه ای به قول خودشان گریه نکرده بودند .
🔹پیشنهاد میکنم هر وقت حال خوشی داشتید، این غزل را بخوانید.
🌹حاکمان ایرانی از ابتدا تا کنون :🌹
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻣﺎﺩ :
-1 ﺩﯾﺎﺍﮐﻮ
-2 ﻓﺮﻭﺭﺗﯿﺶ
-3 ﻫﻮﻭﺧﺸﺘﺮ
-4 ﺍﮊﯼ ﺩﻫﺎﮎ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯿـﺎﻥ:
-1 ﮐﻮﺭﺵ
-2 ﮐﻤﺒﻮﺟﯿـﻪ
-3ﮔﺌﻮﻣﺎﺕ
-4 ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ
-5ﺧﺸﺎﯾﺎﺭﺷﺎ
-6ﺍﺭﺗﺨﺸـﯿﺮ ﺍﻭﻝ
-7 ﺧﺸﺎﯾﺎﺭﺷﺎ ﺩﻭﻡ
-8 ﺳﻐﺪﯾﺎﻧﺲ
-9 ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ ﺩﻭﻡ
-10 ﺍﺭﺩﺷﯿﺮ ﺩﻭﻡ
-11 ﺍﺭﺩﺷﯿﺮ ﺳﻮﻡ
-12 ﺁﺭﺍﺳﮏ
-13 ﺩﺍﺭﯾﻮﺵ ﺳﻮﻡ
ﺣﻤﻠﻪ ﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﻣﻘﺪﻭﻧﯽ ﻭ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭﯼ ﺑﺮ ﺍﯾﺮﺍﻥ
ﺳﻠﻮﮐﯿـﺎﻥ:
-1 ﺳﻠﻮﮐﻮﺱ ﺍﻭﻝ
-2ﺁﻧﺘﯿﻮﺧﻮﺱ ﺍﻭﻝ
-3ﺁﻧﺘﯿﻮﺧﻮﺱ ﺩﻭﻡ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺍﺷﮑﺎﻧﯿـﺎﻥ:
-1 ﺍﺭﺷـﮏ ﺑﺰﺭﮒ
-2 ﺗﯿﺮﺩﺍﺩ
-3 ﺍﺭﺩﻭﺍﻥ ﺍﻭﻝ
-4ﻓﺮﯾﺎﭘﺎﺕ
-5 ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺍﻭﻝ
-6 ﻣﻬﺮﺩﺍﺩ ﺍﻭﻝ
-7ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺩﻭﻡ
-8 ﺍﺭﺩﻭﺍﻥ ﺩﻭﻡ
-9 ﻣﻬﺮﺩﺍﺩ ﺩﻭﻡ
-10 ﺳﻨﺪﺭﻭﮎ
-11 ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺳﻮﻡ
-12 ﻣﻬﺮﺩﺍﺩ ﺳﻮﻡ
-13 ﺍﺭﺩ ﺍﻭﻝ
-14 ﻓﺮﻫﺎﺩ ﭼﻬﺎﺭﻡ
-15 ﻓﺮﻫﺎﺩ ﭘﻨﺠﻢ
-16 ﺍﺭﺩ ﺩﻭﻡ
-17 ﻭﺍﺗﺎﻥ ﺍﻭﻝ
-18 ﺍﺭﺩﻭﺍﻥ ﺳﻮﻡ
-19 ﺑﻼﺵ ﺍﻭﻝ
-20 ﺍﺭﺩﻭﺍﻥ ﭼﻬﺎﺭﻡ
-21 ﺧﺴﺮﻭ
-22 ﺑﻼﺵ ﺩﻭﻡ
-23 ﺑﻼﺵ ﺳﻮﻡ -ﭼﻬﺎﺭﻡ
-24 ﺑﻼﺵ ﭘﻨﺠﻢ
-25 ﺍﺭﺩﻭﺍﻥ ﭘﻨﺠﻢ
ﺳﺎﺳﺎﻧﯿﺎﻥ:
-1 ﺍﺭﺩﺷﯿﺮ ﺑﺎﺑـﮑﺎﻥ
-2 ﺷﺎﭘﻮﺭ ﺍﻭﻝ
-3 ﻫﺮﻣﺰ ﺍﻭﻝ
-4 ﺑﻬﺮﺍﻡ ﺍﻭﻝ
-5 ﺑﻬﺮﺍﻡ ﺩﻭﻡ
-6 ﺑﻬﺮﺍﻡ ﺳﻮﻡ
-7 ﻧﺮﺳﯽ
-8ﻫﺮﻣﺰ ﺩﻭﻡ
-9 ﺁﺫﺭﻧﺮﺳﯽ
-10 ﺷﺎﭘﻮﺭ ﺩﻭﻡ
-11 ﺍﺭﺩﺷﯿﺮ ﺩﻭﻡ
-12 ﺷﺎﭘﻮﺭ ﺳﻮﻡ
-13 ﺑﻬﺮﺍﻡ ﭼﻬﺎﺭﻡ
-14 ﯾﺰﺩﮔﺮﺩ ﺍﻭﻝ
-15ﻫﺮﻣﺰ ﺳﻮﻡ
-16 ﻓﯿﺮﻭﺯ ﺍﻭﻝ
-17 ﺑﻼﺵ
-18 ﻗﺒﺎﺩ ﺍﻭﻝ (ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ )
-19 ﺟﺎﻣﺎﺳﺐ
-20 ﻗﺒﺎﺩ ﺍﻭﻝ (ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ )
-21 ﺧﺴﺮﻭ ﺍﻧﻮﺷﯿـﺮﻭﺍﻥ
-22 ﻫﺮﻣﺰ ﭼﻬﺎﺭﻡ
-23 ﺧﺴﺮﻭ ﭘﺮﻭﯾﺰ
-24 ﻗﺒﺎﺩ ﺩﻭﻡ
-25 ﺍﺭﺩﺷﯿﺮ ﺳﻮﻡ
-26 ﺧﺴﺮﻭ ﺳﻮﻡ
-27ﺟﻮﺍﻧﺸﯿﺮ
