هدایت شده از 🌏 دنیای عجایب 🌏
🌏پیداشدن یک هیولای عظیم الجثه عجیب و غریب در سواحل استرالیا کاربران رسانه های را به تعجب واداشته است. این موجود نقره ای دراز را ،آب دریا به ساحل آورده است😳
🌍 @Ajibehaa 🌍
هدایت شده از 🌏 دنیای عجایب 🌏
این بزغاله خارق العاده حدود دو هفته سن دارد و گوشهایش به قدری بلند است که هنگام راه رفتن روی زمین کشیده میشود. بز تازه متولد شده پس از تولد با گوشهای بلند غیرعادی ۴۸/۲۶ سانتی، تنها در چند روزگی میتواند رکورددار جهانی شود.
🌍 @Ajibehaa 🌍
هدایت شده از کانال گزیده ی خبرها
📷 پاییز زیبا در کرمانشاه "بلوار طاقبستان" طولانیترین بلوار جنگلی ایران
#ایران_زیبا
.
.
گزیده ی خبرها در همه پیامرسانها👇
@gozideyekhabarha
https://eitaa.com/gozideyekhabarha
هدایت شده از 🎥 آپارات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از مرغ دیگه توقع نداشتیم! 😳😱
Join → @Aparat_Site 📺
هدایت شده از حامیان استاد رائفی پور
♻️ آدمیزاد موجود عجیبی است...
برای هدایتش ۱۲۴ هزار پیامبر کفایت نکرد، اما برای گمراہ کردنش، یک شیطان کافی بود!
✅ #به_اشتراک_بگذارید
☑ برای پیوستن به کانال روی لینک بزنید👇
🔰 eitaa.com/joinchat/1246953475Cf749f8ac9b
حتماعضوشید👆
هدایت شده از (✌️#آتاظهور✌️)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️اینقدری که دوستان رسانه فهم جبهه انقلاب کار شروین را نشر دادند یک هزارمش هم به این کار جذاب مُجال نگاه نکردند.
🌟بسیار بسیار زیباست
ببینید و منتشر کنید!!! 👆🏻
#لبیک_یا_خامنهای
#ایران_قوی
@noori82325 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
هدایت شده از افتخارات جمهوری اسلامی
✅بخونید حالشو ببرین
😂😂😂😂😂
👇🏻👇🏼👇🏿👇👇🏾
🛑وقتی در دوئل تاریخی فرعون و موسی،
*فرعون به ساحرانش گفت:* سِحرتونو به نمایش بزارید!
*ساحران فرعون ؛ که متخصصین امر جادوگری بودند، سحرشونو نشون دادند، و جماعت تماشاچی انگشت به دهن که شدند هیچ، همه منکوب شدند!
😎حسابی که قدرت نمایی کردند، فرعون باد به غَب غَب انداخت و با خودش گفت کار تمامه !*
💫اینجا خدا به موسی گفت: *موسی حالا تو عصاتو بنداز !!*
‼️موسای چوپان بیابانگرد کُجا و ساحران دربار حکومت فرعون کجا??
♨️ *موسی عصارو انداخت، به اذن الله، یکباره عصا تبدیل به اژدها شد و سحر ساحران رو بلعید!!!*
کرک و پر ساحرا که ریخت هیچ••• *😁، اولین نفرایی که ایمان آوردند خودِ همون ساحرا بودند !!*
⁉️چرا؟ چون خودشون این کاره بودند! *کار بلد بودند*
*متخصص امر بودند، در واقع* *تکنوکرات بودند،*
*فن سالار بودند،*
اونا بهتر از عوام میدونستند که چی به چیه؟
✋*فهمیدند این دیگه سحر و جادو و ادا اصول نیست،*
✨*این معجزه ست!*
*یعنی ساحران فرعون کلا هنگ کردن😶🤯، بقیه دیگه مهم نبود چی فکر میکنن !!*
اما در زمان حاضر : وقتی پهپاد گلوبال هاوک نامرئی سوپر مدرن جهان، توسط سامانه سوم خرداد نیروی هوا فضای سپاه رصد و ساقط شد، *اسپوتنیک روسیه به نقل از ژنرال های روس گفت: ایرانی ها یک سلاح خارقالعاده دارند !!،* در واقع اون متخصصین امر که انگشت به دهن موندن قضیه رو فهمیدن؛ دیگه مهم نیست اون عوام الناس تو تاکسی چی از این قضیه میفهمه و چی بهم می بافه!☺️
*وقتی پوتین ؛ افسر ارشد KGB و رئیس جمهور اَبَر قدرت بلوک شرق، میاد دست به سینه میشینه جلوی رهبر ما* ، دیگه مهم نیس افراد واداده و بادمجون دورقاب چین غربگرا مثل *زیباکلام و تاجزاده و*... چی میگن😉!
😁وقتی مشاور امنیت ملی آمریکا که دشمن ایرانه اقرار میکنه ایران یه کشور پیشرفته شده و جبهه ی برعندازان جمهوری اسلامی دچار آشفتگی اند، دیگه مهم نیست چهارتا برعنداز بَبو گُلابی خِرفت، توی فضای مجازی تا کی میخان وعده ی برعندازی بدن!!!
