eitaa logo
باران‌ِ عشق
21.9هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6.8هزار ویدیو
37 فایل
مَنـ‌خُـدایۍداࢪمـ❣ ڪھ‌عاشِقانھ‌دوستشـ‌داࢪمـ خُدایۍڪھ‌عاشقِـ‌مَنـ‌استـ مھࢪبـٰانـ‌استـ❣ بینھایتـ‌بَخشندھ‌استـ خُدایۍڪھ‌خانِھ‌اشـ همینـ‌حَوالۍاستـ❣ بِنویسْـ‌بَࢪایَمـ ... https://harfeto.timefriend.net/17227680569677
مشاهده در ایتا
دانلود
♡•• زنـدگۍلٻلۍاسٺ مجنۅنانہ‌باٻدزٻسٺن... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌ @Cafee_eshgh ༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
5.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡•• سبــزه‌ بہ‌ ناز مۍآید مَحــــرمـِ راز مۍآید... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌ @Cafee_eshgh ༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
Hojat Ashrafzadeh _ Vatanam (320).mp3
9.97M
♡•• وطنمـ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌ @Cafee_eshgh ༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡•• بزرگتر ڪہ شدیمـ مدادهایمان همـ تڪامل یافتند تبدیل بہ خودڪارهایۍ شدند تا یادمـــان بدهند هر اشتباهۍ پاڪ شدنۍ نیست..! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌ @Cafee_eshgh ༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
باران‌ِ عشق
#عشق‌اجباری #قسمت‌249 با این تشبیه شدن بهروز به اون تنبل درختی بلند زدم زیر خنده ، دل آرام هم همراه
دل آرام رو رو صندلی نشوندم و براش یه لیوان آب پر کردم و به دستش دادم ، باز هم برام حرف زد ، دردودل کرد ،از عشق و خواستن بیش از حدش نسبت به بهروز گفت اینکه چقدر دوستش داره و چقدر دلتنگشه اما مجبوره از اینجا و خاطراتش دل بکنه و بره ، تصمیمش برای رفتن قاطع و محکم بود ، هر چند گفت بهروز هنوز هم بیخیالش نشده و هر روز به نحوی باهاش حرف میزنه تا از رفتن منصرفش کنه اما حرفهاش شلاقی بودن که قلب دل آرام رو زیر تازیانه‌شون زخمی کردن که دلش حتی به حال اون عاشق دل خسته به رحم نمی‌اومد. تا عصر پیشم بود ، با هم غذا خوردیم ، حرف زدیم ، فیلم دیدیم ، من یکی دوبار حالت تهوع گرفتم و نزدیک بود بیفتم که دل آرام کمکم کرد و کلی هم توصیه داد که مراقب خودم باشم و چیکار کنم ، توصیه هایی که خودمم نفهمیدم برای چیه و چرا انقدر نگرانمه اما بیشتر از هر چیزی براش خیلی ناراحت بودم ،لحظه ای که باهام خداحافظی کرد و گفت این دیدار آخرمونه تو بغلش های های زیر گریه زدم ،شاید کارم درست نبود اما من حتی التماسش کردم که پشیمون بشه و نره ولی فقط سرش رو با گریه تکون داد که یعنی اصرارم بی فایده‌ست ، غصه عالم تو دلم جمع شد و بغض بزرگی تو گلوم چنبره زد ، بعد از رفتن دل آرام وقتی کیان به خونه زنگ زد با برداشتن گوشی بی اختیار بغضم شکست و با صدای بلندی زیر گریه زدم که کیان از پشت تلفن وحشت زده گفت : - یا خدا ... بهار ...بهار خوبی ؟ بهارم طوریت شده ؟با گریه نالیدم : نه -خب چی شدی چرا گریه میکنی ؟ با فین فین کردن گفتم : -دل آرام رفت کیان باهام خداحافظی کرد. کیان پوفی با حسرت کشید و گفت : - خب من چیکار کنم قربونت برم وقتی اون بهروز طفلی انقدر التماسش میکنه محل نمیذاره میخوای به حرف منو تو گوش بده؟ با گریه صدام رو بالا بردم و گفتم : - بهروز طفلی نیست ، بیشعوره بیشعور. - باشه عزیزم بیشعوره میدونم ،توحرص نخور حالا برو یه لیوان آب بخور زنگ زدی گریه راه بندازی که دوباره حالت بد بشه ؟ خودم رو لوس کردم و آرومتر گفتم : -تو که نبودی دوباره حالم بهم خورد چرا اینجوری میشم کیان ؟ آبروم پیش دل‌آرام رفت بیچاره زهره ترک شد. کیان آروم خندید و گفت : - اشکال نداره فداتشم بیام خونه میبرمت یه دکتر خوب ، اصلاً خودم دکترت میشم تو فقط پیش خودم حالت توپه. - کیان من دلم براش میسوزه ،دل آرام خیلی گریه کرد اون بهروزو خیلی دوست داره اما بهروز لیاقت شو نداره، میدونی اونروز چی به دل آرام گفته ؟ کیان مکثی کرد و گفت : - بله میدونم طبق معمول با احمق بازیاش یه گندی زده که نتونسته جمعش کنه واسه همینم دختره جیم زده ... حالا چی گفته ؟ جریان رو کامل برای کیان تعریف کردم‌، دوباره گریه کردم ،دلم نمیخواست از هم جدابشن ،التماس میکردم کیان یه کاری کنه تا از خر شیطون پایین بیان کیان هم فقط میگفت : "نمیشه بهار جان ، من نمیتونم کسی رو اجبار کنم که اگه فردا تقی به توقی خورد بگن تو مقصری " دیدم بیراه هم نمیگه ، آدم نمیتونه الکی ضامن زندگیه کسی باشه ، اونم وقتی هردوشون بهترین دوستات و صمیمی‌ترینشون باشن. کمی دیگه با هم حرف زدیم و کیان طبق معمول همیشه با گفتن این جمله که "شب زودتر میاد خونه و مواظب خودم باشم" تماس رو قطع کرد. بعد از قطع تماس رفتم تو اتاق و رو تخت افتادم ، بی حس و حال بودم ،انقدر هم گریه کرده بودم که سر درد شدیدی داشتم‌. چشمهام داشت کم کم سنگین میشد اما افکار معذل ذهنیم دست بردار این آشفتگیم نبودن ، به دل آرام و بهروز فکر کردم و به جداییه صد درصدشون ، اگه دل آرام بره بهروز بیچاره میشه ، اون یه دل عاشق داره که محتاج به بودن و وجودِ دل آرامِ ... دلم براش میسوخت ، دلم برای خودمم میسوخت که از چنگال بی رحم سهیل هیچوقت رهایی نداشتم، امروز که بهم پیام داد و باز هم تهدیدم کرد درسته بی توجه از پیامش گذشتم اما ترسش عجین شده با گوشت و خونم بود که نمیتونستم بیخیال باشم ،کاش میتونستم یه جوری برای کیان موضوع رو باز کنم اما میترسم‌، کیان تو این مسائل مرد کاملاً خشمگینیه که ممکنه با رفتارش بیشتر برای خودش دردسر درست کنه، میترسیدم بلایی به سرش بیاد از جنس بلایی که به سر مجتبی اومده بود ،شاید کارم احمقانه ست اما من سکوت رو به هر چیزی ترجیح میدم نمیخوام این آرامش و این زندگیه آرومم همه‌ش ویرون و تباه بشه...
♡•• هر ڪہ دلارامـ دید از دلـش آرامـ رفت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌ @Cafee_eshgh ༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
6.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♡•• خُدایاڪنارِتُودرگیرِآرامشمـ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌ @Cafee_eshgh ༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡•• ازیڪ‌جایۍ‌بہ‌بعد دنیابرمدارتڪراراســت؛ مدارِتڪرارِروزهاۍنبودنَت... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌ @Cafee_eshgh ༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
♡•• ڪجاست جاے رسيدن و پهن ڪردنِ يڪ فرش و بۍخيــــال نشستن... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌ @Cafee_eshgh ༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄
Vatan.mp3
9M
♡•• وطن... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌༻‌ @Cafee_eshgh ༺‌‌‌ ┄┅┄┅ ❥❥❥ ┅┄┅┄