-28 ﺑﺎﻧﻮ ﭘﻮﺭﺍﻧﺪﺧﺖ
-29 ﮔﺸﺘﺎﺳﺐ ﺑﻨﺪﻩ
-30 ﺑﺎﻧﻮ ﺁﺯﺭﻣﯿﺪﺧﺖ
-31 ﻫﺮﻣﺰ ﭘﻨﺠﻢ
-32 ﺧﺴﺮﻭ ﭼﻬﺎﺭﻡ
-33 ﻓﯿﺮﻭﺯ ﺩﻭﻡ
-34 ﺧﺴﺮﻭﭘﻨﺠﻢ ﻓﺮﺧﺰﺍﺩ
-35 ﯾﺰﺩﮔـﺮﺩ ﺳﻮﻡ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻃﺎﻫﺮﯾـﺎﻥ:
-1 ﻃﺎﻫﺮ ﺫﻭﺍﻟﯿﻤﯿﻨﯿﻦ
-2 ﻃﻠﺤﻪ ﺑﻦ ﻃﺎﻫﺮ
-3ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﻃﺎﻫﺮ
-4 ﻃﺎﻫﺮ ﺑﻦ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺻﻔـﺎﺭﯾـﺎﻥ:
-1 ﯾﻌﻘـﻮﺏ ﻟﯿﺚ ﺻﻔﺎﺭﯼ
-2 ﻋﻤﺮﻭ ﻟﯿﺚ ﺻﻔﺎﺭﯼ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺳﺎﻣﺎﻧﯿـﺎﻥ:
-1 ﺍﻣﯿﺮﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ
-2 ﺍﺑﻮﻧﺼـﺮ ﺍﺣﻤﺪ ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ
-3 ﺍﺑﻮﺍﻟﺤﺴﻦ ﻧﺼﺮ ﺳﺎﻣﺎﻧﯽ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺯﯾﺎﺭﯾﺎﻥ:
-1 ﻣﺮﺩﺁﻭﯾﭻ ﺯﯾﺎﺭﯼ
-2 ﻭﺷـﻤﮕﯿﺮ ﺯﯾﺎﺭﯼ
-3 ﺑﻬﺴـﺘﻮﻥ ﺯﯾﺎﺭﯼ
-4 ﮐﺎﻭﻭﺱ ﺯﯾﺎﺭﯼ
ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻏﺰﻧﻮﯾـﺎﻥ:
-1 ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﻏﺰﻧﻮﯼ
-2 ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﺤﻤﺪ ﻏﺰﻧﻮﯼ
-3 ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﺴﻌﻮﺩ ﻏﺰﻧﻮﯼ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺳﻠﺠﻮﻗﯿـﺎﻥ:
-1 ﺭﮐﻦ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﻃﻐﺮﻝ
-2 ﻋﻀﺪﺍﻟﺪﯾﻦ ﺍﻟﺐ ﺍﺭﺳـﻼﻥ
-3 ﻣﻌﺰﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﻠﮑﺸـﺎﻩ
-4 ﺍﺑﻮﺍﻟﻤﻈﻔﺮ ﺑﺮﮐﯿـﺎﺭﻕ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﺸﺎﻫﯿﺎﻥ:
-1 ﻗﻄﺐ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﺸﺎﻩ
-2 ﻋﻼﺀﺍﻟﺪﯾﻦ ﺍﺑﻮﺍﻟﻤﻈﻔﺮ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﺸﺎﻩ
-3 ﺗﺎﺝ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﺘﺢ ﺍﯾﻞ ﺍﺭﺳﻼﻥ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﺸﺎﻩ
-4 ﺟﻼﻝ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﺤﻤﻮﺩ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﺸﺎﻩ
-5 ﻋﻼﺀﺍﻟﺪﯾﻦ ﺗﮑﺶ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﺸﺎﻩ
