eitaa logo
بصائر
1.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.3هزار ویدیو
59 فایل
بیانات #مقام_معظم_رهبری 💠شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت #دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ #بصیرت است. ۱۳۹۳/۹/۶ مسئول تبادلات 👇 @ALEE313
مشاهده در ایتا
دانلود
من برا مُردن واسه تو زنده ام چه جوری می تونم برات نمیرم روز وصال و روز خوشبختیمه روزی که دستای تو رو بگیرم خودتُ اون لحظه بذار جای من چه جوری می تونم برات نمیرم آقاجانم گریه نکنیا من مگه مُرده ام آخه غصه نخوریا خودم به پات می مونم♥️ ازم تو روتُ برنگردونی فقط
🚨 وزیر خارجه امارات، راننده وزیر خارجه ایران! 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
10.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ با آقازاده‌ها چه کنیم؟! ▶️، ، و در معامله، سه ویژگی است که نزدیکان و یک والی در معرض آنهایند. این را (ع) می‌گوید و نسبت به آنها اعلام خطر می‌کند! این هشدارش هم نه به معاویه یا یک والی خلاف‌کار، که به است! 🔹وقتی امیرالمومنین، اینچنین مالک اشتر را از مصائب نزدیکانش بیم می‌دهد؛ تکلیف بقیه روشن است! 🔸اما متاسفانه هر چند وقت یک بار خبر و شایعه‌ای می‌پیچد که فلان سردار و داماد فلان مسئول و ، به مناصبی رسیدند یا صاحب ملک آنچنانی و چند هکتاری و... شدند! 🔹خیلی از اینها شاید غیرقانونی هم نباشد! همین صورت قانونی، باعث شده تا برخی به قصد صیانت از ، به توجیه این رفتارها روی بیاورند! غافل از اینکه همین رفتارهای مثلاً قانونی‌ ولی آلوده به رانت و تبعیض است که همچون موریانه به جان افتاده‌ است! 🔺حجت الاسلام ، فرازی از نامه۵۳ نهج البلاغه را برایمان می‌خواند و می‌گوید تکلیفمان این است که باید این کلام مولا فرهنگ عمومی و قانون شود، نه اینکه بیاییم عده‌ای را بسیج کنیم برای توجیه و ماستمالی رفتار آقایان و آقازاده‌ها! 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻برنامه «بدونِ گارد» با موضوع حجاب از امشب ساعت ۲۳:۳۰ از شبکه سه 🔹بدونِ گارد تماشا کنید... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📲 استوری_کلیپ | احادیث ائمه در موضوع مهدویت 💗 علیه السلام 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
13.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•💜🌼• بیا تـا جوانم بـده رخ نشانم... که این زندگانی وفایی ندارد 🌤 💚 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
82987294.mp3
4M
امید غریبا‌ن تنها کجایی چراغ‌سرقبرزهـراکـجایی..؟ غروب با
4_5812065777783672577.mp3
10.3M
دلگیــــــــــــر... 💔 مجتبی رمضانی 🕊یا‌صاحب‌الزمان🌱 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝ 🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
جلوی دادگستری شعار می دادند «مرگ بر بهشتی». شهید بهشتی هم می شنید . یڪی ازش پرسید «چرا امام ساڪت است ؟ ڪاش جواب این توهین‌ها را میداد». شهید بهشتی گفت : «قرار نیست در مشڪلات از امام هزینه ڪنیم ، ما سپر بلای اوییم ، نه او سپر ما». ‌‎‌‏‌‎‌‏‌‌‎‌‏‌‌‎ 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠قسمت4️⃣4️⃣ چه عجیب که خرد شدم از رفتنت.. اما احساس غرور میکنم ازینکه همسرمن انتخاب شده بود! جمعیت صلوات بلندی میفرستد و دوستانت یک به یک وارد میشوند… همگی سربه زیر اشک میریزند.. نفراتی که اخر ازهمه پشت سرشان می ایند…تورا روی شانه میکشند. “دل دل میکنم علی !! دلم برای دیدن صورتت تنگ شده!” تورا برای من می آورند!در تابوتی که پرچم پرافتخار سه رنگ رویش را پوشانده.تاج گلی که دور تا دورش بسته شده ارام گرفته ای. اهسته تورا مقابلمان می گذارند. میگویند خانواده اش…محارمش نزدیک بیایند! زیر بازوهای زهراخانوم را زینب و فاطمه گرفته اند.حسین اقا شوکه بی صدا اشک میریزد.علی اصغررا نیاوردند…سجاد زودترازهمه ما بالای سرت امده…ازگوشه ای میشنوم. _ برادرش روشو باز کنه! به طبعیت دنبالشان می ایم…نزدیک تو! قابی که عکس سیاه و سفیدت دران خودنمایی میکند می آورند و بالای سرت میگذارند.نگاهت سمت من است! پراز لبخند! نمیفهمم چه میشود…. فقط نوا تمام ذهنم رادردست گرفته و نگاه بی تابم خیره است به تابوت تو! میخواهم فریاد بزنم خب باز کنید..مگه نمیبینید دارم دق میکنم! پاهایم راروزی زمین میکشم و میروم کنار سجاد می ایستم.نگاه های عجیب اطرافیان ازارم میدهد… چیزی نشده که!! فقط… فقط تمام زندگیم رفته…. چیزی نشده… فقط هستی من اینجا خوابیده… مردی که براش جنگیدم… چیزی نیست.. من خوبم! فقط دیگه نفس نمیکشم! همراز و همسفر من… علی من!… علی… سجاد که کنارم زمزمه میکند _ گریه کن زن داداش…توخودت نریز.. … گریه کنم؟ چرا!!؟…بعد از بیست روز قراره ببینمش… سرم گیج میرود.بی اراده تکانی میخورم که سجاد بااحتیاط چادرم را میگیرد و کمک میکند تا بنشینم… درست بالای سر تو! کف دستم را روی تابوت میکشم…. خم میشوم سمت جایی که میدانم صورتت قرار دارد.. _ علی؟… لبهام رو روی همون قسمت میزارم… چشمهایم را میبندم _ عزیز ریحانه…؟…دلم برات تنگ شده بود! سجاد کنارم میشیند _ زن داداش اجازه بده… سرم راکنار میکشم.دستش را که دراز میکند تا پارچه را کنار بزند.التماس میکنم _ بزارید من اینکارو کنم… سجاد نگاهش را میگرداند تااجازه بالاسری ها را ببیند…اجازه دادند!! مادرت انقدر بی تاب است که گمان نمیرود بخواهد اینکاررا بکند…زینب و فاطمه هم سعی میکنند اورا ارام کنند.. خون دررگهایم منجمد میشود.لحظه ی دیدار… پایان دلتنگی ها… دستهایم میلرزد..گوشه پرچم را میگیرم و اهسته کنار میزنم. نگاهم که به چهره ات می افتد.زمان می ایستد… دورت کفن پیچیده اند.. سرت بین انبوهی پارچه سفید و پنبه است… پنبه های کنار گونه و زیر گلویت هاله سرخ به خود گرفته… ته ریشی که من باان هفتادو پنج روز زندگی کردم تقریبا کامل سوخته… لبهایت ترک خورده و موهایت هنوز کمی گرد خاک رویش مانده. دست راستم را دراز میکند و باسر انگشتانم اهسته روی لبهایت رالمس میکنم… ” اخ دلم برای لبخندت تنگ شده بود” 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