eitaa logo
بصائر
1.1هزار دنبال‌کننده
6هزار عکس
5.3هزار ویدیو
59 فایل
بیانات #مقام_معظم_رهبری 💠شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویّت، شناخت #دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیله‌اى که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناخت‌ها؛ #بصیرت است. ۱۳۹۳/۹/۶ مسئول تبادلات 👇 @ALEE313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو آلمان نتایج تحقیقات دانشمندان ایرانی رو مبنا قرار میدن!😊 📝 پاورقی 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
617K
🔊 پاسخ استادحیدری‌ ⁉️مگر امام‌ زمان علم غیب و قدرت ندارند؟ پس چگونه با وجود علم‌ِ به مشکلات مردم، از قدرت خود برای برطرف کردن آن استفاده نمی‌کنند؟! 🤔 کانال رسمی استاد جواد حیدری 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
🍃یار آسمانی با عاشقان صادق تو که می‌نشینیم، دلمان هوای آسمان می‌کند و عزم‌مان برای کنده شدن از زمین، جزم می‌شود. این خاصیت دیدار عاشقان صادق توست که میل در زمین بودن را در وجودمان کور می‌کند و شوق آسمانی شدن را در دلمان می‌اندازد. با آنها که حرف می‌زنیم، در میان سخنانشان ردپای زمین نیست، هر چه هست، حرف از آسمان است و آسمان. اصلاً می‌ترسیم به آنها چیزی بگوییم، آخر دل ما بند زمین است و از آسمان غافلیم و آنها حالشان با شنیدن حرف‌های زمینی به هم می‌ریزد. خدا خیرشان بدهد که ما را به خاطر تو تحمل می‌کنند. کاش روزی برسد که هم‌نشینی ما با آنها، برایشان سنگین نباشد! شبت بخیر یار آسمانی! 🖌محسن عباسی ولدی بهانه_بودن 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
قسمت۹ پتوراڪنارمیزنم،چشمهایم راریزوبه ساعت نگاه میڪنم.”سه نیمه شب!” خوابم نمیبرد…نگران حال پدربزرگم.. زهراخانوم اخرکارخودش راکرد ومراشب نگه داشت… بخود میپیچم… دستشویـےدرحیاط ومن ازتاریڪـےمیترسم! تصورعبورازراه پله ورفتن به حیاط لرزش خفیفـےبه تنم میندازد.بلندمیشوم ،شالم راروی سرم میندازم وباقدمهای آهسته ازاتاق فاطمه خارج میشوم.دراتاقت بسته است.حتمن آرام خوابیده ای! یڪ دست راروی دیوار وبااحتیاط پله هاراپشت سرمیگذارم. آقاسجادبعدازشام برای انجام باقـےمانده ڪارهای فرهنگےپیش دوستانش به مسجدرفت.تووعلےاصغردریڪ اتاق خوابیدید و من هم همراه فاطمه. سایه های سیاه،ڪوتاه وبلنداطرافم تڪان میخورند.قدمهایم راتندترمیڪنم ووارد حیاط میشوم. /چندمترفاصلس یاچندکیلومتره؟؟ زیرلب ناله میڪنم:ای خداچقد من ترسوام!… ترس ازتاریڪےراازڪودڪےداشتم. چشمهایم رامیبندم و میدوم سمت دستشویـےڪه صدایـےسرجا میخڪوبم میڪند! صدای پچ پچ…زمزمه!!… “نکنه…جن!!! ازترس به دیوارمیچسبم وسعےمیڪنم اطرافم رادرآن گنگـےوسیاهـےرصدڪنم! اماهیچ چیزنیست جزسایه حوض ،درخت وتخت چوبـے!! زمزمه قطع میشودوپشت سرش صدایـےدیگر…گویـےڪسےداردپاروی زمین میڪشد!!! قلبم گروپ گروپ میزند،گیج ازخودم میپرسم:صدا ازچیهه!!!! سرم رابـےاختیاربالامیگیرم..روی پشت بام.سایه یڪ مرد!!! ایستاده و بمن زل زده!!نفسم درسینه حبس میشود. یڪ دفعه مینشیند ومن دیگر چیزی نمیبینم!!بـےاختیاربایڪ حرکت سریع ازدیوارڪنده میشوم وسمت درمیدوم!! صدای خفه درگلویم رارهامیڪنم: دززززدددد…دزد رو پشت بومهه..!!!دزدد..!! خودم راازپله هابالامیڪشم !