-6 ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺟﻼﻝ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﻮﺍﺭﺯﻣﺸﺎﻩ
-7 ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺟﻼﻝ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﻣﻨﮑﺒﺮﻧﯽ
ﺍﯾـﻠﺨﺎﻧﺎﻥ ﻣﻐﻮﻝ:
-1 ﻫﻼﮐﻮ
-2 ﺁﺑﺎﻗﺎﺧﺎﻥ
-3 ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺍﺣﻤﺪ ﺗﮕﻮﺩﺍﺭ
-4 ﺍﺭﻏـﻮﻥ ﺧﺎﻥ
-5 ﮔﯿﺨﺎﺗـﻮﻥ
-6ﺑﺎﯾﺪﻭﺧﺎﻥ
-7ﻏﺎﺯﺍﻥ ﺧﺎﻥ
-8 ﺍﻭﻟﺠﺎﯾـﺘﻮ ﺧﺪﺍﺑﻨﺪﻩ
-9 ﺍﺑﻮﺳﻌﯿﺪ ﺑﻬﺎﺩﺭﺧﺎﻥ
-10 ﺍﺭﭘﺎﮔﺎﻭﻭﻥ
-11 ﻣﻮﺳﯽ ﺧﺎﻥ
-12 ﻣﺤﻤﺪﺧﺎﻥ
-13 ﺳﺎﺗﯽ ﺑﯿﮏ
-14 ﺟﻬﺎﻥ ﺗﯿﻤﻮﺭ
-15 ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺧﺎﻥ
-16 ﻃﻐﺎﺗﯿﻤﻮﺭ ﺧﺎﻥ
-17 ﺍﻧﻮﺷﯿﺮﻭﺍﻥ ﻋﺎﺩﻝ
ﺳﺮﺑﺪﺍﺭﺍﻥ:
-1 ﺧﻮﺍﺟﻪ ﯾﺤﯿﯽ ﮐﺮﺍﺑﯽ
-2 ﺷﺎﻩ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻇﻬﯿﺮ ﮐﺮﺍﺑﯽ
-3 ﭘﻬﻠﻮﺍﻥ ﺣﯿﺪﺭ ﻗﺼﺎﺏ
-4 ﻣﯿﺮﺯﺍ ﻟﻄﻒ ﺍﻟﻠﻪ
-5 ﺷﺎﻩ ﭘﻬﻠﻮﺍﻥ ﺣﺴﻦ ﺩﺍﻣﻐﺎﻧﯽ
-6 ﺷﺎﻩ ﺧﻮﺍﺟﻪ ﻧﺠﻢ ﺍﻟﺪﯾﻦ ﻋﻠﯿﻤﺆﯾﺪ
ﺗﯿـﻤﻮﺭﯾـﺎﻥ :
-1 ﺗﯿـﻤﻮﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﮔﻮﺭﮐﺎﻧﯽ
-2 ﺷﺎﻫﺮﺥ ﻣﯿﺮﺯﺍ
-3 ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺍﻟﻎ ﺑﯿﮏ
-4 ﺷﺎﻩ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻄﯿﻒ
5 ﻣﯿﺮﺯﺍ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ
-6 ﻣﯿﺮﺯﺍ ﺑﺎﺑﺮ
-7ﺍﺑﻮﺳﻌﯿـﺪ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺁﻕ ﻗﻮﯾﻮﻧﻠـﻮ:
-1 ﺷﺎﻩ ﺣﺴﻦ ﺑﯿﮏ
-2 ﺷﺎﻩ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺧﻠﯿﻞ
-3 ﯾﻌﻘﻮﺏ ﺑﯿﮏ
-4 ﺑﺎﯾﺴﻨﻘـﺮ
-5 ﺷﺎﻩ ﺭﺳـﺘﻢ
-6 ﺷﺎﻩ ﺍﺣﻤﺪ
-7 ﺍﻟﻮﻧﺪ ﺑﯿﮏ
ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺻﻔـﻮﯾﻪ:
-1 ﺷﺎﻩ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺻﻔـﻮﯼ
-2 ﺷﺎﻩ ﺗﻬﻤﺎﺳﺐ ﺍﻭﻝ
-3 ﺷﺎﻩ ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺩﻭﻡ
-4 ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﺪﺍﺑﻨﺪﻩ
-5 ﺷﺎﻩ ﻋﺒﺎﺱ ﺍﻭﻝ
-6 ﺷﺎﻩ ﺻﻔـﯽ
-7 ﺷﺎﻩ ﻋﺒﺎﺱ ﺩﻭﻡ
-8 ﺷﺎﻩ ﺳﻠﯿﻤﺎﻥ ﺻﻔﻮﯼ
-9 ﺷﺎﻩ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺣﺴﯿﻦ ﺻﻔﻮﯼ
ﺍﺳﺘﯿﻼﯼ ﺍﻓﺎﻏﻨﻪ