(می تونید توی لینک زیر ببنید پرفسور کانیشکان راجع به ایران چی میگه و چطور اعتراف میکنه کشورهایی مثل عربستان و امارت به پای ایران نمی رسن👇
https://eftekhar1357.ir/?p=3467 )
♦️اون پرفسور مشاور امنیت ملی آمریکا بهتر میدونه کجا چه خبره
*اینا متخصصان امر هستند، اینها ساحران فرعون اند؛ وقتی اینا اقرار میکنن، یعنی اونی که باید بفهمه فهمیده!
* بقیه اگه نفهمیدن مهم نیس، هرکی اندازه عقل خودش میفهمه !!* ☺️
*هموطن متوجه شدی چی شد یا نه ???!!»*
#طنز_نقطه_زن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔹طنزهای نقطه زن
eitaa.com/tanz_n_z
هدایت شده از بچه های آسمان ۳۱۳
☁️🌞☁️
🔴#سه_دقیقه_در_قیامت(قسمت ۱۱)
❎یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت:
اینها باشد اینجا تا سربازهایی که بعد می آیند در ساعات بیکاری استفاده کنند.
💥 کتابهای خوبی بود،یک سال روی تاقچه بود.
سربازهایی که شیفت شب داشتند یا ساعات بیکاری استفاده میکردند.
🍃 بعد از مدتی من از آن واحد مکان دیگری منتقل شدم،همراه با وسایل شخصی که بردم کتابها را هم بردم.
✨ یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتابها استفاده نمی شود شرایط مکان جدید واحد قبلی فرق داشت و سربازان و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند.
☘لذا کتابها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشد بهتر استفاده میشود.
🍃جوان پشت میزش اشاره به ماجرای کتابها کرد و گفت: این کتابها جزو بیتالمال و برای آن مکان بود.
♨️چون بدون اجازه آنها را به مکان دیگری بردی اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمیآوردی
⛔️ باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به مانند شما می آمدند حلالیت میطلبیدی.
⚠️خیلی ترسیدم! به خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم و کتابها را استفاده شخصی نکرده و به منزل نبرده بودم..خدا به داد کسانی برسد که بیتالمال را ملک شخصی خود کردهاند!
🔆درآن لحظه یکی از دوستان همکار مخلص و مومن در مجموعه دوستان را دیدم.
🔰 مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند.
🔴اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت،
⛔️ روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت.
وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت: خانواده فکر میکنند که این پول برای من است و آن را خرج کرده اند.
تورو خدا برو به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برساند. من اینجا گرفتارم برای من کاری بکن.
💥 تازه فهمیدم چرا انقدر بزرگان در مورد بیت المال حساس هستند!
راست می گویند که مرگ خبر نمیکند.
☘در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل شده که:
روز حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت شد و همان دم شهید شد.
🔰 یارانش گفتند: بهشت بر تو گوارا باد.
❤️خبر به پیامبر رسید.ایشان فرمودند:
من با شما هم عقیده نیستم زیرا لباسهایی که بر تن او بود از بیتالمال بود و آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش آن را احاطه خواهد کرد.
💠 در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دو بند کفش بدون اجازه برداشتم.
🌸 حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش🔥 در پای تو قرار میگیرد.
💥 در میان روزهایی که بررسی اعمال انجام شد ما به باطن اعمال آگاه می شدیم.
🔰 یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را میفهمیدیم.
❎چیزی که امروزه به اسم شانس نام برده می شود اصلا آنجا مورد تایید نبود!
🔆بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علتها را می داد...
💠مثلا روزی در جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم. کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو رسید.
♻️ نمیدانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم بیشتر این نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند.
🔷 یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند.
روز دوم اردو هم باز بقیه را اذیت کردیم.
🔵 البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم.
📘وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده
🔮 من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم با دوعدد پتو برای خودم یک تختخواب قشنگ درست کرده بودم.
🔶چادر ما چراغ نداشت متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچهها میخواهد من را اذیت کند.
✅لذا همین طور که پوتین به پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم.
یک باره دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفت!
داد میزد: کی بود،چی شد!؟
♨️وحشت کردم...سریع از چادر آمده بیرون و فهمیدم حاج آقا جای خواب نداشته، بچهها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست.
🔘 لگد خیلی بدی زده بودم.بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش.
🔆حاج آقا آمد بیرون و گفت: الهی پات بشکند، مگر من چه کردم که اینجوری لگد زدی؟
گفتم:حاج آقا غلط کردم ببخشید. من با کسی دیگه شمارو اشتباه گرفتم ..خلاصه خیلی معذرت خواهی کردم.
⚜ به حاج آقا گفتم: شرمنده من توی ماشین میخوابم شما بخوابید.
فقط با اجازه بالش خودم را بر می دارم.
🌿 رفتم توی چادر همین که بالش را برداشتم دیدم یک عقرب بزرگی اندازه کف دست زیر بالش من قرار دارد .
من و حاج آقا هر طور بود او را کشتیم.
حاجی گفت :جون من را نجات دادی..
ادامه دارد..
@bachehaeyaseman