گریه وترس باهم ادغام میشوند.. _ دزد!!! دراتاقت باز میشود وتوسراسیمه بیرون مـےآیـے!!! شوڪه نگاهت رابه چهره ام میدوزی!! سمتت می آیم ودیوانه وارتڪرارمیڪنم:دزددد…الان فرااارمیڪنههه _ کو!! به سقف اشاره میکنم وبالکنت جواب میدهم:رو…رو…پش…پشت…بوم..م.. فاطمه وعلـےاصغرهردوباچشمهای نگران ازاتاقشان بیرون مـےایند.. وتو باسرعت ازپله ها پایین میدوی… دستم راروی سینه ام میگذارم.هنوزبشدت میتپد.فاطمه ڪنارم روی پله نشسته وزهراخانوم برای آروم شدن من صلوات میفرستد. اماهیچ کدام مثل من نگران نیستند! بخودم که آمدم فهمیدم هنگام دویدن و بالا آمدن ازپله هاشالم افتاده و تو مرا با این وضع دیده ای!!! همین آتش شرم به جانم میزد!! علےاصغرشالم راازجلوی درحیاط مےاوردودستم مےدهد. شالم راسرم میڪنم وهمان لحظه توبامردی میانسال داخل می آیـے… علےاصغرهمینڪ اورا میبیند بالحن شیرین میگوید: حاچ بابا!! انگار سطل آب یخ روی سرم خالےمیڪنند مردباچهره ای شکسته ولبخندی که که لابه لای تارهای نقره ای ریشش گم شده جلو مےاید: _ سلام دخترم!خوش اومدی!! بهت زده نگاهش میکنم بازم گند زدم!!! ابروم رفت!!! بلند میشوم،سرم راپایین میندازم… _ سلام!!…ببخشید من!..من نمیدونستم که.. زهراخانوم دستم رامیگیرد! _ عیب نداره عزیزم!ماباید بهت میگفتیم که اینجوری نترسی!!حاج حسین گاهـےنزدیڪ اذان صبح میره روی پشت بوم برای نماز..وقتی دلش میگیره ویادهمرزماش میفته! دیشبم مهمون یکی ازهمین دوستاش بوده.فک کنم زود برگشته یراست رفته اون بالا باخجالت عرق پیشانی ام راپاک میکنم،بزورتنهایڪ ڪلمه میگویم: _ شرمنده…‌ فاطمه به پشتم میزند: _ نه بابا!منم بودم میترسیدم!! حاج حسین بالبخندی که حفظش کرده میگوید: _ خیلےبد مهمون نوازی ڪردم!مگه نه دخترم!! وچشمهای خسته اش را بمن میدوزد… 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
⚘️🍃⚘️ 🕊دعای
روز 💎امام كاظم عليه‏ السلام: 🌷الْمُؤْمِنُ مِثْلُ كَفَّتَيِ الْمِيزَانِ كُلَّمَا زِيدَ فِي إِيمَانِهِ زِيدَ فِي بَلَائِه ؛ 🌷مؤمن (از جهت ايمان و بلا) چون دو كفه ترازوست، هر چه ايمانش زياد شود، بلايش بيفزايد 📗 [تحف العقول، ص 408 ] 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تـ❤️ـو را هنوز ... به عمرم ندیده ام ؛ اما ... دلــ💔ـم ... برای کسی که ندیده ام ؛ تنگ است❗️ سلام ای زیبـ❤️ـاترین .... 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
13.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🌿💚﷽ 💚🌿 🍃🌷☀️سلاااام✋ دوستانِ گرامی 🍃🌸💫ایام بکام 🍃🍀💫حاجات روا 🍃🌺💫زندگیتون غرقِ‌شادی👌😍. 🍃💚🤍❤️🍃
سلام اربابم_۲۰۲۲_۰۳_۲۱_۱۶_۰۸_۵۳_۸۵۲.mp3
7.43M
"سلام اربابم... حاج حسین خلجی رزق اول صبح الهم الرزقنا حرم حرم حرم 💔 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝
💬کوتاهی ما در انجام وظیفه فرزند اوری به دلیل ترس از تنگنای معیشت در حالیکه خداوند روزی بندگانش را از حلال ضمانت فرموده از نشانه های بی اعتمادی به وعده الهی است و ما مکلفیم به بندگی. و بی تردید وظیفه مهم مسئولین در فراهم آوردن بسترهای فرهنگی و اقتصادی برای تسهیل در این امرِ ضروری، به قوت خود باقیست. ✍ مریم اشرفی گودرزی 📎 با کانال بصائر در مسیر بصیرت افزایی ⏬👌⏬ 👇 ╔═.🍃.═══════╗ 🆔@Basaerr313 ╚═══════.🍃.═╝