-10 ﺷﺎﻩ ﺗﻬﻤﺎﺳﺐ ﺩﻭﻡ
-11 ﺷﺎﻩ ﻋﺒﺎﺱ ﺳﻮﻡ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺍﻓﺸﺎﺭ :
-1 ﻧﺎﺩﺭﺷﺎﻩ ﺍﻓﺸﺎﺭ
-2ﻋﺎﺩﻟﺸـﺎﻩ ﺍﻓﺸﺎﺭ
-3ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺷﺎﻩ ﺍﻓﺸﺎﺭ
-4ﺷﺎﻫﺮﺥ ﺷﺎﻩ ﺍﻓﺸﺎﺭ
ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺯﻧﺪﯾﻪ :
-1 ﮐﺮﯾـﻢ ﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ
-2 ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﺘﺢ ﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ
-3 ﻋﻠﯿﻤﺮﺍﺩﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ (ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ)
-4 ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯿﺨﺎﻥ ﺯﻧﺪ
-5 ﺻﺎﺩﻗﺨﺎﻥ ﺯﻧﺪ
-6 ﻋﻠﯿﻤﺮﺍﺩﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ (ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ)
-7 ﺷﺎﻩ ﺟﻌﻔﺮﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ
ﯾﺪﻣﺮﺍﺩﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ
-8 ﺷﺎﻩ ﻟﻄﻔﻌﻠـﯽ ﺧﺎﻥ ﺯﻧﺪ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﻗـﺎﺟﺎﺭ:
-1 ﺁﻏﺎ ﻣﺤﻤﺪﺧﺎﻥ ﻗﺎﺟﺎﺭ
-2ﻓﺘﺤﻌﻠﯽ ﺷﺎﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ
-3 ﻣﺤﻤﺪﺷﺎﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ
-4 ﻧﺎﺻﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ
-5 ﻣﻈﻔﺮﺍﻟﺪﯾﻦ ﺷﺎﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ
-6 ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽ ﺷﺎﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ
-7 ﺍﺣﻤﺪﺷﺎﻩ ﻗﺎﺟﺎﺭ
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﭘﻬـﻠﻮﯼ:
-1ﺭﺿـﺎ ﺧﺎﻥ ﭘﻬﻠـﻮﯼ
-2ﻣﺤﻤـﺪﺭﺿﺎ ﭘﻬـﻠﻮﯼ
https://eitaa.com/Bargozidehmajazi
✨﷽✨
🏴چرا از اول محرم عزاداری می کنیم؟
️
✍به امام صادق علیه السلام گفته شد: آقای من به فدایتان شوم، وقتی کسی می میرد یا کشته می شود جلسه نوحه ای برای او می گیرند و من مشاهده می کنم که شما و شیعیانتان اول ماه محرم اقامه عزا می کنید.
حضرت فرمودند: هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود، ملائکه پیراهن امام حسین عليه السّلام را آویزان می کنند در حالیکه از ضربه های شمشیر پاره پاره شده و آغشته به خون است؛ ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم دل می بینیم، پس اشک های ما سرازیر می شود.
📚خصائص الزینبیة، ص 49
همچنین امام رضا علیه السلام فرمودند: هنگامی که ماه محرم شروع میشد، دیگر کسی پدرم را خندان نمیدید و هر روز ناراحتی او بیشتر میشد تا روز دهم محرم. پس وقتی روز دهم میرسید، آن روز روز مصیبت و اندوه و گریۀ او بود.
📚امالی صدوق/128
✅ کانال استاد دانشمند
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
http://eitaa.com/joinchat/592117774Cb596248863
*مقبل کاشانی*
شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده.
هر وقت سایر افراد کربلا می رفتند اشک حسرت می ریخته و آرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته.
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا.
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان، قافله رو تاراج میکنند.
یک عده از افراد بر میگردند کاشان.
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری.
از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده. دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه.
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرّم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرّم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرّف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن.
*مقبل میگه* ؛ با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم .
در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود .
از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم .
گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند.
*مقبل میگه* : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید.
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد.
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود.
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان.
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش :
*کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا*
*در خاک و خون طپیده میدان کربلا*
*گر چشم روزگار بر او زار میگریست*
*خون میگذشت از سر ایوان کربلا*
*نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک*
*زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا*
*از آب هم مضایقه کردند کوفیان*
*خوش داشتند حرمت مهمان کربلا*
*بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید*
*خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا*
*زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد*
*فریاد العطش ز بیابان کربلا*
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد …
حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :
ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
*محتشم ادامه داد :*
*روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار*
*خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار*
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید.
محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود ؛
باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده.
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله :
*این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست*
*وین صید دست و پا زده در خون حسین توست*
*این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی*
*دود از زمین رسانده به گردون حسین توست*
*این ماهی فتاده به دریای خون که هست*
*زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست*
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند.
و مَلَکی این شعر محتشم را میخواند:
*خاموش محتشم که دل سنگ آب شد*
*بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد*
*خاموش محتشم که از این حرف سوزناک*
*مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد*
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد.
پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت.
*مقبل میگوید* : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند.
*مقبل گوید* رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم مقام محتشم از من خیلی بالاتر است. شروع کردم به خواندن اشعارم:
*نه ذوالجناح دگر تاب استقام
ت داشت*
*نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت*
*هوا زجور مخالف چو قیرگون گردید*
*عزیز فاطمه از اسب سر نگون گردید*
*بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد*
*اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد*
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد .
مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد .
مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم .
فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند.
*التماس دعای فرج*
*اللهم عجل لولیک الفرج*
یکی دیگر از ویژگیهای مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری، توسل شدیدشان به امام حسین بود. علاوه بر روضه که هر شب جمعه و دهه محرم داشتند، هر روز قبل از شروع درس، به طور مختصر ذکر توسلی به امام حسین(ع) توسط یکی از شاگردان انجام میگرفت.
یکی از خواص(= شاگردان یا افراد ویژه)علت این مسأله را از آقا سؤال میکند، ایشان در پاسخ میفرمایند:
من ادامه زندگیم را مرهون توسل به امام حسین(ع) هستم! هنگامی که در عراق بودم در عالم خواب به من گفته شد:
سه روز دیگر از عمرت بیشتر باقی نیست!
با معیارهای فقهی گفتم:
خواب، حُجیّت ندارد!
روز سوم که پنچ شنبه بود و با برخی از شاگردان برای تفریح به کنار دجله رفته بودیم پس از نماز ظهر و صرف نهار، ناگهان تب شدیدی بر من عارض شد. متوجه آن خواب شدم، گفتم:
مرا به منزل ببرند. هر لحظه بر تب افزوده میشد. متوجه شدم دو شخص برای قبض روحم آمدهاند. درهمان حال متوسل شدم به آقا اباعبدالله الحسین(ع) عرضه داشتم:
یا بن رسول الله! من از مرگ، هراسی ندارم ولی کاری برای آخرتم انجام ندادهام، خواهش میکنم به من فرصتی دهید تا خدمتی برای دینم انجام دهم. ناگاه شخص سوّمی آمد و به آن دو گفت: ایشان را آقا اباعبدالله شفاعت کردهاند، شما برگردید!
من دیدم آن سه با هم به طرف آسمان حرکت کردند و حالم خوب شد و تا به الان به برکت آن شفاعت زندهام!
.
🌹 شادی روح مطهر مرحوم حضرت آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی صلواتی قرائت بفرمایید 🌹
💐🌹طب اسلامی استاد نادری
💥ویروس سرماخوردگی که امروز با اسم کرونا به وحشتی بزرگ تبدیلش کردن رو تا سه روز به حال خودش بذارید
استرس رو از خودتون دور کنید که بلای جون شما میشه و به قولی ترس برادر مرگه
💥داروی امام کاظم برای پیشگیری هر ۱۰ روز یکبار و برای درمان ۵ یا ۷ روز صبح و شب میل کنید بدون آب و تا ۲ ساعت بعد چیزی خورده نشه
💥اگر همه مردم به مدت یک هفته کار خود را با دستگاه بخار آغاز کنند، همه گیری به زودی پایان می یابد. بنابراین در اینجا چند پیشنهاد طب اسلامی داریم
💥آویشن داروی معجزه گر را استفاده کنید. سیر برای عفونت زدایی از بدن عالیست همینطور پیاز .
💥قرقره آب نمک تمام عفونتهای گلو و حلق بیمار را بیرون میدهد. عسل و سیاهدانه در برابر کرونا معجزه می کند.
💥جوشانده آویشن و گل بابونه معجزه میکند.
بخور آویشن، گلاب، بابونه ریه را ضدعفونی کرده و راه تنفس را باز می کند.
💥قبل از اینکه عفونت در ریه زیاد شود درمان گیاهی را شروع کنید.
💥. سیر تازه و یا خشک را بجوید و میل کنید. عفونتهای درون بدن را با سرفه مصنوعی بیرون بریزید.
💥درد عضلات واین بیماری که ترسش مردم رو از پا انداخته را با حمام آفتاب و حمام با آب گرم و استراحت و تغذیه مقوی و با اعتقاد به داروهای گیاهی و مهمتر از همه توکل واقعی به خدا شکست بدید
💥نیاز نیست به بیمارستان هجوم ببرید. محیطهای بیمارستان نه از لحاظ آرامش و استرس و نه هوا و نه تغذیه مناسب بستری و درمان نیست.،داروی دگزامتازون که از خانواده کورتون هست فشار خون و قند خون شخص رو به شدت بالا میبره که بالا رفتن ناگهانی این ۲ مورد خودش لطمه بسیار زیادی به سیستم ایمنی بدن وارد میکنه و شخص بخاطر مصرف داروها گیج و هواس پرت میشه
💥بدن خودتان را تقویت کنید. خرما بخورید، عسل بخوریدروزانه ۳ وعده و هر وعده یک قاشق غذاخوری عسل مرغوب، مایعات طبیعی بنوشید، شربت گلاب بخورید بسیار عالی است. گلاب یکی از بهترین ضد عفونی کننده ها هست
💥در طول روز نمک مزمزه کنید، نمک هفتاد نوع بیماری را درمان میکند. البته نمک طبیعی ،دریا یا کوه و نمکی که هزاران سال اجداد ما استفاده میکردن عفونتهای حلق را بیرون میدهد. نه نمکهای شیمیایی که تاریخ انقضا دارن و متاسفانه رایج شده
💥به بیماررو روحیه بدید نه داخل یک اتاق اونو حبس کنید ، اتاق دارای تهویه مناسب باشه، روحیه بدهید، هرچه روحیه بالاتر باشد درمان مؤثرتر هست. اصلا نترسید .
💥از دست دادن بویایی و چشایی بخاطر ضعیف شدن سیستم عصبی هست. نگران نباشید، با بخور آویشن و گلاب در طی چند روز درمان میشود و یا قطره جامع امام رضا ومرزنجوش دوباره سیستم چشایی و بویایی برمیگردد. بخور عصاره نعنا مخصوصا فلفلی
💥خلاصه بدن را تقویت کنید، بدن خودش آنتی بادی درست میکند. سرماخوردگی یا آنفولانزا در مقابل بدن محکم و قوی و درمان درست گیاهی ناتوان است.
🌟سوپ گوشت کبوتر یا مرغ محلی و یا بلدرچين با سیر و پیاز زیاد استفاده کنید
حلیم با سیر و پیاز زیاد با گوشت بره
تخم مرغ محلی آب پز به صورت عسلی با عسل
در صورتی که خیلی سرفه و یا تنگی نفس دارید روزی یک بار به مدت ۵ دقیقه بخور جوش شیرین استفاده کنید به مدت ۳روز
نه بیشتر این کار رو فقط در شرایط خیلی خاص انجام بدید چون جوش شیرین قلیایی هست و استفاده زیادش ضرر داره
💥در صورت تب آب سیب و عسل ،جامع امام رضا و عسل که شیوه و زمان استفاده رو از طبیب بگیرید ،،آب پیاز و عسل ،حجامت بسیار موثر و مفیده هم برای عفونت و تب و هم برای تنگی نفس و سرفه ،،مالیدن روغن بنفشه با پودر کاسنی به پیشانی
پاشویه با سرکه خمری انگور(سرکه اسلامی) با یک دستمال نخی و آب مخلوط و روی پیشانی ،پاها،دستها و پشت شانه بگذارید و کنترلش کنید تا داروها تاثیر خودش رو بذاره
استفاده از مسهل مثل برگ سنا ،بنگو(اسفرزه)
💥این متن را برای دوستان خود به اشتراک بگذارید.
💥🍁🌸🍁💥
طب اسلامی استاد نادری
اولین و بنیانگذار طب اسلامی در استان فارس بوشهر کرمان
با بیش از ۱۰ سال فعالیت
کازرون خیابان محمدی فروشگاه برکت ۰۹۱۶۴۰۳۸۶۵۹📲
۰۷۱۴۲۲۱۳۱۲۹📞☎️
یا حق
التماس دعا شهادت
چند سالی بود که جایزه مرغوبترین ذرت شهر به کشاورزی پیر میرسید، همه میخواستند راز پرورش این محصول با کیفیت را بدانند.
پس از اعلام اسامی برندگان خبرنگار به سراغ وی رفت و پس از صحبت با او موضوعی را متوجه شد که حسابی او را شگفتزده کرد، او از بذرهای مرغوب ذرت به همسایههایش هم داده بود.
خبرنگار پرسید: شما چطور میتوانید دانههای مرغوب را با کسانی شریک شویدکه خودشان هم قرار است در مسابقه شرکت کنند؟
پیرمرد پاسخ داد: چرا نباید این کار را انجام دهم؟ باد بذرهای ذرت را از یک مزرعه به مزرعه دیگر منتقل میکند.
اگر همسایههای من ذرتهای خوبی نداشته باشند، باد آن بذرهای نامرغوب را به زمین من میآورد پس اگر محصول مرغوب میخواهم باید به انها کمک کنم تا کشت خوبی داشته باشند.
کشاورز پیر به خوبی درک کرده بود زندگی انسانها به هم ارتباط دارد و میدانست اگر همسایههایش محصول خوبی نداشته باشند او نیز نمیتواند محصول خوبی بدست بیاورد، زندگی ما هم همینطور است.
اگر بخواهیم زندگی شاد سرخوش و آرامی داشته باشیم باید به آشنایان و دوستانمان کمک کنیم تا آنها هم شاد و خوش و آرام زندگی کنند.
صبح تون بخیر و عافیت🌹